جنونی برای کشف حقیقت/ «کالیگولا» پر از کنش و رویداد بود | پایگاه خبری صبا
امروز ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۰۴:۲۷
گفت‌وگوی صبا با عوامل نمایش «کالیگولا»؛

جنونی برای کشف حقیقت/ «کالیگولا» پر از کنش و رویداد بود

نمایش «کالیگولا» به نویسندگی و کارگردانی مهرداد مصطفوی که از 7 فروردین در سالن قشقایی تئاتر شهر روی صحنه است توانسته توجه و نظر مخاطبان را جلب کند.

مریم عظیمی/صبا؛این نمایش با همکاری همه جانبه یک گروه جوان پرتعداد روی صحنه آمده و تلاش دارد بعد دیگری از شخصیت کالیگولا، این کاراکتر پیچیده که پس از مرگ خواهرش دست به رفتارهای جنون‌آمیز میزند را به نمایش بگذارد. در ادامه گپ و گفت خبرنگار صبا با عوامل این نمایش را می‌خوانید.

مهرداد مصطفوی، کارگردان: هر حسی که مخاطب دریافت می‌کند درست است

اساسا چه شد که در حین تمرینات «ریچارد سوم» تصمیم به کار روی «کالیگولا» گرفتید؟

فکر می‌کنم که این یک مسیر است و هر کسی که اثری را پیش می‌بردشاید بر حسب یک میل یا شهود و یا عشقی عمل کند. برای من نیز همینگونه بود، ما روی ریچارد سوم تمرین می‌کردیم ولی صادقانه باردراماتیک این نمایشنامه برایم کم بود و هرچه جلو می‌رفتم می‌دیدم که بیشتر به گپ و گفت نزدیک می‌شود و دنبال یک راه حل بودم و خیلی ناگهانی کنار گذاشتمش و تصمیم گرفتم «کالیگولا» را کار کنم و درحین تمرینات «کالیگولا» بود که این ایده پررنگ شد که جالب خواهد بود اگر خود کالیگولا در حال تماشای فیلمی از ریچارد سوم باشد و در هر جلسه تمرین ارتباطی بین این دو نمایشنامه پیدا می‌شد. درواقع پروسه کار بسیار ناشناخته بود و امروز هم نتیجه‌گیری آن، همان چیزی است که مخاطب دریافت می‌کند و آن هم فارغ از منطق،تفسیر، برداشت و فهم بیشتر بار حسی اثر است و به نظرم هر حسی که مخاطب دریافت می‌کند درست است.

آنچه برای کالیگولا رخ می‌دهد مسئله پیچیده‌ای است که درست مانند اطرافیان کالیگولا در ذهن مخاطب نیز علامت سئوالی ایجاد می‌کند.

من از بعد دیگری به قضیه نگاه می‌کنم، اینکه تکست چقدر کنش و رویداد برای مخاطب دارد که می‌توان به عنوان کارگردان سراغش رفت و از طریق آن اتفاقی جدید رقم زد. نمایشنامه «کالیگولا» برای من پراز فضاهای آزاد برای خلق میزانسن و رویداد و از همین رو برایم بسیار جذاب بود. آثار شکسپیر نیز این ویژگی را دارند و فکر می‌کنم به همین دلیل این دو اثر به هم نزدیک بودند. برای من پیدا کردن لحظاتی که می‌توانستم خلق میزانسن کنم و برای مخاطب به واسطه رویدادهایی که وجود دارد لحظه‌های بصری ایجاد کنم و خط اصلی داستانی که وجود دارد مهم بود اما اینکه چرا پرسوناژ به چنین نقطه‌ای می‌رسد چندان اهمیت ندارد.

استفاده از نور و موسیقی در این نمایش خیلی پررنگ بود در این مورد بگویید.

