نمی‌فهمیدم چرا به تقوایی استاد می‌گفتند! | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۲۰:۰۶
کافه خاطره صبا؛ گفت‌وگو با سودابه خسروی طراح و مدرس چهره‌پردازی؛

نمی‌فهمیدم چرا به تقوایی استاد می‌گفتند!

سودابه خسروی طراح و مدرس چهره‌پردازی درباره فعالیت‌هایش در چندین پروژه خارجی گفت.

احمد محمداسماعیلی/ صبا؛ گریم در دو دهه اخیر پیشرفت‌های زیادی داشته و یکی از ابزار معرفی سینمای ایران به دنیا بوده است. سودابه خسروی گریمور با تجربه و صاحب سبک سینما با حضور در چند پروژه بین‌المللی در این قضیه نقش داشته است. او در چهار دهه فعالیت کاری‌اش با بزرگان سینما در فیلم‌هایی نظیر «کاغذ بی خط» ساخته ناصر تقوایی، «سیزده» ساخته هومن سیدی، «گاهی به آسمان نگاه کن» و «طبقه حساس» به کارگردانی کمال تبریزی، «آقا یوسف» ساخته دکتر رفیعی، «به همین سادگی» رضا میر کریمی، «شیار ۱۴۳» به کارگردانی نرگس آبیار همکاری داشته است. خسروی علاوه بر چهره‌پردازی در سینما و تلویزیون سالها به عنوان مدرس گریم به تعلیم جوان‌ها پرداخته است. در کافه خاطره این هفته صبا با او در باره دوران کاری‌اش به گفت‌وگویی نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

کارتان را با عکاسی شروع کردید. آیا عکاسی برایتان در جوانی نسسبت به گریم جذابیت بیشتری داشت؟
عکاسی را به اجبار انتخاب کردم و در گزینش در رشته مورد علاقه‌ام (داندان پزشکی) رد شدم و اصلا آن سالها دغدغه هنر نداشتم و به رشته‌های علمی علاقه داشتم. آن زمان همه دوست داشتند در یکی از رشته‌های پزشکی تحصیل کنم.

دانش آموز درس خوانی بودید؟
معدلم خوب بود و در دبیرستان ایراندخت اراک رشته تجربی خواندم. من همیشه به آموختن و کشف مسائل جدید علاقه دارم.

آخرین کشفتان در زندگی درباره چه مسائلی بوده است؟
الان به جهان متافیزیک و انرژی‌ها و ساختار دنیا علاقه دارم.

بیشتر توضیح بدهید؟
شعوری را در جهان جاری می‌بینم که نمی‌شود درباره کلیت خالق اظهار نظر کرد.
آیا این نوع نگاه‌ها احساس پوچی به همراه ندارد؟
نه، فلسفه و تفکری دارم که معتقدم در جهان آگاهی زیست می‌کنم که هر چه درباره‌اش حدس زده می‌شود حد و مرزی ندارد و حدسیات گذشتگان را که مرور می‌کنیم انگار هر انسانی تکه‌ای از پازل را ارائه می‌کند و شاید روزی بتوانیم طرح کلی را حدس بزنیم.

طرح کلی درباره چه مسائلی؟
این خالق کیست. این آگاهی چیست و هدف چه می‌تواند باشد. جهان پیرامون ما مدام در حال انتقال آگاهی است. خیلی وقت‌ها من جواب سوالاتم را اتفاقی از یک راننده اسنپ گرفته‌ام.

آیا از وضعیت زیسته‌تان رضایت دارید؟
از جهانم راضی هستم و از اینکه فرصتی به من داده شده تا آگاهی را بشناسم خوشحالم .

آیا آن طور که خواستید زندگی کرده‌اید؟
فکر می‌کنم خدا هر آنچه جلویم قرار می‌دهد بازی می‌کنم.

یعنی آدم تقدیر گرایی هستید؟
هر تاسی که برایتان ریخته می‌شود باید طبقش بازی کنیم.

