مریم عظیمی/صبا؛ اکران فیلم سینمایی «هفت بهار نارنج» به کارگردانی فرشاد گلسفیدی و تهیهکنندگی محمد کمالیپور با حضور استاد علی نصیریان به عنوان بازیگر اصلی این فیلم یکی از اتفاقات جذاب سینمایی این روزهای پایانی سال است. فرشاد گلسفیدی که مدیر فیلمبرداری سریالها و فیلمهای کوتاه و سینمایی زیادی بوده از سال ۷۴ با دستیاری وارد این عرصه شده و «هفت بهار نارنج» اولین فیلم سینمایی او در مقام کارگردان است.
فیلم «هفت بهار نارنج» محصول سال ۱۴۰۱ است و اولین بار در چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر از آن رونمایی شد و علی نصیریان (بازیگر نقش اصلی فیلم) برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول را در این دوره به خود اختصاص داد.
این فیلم در ژانر درام عاشقانه تولید شده و قصه عشقی پرشور میان دو کاراکتر طلعت و شمس را به تصویر میکشد. خبرنگار صبا به بهانه اکران آن با عوامل فیلم به گفتوگو نشسته است که در ادامه میخوانید.
فرشاد گلسفیدی، کارگردان:
در این فیلم عشقی اساطیری را روایت میکنم
همکاری شما با این پروژه به چه صورت شکل گرفت؟
تهیه کننده آقای کمالیپور طرح را برایم تعریف کردند و کارگردانی این فیلم را پیشنهاد دادند من هم گفتم که طرح را دوست دارم به شرطی که تغییراتی در فیلمنامه صورت بگیرد و این تغییرات نیز با اجازه خود نویسنده انجام شد و پس از گرفتن پروانه سینمایی کار را شروع کردیم.
چه شد که فیلم به اکران گروه هنر و تجربه رسید؟
هنر و تجربه مخاطب و سلیقه خاص خودش را دارد و از آنجایی که این فیلم یک فیلم آرتیستیک و هنری است دلم میخواست که در هنر و تجربه اکران شود.
روایت فیلم ایجاب میکرد در یک لوکیشنی تعریف شود که زندگی در آن دور از اتفاقات و هیاهوی شهری در جریان باشد. آیا با این انتخاب لوکیشن به این نکته اشاره میکنید که عشق مکانی این چنین رویایی میطلبد؟
نه اصلاً اینطور نیست و لوکیشن این فیلم به خاطر تنهایی کاراکتر آقای علی نصیریان انتخاب شده است آقای نصیریان تنها بود و هرچند که دکتر پرستار دوست و فرشته کنارش بودند اما او تنهاست نزدیک چهار ماه طول کشید تا ما این لوکیشن را پیدا کنیم و این لوکیشن باید تک میبود درست مانند خود آقای نصیریان تنهای تنها و حتی ما روی رنگ این لوکیشن کار کردیم و رنگش را از بین بردیم تا بازی بازیگرانمان بیشتر دیده شود و زیبایی آن لوکیشن توجه بیننده را جلب نکند و اصطلاحا فوکوس نکشد و با اینکه من تمام این کارها را کردم باز هم زیبایی لوکیشن توجه جلب میکند.
