مریم عظیمی،صبا – مسعود انعامی کارگردان و تهیه کننده فیلم مستند «داوج پارادیزو» که در گروه سینمایی هنر و تجربه اکران میشود در این مستند بخشهایی از زندگی شخصی و شغلی جواد علیزاده کاریکاتوریست نام آشنای کشورمان را به تصویر کشیده است و همانگونه که خود جواد علیزاده خواسته در این اثر سعی شده تا او در مقابل دوربین فیلمساز کاملا همانگونه باشد که هست. در ادامه گپوگفت خبرنگار صبا با عوامل این فیلم را میخوانید.
مسعود انعامی، کارگردان: نام آقای علیزاده مانند شاه کلید عمل میکرد
آشنایی شما با جواد علیزاده و آثارش به چه زمانی بر میگردد؟
از دوران راهنمایی در مسیر مدرسه تا خانه و با هزینهای که برای کرایه تاکسی به من داده میشد مجلات ورزشی و سینمایی میخریدم و اولین بار با شماره ۷۵ مجله طنز و کاریکاتور بود که با آقای علیزاده آشنا شدم و هر ماه منتظر بودم که شماره جدید بیاید تا بخوانم چون در میان مجلات کاریکاتوری که در ایران چاپ میشد ما شبیه به این مجله نداشتیم و اکثر مجلهها یا خیلی جناحی و سیاسی بودند یا عمرشان خیلی کوتاه بود و تنها مجلهای که من از طریق آن با بزرگان سینما، سیاست، ورزش و… آشنا شدم همین مجله طنز کاریکاتور بود و در آخر با متوقف شدن انتشار آن بود که این ارتباط قطع شد و میتوانم ادعا کنم که تا آخرین شماره آن را دارم بنا بر همه این مسائل وقتی احساس کردم که میتوانم در زمینه فیلمسازی کاری انجام دهم اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که مستندی در مورد آقای علیزاده کار کنم و این اثر یک ادای دین به ایشان بود چرا که به نوعی بسیاری از چیزهای مهم زندگیم را وامدار نگاهی هستم که تحت تاثیر مجله ایشان شکل گرفت.
ارتباط مستقیم شما با آقای علیزاده و متقاعد کردن ایشان برای همکاری با این پروژه چگونه صورت گرفت؟
سال ۹۸ بود که من با دفتر ایشان تماس گرفتم در ابتدا پسرشان جواب دادند و در تماس دوم با خودشان صحبت کردم که خیلی هم صحبت گرم و خوبی بود و گفتم که از طرفدارانشان هستم و قرار شد به دفتر بروم اما پس از صحبتهای پرشور و شوق من در دفتر خیلی محترمانه به من نه گفتند و من هم تقاضا کردم که اگر که این همکاری میسر نیست حداقل رابطه دوستانه ما به این طریق که شماره شخصیه ایشان را داشته باشم ادامه پیدا کند از آن روز به بعد هرجا که آقای علیزاده حضور داشتند از نمایشگاه گرفته تا غیره به هر شکلی که بود خود را میرساندم و دوباره پیشنهاد فیلم را مطرح میکردم اما همچنان جواب منفی میگرفتم و در نهایت هم فهمیدم که علت این جواب های منفی چه بوده که خود یک درس حرفهای بود که ایشان به من دادند. به هر حال رابطه ما ادامه دار شد و یک دوستی و رفاقتی بین ما شکل گرفت و پس از آن بود که آقای علیزاده تایید نهایی را به من دادند، در واقع خودشان سنجیدند و زمانش که رسید قبول کردند. اما این رفاقت سبب شد که کار هم برای من راحتتر شود و هم برای خود آقای علیزاده و فکر میکنم که این یک رفتار حرفهای از طرف ایشان بود که در ابتدا و زود نسبت به این قضیه رضایت ندادند و شاید اگر همان ابتدای امر رضایت میدادند فیلم خوبی از کار در نمیآمد. در نهایت ایشان را راضی کردیم که سه جلسه فیلمبرداری داشته باشیم و پایان این سه جلسه تیرماه ۱۴۰۰ بود و پس از آن درگیر تدوین، جمع آوری آرشیو و مسائل دیگر مربوط به فیلم بودم و با اینکه آماده شدن فیلم زمان زیادی برد اما امروز که نگاه میکنم میبینم ارزشش را داشت هرچند که در بسیاری از جهات خیلی سخت بود، چندین بار از ادامه مسیر منصرف شدم اما باز هم حسی مرا به ادامه وا میداشت و چون مستقل و به صورت شخصی این اثر را پیش بردم میتوانم بگویم که این کار واقعاً برایم سراسر تجربه بود.