برگردیم به بحث دوران تحصیل؟
رفتم دانشگاه تهران و عکاسی خواندم و البته هنوز هم بابت اینکه در رشته مورد علاقه‌ام نتوانستم تحصیل کنم عصبانی هستم. البته دنیا برایم یک فانتزی عجیب و غریب است و زیاد جدی‌اش نمی‌گیرم. دنیا یک گیم و بازی است.

با مرگ چگونه کنار آمده‌اید؟
یک حالت عبور است. دیباک شوبرا معتقد است «هیچ وقت نبوده که ما نباشیم و همیشه و ابدی و ازلی بوده‌ایم.» درحال تجربه ماده و جسم هستیم. در کلیت سعی می کنم انسان خوشحالی باشم.
درباره گرایشتان به گریم در زمان دانشجویی بگویید؟
موقعی که عکاسی می خواندم کلاس‌های خانم میهن را انتخاب کردم و ایشان عنوان کرد که قرار است رشته گریم را تاسیس کنند و گفت تو بیا در این کلاس‌ها شرکت کن و من هم حضور پیدا کردم و بعد از خاتمه تحصیلم در عکاسی دوره چهار ساله گریم را در دانشگاه سوره گذراندم.

چه اساتیدی گریم را آموزش می‌دادند؟
خانم میهن، جلال‌الدین معیریان، بیژن محتشم و شجریان از اساتید بودند. در دانشگاه درس‌هایی مثل مجسمه سازی را پاس می‌کردیم. دورانی که برایم خیلی مهم و پر بار بود.

آیا بعد از فارغ التحصیلی از طریق جلال‌الدین معیریان وارد فضای کار در رشته گریم شدید؟
اولین فیلمی که به عنوان مجری گریم کار کردم فیلم «پرتگاه» بود که طراح گریمش جلال‌الدین معیریان بود و بعد در دو فیلم با بیژن محتشم کار کردم و بعدش به عنوان طراح کارم را ادامه دادم.
آیا در گریم مثل بازیگری به داشتن سبک اعتقاد دارید؟
هر گریمور سبک خاص خودش را دارد مثلا در آن طرف آب ریک بیکر طراح صاحب سبکی است. در سینمای ایران اغلب گریمورها یک سبک کاری دارند. زیرا همیشه در یکی دو تا ژانر مثل اجتماعی و کمدی ژانر فیلم‌ها ساخته می‌شوند و گریم‌ها در یک حد و مقیاس است.

اما احتمالا بحث گریم آثار تاریخی جدا است.
زیاد با سلیقه کاری من جور نیست و خیلی در این ژانر کار نکرده‌ام. اما دو اثر تاریخی سریالی در مصر و الجزایر کار کردم.

سریالی که کارکردید مربوط به چه دورانی است؟
سریالی که در مصر کار کردم و یک اتوبیوگرافی درباره جمال عبدالناصر بود.

چگونه در یک پروژه بین‌المللی کار کردید؟
کارگردان این پروژه واسل خطیب بود و برای شروع کار با ۵ گریمور از نقاط مختلف دنیا مذاکره کرده بودند و هیچکدام نتوانسته بودند چهره بازیگری را که نقش ناصر را بازی می‌کرد شبیه‌اش کنند. دستیاری داشتم که در این پروژه حضور داشت و من را به خطیب معرفی کرد سه روز رفتم سوریه که پیش تولید سریال در آنجا بود و قرار شد من تست گریم شخصیت اصلی را بزنم. روز اول کارگردان درباره کارش صحبت کرد و من گفتم ناصر را می‌شناسم و عکسی از او در دوران کودکی‌ام دیده بودم و خواستم که با اتکا به همان عکس که در خاطرم باقی مانده بود روی چهره بازیگر اتود بزنم.

کارگردان چه واکنشی داشت؟
برایش جذاب و عجیب بود که من از روی عکسی که داشتند نخواستم طراحی کنم.

