موسیقی‌هایی در جهان خلق شد که صراحتاً از انقلاب ایران سخن می‌گفتند/ تکلیف «موسیقی» همچنان مشخص نیست | پایگاه خبری صبا
امروز ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۰۰:۰۸

موسیقی‌هایی در جهان خلق شد که صراحتاً از انقلاب ایران سخن می‌گفتند/ تکلیف «موسیقی» همچنان مشخص نیست

۲ نفر از فعالان عرصه موسیقی با حضور در یک نشست کارشناسی از برخی اتفاقات و فعالیت های انجام گرفته در حوزه «هنر انقلاب اسلامی» و چالش ها و مسائل مطرح شده در این جریان مهم هنری سخن گفتند.

به گزارش صبا، مواجهه با کلیدواژه ای به نام «هنر انقلاب» همواره یکی از بحث‌انگیزترین و پرچالش‌ترین عبارات مرتبط با فعالیت‌های هنرمندانی است که در دهه‌های مختلف متناسب با منویات ایدئولوژیک جریان‌ها و خیزش‌های سیاسی کشورهای مختلف با شرایط متفاوت و پرفراز و نشیبی مواجه شدند که می‌تواند دربرگیرنده بیان اندیشه‌ها، اظهارنظرها و ارائه مانفیست هایی متعددی باشد و قطعاً با پیچیدگی‌های زیادی نیز همراه است.

مسیری دارای فراز و نشیب که اگر به تاریخ انقلاب‌های سیاسی و ایدئولوژیک جهان نگاهی بیندازیم متوجه راه پرتلاطمی می‌شویم که بی تردید هنرمندان و اندیشمندان در آن نقش بسیار موثر و غیرقابل انکاری داشتند. شرایطی پر از معنا که گاه دربرگیرنده اتفاقاتی موثر و گاه دربرگیرنده التهاباتی بوده که آن هم می‌توان در ابعاد مختلف مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد.

طبیعتاً در این مسیر آنچه از پس جریان مهم و دگرگون کننده‌ای به نام انقلاب اسلامی ایران مشاهده شده، از این قاعده مستثنی نیست و تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران هم نشان دهنده حضور موثر جریان‌های هنری مرتبط با کلیدواژه «انقلاب اسلامی» در این زمینه بوده است. اینکه چگونه اعتقادات و باورهای مذهبی در کنار ایدئولوژی‌های مختلف منجر به تولد جریانی از هنر شده است بی تردید می‌تواند به عنوان یکی از مهم‌ترین، پیچیده‌ترین و پرفراز و نشیب ترین جریان‌های هنری ایران مورد توجه قرار گیرد. فضایی که در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران با اتکا به اندیشه‌های متفکران آن دوران خود را نمایان کرد و با گذشت سال‌های مختلف موجب تولد نسل‌ها و تفکراتی شد که هرکدام بسته به باورها و اندیشه‌های خود معرف جلوه‌ای از آنچه «هنر انقلاب اسلامی» می‌نامیم، شدند.

جریانی ارزشمند که یکی از نمودها و جلوه‌های متفاوت و متفکرانه‌اش شخصیتی اندیشمند، متفکر، تحول خواه و فرزانه چون شهید سید مرتضی آوینی است. هنرمندی که با عبور از دوران پرتلاطم و پرقصه ای که در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در قالب شخصیتی به نام «کامران آوینی» و تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران و البته زندگی خصوصی خود داشت به مستندساز و هنرمندی به نام «سید مرتضی آوینی» رسید که «روایت فتح» او زلزله‌ای در حوزه مستندسازی مرتبط با دوران دفاع مقدس به حساب آمد و معبری باز شد تا اندیشه و تفکرات متفاوت و پیشرو سید مرتضی، او را به نظریه پردازی مهم و جریان ساز در حوزه هنر انقلاب اسلامی تبدیل کند.

مسیری که از پس شهادت او در روز بیستم فروردین سال ۱۳۷۲ به دلیل جراحات ناشی از انفجار مین در منطقه فکه جایی که برای تولید یکی از مستندهایش در روایت فتح رفته بود، عبارت «هنر انقلاب اسلامی» را بیش از هر زمان دیگری مهم‌تر کرد تا آنجا که پس از شهادت این هنرمند متفکر به پیشنهاد تعدادی از اصحاب فرهنگ و هنر و موافقت مقام معظم رهبری روز شهادتش به عنوان «روز هنر انقلاب اسلامی» نامگذاری شد. فرآیندی که رفته رفته ماجرا را به سمتی هدایت کرد که برنامه‌های مختلفی در گرامیداشت این روز به واسطه مجموعه‌هایی چون حوزه هنری انقلاب اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بنیاد روایت فتح، سازمان هنری رسانه‌ای اوج، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و بسیاری دیگری از مجموعه‌های فرهنگی برگزار می‌شود.

