احمد محمداسماعیلی/صبا پشت مجموعههای موفق و نوستالژیکی مثل چاق و لاغر و دوربین مخفی مرد لاغر و ریز اندامی وجود دارد که ذهنی خلاق با هوش بالایی دارد و قدرت طنز و بداههاش درجه یک است و میداند که چگونه آدم عادی تا هنرمند در دوربین مخفیهایش سر کار بگذارد تا بتواند برنامههای جذابی خلق کند. نام این مرد امیرحسین قهرایی است که فارغالتحصیل رشته کارگردانی از انگلستان است و چهار سال قبل اولین فیلم سینمایی کودک و نوجوانش با عنوان «بازیمو» را ساخت و در جشنواره کودک اصفهان دیده شد و تعدادی جوایز اصلی را برایش به ارمغان آورد.
بعد از اتمام تحصیلات در انگلستان چه موقع به ایران بازگشتید؟
من برای پایاننامه در انگلستان فیلم ۱۶ میلیمتری «مستر لوبی» را ساختم. در آن دوران فارغ التحصیلان دانشگاهها چند سالی در سمت دستیار کارگردانی فعالیت میکردند و بعد فیلم میساختند. سال ۱۳۵۶ به ایران برگشتم و در تلویزیون مشغول به کار شدم. زنده یاد ایرج گرگین از مدیران پیشین تلویزیون، فیلمم را که در انگلیس ساخته بودم دید و خوشش آمد و بلافاصله به قسمت هنر فرستاد شد و من را به خانم لادن ثمری معرفی کرد که در آن زمان مسئول پروژه ساخت چند فیلم درباره نقاشان ایران بود و من هم یک فیلم درباره ملک الشعرا در این پروژه ساختم.
آیا این مستند از تلویزیون پخش شد؟
بله و بعدش فیلم نقاشی قهوه خانهای را ساختم. در آن زمان چون سربازی نرفته بودم نمیتوانستم استخدام شوم بنابراین در آذر ۵۷ رفتم سربازی و با درجه افسری در نیروی هوایی مشغول خدمت شدم و با پیروزی انقلاب به عنوان مازاد شناخته شدیم و کارت پایان خدمت گرفتم و دوباره رفتم تلویزیون و فیلم «ماجرای رحیم» را برای گروه کودک ساختم. چون آن زمان هنوز حجاب اجباری نبود و بازیگران زن فیلم حجاب نداشتند در اواخر کار مدیر گروه گفت باید بازیگران زن حجاب داشته باشند و فیلم بعد از آماده شدن قلع و قم شد. فیلمنامه این کار را بیژن بیرنگ نوشته بود و بعدش «من و مش کاظم» را ساختم.
آیا با بیژن بیرنگ رفاقت داشتید؟
بعد از فیلم «ماجرای رحیم» رفیق شدیم و از فیلم هم خیلی خوشش آمد.
چاق و لاغر چگونه شکل گرفت؟
قبلترش «علی کوچولو» را ساختم که خیلی مورد توجه قرار گرفت. در آن زمان تصمیم داشتم دوباره بروم امریکا، سیدمحمد بهشتی که مدیر شبکه بود از من پرسید چرا میخواهی بری و بهتر است بمانی. در آن برهه فیلمم جایزه بهترین فیلم کوتاه اولین دوره جشنواره فیلم فجر را به دست آورد.
اگر خاطرتان باشد ساختار روایی «علی کوچولو» بر پایه عکس بود که با هم دیزالو میشدند و در بک گراندش از نقاشی استفاده کردیم وکارهای نقاشی فیلم را ابراهیم حقیقی انجام میداد که از نیمه کار رها کرد. اما درباره «چاق و لاغر» باید بگویم که سری اولش را مسعود رسام و بیژن بیرنگ ساختند. بعد از بازگشت مجددم از آمریکا به سراغ تولید این کار رفتم.