آیا مدت زمان کوتاه سه جلسه تصویربرداری شما را با چالش مواجه نکرد؟
سه روز مصاحبه در واقع سه جلسه ۴ ساعته بود. ما نهایتا ۴۰ دقیقه برای ستاپ کردن باکس زمان لازم داشتیم و چون سوالات را از پیش آماده کرده بودم و میدانستم که میخواهم چه بپرسم و از کجا به کجا برسم روزی سه ساعت برایمان کافی بود.
آیا این سوالات بر اساس فیلمنامهای بود که شما در ذهن داشتید؟
بله اصل و اساسی در ذهنم چیده بودم و قبل از هر جلسه حدود ۱۵ تا ۲۰ سوال مطرح میشد چند سوال هم داشتم که اگر زمان اضافی باقی ماند آنها را نیز مطرح کنم بنابراین پیش از شروع فیلمبرداری آقای علیزاده نگاهی به سوالها میانداختند و نظراتی هم در مورد ترتیب پرسیدن آنها میدادند و ضبط که شروع میشد خود آقای علیزاده به ترتیب آغاز به پاسخگویی میکردند و اساس تدوین و ساخت فیلم نیز بر مبنای همان سوالات بود و آنچه در ذهنم چیده بودم به همین شکل بود و در نهایت من با ۲۷۰ دقیقه راش پای باکس تدوین نشستم و نتیجه آن این یک ساعت مفید است و فکر میکنم همچنان ۴۰ دقیقه مفید دیگر از صحبتمان با آقای علیزاده داشته باشم که حال اگر ممکن باشد در پلتفرمهای دیگر و به شکلی دیگر منتشر خواهد شد.
مسلماً برای طرح این سوالات نیز یک مرحله تحقیقاتی داشتید این مرحله و دسترسی به آرشیوها چگونه بود؟
من به کمک خانه کاریکاتور خیلی امیدوار بودم و در ابتدا نیز قولهای مساعدی گرفته بودم، حتی طی صحبتهایی که داشتیم پیشنهاد کردند که برای کاریکاتوریست های دیگری که هم سطح آقای علیزاده هستند نیز مستندهایی بسازیم و من علاوه بر اینکه با این مسئله موافق بودم به خاطر اینکه خود خانه کاریکاتور به نوعی زیر نظر سازمان فرهنگی و هنری شهرداری و خودگردان است و مسئله هزینه دارند پیشنهاد کردم که اگر شرایط از سمت آنها فراهم شود حتی سرمایهگذار نیز پای کار خواهم آورد چون از هم نسلان آقای علیزاده شاید تنها ۵ یا ۶ نفر باقی ماندهاند و واقعاً حیف است که در زمان حیاتشان به آنها پرداخت نشود اما متاسفانه این مسیر در ادامه به پاسکاریهای اداری منتهی شد و من دلسرد شدم. در نهایت در یک بخش آرشیوی خانه کاریکاتور به من کمک کرد اما برای مابقی پای پیاده مجله فروشیهای میدان انقلاب را که آثار قدیمی میفروشند گشتم. خوشبختانه بخش عظیمی از منابع که همان مجله طنز کاریکاتور بود را خودم داشتم و مابقی را از طریق همین کتاب و مجله فروشیهای دور میدان انقلاب تهیه کردم که حال خیلی خوبی برای من داشت چون در همین مسیر جستجو خوش شانس بودم و مغازهای هفت شماره اول مجله طنز کاریکاتور را داشت آن هم در حالی که خود آقای علیزاده همین شمارهها را در آرشیوشان نداشتند و این تحقیق و تفحص خود به یک بخش بسیار جذاب در ساخت این فیلم تبدیل شد. برای اطلاعات سراغ هر کسی که رفتم به واسطه اعتبار اسم آقای علیزاده به من نه نگفتند و هر آنچه در توانشان بود انجام دادند بنابراین باز هم در این زمینه مدیون آقای علیزاده هستم که نامشان مانند یک شاه کلید عمل میکرد هرچند که خودشان چندان از اینکه اسمشان در جایی مطرح شود خوشنود نمیشوند اما من مجبور بودم که توضیح بدم کار در مورد ایشان است و بلافاصله بعد از آوردن نام ایشان درها بروی من باز میشد.