برنامه‌هایی که حالا می‌توان درباره هریک از آنها به ارزیابی منصفانه‌ای رسید. اینکه کدامیک از این فعالیت‌ها موفق و کدامیک از مسیر این ایدئولوژی و جریان فکری خارج و تبدیل به مجموعه کارهایی شدند که جز تلف کردن بودجه و انرژی و البته پرکردن رزومه فعالیتی برخی از مدیران دستاورد دیگری نداشتند. فضایی که در همه حوزه‌های هنری شاهد آن بودیم و مخاطبان دیدند که چه پروژه‌ای ماندگار و چه پروژه‌ای تبدیل به فعالیتی کم ثمر و صرف بودجه‌هایی شدند که می‌توانست در جای بهتری هزینه شود.

مسیری که مخاطبان جدی چنین آثاری آن را در حوزه‌هایی چون موسیقی هم مشاهده کردند و دیدند که در این راه چه دستاوردهای مطلوب و نامطلوبی در تاریخ فرهنگ و هنر این سرزمین به ویژه جریان ارزشمند «هنر انقلاب اسلامی» ثبت و ضبط شد.

همه این گفتار مختصر رسانه‌ای موجب شد تا به بهانه فرا رسیدن هفته هنر انقلاب اسلامی و مبانی اصولی و اجرایی این جریان مهم از فعالیت‌های فرهنگی کشورمان به ویژه در حوزه موسیقی از ۲ کارشناس فعال و نسل سومی این عرصه دعوت کنیم تا از آنها به دلیل مجموعه فعالیت‌هایی که در عرصه‌های تولید و مدیریت در موسیقی داشتند درباره تاثیرات مثبت و منفی موسیقی در قالب کلید واژه «هنر انقلاب اسلامی» پرسش‌های را مطرح کنیم چون به هر روی آسیب شناسی وضع موجود امری بدیهی و ضروری برای بهبود مسیر پیش رو است و می‌بایست با تجمیع نظرات و انتقادات کارشناسان به شرایط مطلوب‌تری در توسعه کلید واژه «هنر انقلاب» رسید.

بشیر بی‌آزار تهیه کننده، فعال رسانه‌ای و مدیرتولید اسبق مرکز موسیقی و سرود سازمان صداوسیما که در کارنامه فعالیت‌های خود همکاری با خوانندگان متفاوتی چون محسن چاووشی و حامد زمانی را ثبت کرده و امیرحسین سمیعی آهنگساز، خواننده و پژوهشگر موسیقی که در سوابق اجرایی و مدیریتی اش حضور در نهادهایی چون سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به عنوان مدیر امور موسیقی و بعدتر معاونت هنری این مجموعه و مدیریت دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چشم می‌خورد هستند به واسطه برخاستن از نسل سوم انقلاب اسلامی ایران و همچنین فعالیت‌های متفاوتی که در ایران و عرصه بین المللی در زمینه موسیقی داشتند، درباره حوزه هنر انقلاب اسلامی به بحث و تبادل نظر پرداختند.

بخش اول این گفتگو را در ادامه می‌خوانید:

* کلید واژه «هنر انقلاب اسلامی» عبارتی بسیار پیچیده در قالب جریانی است که بعضی‌ها بر این باورند از اندیشه‌های فرهیختگانی چون علی شریعتی، جلال آل احمد و طبیعتاً برخی جریان‌های سیاسی اوایل انقلاب متولد شده است. بعضی‌ها هم این عبارت را با امتزاج بین جریان فرهنگی هنری دوران شکوهمند دفاع مقدس تعریف کرده و نمود آن را در اندیشه‌های شهید سید مرتضی آوینی پیدا می‌کنند. بعضی‌ها هم اساساً بر این باورند آنچه «هنر انقلاب» می‌نامیم یک جریان نیست بلکه یک مسیر در جریان فعالیت‌های فرهنگی هنری ایران و آن هم محدود به هفته هنر انقلاب اسلامی است؛ در این چارچوب می‌خواهم نظر شما را به عنوان کارشناسی که در حوزه‌های تولیدی فعالیت داشته جویا شوم که به عنوان یک جوان انقلابی برخاسته از نسل سوم انقلاب چه برداشتی از این کلید واژه به ویژه در حوزه موسیقی دارید؟