آیا برای زندگی دوباره امریکا رفتید؟
قبلترش «علی کوچولو» را ساختم که خیلی مورد توجه قرار گرفت. در آن زمان تصمیم داشتم دوباره بروم امریکا، سیدمحمد بهشتی که مدیر شبکه بود از من پرسید چرا میخواهی بری و بهتر است بمانی. در آن برهه فیلمم جایزه بهترین فیلم کوتاه اولین دوره جشنواره فیلم فجر را به دست آورد.
اگر خاطرتان باشد ساختار روایی «علی کوچولو» بر پایه عکس بود که با هم دیزالو میشدند و در بک گراندش از نقاشی استفاده کردیم وکارهای نقاشی فیلم را ابراهیم حقیقی انجام میداد که از نیمه کار رها کرد. اما درباره «چاق و لاغر» باید بگویم که سری اولش را مسعود رسام و بیژن بیرنگ ساختند. بعد از بازگشت مجددم از آمریکا به سراغ تولید این کار رفتم.
آیا برای زندگی دوباره امریکا رفتید؟
بله، اما از محیط خوشم نیامد و برگشتم. بیرنگ و رسام گفتند که کار ما را دیدهای؟ و من گفتم نه آنها نشانم دادند و پرسیدم چرا این دو عروسک نمیتوانند تکان بخورند و گفتم بهتر است از صورتک عروسک در تن بازیگر استفاده کنیم تا قدرت دویدن و حرکت داشته باشند. آنها گفتند بیا در تیم و هر کاری دوست داری انجام بده. قبول کردم و بعدش شخصیت ماشین (قرقی) را اضافه کردم.
کار با «قرقی» که یک ژیان بود در آن زمان کار نوآورانهای به نظر میرسید؟
قبلا در خارج استفاده شده بود و در فیلمی یک فولکس چنین ویژگیای داشت. اما در ایران برای بار اول بود که چنین مسئلهای مورد استفاده قرار گرفت.
آیا بازیگران فیلم مثل سعید شیخ زاده را خودتان انتخاب کردید؟
بله، من خیلی از بازیگران را بار اول معرفی کردم و بعدا معروف شدند.
آیا با توجه به موفقیتهایی که با «علی کوچولو» و «چاق و لاغر» به دست آوردید پیشنهاد ساخت فیلم نداشتید؟
نه، درگیر تلویزیون بودم و بعدش هم با بیژن بیرنگ و مسعود رسام یک شرکت تبلیغاتی (شبکه) را تاسیس کردیم و مشغول بودم. آن موقع تمایلی برای فیلم سینمایی ساختن نداشتم.
برای چه شرکتهایی فیلم تبلیغاتی ساختید؟
کفش گام که خیلی معروف شد.
آیا این نوع شرکتها بازده مالی خوبی داشتند؟
بله، اما بعد از مدتی از بیرنگ و رسام جدا شدم.
به چه دلیل؟
اختلاف سلیقه پیدا کردیم و جدا شدم.
بعد از این جدایی با ساخت «دوربین مخفی» وارد فضای جدیدی شدید؟
الگویم دوربین مخفیهایی بود که در دهه هفتاد میلادی در انگلستان دیده بودم. سری اول «دوربین مخفی» توقیف شد و گفتند که به حریم شخصی مردم ورود کردهای و کار اشتباهی است. بعدش آقای خامنهای که برای بازدید به تلویزیون آمده بودند در غرفهای بخشی از «دوربین مخفی» پخش میشد و ایشان این بخش را دیدند و خوششان آمده بود و به مسئولین گفتند این برنامه مفرح است و مردم را شاد میکند و بیشتر از این نوع برنامه تولید کنید و مدیران تلویزیون زنگ زدند قهرایی بیا و ادامه دوربین مخفی را بساز.