آشنایی و همکاری شما با سرمایه گذار کار چگونه صورت گرفت؟
رشید آیینی مهر سرمایهگذار کار بودند و تمام هزینههای فیلم را تقبل کردند و تشکر ویژه من از ایشان بدین جهت بود که ایشان از همان ابتدای فیلم با اینکه سرمایه کار را تامین میکردند هیچ دخالت و اعمال سلیقهای نکردند و هر زمان که بابت هزینه به ایشان میگفتم بدون هیچ سوال و جوابی هزینه را به حساب من واریز میکردند اما خود من در پروسههای یک ماهه گزارش کار میدادم و واقعا تا همین امروز هیچ تغییری در رفتار ایشان مبنی بر این که پس از به اکران رسیدن فیلم بخواهند ادعایی روی اثر داشته باشند، ندیدهام و فکر میکنم این از شانس خیلی خوب من بود که چنین فردی سر راه من قرار گرفت و از ابتدا با اعتماد کامل کار را به دست خودم سپرد و امروز هم که کار به نتیجه رسیده فقط از خوشحالی ما خوشحال هستند. آقای آئینی مهر فلسفه جالبی دارند و میگویند که باید در طول سال حتماً برای حمایت کردن از بخش فرهنگی و هنری جامعه به سینما و تئاتر بروم اما چون وقت نمیکنم ترجیح میدهم که هزینه این حمایت را به فعالین این عرصه بدهند بدهند تا آثار فرهنگی و هنری تولید شود، به نظرم این خیلی تفکر زیبایی است و اینکه به نقش خود در چرخه اقتصاد هنر واقف باشیم مهم است و امیدوارم برای هر فیلم سازی یک بار اتفاق بیفتد که با یک سرمایهگذاری که نگاهی مانند آقای آیینی مهر دارد آشنا شود چون کار کردن با چنین افرادی بسیار لذت بخش است.
جواد علیزاده، کاریکاتوریست: کاریکاتوریست باید قدرت تحلیل و آگاهی سیاسی داشته باشد
آیا این فیلم انتظارات و رضایت خاطر شما را برآورده کرد؟
کلاً در این گونه آثار یک سری اصلاحاتی صورت میگیرد و شاید تمام گفتههای من در فیلم نبوده باشد و اساسا بیشتر به همین جهات و به خاطر محدودیتهایی که هست اکثر گفتوگوهایی که در روزنامهها و یا به صورت مصاحبه تصویری از من کار میشود باب میل من نبوده است. اما در کل این فیلم به نسبت چند فیلم دیگری که در مورد من ساخته شده فیلمی بسیار خوش ساخت است و آن ریزه کاریهایی که خود کارگردان در فیلم اعمال کرده و قسمتهای موزیکالی که به آثار مورد علاقه خود من هم اشاره کرده بود سبب شده تا اثر خوبی از کار در بیاید منتها بخشی از صحبتهایم نبود که در این زمینه به فیلمساز حق میدهم.