بشیر بی‌آزار: طبیعتاً کلید واژه «هنر انقلاب» مفهومی گسترده‌تر از «هنر انقلاب اسلامی» دارد. آنچه معمولاً با عبارت «هنر انقلاب» به ذهن ما می‌آید، در واقع زیرمجموعه‌ای از هنر انقلاب به معنای عام است. «هنر انقلاب»، هنری آرمان‌گراست که در مسیر یک آرمان حرکت و پیامی را منتقل می‌کند. به نظر من، اصل این آرمان، مبارزه با ظلم است. هنری که در خدمت مقابله با ستم قرار می‌گیرد، هنر انقلابی است؛ حال این هنر می‌تواند اسلامی باشد یا نباشد. اگر به اندیشه‌های شهید آوینی مراجعه کنیم – کسی که نقطه عطفی در تاریخ انقلاب ما محسوب می‌شود – می‌بینیم که نوشته‌ها و تفکرات او هنوز هم چنان که باید، شناخته نشده است. دربشیر بی آزار: در دهه اول انقلاب، موسیقی‌هایی در جهان خلق شد که صراحتاً از انقلاب ایران سخن می‌گفتند و آن را الگوی خود قرار داده بودند. این نشان می‌دهد که انقلاب ما تأثیر عمیقی بر هنر انقلابی در معنای عام داشته است. شهید آوینی معتقد بود هنر زمانی ارزش و اصالت دارد که حامل مفهومی حقیقی باشد؛ هنری که حقیقت را بیان نکند، اساساً فاقد ارزش است. پس به نظر من، باید «هنر انقلاب» را در گستره‌ای بزرگ‌تر ببینیم و سپس تأثیر «انقلاب اسلامی» را بر آن بررسی کنیم. موضوعی که قطعاً انقلاب اسلامی تأثیرات عمیقی بر این هنر گذاشته است.

من قبل از اینکه به مصاحبه بیایم تحقیقی انجام دادم تا ببینم در عرصه موسیقی پس از انقلاب اسلامی ایران، چه اتفاقاتی در جهان رخ داده است. شرایطی که می‌توان این موضوع را در ۲ بخش بررسی کرد؛ بخش اول مربوط به «بخش داخلی» مشتمل بر تحولات موسیقی در ایران پس از انقلاب و بخش دوم «بخش جهانی» مشتمل بر تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر موسیقی در دیگر کشورها است و نتیجه جالبی که به آن رسیدم این بود که نه‌تنها در کشورهای اسلامی مانند لبنان، یمن و عراق، بلکه در کشورهایی که تصور نمی‌کردیم، آثاری تولید شده که مستقیم از انقلاب اسلامی ایران الهام گرفته‌اند. در دهه اول انقلاب، موسیقی‌هایی در جهان خلق شد که صراحتاً از انقلاب ایران سخن می‌گفتند و آن را الگوی خود قرار داده بودند. این نشان می‌دهد که انقلاب ما تأثیر عمیقی بر هنر انقلابی در معنای عام داشته است.

البته هنر انقلاب پیش از انقلاب اسلامی نیز وجود داشت، اما بیشتر جنبه اعتراضی و مبارزه با ظلم داشت. اما انقلاب اسلامی به این هنر جهت داد و به تعبیر شهید آوینی، روحی در آن دمید. تولیدات پراکنده و نامنسجم پیشین هم با انقلاب اسلامی هدفمند شد و آرمان نهایی آن مبارزه با ظلم جهانی قرار گرفت که به فرمایش امام خمینی (ره)، نماد آن «شیطان بزرگ» (آمریکا) بود. این مفهوم در عرصه هنر به دالان مرکزی تبدیل شد و نه‌تنها تولیدات هنری داخل ایران، بلکه آثار هنرمندان جهانی را نیز تحت تأثیر قرار داد. پس به نظر من، اگر بخواهیم هنر انقلاب را فراتر از «هنر انقلاب اسلامی» ببینیم، این موضوع جای بحث و بررسی بیشتری دارد. موضوعی که سپس می‌توانیم به ویژگی‌های «هنر انقلاب اسلامی» در موسیقی بپردازیم و بگوییم چه مختصاتی دارد؟ چگونه شکل گرفت و چرا به قول شما نسبت به سینما کمی عقب‌تر است که البته این بخش خود بحثی مفصل و تا حدی چالشی است.