به هر حال کار سختی به نظر می‌آمد با توجه به این که ناصر جزو شخصیتهای مطرح سیاسی قرن بیستم بود.
به فاصله کم چند نفر در دنیا مثل احمد بن بلا، جمال عبدالناصر، چه‌گورا و فیدل کاسترو ظهور کردند که بسیار تاثیر گذار بودند و همان روز تست را انجام دادم و مورد قبول قرار گرفت و در نتیجه طراحی گریم سریال را در حدود شش ماه انجام دادم. این سریال پرشخصیت بود و افرادی مثل انورسادات و حسن هینکل در آن وجود داشتند و بیش از ۱۵۰ بازیگر در این سریال بازی داشتند و گریم سریال را به سه دستیار ایرانیم انجام دادم.

حتما کار در این پروژه به لحاظ کاری و مالی برایتان آورده‌های زیادی داشت.
به لحاظ مالی برایم خوب بود و اصلا دستمزدی که برای این کار گرفتم با دستمزدهای سینمای ایران قابل مقایسه نیست. سینمای مصر بیگ پرداکشن است و مثلا برای ماه رمضان صد و خورده‌ای سریال و فیلم آماده می‌کنند و خوراک سایر کشورهای عرب زبان در مصر تولید می‌شود.

آیا بعد از این سریال پیشنهاد کاری دیگری از سایر کشورهای عرب زبان داشتید؟
چند تایی پیشنهاد شد و قبولش نکردم و در مدت اقامتم تمام مصر از جمله اهرام ثلاثه را دیدم و دیگر حوصله‌ام نمی‌رسید که شش – هفت ماهی از ایران دور باشم. یکی از این پروژه‌های پیشنهادی فیلمی بود که به زندگی پرنس دایانا می‌پرداخت.

البته چند سال بعد دوباره در یک پروژه عربی کار کردید. این حضور چگونه شکل گرفت؟
باسل خطیب کارگردانش بود و چون تجربه موفقی با او داشتم قبول کردم. یک کار تاریخی درباره زندگی عبدالحمید مبارز علیه استعمار فرانسه بود. در این کار هم با ۴ دستیار ایرانی کار کردیم یادم می‌آید به دستیارانم ماهی ۴ هزار دلار حقوق می‌دادم.

آیا بعد از بازگشت به ایران علاقه نداشتید یک آموزشگاه چهره پردازی تاسیس کنید؟
نه، پول و دستمزد این کار خرج شد و به این کارها نرسید و البته سابقه تدریس در چند موسسه و دانشگاه مثل سروش دارم. زیاد اهل یک جا ماندن و آموزشگاه داری نیستم. بهمنی هستم و مثل باد دوست دارم این طرف و آن طرف بروم.
اهل حزب باد نیستید!
نه، حزبی نداریم که به سمتش بوزیم!

با یک سری کارگردان‌ها مثل کیوان علیمحمدی و امید بنکدار همکارهای موثر و طولانی مدتی دارید. آیا این نوع همکاری‌ها به واسطه سبک کاری کارگردان‌هایش است؟
هیچ وقت گریم را مثل یک شغل نگاه نکرده‌ام.

یعنی برای شما درآمد گریموری اهمیتی ندارد؟
پول بالاخره از جایی می‌رسد و هیچ وقت لنگ نبوده‌ام و هر کسی سهمیه‌ای در دنیا دارد و روزی هر کسی می‌رسد. این باورم است و برای من بارها چنین اتفاقی رخ داده است. دنیا با هر کسی یک جوری صحبت می‌کند. بدون پول داشتن هم بلدم خوشحال باشم. آدم تجربه گرایی هستم و اگر با اتوبوس هم این طرف و آن طرف بروم لذت می‌برم.
با کارگردان‌هایی مثل دکتر رفیعی کار کرده‌اید که به معنی واقعی آرتیست و هنرمند هستند. کار با این نوع کارگردان‌ها برایتان چه آورده‌هایی داشته است؟
ترجیح می‌دهم با کسانی کار کنم که از آنها بیاموزم. حداقل با این نگاه جلو رفته‌ام. جهان فیلمسازی دکتر رفیعی عجیب و جذاب است و یک هنر مثل خودش است. فیلم‌های دکتر رفیعی را دوست دارم. زیبا شناسی «ماهی‌ها عاشق می‌شوند» مثال زدنی است.

