به گزارش صبا، مریلا زارعی بازیگر سینما که ۳۰ سال از اولین حضورش در عرصه بازیگری می گذرد، پس از سکوتی ۱۰ ساله در گفتگوی مفصلی که با فیلم نیوز داشت، در ابتدا گفت: دانشجوی مهندسی علوم و صنایع غذایی بودم و از کلاسهای فوق برنامه مان بازیگری با استاد عزت الله انتظامی بود. آموختن از یک بازیگر بزرگ برایم خیلی ارزشمند بود. جلسه اول ۵۰ نفر بودیم و به مرور از تعدادمان کم شد و به ۱۵ نفر رسیدیم. استاد انتظامی به ما گفت شما دکتر و مهندس های آینده این مملکت هستید، چرا می خواهید وارد سینما شوید؟ درستان را ادامه بدهید که جهان سینما با شمایی که این رشته ها را انتخاب کردید متفاوت است… در آخرین جلسه استاد به ما گفتند من شنیده ام که محسن (مخملباف) تست می گیرد. او کارش را بلد است و خوب می تواند تشخیص بدهد چه کسی می تواند بازیگر شود.
وی افزود: من فقط می خواستم جهان بازیگری را کشف کنم و نمی خواستم در این جهان بمانم. همین الان هم اگر رهایم کنید دوباره درس می خوانم و وارد پزشکی می شوم. از ابتدا هم ارادتی به شهرت نداشتم و اعتقادم این بود که زندگی برای افراد مشهور چقدر سخت است. مثلا دختر استاد اکبر زنجانپور هم دوره من بودند. وقتی برای ثبت نام دخترشان آمده بودند، محل توجه همه بودند که از چه ماشینی پیاده شده اند؟ چه می کنند و نمی کنند و خیلی سخت بود.
به مخملباف گفتم برای چه گریه کنم!؟
مریلا زارعی تاکید کرد: بودن مقابل دوربین محمود کلاری در «سلام سینما» بود که مرا به سینما علاقمند کرد وگرنه قبلش فقط برایم یک فضولی بود. برای تست به باغ فردوس رفتم و با یک عالمه آدم مواجه شدم که همه برای این کار آمده بودند. من به نگهبان گفتم مرا آقای انتظامی فرستاده… حس لحظه به لحظه روزی که وارد قلعه محسن مخملباف شدم یادم است. آنجا همه مسابقه می دادند که بیشتر دیده شوند و من فقط نگاه می کردم. مخملباف به من رسید و گفت گریه کن ببینم! من هم گفتم برای چه گریه کنم؟! گفت این سینما است، من کارگردانم اگر می گویم گریه کن باید گریه کنی. من هم تلاشم را کردم. تست بعدی هم شلیک کردن از طرف آقای مخملباف و واکنش ما بود که من چون ورزشکار بودم و هنرهای رزمی انجام می دادم فکر می کردم اینجا باید خودم را نشان بدهم و کسی که در فیلم «سلام سینما» روی هوا می پرد من هستم!
«سلام سینما» را دوست نداشتم
وی ادامه داد: وقتی برای تماشای فیلم به سینما آزادی رفتم بود که فهمیدم سینما بی رحم است. فیلم را دوست نداشتم و به من برخورد. البته الان با افتخار می گویم خوشحالم در آن فیلم بودم.
واکنش جالب مریلا زارعی وقتی از او می خواهند برای بازیگری مبلغ بگوید
زارعی با بیان اینکه به نظر من همه آدمها به بازیگری و سینما علاقه دارند، اینکه در مقطعی خودت نباشی برای همه جذاب است، درباره سریال کارآگاه علوی گفت: اولین قرارداد حرفه ای ام را با آقای حسن هدایت بستم. آقای صادق آذین از من پرسید چقدر بنویسم؟ خیلی برایم عجیب بود و نمی دانستم باید چه بگویم. گفتم شان بازیگری خیلی بالاتر از این است که من برایش عدد تعیین کنم هرچه شما بگویید. آقای آذین هم خنده اش گرفته بود و یک عددی گفت که به نظرم خیلی خوب بود و متعجب بودم کارمندها اینقدر حقوق می گیرند، چرا برای سه روز دارند به من این پول را می دهند؟!
در زندگی حرفه ای مدیون زنها هستم
بازیگر «شیار ۱۴۳» با اشاره به اینکه زن ها در شکل گیری شخصیت حرفه ای اش خیلی موثر بوده اند گفت: در پشت صحنه این سریال بازی کردن خانم شهلا ریاحی را تماشا کردم و خیلی برایم جذاب بود. متوجه شدم چقدر بازیگری سخت است، مجموعه ای از تسلط روی بیان، بدن، تمرکز، هوش کافی، گوش کافی، صدای مناسب و… متوجه شدم بازیگری چیزی است که می شود با آن کشتی گرفت و خیلی پیچیده تر از ادا درآوردن است.