امیرحسین سمیعی: هنر انقلاب اسلامی همواره مایه افتخار من بوده است. در سال ۱۴۰۰ نیز این توفیق را داشتم که این عنوان را کسب کنم و به آن می‌بالم. اما اجازه دهید نکته‌ای را اصلاح کنم؛ اگر سینما را به مفهوم یک هنر جامع در نظر بگیریم، بی‌شک پیشتاز است، اما این سینما از ترکیب چندین هنر دیگر شکل می‌گیرد. این ادعا که موسیقی در مقایسه با سایر هنرها عقب‌تر است، می‌تواند گزاره‌ای نادرست باشد، زیرا موسیقی یکی از ارکان اصلی سینمای انقلاب به شمار می‌رود زیرا اگر بخواهم برجسته‌ترین آثار هنری را در حوزه‌های مختلف، از هنرهای تجسمی و شعر گرفته تا موسیقی، سینما و تئاتر، مثال بزنم، بی‌تردید نقطه عطف بسیاری از آنها به ویژه در دهه هفتاد، موسیقی است. موسیقی فیلم‌های دفاع مقدس به حدی تأثیرگذار بود که گاه حتی از خود فیلم‌ها ماندگارتر شد. برای نمونه، فیلم‌هایی مانند «از کرخه تا راین» و «آژانس شیشه‌ای»را بیشترامیرحسین سمیعی: نمی‌توانیم صرفاً با نام گذاری هفته هنر انقلاب، نقش هنرمندان روشنگر دیگری مانند جلال آل‌احمد و دکتر شریعتی را نادیده بگیریم. حتی به اعتقاد من سینمای موج نو و موسیقی متعهد آن دوران را نیز باید بخشی از این جریان دانست با موسیقی‌شان به خاطر می‌آوریم. در واقع، موسیقی گاه شخصیت و فضایی خلق می‌کند که خود فیلم قادر به ایجاد آن نیست. پس اگر کلیت هنر را در نظر بگیریم، موسیقی در قالب یک ساختار منسجم، به هنری کمک می‌کند که بیشتر دیده می‌شود، اما این به معنای برتری ذاتی سینما بر موسیقی نیست.

نکته بعدی مربوط به فرمایشات جناب آقای بی‌آزار است که اشاره کردند هر هنری که ریشه در تعهد و حق‌طلبی داشته باشد، می‌تواند هنر انقلابی باشد. پس از انقلاب اسلامی، این جنبش فکریِ حق‌محور و انسان‌ساز، تأثیر عمیقی بر جوامع اطراف گذاشت و کنش‌های فرهنگی و هنری آنها را تحت تأثیر قرار داد. البته در سراسر جهان، کنش‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری وجود دارد، اما مسئله این است که پس از انقلاب اسلامی چه تحولی رخ داد؟ این موضوع خود پروژه‌ای مطالعاتی است که باید به‌صورت جدی بررسی شود. به اعتقاد من انقلاب اسلامی جراتی به جوامع اطراف بخشید که در قالب بیداری اسلامی ظهور کرد. این تأثیر به‌تدریج در فرهنگ و تمدن دیگر کشورها نفوذ کرد و در نهایت به بیداری اسلامی در بسیاری از نقاط جهان انجامید.

به نظر من، موضوع مهم‌تری که باید به آن بپردازیم، مسئله «مکتب‌سازی» است که ریشه در هنر انقلاب اسلامی دارد. به درستی اشاره کردید که نمی‌توانیم صرفاً با نامگذاری هفته هنر انقلاب، نقش هنرمندان روشنگر دیگری مانند جلال آل‌احمد و دکتر شریعتی را نادیده بگیریم. حتی به اعتقاد من سینمای موج نو و موسیقی متعهد آن دوران را نیز باید بخشی از این جریان دانست. بنابراین همه اینها در مسیر تکامل هنر انقلابی قرار داشتند تا به نقطه اوجی به نام انقلاب اسلامی رسیدند. جالب اینجاست که خود انقلاب اسلامی یک کنش بزرگ فرهنگی بود که بر پایه شعر شکل گرفت. شعارهای انقلاب عمدتاً شعر بودند و موسیقی و سرودهای اوایل انقلاب نیز به گسترش این جریان کمک شایانی کردند. در دهه ۶۰ نیز روند مکتب‌سازی در هنرهای تجسمی، شعر، نمایش، سینما و موسیقی آغاز شد. اکنون در دهه پنجم انقلاب، با اتکا به سند چشم انداز گام دوم انقلاب، باید «انسان ایرانی-اسلامی» را با نگاهی نو تعریف کنیم. هنر انقلاب در این مسیر می‌تواند نقش کلیدی ایفا کند و موضوع بحث‌های عمیق‌تری باشد.