موسیقی ما دو بخش داشت یکی بخش «ریچارد سوم» بود که از موسیقی‌های انتخابی استفاده شد چون می‌خواستیم که موسیقی‌های این بخش به گوش و ذهن مخاطب آشنا بیاید و موسیقی بخش«کالیکولا» که تا حدود زیادی ساخته شد و دو آهنگساز کار علی آسا و شکیب شریف‌زاده زحمت کشیدند و هر کدام دو ترک ساختند همینطور سه آمبیانسی که تولید شد و صرفاً برای قطعه ورزش کالیگولا از موسیقی انتخابی از فیلم «climax» استفاده کردیم. اما طراحان نور کار نیلوفر نقیب ساداتی و محمدرضا رحمتی هنرمندان خلاقی هستند و ما جلسات طراحی صحنه، لباس و نور را با هم برگزار می‌کردیم. طراح صحنه‌ ما امیرحسین دوانی ایده‌های خلاقانه زیادی داشت اما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که صحنه به هرشکلی که قرار بگیرد مزاحم پویایی و داینامیکی که در اثر ایجاد شده خواهد بود. مهمترین دغدغه ما تفکیک فضای ریچارد و کالیگولا بود و یکی از بهترین ایده‌ها این بود که اینکار از طریق نور انجام شود بدین ترتیب که در صحنه‌های ریچارد، مخاطب ما پروژکتورهایی که درصحنه فیلمبرداری هست را ببیند و در بخش کالیگولا نه، بدین طریق حسی در ناخودآگاه مخاطب ایجاد می‌شود که گویی لحظه‌ای از فیلم را می‌بینند و در نهایت همه چیز از نور، موسیقی، لباس و صحنه تا بازیگری و میزانسن‌ها در خدمت کار و اجرا بود.

در مورد لباس‌ها از طیف خاکستری و همینطور عدم تقارن در طراحی بعضی از لباس‌ها استفاده شده لطفا در این مورد بگویید.

مهمترین بحثی که ما با نسرین خرمی داشتیم این بود که چه کنیم تا اثر از زمان خارج شود و مخاطب نتواند لباس‌ها را به دوره خاصی تعمیم دهد ما به دنبال این بودیم که زمان در اثر مطرح نشود و در عین حال مخاطب نتواند لباس‌ها را به دوره معاصر ربط بدهد. بنابراین معاصریت باید در ساحتی حرکت می‌کرد که در عین حال که لباس‌هابرای مخاطب آشناست یک ناآشنایی نیز وجود داشته باشد. در این راستا یک پایه و اساس امروزی در ذهن طراح لباس بود و با المان‌های متخلف مثل عدم تقارن، زنجیر، تفاوت در تناژ رنگ و غیره تفاوت‌هایی در آن ایجاد می‌کرد. البته صادقانه باید بگویم که ایده‌های نسرین خرمی بسیار بزرگتر و جذاب‌تر از این بود و هرچند که ما همیشه به خاطر کمبود بودجه و بالا بودن قیمت ها مجبور به انتخاب هستیم من در مجموع از لباس‌ها بسیار راضی هستم.

سخن پایانی

در نهایت از مخاطب می‌خواهم بیش از آنکه به حرف‌های من در این مصاحبه توجه کند بیاید و کار را ببیند و به نظرم این بهترین کار است. در این سال‌ها و از کرونا به بعد تئاتر وضعیت آشفته‌ای داشته و مخاطب تئاتر به وضوح تغییر کرده است و فکر می‌کنم که این ما هستیم که نیاز داریم با مخاطب امروز تئاتر همسو شویم و بتوانیم ارتباط جدیدی با این مخاطب ایجاد کنیم و به نظرم این داعیه بزرگیست که بگوییم می‌خواهیم تماشاگر تئاتر را تغییر بدهیم. این ما هستیم که باید فکری به حال خودمان کنیم و بیش از پیش با مخاطب همراه شویم تا بتوانیم تمرکز جدیدی ایجاد کنیم چون مخاطب جدید تئاتر با کنار دستی‌اش حرف می‌زند، حتی در روند نمایش مداخله می‌کند و ما باید این مسئله را بپذیریم و فکر میکنم که واقعا بهترین کار و گفت‌وگو برای من و مخاطب این است که بیایند و کار راببینند.

ساحل مصلحی؛ بازیگر: تئاتر گفت‌وگویی زنده و بی‌پرده با جامعه‌ است

تئاتر برای شما چگونه آغاز شد و ادامه پیدا کرد؟

من از کودکی به واسطه شغل خانواده در فضای تئاتر حضور داشتم اما به صورت جدی‌تر از ۱۳ سالگی شروع به کار در پشت صحنه تئاتر با عنوان منشی صحنه، دستیار وکردم و در ورکشاپ های مختلف، جشنواره‌ها وشرکت می‌کردم و بعد از سن ۱۸ سالگی شروع به گذراندن دورههای بازیگری کردم و در آموزشگاه «هیلاج»زیر نظر آقای رضا بهبودی، «پادمآرت» زیر نظر آقای کیومرث مرادی و کارگاه «فرایند رسیدن به نقش» زیر نظر آقای مهرداد مصطفوی آموزش دیدم. در دانشگاه نیز به تحصیل در رشته بازیگری پرداختم وبه عنوان بازیگر در تئاترهای دانشجویی، همچنین در چند فیلم کوتاه از جمله فیلم کوتاه شرعی به کارگردانی داریوش شهبازی حضور داشتم.

