به گزارش صبا، چندین سال است که در فروردین هر سال همزمان با سالروز شهادت سیدمرتضی آوینی هفته هنر انقلاب اسلامی برگزار میشود. سالها است که بحث هنر انقلاب اسلامی و هنرمند انقلاب اسلامی مطرح است ولی مشخص نیست روند درستی برای شکلگیری و توسعه این بحث طی شده است یا نه. برخی معتقد هستند آنگونه که باید و شاید در زمینه هنر انقلاب اسلامی برنامهریزی، حمایت و فعالیت نشده است و برخی معتقد هستند که این عنوان فقط بهانهای است برای حمایت کردن یا نکردن از هنرمندان و فعالیتهای هنری توسط مدیران و مسئولان تصمیمگیرنده.
به بهانه هفته هنر انقلاب اسلامی در سال ۱۴۰۴ گفتگویی را با نصرالله قادری نویسنده، پژوهشگر، مدرس و کارگردان تئاتر تدارک دیدیم و وی با توجه به سابقه دوستی و همکاری با سیدمرتضی آوینی در مجله سوره و همچنین فعالیت چندین ساله خود در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و همچنین نگارش و اجرای آثار متعدد نمایشی به بررسی روند طی شده برای هنر انقلاب اسلامی و هنرمند انقلاب اسلامی پرداخت.
وی درباره شرایطی که برای شهید آوینی در زمان حیاتش وجود داشت صحبت و نظرات خود را درباره وضعیت هنر انقلاب اسلامی بیان کرد.
بخشی از این سخنان در ذیل آمده و بخشی نیز در قالب فایل تصویری منتشر شده است.
با توجه به اینکه شما با سیدمرتضی آوینی سابقه دوستی و همکاری داشتید و هفته هنر انقلاب اسلامی نیز پس از شهادت ایشان و به نام شهید اهل قلم شکل گرفته است، درباره شهید آوینی و روندی که داشت دیدگاه خود را بفرمایید.
قادری: سیدمرتضی آوینی پیش از شهادت و پس از شهادت مظلوم بود. در جامعه ما یک هنرمند خوب مانند جامعه آمریکا که یک سرخپوست خوب یک سرخپوست مرده است، یک هنرمند مرده است. سیدمرتضی در زمان حیاتاش از سوی ۴ گروه مورد هجوم قرار گرفته بود که من از نزدیک شاهد این هجوم بودم. اولین گروه مارقین بودند که به سیدمرتضی میگفتند یا توبه کن یا از طبقه چهارم مجله سوره به پایین پرتابت میکنیم زیرا وی را مسلمان نمیدانستند. مارقین کسانی هستند که فهم غلطی از دین دارند ولی دُگم هستند. گروه دوم ناکثین بودند که شامل تمام جبهه خارج از ایران بودند. گروه سوم قاسطین بودند؛ که رفیق نیمهراه بودند و سوءاستفاده میکردند. گروه آخر نیز قاعدین بودند که سکوت اختیار کرده بودند. از زمان ساخت «خانگزیدهها» تا «روایت فتح» این ۴ گروه به سیدمرتضی آوینی هجمه وارد میکردند.
بعد از شهادت نیز مظلوم بود زیرا او را مصادره کردند؛ اول گروهی که میخواستند از او «کامران» بسازند که هزینه بسیاری هم برای این کار صرف کردند و کار تا به جایی پیش رفت که شهادت سیدمرتضی را هم منکر شدند. گروه دوم «کامران» را نفی کردند و مرتضایی را ساختند که خودشان میخواستند و به نفعشان بود. همانهایی که میخواستند او توبه کند برایش مراسم گرفتند.
تا قبل از شهادتش در توصیف سینمای او از کلمه «مزخرف» استفاده میکردند و بعد از شهادت به یکباره تبدیل به سینمای اشراقی شد. همه این گروهها بعد از شهادت سیدمرتضی شروع به تجلیل از او کردند و گفتند که هنرمند بزرگی بود در حالی که همین هنرمند خاص را در میانه ترم از دانشگاه هنر اخراج کردند، از جهاد دانشگاهی نیز اخراج شد، این هنرمند بزرگ اگر شهید نشده بود و برمیگشت از حوزه هم اخراج شده بود.
هیچ جهتی در دنیای هنر پذیرش مرتضی آوینی فیلسوف نظریهپرداز را نداشت زیرا «هنرمند نمیخواهم» نبود بلکه «هنرمند چه میخواهم» بود.
چرا این شرایط برای شهید آوینی و هنرمندانی از این دست شکل میگیرد و فعالیت را برای آنها سخت میکند؟
در هنر ایران قدرت دست جریانی است که به حزب توده وابستهاند و معتقد هستند هنر باید علیه حاکمیت باشد. در طول تاریخ ما هنرمندانی را داریم که مهجور بوده و هستند و اگر کاری هنری نیز انجام شده به صورت فردی بوده است. فردوسی نمونه هنرمند مهجور در ایران است که در زمان حیات و حتی پس از مرگش نیز مورد هجمه قرار گرفت و حتی در دوران معاصر میخواستند مقبره او را تخریب کنند. حافظ و مولانا نیز هنرمند هستند زیرا در زمان حیات و بعد از حیاتشان چنین وضعیتی را تجربه کردهاند.