به عنوان کسی که سالهاست در عرصه کاریکاتور هستید نسل جدید کاریکاتوریستهای ایران را چگونه میبینید؟
حدود سالهای ۶۹ ،۷۰ بود که مجله طنز و کاریکاتور را منتشر کردم و مسابقه کاریکاتور گذاشتم و یک سری از جوانها را دعوت به کار کردم بنابراین آثار زیادی برای ما فرستاده میشد و من سالانه از میان آنها بهترین آثار را انتخاب میکردم. این مسابقه استعدادیابی که من در مجلهام گذاشته بودم تاثیرخوبی گذاشت و نسل جدیدی از کاریکاتوریستها پدید آمدند در کل فکر میکنم که نسل خوبی از کاریکاتوریستهای معاصر داریم که مشغول به کار هستند اما شاید بحث کم تجربه بودن و کم بودن قدرت تحلیل سیاسی و اجتماعی کاریکاتوریستها نکاتی باشند که بتوان به عنوان یک نقطه ضعف از آن نام برد. نه به خاطر اینکه بخواهم برتری خودم را اثبات کنم اما برای دل خود و بر اساس علاقه شخصیام شاید جزو معدود کاریکاتوریستهای دنیا باشم که در همه زمینههایی که دوست داشتم کار کردم چون دوست داشتم علاقه خودم را در زمینه موسیقی، سیاست، ورزش فوتبال و موضوعات فلسفی و…. با مخاطبانم در میان بگذارم. فکر میکنم انسان موجودی چند بعدی و پیچیده است به همین علت من همیشه سعی کردم خیلی متنوع کار کنم و این تنوع کاری شاید در آثار بسیاری از کاریکاتوریستها دیده نشود. کاریکاتوریست باید قدرت تحلیل و آگاهی سیاسی داشته باشد چون کاریکاتور در کنار بعد اجتماعیاش بیشتر یک هنر سیاسی است البته خود من به هیچ عنوان یک بعدی کار نمیکنم چون خودم نیز فردا تنوع طلبی هستم.
در زمینه ورود به عرصه کاریکاتور آموزش و خلاقیت فردی در چه نسبتی با هم قرار دارند؟
در زمینه کاریکاتور من چندان به آموزش اعتقاد ندارم چون پایه کاریکاتور به نوعی طراحی است . خود من برای ورود به این عرصه هیچ آموزش مستقیمی ندیدم و با دیدن کاریکاتورهایی که در مطبوعات کار میشد و دید خاص و حساسیتی که خودم در زندگی نسبت به مسائل داشتم باعث شد که به کاریکاتور رو بیاورم، کارم در نشریه چاپ شد و برنده و دعوت به کار شدم. فکر میکنم نسل امروز هم باید مطالعه بیشتری داشته باشد ما در جامعهای زندگی میکنیم که با مسائل و چالشهای زیادی روبرو هستیم و همه این چالشها سوژهای برای کاریکاتوریست هستند و فکر میکنم با این مسائلی که ما داریم هیچ کاریکاتوریستی چه در زمینههای اقتصادی و سیاسی و چه از نظر تناقضاتی که در زندگی همه ما هست دچار کمبود سوژه نشود. منتها یک کاریکاتوریست باید سعی کند که آن دید طنزآمیز خودش را داشته باشد و به طور مستقیم به یک مشکل اجتماعی اشاره نکند چون اساساً هدف کاریکاتور این است که بتواند انسانها را به مشکلاتشان بخنداند و به نظر من یک کاریکاتوریست موفق کسی است که می تواند هم انسانها را به مشکلات رئالیستی خودشان بخنداند مشکلاتی مانند گرانی، تورم، بیکاری و غیره و هم به مشکلات سورئالیستی خودشان (این اصطلاحی است که من به کار میبرم) یعنی مشکلاتی که شامل مسائل درونی. ذهنی و تخیلی خود انسان چراکه انسانها حتی اگر مشکلات روزمره و مادی هم