به نظر میآید که رنگ و نور در این فیلم اهمیت زیادی دارد و اکثر صحنههای فیلم در روشنایی روز گرفته شده است. آیا این نور و روشنایی مفهوم خاصی را انتقال میدهد؟
نور یعنی آگاهی، شما برای آگاه شدن احتیاج به نور دارید. به عنوان مثال وقتی وارد یک انبار میشوید تا وقتی که نور نداشته باشید هیچ چیزی را نمیبینید، تا نور نباشد نمیتوانید کتابی را بخوانید و… بنابراین برای رسیدن به آگاهی به نور احتیاج دارید و من سعی کردم نور زندگی و نور عشق و تعریف عشق واقعی و عشقی که الان دیگر کسی ندارد، کسی که تا پای جانش حتی بیشتر از جانش برای فرد دیگری مایه بگذارد را در این فیلم تعریف کنم. من در این فیلم یک عشق اساطیری را تعریف میکنم، عشقی که دیگر وجود ندارد یا واقعا بسیار کم است. این یک عشق امروزی نیست، یک عشق قدیمی است که سعی میکنیم یاد بدهیم و به نظر من مخاطبان این اثر دو دسته خواهند بود دستهای که عاشق نشدهاند و این فیلم را میبینند و عاشق میشوند یا عاشق شدهاند و قدر عشقشان را میدانند یعنی مطمئناً پس از اینکه این فیلم را میبینند قدر عشقشان را میدانند و متوجه میشوند که این عشق چقدر فرق میکند. در این فیلم از دریچه دیگری به عشق نگاه میکنیم. مخاطب اینجا با یک اثر معمولی یا فیلم بگو بخند اجتماعی روبرو نیست. این اثر به گفته کسانی که آن را دیدهاند یک فیلم شریف است. خوشبختانه بازخوردهای خیلی خوبی گرفتهایم هرچند که اگر بازخورد منفی میداشتیم نیز برای من جالب بود اما واقعاً نداشتیم.
سخن پایانی
این فیلم مثل یک رویا میماند و شما را یک ساعت و نیم با خودش میبرد و یک ساعت و نیم به رویاپردازی مشغول میکند و اینکه حدس بزنید که فینال فیلم چه میتواند باشد. امیدوارم که خوب دیده شود چون هم زحمت زیادی برای این کار کشیده شده است و هم به نظرم آقای نصیریان بهترین بازی عمرشان را در این فیلم ارائه کردهاند.
محمد کمالیپور، تهیهکننده:
اگر علی نصیریان نبود فیلم را نمیساختم
فعالیت شما در عرصه سینما از چه زمانی آغاز شده و تاکنون چه آثاری را تهیه کردهاید؟
بیش از ۱۵ سال است که در این عرصه فعالیت دارم، تله فیلمهای زیادی برای تلویزیون کار کردم و بعد از آن وارد عرصه سینما شدم. در فیلم «محیا» با اکبر خواجویی خدابیامرز همکاری داشتم و «شرط اول» اولین فیلم سینماییام بود که به کارگردانی مسعود اطیابی ساخته شد. بعد از وقفهای هشت ساله حضور مجددم در عرصه سینما را با فیلم «هفت بهارنارنج» آغاز کردم و پس از آن فیلم «برهوت» را به کارگردانی منصور وثوقی ساختم که در حال حاضر در جشنواره نپال است و توانسته از فستیوالهای مختلف جوایز متعددی کسب کند و در آخر فیلم «کوکتل مولوتف» که همزمان با «هفت بهارنارنج» روی پرده سینماست و در جشنواره فیلم فجر نیز با فیلم «خاتی» به کارگردانی فریدون نجفی حضور داشتم.
لطفا از نحوه آشنایی و همکاریتان با نویسنده اثر بگویید.
در واقع ایده تمام فیلمهایی که میسازم به خودم تعلق دارد؛ ایدههایی که برآمده از دغدغههایم هستند. من باید سراغ سوژهای بروم و با آن زیست کنم و بعد از نویسنده بخواهم که آن را بنویسد. احمد رفیعزاده نیز از دوستان سالیان دور من است و بیش از ۲۰ سال است که رفاقت و همکاری داریم و تقریباً اکثر کارهای مرا او نوشته است.