به عنوان یک بازیگر جوان اجرا در تئاتر شهر چه اهمیت و تاثیری بر شما دارد؟

اجرا در تئاترشهر برای من به عنوان یک بازیگر، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین تجربه‌های هنری‌ام بوده. این مجموعه به خاطر داشتن مخاطبان حرفه‌ای، همیشه یک هدف برای من محسوب می‌شد. حضور در این فضا به من آموخت که چگونه عمق و ظرافت نقش را درک کنم،چراکه هر اجرا تنها یک نمایش نیست، بلکه یک گفت‌وگوی زنده و بی‌پرده با جامعه‌ای است که دغدغه‌هایش را با تئاتر پیوند می‌دهد و بدون شک، این تجربه مسیری را که برای رشد حرفه‌ای‌ام ترسیم کرده‌ام، سریع‌تر و پربارتر کرده است.

وفاداری کاسونیا نسبت به کالیگولا را به عنوان بازیگر این نقش چگونه ارزیابی می‌کنید و چگونه به این نقش نزدیک شدید؟

کالیگولا پس از مرگ دروسیلا(خواهرش)، به تدریج از اطرافیانش فاصله می‌گیرد و حتی از کاسونیا نیز به عنوان ابزاری برای تحقق خواسته‌هایش استفاده می‌کند. کاسونیا، شاهد تحول کالیگولا از یک حاکم منطقی به موجودی ویرانگر است. او احتمالا این تغییرات را ناشی از غم و جنون موقت می‌داند، اما نمی‌تواند عمق فلسفی این تحول را درک کند. تغییرات کالیگولا پس از مرگ دروسیلا درنمایشنامه، ترکیبی از فروپاشی روانی و جستجوی فلسفی است. برای کاسونیا، این تحولات بیشتر به عنوان نشانه‌های دیوانگی وبی‌ثباتی تفسیر می‌شود نه تلاشی برای رسیدن به حقیقت اما کاسونیا به خاطر عشق بی حد و مرز به کالیگولا تا آخرین لحظه در کنار اومی‌ماند. نزدیک شدن به نقش پروسه چند ماهه تمرینات را به دنبال داشته و بدون شک توجه کارگردان روی تک تک کاراکتر‌ها برایرسیدن به نقطه قابل قبول، زیست شخصی و مطالعه و مشاهده دررابطه با نقش تاثیرات بسیاری در این مسیر دارد و همه ما درتمرینات اتودهای مختلفی را برای رسیدن به نقش داشتیم که برای خود من از دل این تمرینات تکه تکه‌های کاراکتر کاسونیا ساخته شد.

در انتخاب نقش به چه مولفه‌هایی دقت می‌کنید؟

در انتخاب نقش، پیش از هر چیز به عمق و اصالت داستان وشخصیت توجه میکنم. برای من مهم است که نقش نه تنها مرا به عنوان یک بازیگر به چالش بکشد، بلکه پیامی انسانی یا اجتماعی داشته باشد که بتوانم از طریق آن با مخاطب ارتباطی معنادار برقرارکنم. به ویژه به پروژه‌هایی جذب می‌شوم که فرصتی برای کشف لایه‌های پنهانِ احساسات و روابط انسانی باشند. نقش‌های پیچیده وچندبعدی همیشه مرا وسوسه می‌کنند، چرا که باور دارم هنر نمایش باید آینه‌ای از واقعیت‌های ناگفته جامعه باشد. علاوه بر این، هماهنگی با تیم هنری، از کارگردان تا دیگر بازیگران، برایم حیاتی است. وقتی اطمینان داشته باشم که در مسیری مشترک به دنبال خلق اثری صادقانه و تأثیرگذار هستیم، با تمام وجود خود را در خدمت آن پروژه قرار می‌دهم. از طرفی به عنوان یک بازیگر جوان، به دنبال نقش‌هایی هستم که مرا از محدوده امن هنری‌ام خارج کند. هر تجربه باید موتور محرکی برای رشد حرفه‌ای و درونی‌ام باشد.

کامیار دریاکناری، بازیگر: این شغل یک ریسک بسیار بزرگ است

لطفا از چگونگی آغاز تئاتر و بازیگری و سوابق اجراییتان بگویید.