*همان‌طور که دوستان اشاره کردند، جریان موسوم به «هنر انقلاب» و مشخصاً «هنر انقلاب اسلامی» در ایران از یک حرکت تولیدی به سمت مکتب‌سازی پیش رفت. این فرآیند مکتب‌سازی عمدتاً در اواخر دهه ۵۰ تا اواسط دهه ۶۰ اتفاق افتاد. این تحول نه‌تنها در موسیقی اصیل ایرانی، بلکه در حوزه موسیقی پاپ نیز رخ داد. حتی خواننده‌هایی که در آن دوران آثار انقلابی یا اعتراضی اجرا می‌کردند آثار قابل‌توجهی خلق کردند. اما به نظر من این مکتب سازی در جایی متوقف شد که به اعتقاد من توقف این روند ۲ دلیل اصلی داشت که اولی جدا شدن خود هنرمندان از این جریان (که البته این موضوع جای بحث دارد) و دومی علل بنیادین شکل‌گیری این مکتب در دهه‌های گذشته بود. این در حالی است که در دهه‌های بعدی انقلاب، فارغ از مسائل مربوط به دوران دفاع مقدس، بر اساس بیانیه گام دوم انقلاب که مقام معظم رهبری ابلاغ فرمودند، چرا هیچ حرکت جدیدی در مکتب‌سازی جز چند حرکت محدود صورت نگرفت؟ چرا تنها به گفتگو، برگزاری نشست‌ها و مصاحبه‌ها و جشن‌هایی که در آنها فقط جایزه می‌دهیم بسنده کرده‌ایم؟ اساساً چه مکتبی در حوزه موسیقی با کلیدواژه «هنر انقلاب اسلامی» – از دهه سوم به بعد توانسته‌ایم ایجاد کنیم؟ اصلاً اگر شخصیت بزرگواری با نام سید مرتضی آوینی به شهادت نمی‌رسید و اگر «روز هنر انقلاب اسلامی» در تقویم رسمی کشور ثبت نمی‌شد، آیا امروز این نشست برگزار می‌شد؟ آیا این دغدغه به این میزان در من، شما و آقای بی‌آزار وجود داشت که در این شرایط خاص و پیچیده، به این موضوع بپردازیم؟

بی‌آزار: به نظر من، همان‌طور که آقای سمیعی اشاره کردند، انقلاب ما با موسیقی، سرود و شعارها شکل گرفت. حتی شعارهایی که علیه شاه سر داده می‌شد، در قالب شعر و سرود بود. یکی از ارکان انقلاب، تهییج مردم بود که موسیقی در آن نقش مهمی داشت. من اینجا خاطره‌ای از آقای گلریز (خواننده پیشگام موسیقی انقلاب اسلامی) به یادم آمد. وقتی شهید آیت الله مطهری ترور و به شهادت رسیدند، امام خمینی (ره) که علاقه‌ی زیادی به ایشان داشتند و از شاگردانشان بودند، بسیار متأثر شدند. ظاهراً نظر امام این بود که پس از شهادت شهید مطهری، به ایشان پرداخته شود. در آن زمان، شهید مطهری مهجور بود و آقای شریعتی شناخته‌شده‌تر از ایشان در حوزه نظریه‌پردازی بود. آقای گلریز تعریف می‌کرد که گفتند: «چه کار می‌توانیم بکنیم؟» تصمیم گرفتند یک قطعه موسیقی تولید کنند، اما نمی‌دانستند این کار درست است یا نه. چون تا آن زمان بیشتر فضای سرود حاکم بود و ترانه‌های انقلابی تازه می‌خواست شکل بگیرد. این کار ریسک بزرگی بود و حتی نمی‌دانستند چگونه با دفتر موسیقی یا صدا و سیما هماهنگ کنند. در نهایت، ترانه «مجاهد شهیدبشیر بی آزار: ما موسیقی را از حالت جوششی خارج کردیم و به سمت سفارشی‌سازی بردیم. در حالی که موسیقی انقلابی باید از اعتقاد درونی هنرمند بجوشد، نه اینکه به او تحمیل شود. وقتی به هنرمندی سفارش می‌دهید که اثری انقلابی خلق کند، در حالی که خودش اعتقادی ندارد، نتیجه معکوس می‌گیرید مطهر» را تولید و با استرس نزد امام (ره) اجرا کردند. جالب اینجا بود که امام (ره) از این کار استقبال و تمجید کردند. همین موضوع باعث شد ترسشان کمتر شود و چنین باوری داشته باشند که می‌تواند با موسیقی و ترانه حتی در فضای انقلابی وارد شد.