انتخاب فرشاد گلسفیدی به عنوان کارگردان این اثر چگونه در ذهنتان شکل گرفت؟
در ابتدا قرار بود خانم حمیده نهاندست این فیلم را کارگردانی کنند و یک فیلم ویدیویی ساخته شود اما به دلیل شرایط کرونا و مسائل دیگری که وجود داشت ما آقای گلسفیدی را انتخاب کردیم، به خصوص که کار کردن در آن شرایط بحرانی سخت بود. من پروانه ساخت اثر را گرفتم و احساس کردم شاید آقای گلسفیدی علیرغم اینکه یک فیلمبردار تکنیکی است بتواند در فیلم اولش درامی را خارج از آن هیاهوی سبک فیلمبرداریاش تعریف کند و به نظرم انتخاب درستی هم بود. کلا من سعی میکنم بیشتر با فیلم اولیها کار کنم؛ کسانی که میخواهند کارگردان شوند و دنبال یک اتفاق جدید در زندگیشان هستند. میخواهم کمکی باشم و بتوانم یک سری نیروی جدید وارد سینما کنم به همین علت چه در زمینه بازیگری و چه در بخش کارگردانی و پستهای مختلف دیگر کار همیشه به کار اولیها اعتماد میکنم.
انتخاب بازیگران چگونه انجام شد؟
حقیقت این است که اگر استاد علی نصیریان نبود اصلاً این فیلمنامه را نمیساختم چون من شرایط استاد نصیریان با همسر مرحومشان و اینکه سالهای آخر چقدر مراقبت ویژهای از همسرشان داشتند را میدانستم و اساساً این طرح را بر اساس زندگی ایشان نوشتم. از طرفی من به شدت رستورانگرد و کافهگرد هستم و در همین کافهها و رستورانها پدر و مادرهای سالخوردهای را میدیدم که خیلی منزوی هستند، گویی انتظار میکشند و چشم به راه چیزی یا کسی هستند، بنابراین خیلی دوست داشتم که یک عاشقانه در این رده سنی کار کنم، اما حقیقت این است که خود آقای نصیریان نیز مزید بر علت بود. لادن مستوفی نیز تنها بازیگری بود که مستقیماً با نظر کارگردان وارد فیلم شد. دوستانی که با من کار میکنند میدانند که با احترام به کارگردان و گرفتن نظر مشورتیاش شخصاً کست را انتخاب میکنم اما آقای گلسفیدی خیلی دوست داشتند که خانم مستوفی این نقش را بازی کنند و ما هم به نظر ایشان احترام گذاشتیم و این همکاری انجام شد.
این روزها در سینمای ما آثار عاشقانه کمتر ساخته میشود. با توجه به ژانر عاشقانه فیلم آیا نگرانی بابت چالشهایی که ممکن بود پیش رو داشته باشید وجود داشت؟
به هر حال نگرانیها وجود دارد اما اصولاً وقتی تکلیف من با یک سناریو مشخص میشود وارد تولیدش میشوم و به چیز دیگری فکر نمیکنم و تنها شعارم خانواده است، یعنی معتقدم فیلمساز باید فیلمی را بسازد که یک خانواده بتوانند بدون دغدغه در کنار هم آن فیلم را ببینند. این نکته برایم بسیار مهم است و مابقی داستان به نظرم بیشتر دست اتفاق، قسمت یا شرایط است. اینکه آثار عاشقانه کمتری ساخته میشود نیز بدان جهت است که کمتر تهیهکنندهای وارد ساخت این دست از آثار میشود. اگر تهیهکنندهها دل و جرات این کار را داشته باشند طبیعتاً عاشقانههای بیشتری ساخته و پیرو آن زمان اکران بیشتری نیز به این دست از آثار تخصیص داده شده و در سینماها بیشتر دیده خواهند شد. عدهای میگویند که همه مخاطبان فیلم کمدی میبینند اما وقتی در جشنواره فجر امسال فیلم «خاتی» به نمایش درآمد متوجه شدم که چقدر مخاطب چشم انتظار ساخته شدن فیلمهای متفاوت است. «خاتی» یک فیلم محیط زیستی بود که در شرایط سخت و دشوار ساخته شد اما حتی یک نفر هم در حین نمایشش از سالن بیرون نیامد در حالی که حتی خودم حین ساخت فیلم فکر میکردم که این فیلم قطعاً مخاطب خاص دارد. من در تمامی سینماهای جشنواره فجر، فیلم را به همراه مخاطب و مردم دیدم و دقیقا عکس این قضیه جریان داشت و فکر میکنم که مخاطب نه فقط به ژانر عاشقانه بلکه به ژانر وحشت و پلیسی هم قطعاً تمایل دارد اما ما هنوز آنگونه که باید این ژانرها را بلد نیستیم بنابراین از این خواست مخاطب یا فیلمی مثل «متری شیش و نیم» بیرون میآید که شرایط خاص خودش را دارد اما دیده میشود و مخاطب دوستش دارد یا دوستانی وارد این عرصه میشوند که یا فیلمنامه قوی ندارند یا دل و جرات کافی و اصلاً نمیتوانند فیلم خوبی بسازند.