یکی از جذابیتهای بخشهای اول «دوربین مخفی» ناشناخته بودن چهره شما برای مردم و سوژهها بود که بعدا از بین رفت و چهرهتان شناخته شد؟
بله و به همین دلیل دیگر خودم وارد کار نمیشدم و کس دیگری نقش را بازی میکرد. یکی از ویژگیهای دوربین مخفیهای من صدا دار بودنشان بود. الان اغلب دوربین مخفیها مثل کارهای جاس فورلند بدون صدا است. ویژگی کارهای من وجود یک آدم است که اتفاقی برایش رخ میدهد که تا به حال برایش پیش نیامده و عکسالعملش میشود محور جذابیت دوربین مخفیها، اما عموما در دوربین مخفیهای آنطرف آبی یک اتفاق برای چند آدم رخ میدهد و کار من تقریبا ذره بین جامعه بود و با نگاه روانشناسانه کار میکردم و هدفم هم فقط خنداندن مخاطب نبود و بحث آموزشهای اجتماعی را به طرز درستی مطرح میکردیم تا به فرهنگ سازی هم کمک کند. ساخت این برنامه حداقل برای خودم این حسن را داشت که هیچگاه رانندگی خلافی نداشته باشم و سایر مناسبات اجتماعی را نیز رعایت کنم.
برایتان شهرتی که ساخت این برنامه به ارمغان آورد چه ویژگیهایی داشت؟
شهرتی بود که ناخواسته به وجود آمد و بعد از شناخته شدنم در حین ساخت برنامهها میرفتم توی اتاقک و توی گوشی به بازیگر میگفتم فلان کار را انجام بده و البته ری اکشنی که به بازیگر میگفتم باید خیلی سریع انجام میشد و من سریع واکنش سوژه را آنالیز و به بازیگرم حرکت بعدیاش را گوشزد میکردم و این کار سختتری بود تا زمانی که خودم به عنوان بازیگر با سوژه مرتبط بودم. خیلی از دوستانم میگفتند من مرد بداهه هستم و خیلی سریع میتوانم به اتفاق رخ داده در صحنه واکنش نشان بدهم. کمدی به لحظه وابسته است و ممکن است اگر واکنش درست نباشد کمدی در نیاید و زمان و وقت خودش را دارد و اگر زمان از دست برود دیدن موقعیت برای مخاطب لطفی ندارد.
طنزی که شما ارائه میکردید ملایم و باندازه بود. چگونه مقدارش را طراحی میکردید؟
برای دوربین مخفی قانونهایی طراحی کرده بودم و هیچگاه از منظر تمسخر سوژه جلو نرفتم که مثلا آقا شما صد میلیون بردهای و بعدش بگویم شوخی کردم. این نوع خوشحال و ناراحت کردن درست و اخلاقی نیست. اما عکس این فرمول جواب می داد و درست بود و میشد سوژه را ناراحت و در پایان خوشحالش کرد.
از قانونهای دیگر که برای این برنامه طراحی کرده بودید بگوئید؟
یکی دیگر از این قانونها این بود که جلوی بانکها و بیمارستانها شوخی نمیکردم و زمانی که آدمها گرسنه بودند هم این کار را انجام نمیدادم. یک روز در ماه رمضان گفتند قهرایی دوربین مخفی بساز و من گفتم این بدترین زمان برای دوربین مخفی ساختن است. آدم گرسنه و روزهدار ممکن است ناراحت شود و واکنش بدی بروز بدهد. بیشتر تلاش میکردم بروم پارکها و سوژههایم را در آن مکانها انتخاب کنم، زیرا مردم برای تفریح آمدهاند و تمرکز و ظرفیت این کار را دارند. شما برو جلوی بانک و با کسی که چکش برگشت خورده شوخی کن ناراحت میشود و ممکن است واکنش بدی بروز بدهد.
آیا در حین ضبط دوربین مخفی دچار درگیری شدید؟
یکبار فقط یک میوه فروش عصبانی شد و واکنش نشان داد و با سنگ ترازویش قصد زدن بچههای گروه را داشت نمیدانست دوربین مخفی چی است و دست آخر با توضیح ما قائله فیصله پیدا کرد.