من از سال ۹۳ با شرکت در دوره‌های آموزشگاه بازیگری جهان‌نما فعالیت در این عرصه را آغاز کردم و با مهرداد مصطفوی نیز همانجا آشنا شدم، ایشان از اساتید ما بودند و در تمام این سالها با آقای مصطفوی به آموختن بازیگری ادامه دادم. اولین اجرای عموم من نمایش «چشم بر هم زدن» به کارگردانی محمد زیکساری و در تالار حافظ بود و غیر از آن بازی در نمایش‌ «درخت شیشه‌ای آلما» و چند فیلم کوتاه از جمله «نیکی» را در کارنامه دارم که فیلمی چالش برانگیز بود و موفقیت‌هایی در جشنواره‌های در زمینه بازیگری برایم به همراه داشت.

وجود دو کالیگولا روی صحنه موقعیتی پر ریسکی برای بازیگر ایجاد می‌کند مواجهه شما با این چالش چگونه بود؟

بله این مسئله چالش‌هایی به همراه داشت چون در بخش‌هایی دیدگاه و تصویر متفاوتی نسبت به کاراکتر داشتیم ولی آنچه به ما کمک می‌کرد تا بهتر پیش برویم رفاقت و ارتباطی بود که طی حداقل یک دهه همکاری بین ما ایجاد شده است. در نهایت بر اساس پیشنهادات من و حمید صدری و هدایت مهرداد مصطفوی موقعیتهای قتل به کالیگولایی که من بازی میکنم اختصاص پیدا کرد و من بیشتر سعی می‌کردم که علاوه بر جنونی که این کاراکتر دارد به فلسفه‌اش دقت کنم فلسفه‌ای که کامو به این کاراکتر اضافه کرد یعنی همان خواستن ناممکن و انتقامی که می‌خواهد از دنیا بگیرد.

آیا برای ایفای این نقش به نسخه‌های دیگر اجرایی رجوع کردید؟

من میدانستم که چنین فیلم‌هایی هست اما به این آثار رجوع نکردم چون نگران بودم که ناخودآگاه کپی کنم و نمیخواستم چنین اتفاقی بیفتد. تصویری که من از کالیگولا میدیدم یک روانی شاعر بود. یک شاعرانگی که حتی بر قتل‌هایی که انجام می‌دهد سایه انداخته و سعی میکردم این شاعرانگی و جنون و غمی که در کالیگولا میبینم را از درون خودم بیرون بکشم. کالیگولا با خواستن ناممکنی که خود به ناممکن بودن آن آگاه است گویی با سرنوشت سر لج افتاده و می‌خواهد تا حد خدایی پیش برود.

به عنوان یک بازیگر جوان چشم انداز شغلی خود را چگونه می‌بینید ؟

تنها می‌توانم بگویم که این شغل یک ریسک بسیار بزرگ است.

حمید صدری، بازیگر: در مسیر رسیدن به این کاراکتر تنها نبودم

دریافت ابتداییتان از کاراکتر کالیگولا چه بود و در مسیری که تا بهاجرا طی شد به چه بعد جدیدی از این کاراکتر رسیدید؟

من سال‌ها پیش این متن را خوانده بودم و برایم بسیار سنگین بود اما زمانی که موضوع اجرای آن توسط مهرداد مصطفوی مطرح شد و دوباره متن را خواندم این نکته توجه مرا جلب کرد که سوای قصه‌ای که روایت می‌شود این نمایشنامه گویی یک نگرش و فلسفه است، نگرش و فلسفه کامو که با فلسفه کالیگولا در هم آمیخته و این نمایشنامه را به وجود آورده است. دریافت من این بود که کالیگولا به نقطه پایانی رسیده است و هر چیزی که در جهان می‌خواسته به دست آورده و حال به دنبال ناممکن است و ماه را می‌خواهد و جنونی که بواسطه مرگ خواهر به سراغش می‌آید به این فروپاشی روانی و نامعقول بود نخواسته کالیگولا دامن می‌زند. در مسیر رسیدن به این کاراکتر تنهانبودم و عواملی مثل خود آقای مصطفوی، مشورت با افراد با تجربه‌ در تئاتر و راهنماییشان، همینطور بازیگران روبه‌رو و پارتنرهایم که به شدت به من در این مسیر کمک کردند در این رسیدن دخیل بودند. من از بیرون سراغ این کاراکتر رفتم یعنی در ابتدا به پیدا کردن لحن و بدن کالیگولا پرداختم و هماهنگی با کاراکتر بدل کالیگولا که کامیاربازی میکند. در این زمینه سابقه آشنایی من با کامیار خوشبختانه خیلی کمک کرد و ما برای شبیه شدن به هم هر کدام تا ۵۰ درصد به سمت هم رفتیم تا بتوانیم با هم ۱۰۰ درصد کالیگولا را نشان دهیم. به همین علت مدام سر تمرینات به ریز جزئیات، لحن و اکت یکدیگر توجه می‌کردیم.