اتهامی که از سوی شبههنرمندها به سیدمرتضی وارد میشد این بود که میگفتند او هنرمند حکومتی است در حالی که در واقعیت حکومت هیچ حمایت و دفاعی از او نمیکرد. سیدمرتضی میدانست چه میخواهد و به همین دلیل از سوی روشنفکرها هم تا قبل از شهادتش مطرود شده بود.
روندی که هنر انقلاب اسلامی طی کرده است را چگونه ارزیابی میکنید؟
در ایران اکثر آثاری که به نام انقلاب و انقلاب اسلامی ساخته و تولید شده شعاری و تاریخمصرفدار است. هنر انقلاب در ذات خود هنری زایشی است نه سفارشی. البته هنر سفارشی در ذات خود نیز امر بدی نیست به شرط اینکه دیدگاه هنرمند در اثر سفارش گرفته شده وجود داشته باشد نه اینکه فقط به خاطر پول کار و حرفی را که به آن اعتقادی ندارد انجام دهد و بزند.
سیدمرتضی به دلیل اینکه هنرمند بود، تنها بود و غریب و دائم متهم. سیدمرتضی نظریه هنر انقلابی را خوانده بود و میشناخت. یکی از ریشههای هنر انقلاب اسلامی در حماسه عاشورا است ولی متأسفانه شعور امام حسین (ع) در هنر ما وجود ندارد. ریشه هنر سیدمرتضی آوینی در حماسه عاشورا بود.
معضلات مختلفی برای هنر انقلاب اسلامی ایجاد کردند؛ اولین مانع در هنر انقلاب اسلامی ممیزی بود که اجازه خطاکردن به هنرمند را نمیداد در حالی که هنرمند باید مجاز باشد تا خطا کند. دوم خطوط قرمز برای هنرمند تعیین کردند. سومین مورد این بود که هنر انقلابی باید بسیار سطحی باشد تا همه مردم آن را بفهمند. انقلاب اسلامی ماهیت دینی دارد نه مذهبی زیرا با ماهیت مذهبی آن را فقط مختص مذهب شیعه میکنیم در حالی که در راه انقلاب اسلامی افراد از مذاهب مختلف از جان خود گذشتند و ایثار کردند.
معضل دیگر هنر انقلاب اسلامی این بود که مذهبیون هر هنرمندی را که باب طبعشان نبود سکولار و سکولاریسم را به عنوان هنر ضد دین معرفی کردند. نمونهای در هنر دینی به من نشان دهید که به اندازه «روز واقعه» آقای بهرام بیضایی قدرتمند باشد اما همان گروه و عده بیضایی را قبول ندارند و او را سکولار میدانند. چرا نگذاشتند «روز واقعه» را خود بهرام بیضایی بسازد؟ چون همان ممیزها معتقد بودند که او هنرمندی سکولار است. تصور آن عده این است که هنر انقلابی هنر شعاری است.
شبهروشنفکرها هم کل هنر دینی را نفی کردند و ندیده گفتند این هنر نیست بلکه روضهخوانی است.
چرا رویه علی (ع) را در هنر انقلاب اسلامی پیش نگرفتیم؟
سیدمرتضی آوینی را مصادره کردند و آنگونه که خودشان خواستند تبیینش کردند.
به نظر شما چرا روند هنر انقلاب اسلامی اینگونه طی شد؟
در دورهای گروهی تمام نظریه پردازان گذشته را حذف کردند و خودشان را به عنوان هنرمند و نظریهپرداز معرفی کردند و کتاب نظریه هنر انقلاب اسلامی به چاپ رساندند. جالب اینجا است که همین قشر برای تأیید خود به سراغ هنرمندانی رفتند که روزی خودشان به آنها انگ سکولار زده بودند. آغاز فاجعه برای هنر انقلاب اسلامی زمانی بود که تمام آثار دفاع مقدس را به عنوان هنر انقلاب اسلامی معرفی کردند. ضربه بعدی این بود که هنر انقلاب اسلامی را به ویژه در سینما در سطحیترین شکل کمدی روایت کردند.
انگ هنرمند حکومتی، نبود حمایت لازم و همچنین نبود نظریه به هنر انقلاب اسلامی لطمه زد. هنر انقلاب اسلامی در این سالها رشد نکرد و راه سیدمرتضی آوینی ادامه پیدا نکرد. سیدمرتضی در مجله سوره هیچ کسی را حذف نکرد و تمام کسانی که دارای دیدگاه بودند در مجله سوره حضور داشتند.
