سعید قاضینژاد/ صبا؛ سریال وحشی هومن سیدی یک سورپرایز ویژه بود. اگر علاقمند فضاهای کاری او باشید و به عنوان مثال، سریال قورباغه را تماشا کرده باشید، متوجه تفاوتهای بزرگ این دو مجموعه خواهید شد.
سریال قورباغه با تمام خلاقیت و خوش ساختی، کمتر رنگ و بویی بومی داشت. داستان سریال میتوانست در هر جغرافیای دیگری هم اتفاق بیفتد. مسئله مهمی که بسیاری از منتقدان در زمان پخش به آن اشاره کردند.
اما وحشی اثر پخته تری نسبت به قورباغه است. فضاسازی اینجایی اثر، بومی سازی فضای کارگران و معدن، و بازی بسیار خوب جواد عزتی در قیاس با مالک سریال زخم کاری، نشان داد که عزم هومن سیدی برای ساخت اثری خوش ساخت و پرهیجان جزم شده است. بخصوص که ماجرا بر اساس یکی از پروندههای جنایی معروف نوشته و ساخته شده است که در انتها بدون اسپویل، بخشی از آن را برای شما نقل میکنیم.
کدر بودن فضای اپیزود اول، سیطرهی زنگ زدگی و کهنگی در فضا، کاملا در تضاد با رنگ و بافت و پالتهای رنگی سریال قورباغه است. فارغ از فضاسازی، سریال از نظر درام و داستانی هم میخش را برای اپیزود نخست محکم میکوبد، و تماشاگر در تعلیق خوبی رها میشود تا تماشای اپیزود بعدی را انتظار بکشد.
میتوان حدس زد که آرام آرام سریال بیشتر بر سر زبانها خواهد افتاد. و همین کنجکاویها به همراه داستان تلخ و سخت واقعی که سریال بر اساس آن تولید شده است، این مجموعه را بر سر زبانها خواهد انداخت.
بازی خوب و هدایت درست مجموعه بازیگران اپیزود اول، نوید یکدستی بیشتری در روایت میدهد. اما چرا وحشی اثر مهمتری نسبت به قورباغه است؟
فضاسازی مدرن
سریال «قورباغه» هومن سیدی، از نظر بصری کاری مدرن محسوب میشد. قاببندی و نور پردازی و ایجاد پالتهای رنگی خاص در هر سکانس، طیف گستردهای از علاقمندان نسل جدید سینما و تلویزیون را به سمت خود جذب کرد. دختران و پسران عموما زیر سی سال که در میان محصولات داخلی، به دنبال اثری خاص و شیک میگشتند و پیدا نمیکردند. «قورباغه» با استفاده از نوید محمدزادهی آن ایام، که هنوز به چنین تکرار و بیمیلی در بازیگری سقوط نکرده بود، توانست گروه دیگری از شیفتگان بازی او را به سمت خود جذب کند. تا «قورباغه» به سرعت و با پخش نخستین قسمتش، سر زبانها بیفتد.
اما سریال طیف دیگری از مردم عادی و نسلی که در دهه پنجم و ششم عمر بودند را کمتر به سمت خود جلب کرد.
آنها قصهی سرراست تر و فضاسازیهای آشناتری را میپسندند. و آنچه در «قورباغه» از نظر فرم بصری عرضه میشد، چندان مورد توجه آنها نبود.
ظهور نعیم با پوستی از شیر
حالا سریال برادران محمودی، با فضاسازی و شخصیتهایی ملموستر از راه میرسد. سریال برای عموم مردم کاراکترهای بسیار آشنایی دارد. انگار جایی از زندگی با کسی مثل نعیم برخورد داشتهاند. خیابانها و خانهها آشنا به نظر میرسند و پاسگاه و اداره آگاهی دقیقا همان فضا و مکانی هستند که بارها آنرا تجربه کردهاند. قصه هم آشناتر از فضا و داستان «قورباغه» است.
«قورباغه» انگار در تلاش بود داستانی آمریکایی را اینجایی کند. یا اقتباسی باشد از یک روایت خارجی. مثل روایت کارتلهای مکزیکی و تقابل خونین آنها در مرزهای آمریکا. «قورباغه» سریال موفقی بود اما از یک جایی به بعد نزدیک شدن به قصه و شخصیتهایش چندان ممکن نمیشد. دقیقا نقطه ضعفی که در «پوست شیر» تبدیل به نقطه قوت شده بود. بهزاد خلج و شهاب حسینی دقیقا ماموران اداره آگاهی بودند که تا به حال مشاهده کردهایم. سرد و خشک و بی تعارف!
مقایسه کنید با تقابل نوید محمدزاده با پلیسی در خیابان که از غنی بودن خودش به او میگوید. دیالوگی که به سرعت وارد حیطه کمدی و شوخی شد. چیزی که مطلقاً هدف آن سکانس نبود.
دستهای پینه بستهی اشرف
حالا تمام آن افسوسها و ای کاشها که با دیدن «قورباغه» به ذهن میآمد، در «وحشی» تبدیل به نقطه قوت شدهاند. هومن سیدی سراغ داستانی آشنا رفته است. سراغ روایت مردی که با یک خطا باعث مرگ دو نوجوان شد. از کرمانشاه فرار کرد، به تهران آمد و درگیر سرقتها و حبس و زندان شد.
اینکه سیدی چقدر بر اساس واقعیت زندگی او، روایت «وحشی» را پیش میبرد، باید در ادامه دید، اما در همین قسمت نخست، هم هومن سیدی نشان داد که از تجربه «قورباغه» و موفقیت «پوست شیر» درس گرفته، هم جواد عزتی نشان داد که چقدر بازیگر خوبی است.
«وحشی» هومن سیدی، این قابلیت را دارد که یکی از آثار ماندگار شبکه نمایش خانگی باشد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است