البته پس از تولید این اثر، موسیقی نسبت به سینما تحت فشار و بلاتکلیف بود که هنوز هم این وضعیت ادامه دارد. ضمن اینکه در دوره‌ای پس از انقلاب، موسیقی بیشتر ذوقی بود و نهادسازی منسجمی نداشت. در دوران جنگ هم، افرادی مثل آقای کویتی‌پور و آهنگران موسیقی‌هایی بدون ساز مثل مداحی‌های آهنگین و ریتمیک تولید می‌کردند. یا موسیقی‌هایی نظیری «مرگ بر آمریکا» هم بیشتر از اعتقادات خود هنرمندان می‌جوشید و هنوز منسجم نبود. زیرا یکی از اصلی ترین مشکلات این بود که تکلیف موسیقی در جمهوری اسلامی ایران مشخص نبود و هنوز هم نیست. مثلاً در دوره‌ای که دفتر موسیقی در صدا و سیما فعال بود، این سؤال مطرح بود که چرا شبکه جام جم می‌تواند ساز را نشان دهد، اما شبکه یک نه؟ آیا اگر در خانه ساز بزنیم، مشکل فقهی دارد؟

این سردرگمی هنوز هم وجود دارد که ریشه در نظرات متفاوت علمای گرانقدر دارد. برخی از مراجع، موسیقی را مطلقاً حرام می‌دانند. مثلاً مرحوم آیت الله خوشبخت معتقد بودند موسیقی کاملاً حرام است، حتی اگر زنگ در را به شکلی بزنید که آهنگ داشته باشد! در مقابل، برخی دیگر از مراجع موسیقی را در قالب شروطی حلال می‌دانند، مگر آن‌که لهو و لعب باشد. این اختلاف نظر باعث شد هنرمندان هم گیج شوند و ندانند آیا کارشان تکفیر می‌شود یا تشویق.

به نظر من، یکی از دلایل این سردرگمی، مدیریت نادرست بود. ما موسیقی را از حالت جوششی خارج کردیم و به سمت سفارشی‌سازی بردیم. در حالی که موسیقی انقلابی باید از اعتقاد درونی هنرمند بجوشد، نه اینکه به او تحمیل شود. وقتی به هنرمندی سفارش می‌دهید که اثری انقلابی خلق کند، در حالی که خودش اعتقادی ندارد، نتیجه معکوس می‌گیرید. شهید آوینی هم می‌گفت: وقتی به هنرمند سفارش می‌دهی، روح هنر از بین می‌رود.»؛ متأسفانه با تصدی‌گری بیش از حد، باعث شدیم هنرمندان از موسیقی انقلابی فاصله بگیرند. هر کس که کار ارزشی انجام می‌داد، تصور می‌شد پولی گرفته یا تحت فشار است.

این فضای آشفته بخشی از مشکلات امروز موسیقی ماست. البته معتقدم اگر همین تولیدات خودجوش و مدیریت‌های محدود نبود، وضعیت موسیقی ما از این هم بدتر بود. ما امروز شاهد خوانندگانی چون ساسی مانکن هستیم که با وقاحت تمام خطوط قرمز را رد می‌کنند. البته چه بسا اگر مدیریت درستی وجود نداشت، شاید امروز ده‌ها نمونه مثل او داشتیم. به هر حال عرصه موسیقی بسیار چالش‌برانگیز است، چون از هر طرف با محدودیت‌هایی روبه‌رو است. مهم این است که چگونه این فضای بسیار حساس و ظریف را مدیریت کنیم تا هم هنر رشد کند و هم ارزش‌ها حفظ شود.

* به عنوان یک تهیه کننده بد نیست تجربه‌ای درباره آنچه روایت کردید، ارائه کنید. موضوعی که به نظرم می‌توان از یک مثال به ترسیم شرایطی رسید که دربرگیرنده توجه یا فقدان توجه به کلید واژه‌ای چون «هنر انقلاب اسلامی»، «موسیقی ارزشی» و عباراتی از این دست است.