کسی موافق بازی ام در «دبیرستان خضراء» نبود تا اینکه خانم نویدی وارد شد
وی درباره فیلم و سریالهای بعدی اش توضیح داد: حین بازی در «دبیرستان خضراء» بودم که برای فیلم «پاتک» رفتم. تهیه کننده این سریال آقای پورمنصوری بود که زبانی چرب و شخصیتی کاریزماتیک داشتند. از آن سریال بلند و پرشخصیت، مونولوگی که اجرا کردم در سرنوشتم تاثیر داشت. زمان تست از من خواستند همان مونولوگ را اجرا کنم و واکنش همه به اجرایم منفی بود. خب من نمی دانستم این جملات حسی چه خاستگاهی دارند و چرا بیان می شوند؟ خانم مهین نویدی طراح گریم این سریال گفتند عزت الله انتظامی هم تا لباس نپوشد و گریم نشود، دیالوگ نمی گوید، یکی از در وارد شده از او می خواهید بازی کند؟ آقای خواجویی که چه مرد نازنینی هستند قبول کردند و من برای گریم رفتم. خانم نویدی می گفت مژه های تو چرا اینقدر بلند است؟ این دختر مظلوم است این مژه ها به او نمی آید. به هر حال رفتم و جزو بچه های دبیرستان شدم.
آزیتا حاجیان دومین زنی است که مدیون او هستم
وی آزیتا حاجیان را دیگر زن تاثیرگذار در شغل خود دانست و گفت: او درس خوانده این رشته و فردی اخلاق مدار بود و من خیلی از او یاد گرفتم. او دومین زنی است که مدیونش هستم. او برای اجرای آن صحنه مونولوگ زانو زد و به من توضیحاتی داد که باعث شد آن صحنه را در یک برداشت بگویم و همه برایم کف زدند.
دستمزدم برای دوبله «دبیرستان خضراء» بیشتر از بازی ام در کل سریال بود!
زارعی ادامه داد: به واسطه این سریال با گویندگی و دوبلاژ آشنا شدم و بانوی سومی که در زندگی ام تاثیرگذار بود زهره شکوفنده بود. ایشان به این نتیجه رسید که ما از خود بازیگران تست می گیریم هرکسی توانایی داشت نقشش را خودش بگوید. من هم به شبکه دو رفتم و حراست به من گفت تو آفیش نشده ای! به من برخورد و همینطور سرازیری الوند را پایین رفتم که در راه خانم شکوفنده مرا دید و صدایم زد. موجود نازی با صدایی دلنشین که مرا به شبکه دو برد و من همان مونولوگ را تست دادم. یادم است خانم شکوفنده با بغض مرا بغل کرد و فکر می کرد من استعداد جدیدی در دوبلاژ هستم. من و افسانه ماهیان و مهشاد مخبری انتخاب شدیم خودمان نقشهایمان را بگوییم و جالب است بگویم دستمزدم برای ۱۵ روز دوبله از دستمزد بازی در کل سریال بیشتر بود!
رحمانیان سهم مهمی در شکل نگاه من به بازیگری داشت
زارعی درباره سریال «هوای تازه» ساخته محمد رحمانیان گفت: این اثر به من این فرصت را داد با کارگردان خوبی که قلم خاصی داشت کار کنم، او سهم مهمی در شکل نگاه من به بازیگری داشت.
وی در واکنش به وحید سعیدی که می گفت خیلی ها در حرفه ات سهم داشته اند، بیان کرد: اولین باری که سیمرغ گرفتم از تمام کارگردانهایی که با آنها کار کرده بودم تشکر کردم. هیچ کدام از اتفاقات زندگی حرفه ای من الزاما ربطی به من ندارند، اول خدا و آخر خدا و اسباب و وسیله اش آدمهایی که با آنها کار کرده ام.
طرفدار دو آتشه رادش و عطاران بودم
این بازیگر درباره همکاری با نصرالله رادش پس از «ساعت خوش» توضیح داد: من جزو طرفداران این سریال و از طرفدارهای دوآتشه رادش و عطاران بودم و باید با آنها بازی می کردم. تجربه عجیب و سختی بود. بازی با آقای رضا بابک خیلی خاص بود. رحمانیان هم تاکید داشت دیالوگها سریع و بی معطلی گفته شود و این هم روی افزایش تسلط من روی کارم موثر بود.