آیا کار در فیلمی مثل «گیتا»، «بی وزنی»، «جانان» و غیره برایتان آموزه‌هایی داشته است؟
مهدی قادری فرد کارگردان «بی وزنی» کارگردان خاص و عجیب و غریبی است و تلاش‌هایی برای رسیدن به خواسته‌اش در فیلمسازی دارد.

کار با کارگردانی مثل ایرج قادری چگونه بود؟
کار فیلمسازی روایت قصه است و ایرج قادری در این کار درست عمل می‌کرد و مخاطبان جذب داستان‌ فیلم‌هایش می‌شدند. خیلی از فیلم فارسی‌ها را که می‌بینیم شسته و رفته قصه‌شان را روایت می‌کنند و به این که آیا تفکری پشتش هست کاری ندارم. در برخی از فیلم‌ها که ادای فیلم متفاوت بودن دارند هیچ تفکری وجود ندارد و کارگردانش حتی بلد نیست قصه فیلمش را روایت کند.

می‌توانیم کار با کارگردان‌های زن مثل نیکی کریمی و نرگس آبیار را در کارنامه شما جزو کارهای خاص از نوع زنانه بدانیم.
برای من هیچ وقت جنسیت مهم نبوده است و نه امتیاز و نه نقصانی ندارد که برای یک فیلمساز زن کار کنید. من علاوه بر کارگردان‌هایی که اشاره کردید با آیدا پناهنده و آزیتا موگویی هم کار کرده‌ام و خانم‌ها بیشتر پذیرای نظرات مختلف و منعطف هستند. بارها پیش آمده در حوزه کاری با کارگردانی به چالش رسیده‌ام…

در این مورد مثالی می‌زنید؟
سر فیلم «کودک و فرشته» با مسعود نقاش‌زاده قبل از شروع کار به چالش رسیدم و ایشان طراح گریمور را بیشتر به عنوان مجری صرف می‌دانست تا اینکه طراح گریمی را متناسب با تجربه و توانایی‌اش جلو ببرد. سینما کار گروهی است و قبول ندارم که یک نفر همه تصمیمات را به تنهایی بگیرد.

به نظر می‌رسد اگر قرار بود با ابراهیم حاتمی‌کیا هم کار می‌کردید قطع به یقین دچار چالش می‌شدید!
نمی‌دانم، شاید! اما قرار بود در سریال «موسی» همکاری داشته باشم که بنا به دلائلی امکانش فراهم نشد البته همانطور که پیش از این گفتم کلا علاقه‌ای به کار در سریال ندارم و هیچ وقت دوست ندارم به اجبار در چارچوب‌های خاصی که دلائل و منطقی ندارد کار کنم. در حین کار در سریال «حیرانی»، مدام با ایراداتی به خصوص درباره نوع حجاب زنان مواجه می‌شدم که اصلا چرایی آن را نمی‌فهمیدم.

با رضا میرکریمی در چند فیلم مثل «به همین سادگی» همکاری‌های موفقی داشته‌اید. اصولا کار با میرکریمی چگونه است؟
میرکریمی جزو کارگردان‌های مورد علاقه‌ام است و سبک فیلمسازی و ذهنیتش مناسب تصویر سازی سینما است. در سینمای ایران چند کارگردان مثل نرگس آبیار و میرکریمی خوب بلدند لحظه‌ها را بسازنند. میرکریمی موقعی که برای فیلم «به همین سادگی» من را دعوت گفت «شنیده‌ام گفته‌ای میرکریمی فیلمنامه‌ای ندارد و مطئمنم می‌تواند بر اساس ذهنیاتش فیلم را بسازد». من گفتم این حرفم جنبه تحسین دارد و «به همین سادگی» جزو آثار مورد علاقه‌ام است و موقعی که کارگردان اثر بتواند با کمترین دیالوگ جهان و حس کاراکتر را خلق کند نشان از تبحر و احاطه‌اش او به فیلمسازی است.