بی‌آزار: در سال ۱۳۹۰ تصمیم گرفتیم کنسرتی برگزار کنیم که به نوعی اولین کنسرت حامد زمانی در برج میلاد بود. من تا آن زمان تجربه‌ای در دریافت مجوز کنسرت نداشتم و این اولین بار بود که برای گرفتن مجوز اقدام می‌کردیم. خوشبختانه، از آنجا که حامد زمانی هنرمند شناخته شده‌ای بود، مشکل خاصی برای دریافت مجوز نداشتیم. در آنجا، کارشناسی از دفتر موسیقی (نام خانوادگی‌اش را به خاطر نمی‌آورم) به من گفت:بشیر بی آزار: اتفاقی که افتاد این بود که هر کس می‌خواست درباره ارزش‌ها و انقلاب حرف بزند، بلافاصله به او می‌گفتند: «توفقط دنبال مجوزی» یا «می خواهی خرت از پل بگذرد» روندی که به اعتقاد من کار را خراب کرد «آقا، می‌دانید سالانه چقدر مجوز صادر می‌کنیم؟ تعداد مجوزهای موسیقی که ما می‌دهیم، حتی با حجم تولید موسیقی در آمریکا که اصلاً نیاز به مجوز ندارد قابل مقایسه است» در واقع، مجوز دادن برای ما به ابزاری برای اعمال مدیریت تبدیل شده بود اما این مدیریت در حوزه موسیقی انقلابی و ارزشی اثر معکوس گذاشت. اتفاقی که افتاد این بود که هر کس می‌خواست درباره ارزش‌ها و انقلاب حرف بزند، بلافاصله به او می‌گفتند: «تو فقط دنبال مجوزی» یا «می خواهی خرت از پل بگذرد» روندی که به اعتقاد من کار را خراب کرد.

پس اگر بخواهیم دقیق‌تر بررسی کنیم، شاید بتوان گفت که آسیب‌شناسی هنر انقلاب لازم است؛ اینکه چرا امروز وضعیت موسیقی به این شکل است. البته من نمی‌گویم که وضعیت افتضاح است چون هنوز در مقایسه با بسیاری از جوامع دیگر، موسیقی ما پاک و ارزش‌محور است و وقتی به کنسرت‌ها، اجراها، مخاطبان و حجم تولیدات موسیقی نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که وضعیت چندان مطلوب نیست. من معتقدم هر موسیقی سالمی که درباره عشق پاک، فداکاری یا هر ارزش انسانی باشد، یک تولید ارزشی محسوب می‌شود. اما وقتی به آمار تولیدات و استقبال مخاطبان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که در این چهل سال، رویش‌های هنریِ مطلوب کم بوده است. ما با جمعیت ۹۰ میلیونی، باید در موسیقی انقلابی، ارزشی و متعالی در اوج باشیم اما متأسفانه درگیر حواشی و سوالاتی مثل «این خواننده کیست؟»، «دختر یا پسر چه کسی است؟» یا «این سبک چه هست؟» شده‌ایم و این موضوع نیاز به بحث بیشتری دارد که در ادامه به آن خواهم پرداخت.

* پس با این تفاسیر چرا با اینکه می‌دانیم اشکال کار کجاست، باز هم به دنبال ارائه کلی و طرح مباحث تئوریک صرف مرتبط با جریان هنر انقلاب اسلامی هستیم بدون اینکه بدانیم نسل جدید جامعه ایرانی که در این سال‌ها به عنوان «نسل زد» معرفی شده، پرسش‌های زیادی در این حوزه دارد که می‌بایست به آنها پاسخ منطقی بدهیم. پاسخی که نه در قالب کلید واژه‌ها و عبارات تئوریک و شعاری که در عمل و اجرا می‌بایست نمود عینی داشته باشد. مسیری که ای کاش منتهی به چارچوب هفته و روز هنر انقلاب اسلامی آن هم برای رفع تکلیف و گزارش عملکرد نشود و در حوزه‌های اجرایی به دلیل ماهیت مهمی که دارد حرف‌های تازه و تاثیرگذاری برای گفتن داشته باشد؟