صدایم را بیشتر از چهره ام می شناختند
وی شهرتش را به واسطه تله تئاتر «خانه های اجاره ای» دانست و گفت: نقشم کوتاه بود ولی خیلی دیده شد. من بیش از تصویر صدایم مشهور بود و هرجا می رفتم می گفتند صدایت آشنا است. من جزو بازیگرانی نبودم که در «دبیرستان خضرا» دیده شوم، مثلا آناهیتا همتی با نقش منفی بازیگری بود که دیده شد.
به فخیم زاده گفتم از تو می ترسم نمی توانم مصاحبه کنم!
زارعی درباره تجربه اجرای برنامه عصرگاهی تلویزیون توضیح داد: یک روز دیر رسیدم و گفتند ما برنامه را ضبط کرده ایم اما یک مصاحبه برایت گذاشته ایم. گفتم من مصاحبه بلد نیستم! ناگهان آقای فخیم زاده وارد استودیو شد و به من گفتند سوالات را برایت آماده کرده ایم نگران نباش. ضبط که شروع شد گفتم کات بدهید من از آقای فخیم زاده می ترسم نمی توانم مصاحبه کنم! آقای فخیم زاده هم گفت نه راحت باش از من نترس و مصاحبه شکل گرفت.
فخیم زاده با دیدن من یک شخصیت به «ولایت عشق» اضافه کرد
وی ادامه داد: مصاحبه که تمام شد آقای فردرو تهیه کننده برنامه از فخیم زاده که آن روزها سریال «ولایت عشق» را می ساخت پرسید نقشی نداری که خانم زارعی بازی کند؟ او هم گفت نه ولی کاش داشتم. سه روز نگذشته بود که از سریال با من تماس گرفتند و به شهرک سینمایی رفتم. فخیم زاده در مواجهه با من تصمیم گرفته بود نقش یک دختر جوان و فعال را وارد کنند. به من گفتند در ذهنم است نقش دختر فضل بن سهل که فضل را آقای اکبر زنجانپور و همسرش را زنده یاد خانم بیتا فرهی بازی می کنند بازی می کنی. قصه هم نوشته می شود.
ماجرای شرطی که کارگردان به شوخی گذاشت و خانم بازیگر جدی گرفت!
این بازیگر یادآور شد: به من گفتند باید به سوارکاری مسلط باشی و من تمرینات فشرده ای داشتم و روزی ۱۰، ۱۲ ساعت کار می کردم و پرش با اسب را هم تا یک متر مسلط شده بودم. حتی نگاه اینقدر سختگیرانه بود که سواری بدون زین را تجربه می کردیم. خیلی ها فکر می کردند بدل داشتم! آن موقع یک سفر خارجی داشتم و آقای فخیم زاده گفت در صورتی اجازه می دهم به سفر بروی که در حال تاخت بتوانی چیزی از روی زمین برداری. با آقای نیک طبع تمرین کردم و به فخیم زاده گفتم آماده اجرای آن شرط هستم! او هم که کلا یادش رفته بود گفت من شوخی کردم! کنجکاو شد و آمد برایش انجام دادم و گفت هر سفری می خواهی برو!
اشکهای مریلا به یاد لادن طباطبایی
زارعی حین صحبت درباره لادن طباطبایی هم بازی اش در این سریال به گریه افتاد و لحظاتی بعد گفت: من و لادن خیلی زحمت کشیدیم. خیلی چیزها در این سریال یاد گرفتیم. آقای فخیم زاده لحظات اکشنی هم طراحی می کرد من در یک صحنه باید می دویدم جمعیت را کنار می زدم، روی نرده میرفتم و روی اسب می پریدم. هر بار یا اسب تکان می خورد یا یک چیزی پیش می آمد و… بار دهم که می دویدم خانمی از هنروران گفت کارت را درست انجام بده دیگر، می خواهیم برویم خانه!
میلانی می خواست من در «دو زن» بازی کنم ولی پیدایم نمی کرد
وی درباره فیلم «دو زن» ساخته تهمینه میلانی توضیح داد: او به خیلی ها که توی بورس بودند این نقش را پیشنهاد داده بودند و به سرانجام نرسیده بود. ایشان سریال «هوای تازه» را می دیدند و از دستیارشان خواسته بودند مرا پیدا کنند. آن موقع اینطور نبود که مدام خبر و عکس منتشر کنند و همه در دسترس باشند. تا اینکه خانم مهری شیرازی همزمان مرا به این کار معرفی کردند و من به دفتر خانم میلانی رفتم. خیلی از او خوشم آمد و همکاری شکل گرفت.