خصیصه مهم هنر انقلاب اسلامی جدا از دینی بودن و ریشه داشتن در حماسه عاشورا، ملی و میهنی بوده است. در هنر انقلاب اسلامی ملیت ایرانی و ایران خصیصه اساسی است. ما با وطن معنا پیدا میکنیم. در سفارشها گفته میشد که ایرانیت نباید در آثار وجود داشته باشد ولی در آثار سیدمرتضی خصیصه ملی و میهنی بودن وجود دارد. در ممیزیهای آن دوره کاراکترهای منفی باید نامهای ایرانی داشته باشند و روی شخصیتهای مثبت باید نام ائمه گذاشته میشد.
سیاستزدههای ما به آمار نیاز دارند و فقط تعداد تولیدات مهم است نه کیفیت آنها. سرمایهگذاری انجامشده روی ورزش در عرصه فرهنگ انجام نشده است.
در تلویزیون چندصد میلیون برای یک سلبریتی یا چهره ورزشی پرداخت میشود تا به عنوان مهمان حضور داشته باشد ولی برای نظریهپردازان و اهل فرهنگ چنین هزینههایی نمیکنند. فاجعهای در ایران رخ داده که تیراژ کتاب به حد ۲۰۰ جلد رسیده است. اینکه نویسندهای نظیر ابوتراب خسروی یا محمود دولتآبادی سالها زمان صرف کنند و از ممیزی بتوانند عبور کنند، باید کتابشان در حد ۲۰۰ جلد چاپ شود؟
چرا رابطه مخاطب با هنر انقلاب اسلامی آنگونه که باید شکل نگرفته است؟
هنر انقلاب اسلامی را مخاطب نمیپذیرد زیرا به عمل هنرمندان، مدیران و مسئولان نگاه میکند و تمام رفتار اشتباه آنها را به پای هنر انقلاب اسلامی میگذارد. کسانی که خود را به نام مدیر و هنرمند انقلاب اسلامی معرفی کردهاند در عملشان وجاهت مسلمان بودن را از بین بردهاند. بدترین گناه در قرآن دروغ است و وقتی هنرمند و مدیر انقلاب اسلامی دروغ میگوید چرا مخاطب باید او را بپذیرد.
از سوی دیگر رقیب فعالیت خود را دارد و فیلمی به عنوان مثال به نام «۳۰۰» میسازد ولی در داخل به آقای جعفری جوزانی اجازه داده نمیشود که فیلم «کوروش» را بسازد. وقتی «۳۰۰» ساخته شد هنر انقلاب اسلامی پاسخی به آن نداد و در قبال سریالهای ترکی هم همین اتفاق افتاد. وقتی پاسخی ندادیم حالا «معاویه» ساخته میشود. اگر هنر انقلاب اسلامی داشتیم دیگر فقط یک سریال «امام علی (ع)» نداشتیم. در کل ۴۵ سال فقط یک سریال درباره «امام حسن (ع)»، «امام علی (ع)»، «امام رضا (ع)» و «مختار» داریم. اثری درباره وقوع انقلاب اسلامی نداریم و اگر در تئاتر هم ساخته شد به اثر اجازه اجرای عمومی ندادند. چند اثر درباره تبیین انقلاب اسلامی میتوانید به من نشان دهید؟ آثاری که هنری و زایشی باشند و در خارج از کشور به عنوان اثر هنری آن را بپذیرند.
در حیطه نظریهپردازی بسیار فقیر هستیم و در حیطه حمایتی از هنرمند حمایتی انجام نمیشود و در عرصه نقد هم با نقص مواجه هستیم. در زمینه تألیف هم اگر چیزی درباره هنر انقلاب اسلامی گفته میشود یا بسیار سطحی است یا بسیار والا که مخاطب اصلاً آن را درک نمیکند. شرایط اقتصادی، سیاسی و تهاجم فرهنگی باعث شده تا هنر انقلاب اسلامی در محاق قرار بگیرد اما در فکر خودمان و آماری که ارائه میدهیم در سطح بالایی هستیم.
اگر سیدمرتضی آوینی در دوران کنونی حضور داشت چه شرایطی را تجربه میکرد؟
اگر سیدمرتضی الان حضور داشت بر اساس چیزی در آن دوران دیدم، خانهنشین میشد و نمیتوانست کار کند. به لحاظ ممیزی هم سیدمرتضی در این روزها قابل تحمل نبود زیرا شریف بود و شعور داشت. در دانشگاه هرگز نمیتوانست تدریس کند و به لحاظ تفکر هم در تلویزیون به او کار نمیدادند. ضمن اینکه سیدمرتضی آدم کوچ کردن نبود و اگر شهید نمیشد حتماً دق میکرد. سیدمرتضی با ریش خود زندگی نکرد بلکه با ریشهاش زندگی کرد.
در دنیای هنر سیدمرتضی آوینی، سلمان هراتی، حسن حسینی، قیصر امینپور، محمود دولتآبادی و بهرام بیضایی ماندگار هستند چه ما آنها را قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم.
نشراول:خبرگذاری مهر
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است