بدن کالیگولا در این نمایش اهمیت زیادی دارد هم به لحاظ میزانسن‌هایی که کارگردان داده و هم برای نشان دادن بعدی ازروان پریشی که باید در بدن و حتی صدای کالیگولا انعکاس داده شود. رسیدن به این بدن چه مراحلی داشت؟

سال‌هاست که من در کلاس‌های آقای مصطفوی شرکت می‌کنم و زیرنظر ایشان بازیگری را آموخته‌ام. شیوه کاری ایشان از همان ابتدا متفاوت بود و سبک تمرینات و مدل هدایت کردنشان باعث می‌شود تا بازیگر، بدنی رها داشته باشد. من پیش از این ورزشکار بودم وبوکس کار می‌کردم اما به خاطر اینکه بوکس باعث می‌شد بدنم به آن رهایی که بدن بازیگر نیاز دارد نرسد بوکس را که در آن به قهرمانی کشوری رسیده بودم به علت عشق به بازیگری کنار گذاشتم و کم کم توانستم با تمریناتی که آقای مصطفوی می‌داد به آن رهایی، آزادی و لختی بدنی برسم. اما اینکه چگونه این بدن کارلیگولا را از بدن خودبیرون کشیدم به لطف بزرگ و کرامت کارگردان مربوط است که بازیگر را آزاد بگذارد و مهرداد مصطفوی این کار را انجام می‌دهد. او تکست را در اختیار ما می‌گذاشت و از ما می‌خواست تا چیزی برای ارائه خلق کنیم و ما بر اساس شهود و رهایی بدنمان خلق میکردیم و او از میان آنچه ما ارائه می‌کردیم انتخاب می‌کرد این مسئله از نظرذهنی بدن بازیگر را آزاد می‌گذارد تا بازیگر بتواند هر آنچه که می‌خواهد سر تمرینات انجام بدهد و به بازیگر امکان خلاقیت می‌دهد. برگ برنده تمام بازیگران کالیگولا و خود من که خیلی دوستداشتم این کاراکتر را از بدنم بیرون بکشم این بود که مهردادمصطفوی ما را آزاد می‌گذاشت.

به عنوان بازیگر کالیگولا چه بازخوردهایی دریافت کردید؟

اولین بازخوردی که دوست دارم با شما در میان بگذارم بازخوردی است که خودم نسبت به خودم دارم. تحولی در من ایجاد شده و انگارنقطه عطفی در فهم من از بازیگری به وجود آمده است. این اتفاق یکبار دیگر چند سال پیش زمانی که سر کار آقای مازیار سیدی بودم برایم رخ داد یعنی در نمایش «طوفان» که به مدت یک سال و نیم تمرین می‌کردیم و فکر می‌کنم که آنجا خمیر مایه لازم در من که جوانی خام بودم به وجود آمد و اتفاقی که این بار در «کالیگولا» شکل گرفت این بود که به آن پختگی لازم رسیدم و آنچه که از بازیگری بوددر من ته نشین شد. و این بازخوردی که نسبت به خودم دارم به بازخوردی که دیگران به من می‌دهند برمی‌گردد چه کسانی که اجرا را دیدند و چه کسانی که سر تمرینات آمدند خوشبختانه بازخورد بسیارراضی کننده‌ای داشتند و این واقعاً حال خوبی است که مخاطب کاررا ببیند و نه صرفاً از کار من بلکه از کلیت کار راضی باشد.

سخن پایانی

جدا از اینکه خودم در این نمایش بازی می‌کنم احساس می‌کنم هرکسی که این کار را نبیند از دست داده است چون از جمله کارهایی است که بعدها از آن صحبت خواهد شد. در نهایت از مهردادمصطفوی و تمام کسانی که سر اجرای این نمایش هستند و بچه‌های پشت صحنه که به شدت همدل هستند و حواسشان به همه چیز هست تشکر می‌کنم. رسیدن «کالیگولا» به این مرحله نیز به خاطر همدلی خوب همه بچه‌ها و خوب هدایت کردن مهرداد مصطفوی بوده و ما همه چیز را مدیون کل هستیم. این گروه حاصل حداقل ۵ سال تلاش مهرداد مصطفوی است و من خیلی خوشحالم که در نهایت توانستیم ۰این گروه را داشته باشیم.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


آخرین اخبار

پربازدیدها