برای «قرمز» انتخاب شده بودم اما جیرانی دقیقه نود هدیه را جایگزین کرد
این بازیگر با بیان اینکه قبل از این فیلم برای «قرمز» فریدون جیرانی تست داده بود و قرار بود با امین حیایی در این فیلم بازی کند، گفت: روزی که می خواستم برای قرارداد بروم و ساعت ۱۰ قرار داشتیم، به من گفتند نیا و آقای جیرانی با بازیگر دیگری صحبت کرده اند. منظورشان هدیه عزیز بود. امین هم بازی نکرد و به آقای محمدرضا فروتن رسیدند که بعدها در «دو زن» با ایشان همبازی شدم. اگر برای «قرمز» می رفتم ریل بازیگری من به سمت دیگری می رفت.
در «دو زن» هم دنیا را داشتم هم آخرت اما «تکیه بر باد» صرفا تجاری بود
زارعی با اشاره به اکران «دو زن» در زمان آزادی های سینما در دوم خرداد گفت: فیلم بسیار موفق بود و اولین فیلمی بود که پوستر آن عکس بود نه نقاشی. بعد از آن با آقای داریوش فرهنگ در یک فیلم تجاری کار کردم و با امین حیایی که ستاره نقش اول آن روزها بود همبازی شدم. داریوش فرهنگ به عنوان کارگردان «سلطان و شبان» و «طلسم» آدم مهمی برایم بود. در «دو زن» من هم دنیا را داشتم هم آخرت، هم منتقدان راضی بودند هم گیشه و مردم. «تکیه بر باد» هم کار صرفا تجاری بود که شکست هم نخورد و باعث شد توجه سینمای گیشه هم به من جلب شود. بعد از آن پیشنهادات زیادی داشتم و اینکه سر هر کاری نروم مهم بود.
جزئیات بازی در نقشی که سیمرغ و جوایز متعدد را برای مریلا به همراه داشت
او «یک اشتباه کوچولو» را فیلمی دانست که به خاطر محمدرضا شریفی نیا در آن حضور پیدا کرده و درباره نقش کوتاهش در «سربازهای جمعه» هم که تمام جوایز را برایش به دنبال داشت، گفت: نقشی که بابت آن مرا به آقای کیمیایی معرفی کردند یک خط بود. بعد یک مونولوگ به من دادند از آقای کیمیایی پرسیدم نمی خواهد درباره آدمهایی از این دست تحقیق کنم؟ گفت تو فقط این را بخوانی کافی است. وقتی به خانه رفتم دیدم کیمیایی درست می گوید حتی خواندن این متن هم سخت است. نشستم خواندم و به سختی آن را حفظ کردم.
وی افزود: وقتی با آقای کیمیایی به محله خاک سفید رسیدیم متوجه شدم برای دیدن او تظاهرات کرده اند و کل محله به استقبالش آمده اند! ساعت ۲ شب مشغول تمرین بودم که آقای کیمیایی گفتند می خواهیم سکانست را بگیریم، گفتم بگیریم استاد من مونولوگ را حفظ کرده و آماده ام. ایشان از دستیارش پرسید دیالوگ ها را به خانم زارعی داده ای؟ گفتم کدام دیالوگ؟! توضیح دادند که دیالوگ ها عوض شده و برگه تازه ای برای من آوردند. نمی دانستم باید چه کنم. گفتم باید این را حفظ کنم اما کیمیایی گفت نگران نباش من کات می دهم. سینما یعنی کات.
بعد از اجرای پلان اولم در «سربازهای جمعه» به من آب قند دادند
زارعی یادآور شد: وارد صحنه شدم و دیدم مردم از تیر چراغ برق بالا رفته اند و همه مشغول تماشا بودند. اضطراب تغییر دیالوگ، بازی کردن جلوی کارگردان کاریزماتیکی چون کیمیایی و… را داشتم و به کات دادن امیدوار بودم. با جیغ و گریه رفتم تو و کات که دادند به من آب قند دادند. همه چیز برایم اسلوموشن بود… بعد دفتر دکوپاژشان را آوردند و روی چند صفحه خط کشیدند و دکوپاژشان را تغییر دادند.
کیمیایی گفت برای فیلم من به کسی جایزه نمی دهند ولی تو خوب بودی!
وی در پایان بخش اول این گفتگو بیان کرد: سراغ ضبط مونولوگ رفتیم و ۴ دقیقه طول این سکانس بود و به من قول دادند هرجا نتوانستم کات بدهند. حین اجرای صحنه صدای فین فین کردن اندیشه فولادوند را که پشت دوربین بود می شنیدم و کار که تمام شد، همه برایم کف می زدند. آقای کیمیایی سمتم آمد و گفت دخترم در فیلم من به کسی جایزه نمی دهند ولی تو خوب بودی. آن شب با بهرام رادان و پژمان بازغی در یک سرویس بودیم و آنها در مسیر شوخی می کردند و می گفتند سیمرغ بلورین بهترین بازیگر تعلق می گیرد به مریلا زارعی. برایم خنده دار بود اما واقعا اتفاق افتاد…
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است