آیا کمال تبریزی را هم می‌توانیم جزو گروه فیلمسازانی مثل آبیار و میرکریمی طبقه بندی کنیم؟
تبریزی کارگردان با سوادی است که هیچگاه سوادش را به رخ نمی‌کشد…

اما تجربه داوری‌اش در جشنواره امسال نشان داد داور خوبی نیست!
نمی‌توانم در این باره قضاوتی داشته باشم. باید شرایط را دانست و بعد در این باره نظر داد. به فردیت او شکی ندارم. اما داوری می‌رود در یک مجموعه و یک کار گروهی است.

کار با ناصر تقوایی چگونه بود؟
تقوایی کارگردان درجه یکی است و من در دومین فیلمی که طراحی گریمش را انجام دادم با ایشان همکار شدم و آن موقع نمی‌فهمیدم که چرا به تقوایی استاد می‌گفتند. بعدش که با خیلی از کارگردان‌ها کار کردم فهمیدم چرا او را استاد خطاب می‌کنند. ایشان جهان دیگری از دانایی و تسلط در کار را ارائه می‌کند.

برای گریم بهتر چه نوع چهره‌هایی بیشتر مناسب است؟
نمی‌شود تعریف خاصی انجام داد. بسته به نوع کار و اینکه برخی از چهره‌های ممکن برای گریم جوانی خوب هستند. اما برای گریم پیری جواب نمی‌دهند و بر عکسش هم وجود دارد.

مثال می‌زنید؟
نه، بهتر است این کار را نکنم برخی از چهره‌ها را می‌شود راحت جوان کرد.

مثل لیلا حاتمی در «دوران عاشقی»؟
چهره خود لیلا حاتمی همین طوری جوان است و کار زیادی نیاز ندارد.

اما وارد سن میانسالی شده.
اما چهره‌اش فرم دختران بیست ساله را دارد.

کدام بازیگر هم گریم جوانی و هم گریم پیری‌اش خوب جواب می‌دهد؟
مریلا زارعی در این زمینه مثال خوبی است. در «شیار ۱۴۳» این ویژگی خیلی به بهتر شدن گریمش کمک کرد.

چهره مهتاب کرامتی در کدام گروه قابل ارزیابی است. معمولا در اکثر فیلم‌هایش گریمش یکسان است؟
برای اینکه همیشه در رنج سنی خودش بازی می‌کند. شاید چهره مهتاب کرامتی به گونه‌ای است که مناسب ایفای برخی از نقش‌ها نباشد و البته کارگردان‌ها هم شجاعت ندارند که نقش‌های دیگری به او پیشنهاد بدهند.

برای یک گریمور مهمترین بحثی که باید به آن توجه داشته باشد چیست؟
بحث تحلیل شخصیت و بر اساس آن نوع گریمش را طراحی کند. بعد با انتخاب بازیگر الگوی شخصیتی روی چهره‌اش طراحی می‌شود. قرار نیست در گریم فیلم کار خارق‌العاده‌ای انجام بدهیم.

در فیلم «طبقه حساس» گریم متفاوت و موفقی روی چهره عطاران داشتید. از همکاری عطاران در این فیلم بگوئید؟
فیلم «طبقه حساس» بعد از همکاری‌ام با تبریزی در فیلم «گاهی به آسمان نگاه کن» تجربه خوبی بود. سبک گریم در این فیلم رئال است. «طبقه حساس» فیلم بامزه و آموزنده‌ای است و قرار بود رضا عطاران را مردی حدود ۵۵ ساله چاق و یک مرد حاجی بازاری که خیلی پیر نیست نشان دهم و برای این کار تصمیم گرفتم صورت عطاران را چروک نکنم و به جای آن بر اُفت صورت تمرکز کنم، چرا که نمی‌خواستم گریم دیده شود.گریمی که بر صورت عطاران انجام دادیم برای بالا بردن سن او بود. کار در ظاهر ساده بود اما در اجرا به شدت مشکل و وقت گیر شد. ما برای هر بار باید ۲ ساعت به روی صورت عطاران کار می‌کردیم و عطاران خیلی با گروه همکاری می‌کرد چرا که اجرای گریم ایشان به شدت وقت گیر بود اما او هر روز با صبوری برای اجرای گریم همکاری می‌کرد. حتی ایده‌هایی هم برای باور پذیرتر کردن گریم می‌داد.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


آخرین اخبار

پربازدیدها