نداشته باشد باز یک سری مشکلات فلسفی دارند. به هر حال زندگی ما در نهایت به مرگ منجر میشود و خود زندگی یک طنز سیاه است، زندگی که همه ما به آن عادت کردهایم و به مرگ فکر نمیکنیم، هر سال تولد ما را جشن میگیریم در حالی که در هر جشن تولد یک سال به مرگمان نزدیکتر میشویم. شخصاً کنار کارهای ژورنالیستی و ادیتوری همیشه به این تناقضات و تضادهای زندگی اشاره میکنم و شاید توجه من به صادق هدایت، فلسفه نسبیت و انیشتین نیز به همین نگاه برمیگردد البته لزومی ندارد حتماً تمام کاریکاتوریستها به موضوعات عمیق و عجیب بپردازند اما به نظرم تنوع مسئله مهمی است که کاریکاتوریست باید در نظر بگیرد، آگاهی سیاسی اجتماعی داشته باشد و در زمینه طراحی و تکنیک و اجرا بیاموزد. در واقع کاریکاتور را میتوان از لحاظ تکنیک و اجرا مثلا پرسپکتیو، آناتومی، حرکت، شبیه سازی و… در کلاسها آموزش داد اما سوژهیابی را نمیشود. درست مانند فردی که به دانشکده ادبیات میرود و لیسانس میگیرد اما الزاماً یک شاعر یا نویسنده نمیشود چرا که این مسئله به خلاقیتی برمیگردد که میتواند شامل آموزش کلاسیک نباشد.
مریم جعفری، تدوینگر: سلیقه و نوع نگاهمان با کارگردان هم راستا بود
در زمینه تدوین این اثر آنچه بیش از همه به تولید یک فیلم روان انجامید چه بود؟
هم راستا بودن با خود آقای انعامی و تفکراتشان و استفاده از صحبتهای ایشان خیلی کمک کرد و باقی داستان نیز به تکنیک و علاقه خودم به استفاده از تصاویر مرتبط بود. در واقع خود سوژه و موضوع ما را راهنمایی میکند که در این لحظه و در این زمان و با این کلماتی که مورد استفاده قرار گرفته یا حسی که به بیننده القا خواهد شد باید از چه تصاویری استفاده کنیم که هم حس را بهتر منتقل کند و هم تصاویر کسل کننده و یکنواخت نباشند و در نهایت فیلم با یک تصویر خوب و روان و ریتم مناسبی پیش رود.
هم راستا شدن نگاه شما به عنوان تدوینگر با آقای انعامی به عنوان کارگردان چگونه صورت گرفت؟
در واقع ما با هم به یک تفاهم و توافق رسیدیم و فکر میکنم سلیقه و نوع نگاه مان هم راستا بوده است. ما ساعتهای خیلی زیادی و گاه حدود ۱۲ ساعت در مورد فیلم و تدوین آن صحبت میکردیم و واقعاً اگر در بخشهایی نیاز بود که من سلیقه و نوع نگاه خودم را روی فیلم پیاده کنم آقای انعامی کار را به من میسپاردند و ما با این دید پیش رفتیم و خدا را شکر تا این لحظه نیز این همکاری اصلاً اذیت کننده نبود.
به عنوان یک تدوینگر آیا آثار مستند و داستانی سینمای جهان را دنبال میکنید و چیزهای جدیدی از این آثار به عنوان تجربه وارد کارتان میشود؟
بله خیلی زیاد و به نظرم دیدن هر فیلمی، حال فیلمهای هالیوودی بیشتر برای کارگردان، فیلمبردار، تدوینگر و به نوعی همه فعالین این عرصه که به تولید فیلم میپردازند یک کلاس درس است و اینکه بدانیم یک فیلم چگونه و با چه سبک و سیاقی تدوین شده است و بیننده چه تصورات و برداشتی میتواند داشته باشد بسیار کمک کننده است و من به شخصه در بسیاری مواقع از فیلمهای دیگر آموختهام.