در آن سالها شما هر از گاهی به بازیگری پرداختید. بازیگری چقدر برایتان مهم بود؟
بازیگری زیاد برایم جدی نبود و خودم را بیشتر نویسنده و کارگردان میدانم. البته الان بدم نمیآید، اگر پیشنهاد خوبی بشود بازی میکنم.
به چه نقشهایی برای بازی کردن علاقه دارید؟
بیشتر به نقشهای کمدی علاقه دارم.
به کار کدامیک از کمدینها علاقه دارید؟
وودی آلن و بن هیل را بیشتر دوست دارم.
کار کدام از کمدینهای داخلی را قبول دارید؟
بیشتر کمدینهای ما کارشان هجو و هزل است. کمدی آنی دارد و کمتر این نوع کارها در سینما و تلویزیون ما تولید میشود.
بعد از دوربین مخفی سراغ برنامه شوخی با ستارگان بازیگری و ورزش رفتید. این رویکرد چگونه به وجود آمد؟
در دوربین مخفیهای این نوعی معمولا به سوژه گیر نمیدهم و به بازیگر خودم میپرداختم. در یکی از قسمتهای شوخی با ستارگان به کت و شلوار فروشی میرفتیم و سوژه در قالب دزد به صاحب مغازه میگفت زود باش پولهای صندوق را بده و سوژههای بازیگری که یکیشان رضا توکلی بود ترسید و حالش بد شد و من ترسیدم و دیگر چنین شیوهای را به کار نبردم.
یکی از قسمتهای جذاب این بخش حضور مهران غفوریان بود؟
بله، شوخی با غفوریان لایت و ملایم بود و فردی میآید جلوی غفوریان و در نبود فروشنده چند کفش داخل کیفش قرار میدهد و ما عکسالعمل غفوریان را نسبت به این کار میدیدیم.
آیا پیش آمد که بعد از ضبط بازیگری بگوئید که قسمت من را حذف کنید؟
نه، حواسم بود که چنین شرایطی پیش نیاید. اغلب دوست داشتند و استقبال میکردند. من حد خودم را نگه میداشتم و خط قرمزها را رعایت میکردم.
دوربین مخفی کدام بازیگر برایتان جذابیت بیشتری داشت؟
همه خوب بودند. اما قسمت زنده یاد مهرداد میناوند را دوست داشتم. آن جا که پولی در مسابقه ۲۰ سوالی برنده شد را بخشید و دلیلش تقاضای بازیگر ما بود که به میناوند گفت قصد ازدواج دارد و به این پول نیاز دارد و میناوند سخاوتمندانه جواب سوالها را به او گفت و علی رغم نیاز مالی که خودش داشت از جایزه صرف نظر کرد.
در بخشی از شوخی با ستارگان رفتید به جشنواره کودک در اصفهان که خیلی از بازیگران در لابی هتل کوثر حضور داشتند و سبک و شیوه متفاوتی را مورد استفاده قرار دادید؟
تجربه خوبی بود. اما یکی از دوستان بازیگر چالشهایی برای کار به وجود آورد. یکی از سوژههای این بخش حضور بازیگری به نام سارا امیری بود که جزیی از گروه بود. در یکی از قسمتها جهانگیر الماسی هم آنجا نشسته بود و کسی از او امضا نمیگرفت. الماسی چون بازیگر مشهوری بود از این قضیه ناراحت شد و برایش پرسش پیش آمد که این خانم جوان کی هست که اینقدر میروند سراغش و از او امضا میگیرند و هدف ما هم بروز چنین پرسشی در ذهن سوژه بود. بعدش برای الماسی سو تفاهم پیش آمد که من قصد دارم او را تهیج کنم که او هم برود و از این بازیگر شماره بگیرد و با ناراحتی گفت میخواهی من را ضایع کنی و کار به ناراحتی و دلخوری انجامید.