سمیعی: من بحث را با یک مثال شروع می‌کنم. این سوال بسیار خوبی است، چون دیگر بیش از حد درگیر این هستیم که توضیح دهیم هنر چیست. حال باید بپرسیم «هنر انقلاب چه کاری انجام می‌دهد؟» به عنوان مثال، به نکته‌ای که اشاره شد توجه کنید؛ ما در ۲ دهه دهه گذشته، به شدت با فقدان آگاهی برخی مدیران فرهنگی درگیر بودیم، مدیرانی که باید به رویدادهای هنری سروسامان می‌دادند، اما نه‌تنها این کار راامیر حسین سمیعی: ما در دو دهه دهه گذشته، به شدت با فقدان آگاهی برخی مدیران فرهنگی درگیر بودیم؛ مدیرانی که باید به رویدادهای هنری سروسامان می‌دادند، اما نه‌تنها این کار را نکردند، بلکه حداقل دو نسل را در چاله انداختند نکردند، بلکه حداقل ۲ نسل را در چاله انداختند. مثالی شخصی می زنم؛ من سمفونی «اروند» را بدون حمایت هیچ نهادی نوشتم، یعنی بعد از سفری به راهیان نور که تأثیر عمیقی روی من گذاشت، خودم و بدون هماهنگی با هیچ ارگانی، نوشتن این اثر را شروع کردم. حدود دو سه سال طول کشید و وقتی به مرحله انتشار رسید، با مشکل بودجه روبه‌رو شدیم اما در نهایت، خودمان آن را تولید کردیم. اما نکته کلیدی اینجاست؛ اینکه من اجازه ندادم هیچ‌کس در اثر دخل و تصرف کند. اگر این اجازه را می‌دادم، آن اثر هرگز به وجود نمی‌آمد و من هم نمی‌توانستم با افتخار از آن دفاع کنم. در نهایت، همین اثر باعث شد به عنوان چهره سال موسیقی انقلاب انتخاب شوم اما در شرایط معمول، اگر چنین اثری قرار باشد خلق شود، سه چهار مدیر فرهنگی می‌نشینند و می‌گویند «این کلمات را عوض کن، موسیقی باید این‌گونه باشد، خواننده باید آن‌طور بخواند و مسائل دیگر».

معتقدم هنر، جوششی است نه کوششی. متأسفانه در این حوزه با خلأ مدیریتی مواجه بودیم؛ مدیری که اعتبارنامه درست کند یا صرفاً برای نمایش عملکرد، پروژه‌هایی را اجرا کند تا بگوید «ما در دوران خودمان این آثار را تولید کردیم». اینجا بحث جوشش در مقابل کوشش مطرح است. اما چطور به این نقطه رسیدیم؟ پاسخ روشن است؛ سوء‌مدیریت. ما خواننده‌ای داشتیم که قبل از انقلاب می‌خواند، بین نماز ظهر و عصرم استخاره کردم و امروز هم در کنسرت‌هایش مردم با او همراهی می‌کنند. اما اکنون به کجا رسیدیم؟ به همان شخصیت‌هایی که ترجیح می‌دهم اسمی نبرم.

به اعتقاد من مسئله این است؛ موسیقی انقلاب باید هم به اصول کشور، دین و شریعت پایبند باشد، هم از نظر اقتصادی توجیه داشته باشد و هم در مقابل ابررسانه‌های تبلیغاتی رقابت کند که به راحتی یک چهره می‌سازند و از آن درآمد میلیاردی کسب می‌کنند. حال اگر ما به هنرمند مجوز ندهیم، چه می‌شود؟ او به یوتیوب پناه می‌برد و می‌گوید «شما که یوتیوب را فیلتر کرده‌اید، ولی من از آن درآمد دارم! اگر در ایران به من مجوز ندهید، به کشور دیگری می‌روم و آنجا کنسرت می‌گذارم». آیا این سیاست درست است؟ به نظر من این مشکل یک‌شبه ایجاد نشده است. متاسفانه ما از دهه ۷۰ به بعد، وقتی باید در برابر ضدفرهنگ‌ها می‌ایستادیم و جایگزینی ارائه می‌کردیم، کاری نکردیم. حالا از هر کسی که مسئولیتی می‌گیرد، انتظار معجزه داریم!

اصلاً سوال دیگر این است که هنر انقلاب را چگونه باید معرفی کرد؟ مثالی از سریال «پایتخت» بزنم؛ در یکی از قسمت‌ها، شخصیت اصلی می‌گوید: «بچه‌های من در کلاس درس باید چه الگویی ببینند؟» این شخصیت به نظام، انقلاب، تشیع و ایرانی بودنش افتخار می‌کند. اما ما چنین الگوهایی را چقدر پرورش داده‌ایم؟ البته نکته تلخ‌تر اینجا است زیرا برخی هنرمندان تصور می‌کنند نانشان در ضدیت با این نظام است! اگر به آنها پیشنهاد همکاری بدهید، فکر می‌کنند اگر رد کنند، منفعت بیشتری می‌برند. متأسفانه، همین سیستم معیوب مدیریتی باعث می‌شود به جای حمایت از هنرمندان متعهد، به کسانی باج دهند که اصلاً پایبند نیستند.

نشر اول: مهر

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


آخرین اخبار

پربازدیدها