چالشهای اکران «هفت بهار نارنج» چه بود؟
ما حدوداً ۳ سال در نوبت اکران بودیم و متاسفانه سالن به ما داده نشد و نتوانستیم با پخش کننده برای اکران قرارداد ببندیم و تصمیم بر این شد که فیلم در هنر و تجربه اکران شود اما در تلاش هستیم که در جاهای مختلف سالن بگیریم خوشبختانه در حال حاضر رزمال، کوروش و ملت به ما سالن دادهاندند و تمام تلاشمان را میکنیم تا فیلم را به مردم نشان دهیم حال اینکه دیده بشود یا نه خواست خداست.
سخن پایانی
آقای نصیریان فخر سینمای ایران و استاد بلامنازع آن هستند به همین علت از مسئولان میخواهم تا شرایطی را فراهم کنند که حداقل این فیلم که خود استاد نصیریان دوستش دارد و شاید یکی از آخرین فیلمهایی باشد که ایشان نقش اصلی آن را از ابتدا تا انتها به دوش میکشد، دیده شود به خصوص که این فیلم یک عشق پاک، زلال و اساطیری را به تصویر میکشد و به نظرم میتواند برای نسل امروز یک داروی موثر باشد تا عشق واقعی را در سالنهای سینما حس کنند.
احمد رفیعزاده، نویسنده:
عشق یکی از مولفههای فروش اثر است
همکاری شما با این پروژه چگونه بود؟
وقتی من برای همکاری در این اثر دعوت شدم آقای کمالی پور با یکی دیگر از دوستان که قرار بود در ابتدا ایشان کارگردانی فیلم را بر عهده داشته باشند طرحی را آماده کرده بودند که یک عاشقانه بود و بعد از اینکه من نوشتن کار را پذیرفتم سمت و سوی خاصی گرفت و مسائلی مثل آلزایمر داشتن کاراکتر اصلی و عینیت بخشیدن به جوانی همسرش درحالی که همسری در اتاق بغلی در حال از بین رفتن است به کار اضافه شد و کار شکل و شمایلی تازه پیدا کرد. البته به خاطر کرونا وقفهای در کار ایجاد شد و در نهایت قرعه کار به نام فرشاد عزیز خورد و پس از اینکه ایشان به تیم اضافه شد من بیشتر با ایشان مشورت میکردم تا به فیلمنامه نهایی قابل اجرا برسیم.
هرچند که ما عاشقانههای موفقی داریم اما همواره از جای خالی فیلمنامههای عاشقانه در سینمای ایران صحبت میشود نظر شما در این مورد چیست و علتش را چه میدانید؟
البته در تمام قصهها عشق جاری میشود چرا که یکی از مولفههای مهم حتی در زمینه فروش است ولی متاسفانه فیلمسازان تا حدودی از ساختن یک قصه عاشقانه صرف یا قصهای که صرفاً بر مبنای یک عاشقانه تعریف شده باشد شاید به خاطر شرایط اجتماعی یا حال آدمها و احوالاتی که امروز داریم فاصله گرفتهاند. امروز میبینیم که فیلمسازان حتی به سمت آثار اجتماعی نیز کمتر میروند چرا که اکران بیشتر به آثار کمدی معطوف شده و باید این مسئله را در نظر گرفت که عوامل متعددی باعث شده که تهیهکنندگان و فیلمسازان کمتر به سمت آثار اجتماعی و عاشقانه بروند.
