سمیه خاتونی/صبا؛ در این فیلم که با سرمایهگذاری بنیاد سینمایی روایت فتح ساخته شده مهدی نصرتی، الناز ملک، ساناز سعیدی و حسام منظور همراه با آرش آصفی، عبدالرضا نصاری، مهیار شاپوری، بهرام ابراهیمی، محمد اشکانفر ایفای نقش میکنند. روایت این فیلم برگرفته از یک ماموریت در دوران خدمت سردار شهید سعید قهاری است و درگیریای که او با سرکرده کوملههای کورد در منطقه اقلیم داشته است.با علی غفاری، کارگردان این فیلم به گفت و گو نشستیم.
اینکه فیلم موفق شد سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه مخاطبان را از آن خود کند، به نوعی بهترین جایزهای است که هر کارگردانی فارغ از انتخاب داوران، آن را بهترین جایزه قلمداد میکند. نظر خودتان درباره این انتخاب مردمی چه بود و بفرمائید پس از این موفقیت چه اتفاقی برای فیلم در اکران عمومی حاصل شد؟
بله این جایزه بسیار جایزه مهمی است و باعث افتخار است که فیلمساز جایزهاش را از دست مردم بگیرد و یک فیلمساز چیزی بیشتر از این نمیخواهد که فیلمش مورد پسند مردم باشد. در حال حاضر دو هفته است که فیلم بر روی پرده اکران است و به لطف خدا از طریق تبلیغ دهان به دهان شرایطش هر روز بهتر میشود. در هفته دوم، اکران بهتری را نسبت به هفته اول داشتیم و امیدوارم این رشد صعودی را در هفته سوم نیز شاهد باشیم. مانند روزهای جشنواره میزان رضایت مخاطب و مردم از فیلم بالاست. در چند سالن که حضور داشتم رضایت تماشاگر را پس از اکران دیدم. با وجودی اینکه فیلم تبلیغات آنچنانی نداشته و به چند تیزر تلویزیونی محدود بسنده کرده است. البته در روزهای آتی تبلیغات بیشتر و بهتری برای فیلم آغاز خواهد شد و این اثر تا یک ماه پس از سال تحویل اکرانش ادامه دارد.
از نظر خودتان موفقیتی که فیلم حاصل کرده است در گرو چیست، متن و فیلمنامه، بازی و نقشپردازی بازیگران، پرداخت تکنیکی فیلم و یا موضوعی که روایت برههای تاریخی از زندگی پر فراز و نشیب سردار شهید سعید قهاری است؟
من فکر میکنم در وهله اول موضوع فیلم مورد پسند مخاطب قرار گرفته است. مردم قهرمانان و سینمای قهرمان محور را دوست دارند و پرداختن به قهرمانان این سرزمین همیشه برایشان خوشایند است. به هرحال این فیلم قهرمانی تقریبا گمنام را به تصویر کشیده گرچه برشی کوتاه است از مقطعی در زندگی شهید قهاری است. البته ما در نکات فنی و بازیگری نیز همه تلاشمان را کردیم تا اثری آبرومندانه ارائه بدهیم. اما دلیل اصلی همان معرفی شخصیتهای گمنامی است که جان خود را برای این سرزمین فدا کردند.
با توجه به اینکه فیلمنامهنویس اثر خود شما و جناب آقای دادیان بودید، در روایتپردازی تا چه اندازه به واقعیت وفادار بودید و میزان استفاده از تخیل خود نویسنده در روایت پردازی و چینش وقایع چگونه پیش رفت؟
خط اصلی داستان کاملا منطبق بر واقعیت است و ما برای رسیدن به مستندات درباره این ماموریت، تحقیقات زیادی داشتیم از جمله گفتوگوهایی که با نزدیکان او داشتیم و مهمتر از همه یادداشتهای شخصی شهید قهاری را مورد مطالعه قرار دادیم. در این بین نگاه فیلمساز و نویسنده هم بسیار موثر بود. اینکه ما انتخاب کردیم از چه زاویه دیدی روایت کنیم تا شکل نمایشی و داستانی آن هم کامل شود. چون کار ما ساخت فیلم مستند نبود که نعل به نعل تاریخ را روایت کنیم. طبق یادداشتها و گفتههای مستند، آن کمین نهایی برای باز پس گیری محموله اتفاق افتاد و آن جنگ نهایی با گروهک تروریستی رخ داد و قهاری عملیات را با موفقیت به پایان رسانده است.
موتور حادثه محرک در پرده اول فیلمنامه، با کشته شدن تعدادی از هموطنان کرد روشن میشود اما در نقطه گرهگشایی بحث بازگرداندن محموله که به نوعی حیثیت ملی و نظامی ایران است، به عنوان هدف نهایی مطرح میشود. این شکاف علاوه بر اینکه رابطه حادثه محرک با نقطه اوج در پرده سوم را به رابطهای غیر مستقیم تقلیل میدهد، به لحاظ حس مخاطب در دنبال کردن روایت این احساس را منتقل میکند که خون این عزیزان پایمال شده است و کسی به دادخواهی این حمله تروریستی و محکوم کردن عاملین آن برنمیخیزد؟
این ماجرا ابعاد فراوانی داشت ما در یک مدت زمان محدود یک اثر سینمایی ۱۱۰ دقیقهای نمیتوانستیم تمام ابعاد این ماجرا را به نمایش بگذاریم و اگر بنا را بر نشان دادن همه ابعاد میگذاشتیم باید به فکر ساخت یک سریال میبودیم تا یک اثر سینمایی! اتفاقا این فیلم به استناد منتقدین و تماشاگران، قصه خود را بسیار روان و بدون پیچیدگی پیش میبرد و دارای همان استانداردهای یکی بود یکی نبود کلاسیک سینمایی است. نخ اصلی داستان ربوده شدن محمولهای است که باید به سرزمین برگردد. قطعا تبعات و اتفاقاتی هم در کنار این خط اصلی رخ داده که اگر میخواستیم به آن بپردازیم، مدت زمان اثر اجازه نمیداد.