آیا شما از قبل با مدیران هتل و مسئولین جشنواره برای فیلمبرداری دوربین مخفی هماهنگی کرده بودید؟
بله ، من و جهانگیر کوثری هر دویمان حرفهای بودیم و کار را توضیح داده بودیم. خلاصه با واکنش بد الماسی کل پروژه و غافلگیری که میخواستیم لو رفت و مجبور شدیم با توجه به هزینه و برنامهریزیهایی که انجام داده بودیم کار نیمه کاره متوقف شد. در بخش شوخی با بازیگران و آدمهای مشهور باید از قبل با یک شرکت سینمایی معتبر هماهنگ میکردم و موقعی که مثلا جهانگیر کوثری برای دعوت از سوژه تماس میگرفت، سوژه شک نمیکرد و اصلا حدس نمیزد که دوربین مخفی کار میکنیم و کوثری مطرح میکرد که به خاطر تشکر به آنها کت و شلوار میدهد و باید به فروشگاه برای انتخاب برود و این بیس کشاندن سوژه به محل مورد نظر بود.
در جشنواره کودک پنج سال قبل با فیلم «بازیمو» حضور موفقی داشتید و جوایزی به دست آوردید اما چون همزمان با کرونا بود برای فیلم فرصت اکران درست و خوبی به دست نیامد؟
ساخت این فیلم را میثم معراجی به من پیشنهاد داد و با معراجی سالهای قبل تجربه ساخت دوربین مخفی داشتیم و میدانست که من چه توانایی هایی به خصوص در حوزه تیزر سازی دارم….
آیا آلان هم تیزر سازی انجام میدهید؟
بله ، هنوز هم میسازم.
آیا درآمد تیزر سازی بهتر از برنامه سازی است؟
بد نیست. البته اگر تعدادش زیاد باشد در مجموع رقم دستمزدش بالا است.
معمولا در چند روز یک تیزر را میسازید؟
در میانگین یک هفتهای می سازم. تا متن آماده شود و بازیگر متن را بخواند و در پلاتو دکوپاژ طراحی شود و اگر در پلاتو نبود لوکیشن انتخاب شود و به طور میانگین این پروسه یک هفته طول میکشد.
این روزها حضور بازیگران ستاره مثل رادان و مهرانفر و سایرین در تیزرها پر رنگ شده است؟
بله ، حضور ستارهها در تیزرها جلب توجه کننده است.
برگردیم به ساخت «بازیمو»؟
معراجی گفت قصهای دارد و به من داد تا بخوانم و من هم پیشنهاداتی دادم که اگر اینجوری شود کار بهتر خواهد شد. در حدود سه ماهی با نویسنده فیلمنامه که اتفاقا از جشنواره کودک هم جایزه برده بود نشستیم و کار را رتوش و بازنویسی کردیم تا فیلمنامه کامل و خوب شد.
ایده اصلی فیلم هم جذاب بود؟
ایده برای میثم معراجی بود و اعتقاد داشت در این دوره و زمانه همه بچهها درگیر فضای مجازی هستند.
کارگاه فیلم و دستیارش من را یاد دو شخصیت سریال «چاق و لاغر» شما انداخت. آیا طراحی این دو شخصیت تحت تاثیر این دو کاراکتر و حتی شاید یک جورهایی پیتر سلرز بود؟
آره، من به طنز و کار پیتر سلرز علاقه خاصی دارم و حتی یک جور این دو کارگاه فیلم یادآور چیچو و فرانکو هم بودند. اصلا دوبلورهای «چاق و لاغر» مبتنی بر دوبله ایرانی چیچو و فرانکو در کار حرف زدند.
با توجه به این که فیلم «بازیمو» در جشنواره کودک درخشش داشت اگر الآن آن را میساختید چگونه میشد؟
حتما اگرالآن فیلم را می ساختم جور دیگری کار میکردم.
اما فیلم جذابی بود؟
من در ساخت فیلم به بیش از ۵۰ درصد از خواستههایم نرسیدم و خیلی ایدهها را نشد کار کنم.
در بخش جلوههای ویژه به خواستههایتان نرسیدید؟
بله، در زمینه جلوههای ویژه در ایران ضعفهایی داشتیم و داریم.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است