هومن حاجی عبداللهی، بازیگر:
کار با آقای نصیریان حیرتانگیز بود
لطفا از نقشی که در این فیلم بازی میکنید بگویید.
کاراکتری که ایفای آن بر عهده من گذاشته شد نقش متفاوت و خاصی نیست اما یک شیرینی و نمک خاصی دارد که من معمولا در کارهای کمدی از مدلی که خودم در ذهن دارم استفاده میکنم. این کاراکتر یک جوان عاشق پیشه است اما برای اینکه اسپویل نشود نمیتوانم توضیح بیشتری در مورد آن بدهم. بزرگترین اتفاق این کار برای من بازی مقابل استاد علی نصیریان بود. اتفاق ویژهای در زندگی، که خدا را شکر در دوران کاریام توانستم با ایشان همبازی شوم و بدون هیچ تعارفی از ایشان بسیار آموختم.
آیا در بازی مقابل استاد نصیریان بخشهای بداهه نیز وجود داشت؟
ما خیلی کم بداهه کار کردیم چون متن آقای رفیعزاده خیلی خوب بود و ما با همان دیالوگها پیش میرفتیم منتها اتفاق ویژه این بود که من و آقای نصیریان یک سکانس پلان داشتیم که چندین دقیقه طول میکشید و چهار بار در بینش کات داده شد و هر چهار بار هم این من بودم که اشتباه کردم و آقای نصیریان بدون هیچ مشکلی کارشان را انجام میدادند حتی در یکی از کاتها به من یادآوری کردند که کدام دیالوگم را فراموش کردهام و واقعا کار با ایشان حیرت انگیز بود و بسیار افتخار کردم از بازی درکنار ایشان و واقعا این گفته قدیمها که «دود از کنده بلند میشود» را کاملا احساس کردم. ایشان هنوز درجه یک هستند و حیرت انگیز کار میکنند و آدم وقتی کنار ایشان بازی میکند به خودش مغرور میشود و واقعاً خیلی اتفاق خوبی بود.
رابطه بین کاراکتر این پسر عاشق پیشه و کاراکتری که استاد نصیریان بازی میکنند چگونه تعریف شده بود.
رابطه خیلی جالبی بین کاراکتر من و کاراکتر آقایان نصیریان بود با اینکه ایشان سن و سالی داشت، بزرگ بود و احترامش واجب، اما با شخصیت و نقش من راحتی خاصی داشت و بالعکس نقش من هم با ایشان و همین امر ماجراهای بین این دو کاراکتر را خیلی کمیک و بامزه میکرد.
آیا پیش از این نیز با فرشاد گلسفیدی همکاری کرده بودید؟
ما بیشمار با هم کار کردهایم. فرشاد گلسفیدی در مقام مدیر فیلمبرداری و من هم به عنوان بازیگر در سریالهای مختلف مخصوصاً در چند فصل «پایتخت» همکاری کردیم و این بار در مقام کارگردان بود. اینکه یکی از دوستانم اولین کارش را کارگردانی میکرد و من هم به عنوان بازیگر برایش بازی میکردم تجربه بسیار جذابی بود. فرشاد گلسفیدی میدانست که از کار و نماها چه میخواهد و باری به هر جهت سر کار نیامده بود و همه چیز بر اساس ذهنیت فیلمنامه نویس فکر شده، تنظیم شده، عالی و درجه یک بود. با آقای محمد کمالی پور نیز چندین بار قرار بود کار کنیم اما فرصتش ایجاد نشده بود و خوشبختانه این فیلم فرصتی برای این همکاری شد. همینطور باقی عزیزان مثل خانم لادن مستوفی، خانم سارا رسولزاده، آقای فرهاد آییش عزیز، آقای فرج گلسفیدی و به طور کلی یک تیم خوب که همه با هم دوست و رفیق بودند. این کار در روزها و سال سختی یعنی سال کرونا کلید زده شد و در آن شرایط پاندمی همه مراقب آقای نصیریان بودیم که مبادا اتفاق خاصی برایشان بیفتد و خدای نکرده بیمار شوند و در آن شرایط سخت این کار جمع شد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است