درباره مخالفت شورای امنیت و سنگ اندازیهای مقام های بالا دستی در روایت توضیح دهید.
طبق یادداشتهای سعید، این شهید به خاطر تمردهای که در طول ماموریتهایش داشته به کرات از سوی مقامات بالادستی محدود میشد. این تمرد قهرمان به مثابه سینمایی جذابیتهای بصری خود را دارد که در سینما جواب داده است. شورای تامین همواره در مقابل یک فرماندهای که میخواهد یک عملیات متهورانه را رقم بزند مدام جانب احتیاط را رعایت میکند. سعید قهاری در ماموریتهایش با این محدودیتها مواجه بود و خودش هم از این ماجرا مدام گلایه میکرده و دلگیر بود.
خرده روایت ماجرای روژان، آیا بر اساس واقعیت تاریخی بود؟
داستان روژان ریشه در واقعیت نداشت و نمادی از قربانیان کثیری بود که گرفتار این گروهکها میشوند و همچنان هم هستند. این شخصیت زاده تخیل نویسنده و کارگردان بود به عنوان نمادی از این قربانیان که در روایت پردازش شد.
فیلم «استرداد» و «تکتیرانداز» از دیگر آثار شما در سینمای تاریخی و جنگ است، گویا شما در فیلم «پیشمرگ» به طور آگاهانهتری به سراغ روایتگری کلاسیک و روانتری رفتهاید که برای مخاطب عام به لحاظ داشتن صحنههای اکشن و روایت قهرمانی جذابیت بیشتری دارد، این تصمیم را میتوان حاصل تجربه شما از دو فیلم قبلی پنداشت؟
فیلم «استرداد» نمایش یک واقعه تاریخی بود و بیشتر تمرکز ما بر روی واقعیت بود و کمتر بر روی شخصیت فوکوس داشتیم. اما در «پیشمرگ» علاوه بر واقعه سعی کردیم روی شخصیت سردار شهید قهاری نیز کار کنیم و این سفر او را از زمان حضورش در جنگ، خواستگاری و روزهای پر التهاب کردستان بالاخص بیمارستان پاوه شروع کردیم و زندگی شهید را در میانه مسائل عاطفی خانوادگی و ماموریتهای کاریاش به چالش کشیدیم و پیش بردیم. در داستان پردازی این وجه از زندگی شهید را در محوریت قرار دادیم که خانواده او دائم کنارش بودند و معروف بوده به «سردار مهاجر» یعنی فرماندهای که با خانوادهاش دائما در حال کوچ و مهاجرت است. از این جهت فکر میکنم ما در «پیشمرگ» بیشتر از «استرداد» به قهرمان نزدیک شدیم.
البته واقعهای که در فیلم «استرداد» به نمایش کشیدهاید، گویای عملیات پیچیده، چند لایه و مخوفتری بود اما در فیلم «پیشمرگ» وقایع طوری در کنار هم چیده و طراحی شده که انگار وقایع یک به یک در جهت هدف قهرمان بوده و بر هم منطبق میشوند و دیگر خبری از آن پیچیدگی و موانع سخت نبود و این پیش فرض را ایجاد میکرد که عبدالله نژماری دشمنی خونریز اما پروتاگونیستی ضعیف است…
نژماری معاون سیاسی حزب کومله بوده که سالها هم خبری از او نبود تا اینکه با این حمله این حادثه را رقم زد. به هرحال هر فیلم با توجه به هدف سراسریاش اقتضاعات بخصوص خود را میطلبد. در این فیلم سینمایی بودن اثر و مورد پسند قرار گرفتن مخاطب اولویت کار بود.
ویژگی شاخص سه اثر متاخر سینمایی شما، «استرداد»، «تک تیرانداز» و حالا «پیشمرگ»، موضوع و وقایعی هستند که در دل تاریخ وجود دارند و مخاطب از آنها بیاطلاع است، سوال من این است که سیر رسیدن شما به عنوان یک فیلمساز به این موضوعات و شخصیتهای تاریخی چگونه رخ میدهد؟
واقعیت این است که برای خودم هم جذاب است. من دنبال آدمهایی در تاریخ این سرزمین میگردم که گمنام بودند اما کارهای بزرگی را رقم زدهاند. اصراری هم ندارم که این شخصیت حتما در طول دفاع مقدس حضور داشته باشد. این شخصیتها میتوانند با وجهه علمی، ورزشی و یا تنها یک پدر قهرمان در خانه باشند. این وجهه قهرمانی است که در داستانها به آن علاقهمندم و مرا به جستجو وا میدارد که این شخصیتها را بگردم، پیدا کنم و آنها را معرفی کنم. امیدوارم با ساخت این فیلمها این چهرهها معرفی شوند و خوشبختانه در تاریخ این سرزمین از این چهرهها فراوان هستند. مانند عبدالرسول زریندست که رکورددار شلیکهای موفق در جنگهای تاریخ معاصر بود و با فیلم «تک تیرانداز» به مخاطب معرفی شد و همینطور شهید قهاری که پیش از این فیلم اسمش به ندرت شنیده میشد. سینما بهترین قاب برای معرفی قهرمانان در هر ساحتی است و برای مخاطب با هر نوع نگاه و دیدگاه سیاسی این آدمها جاودانه و قهرماناند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است