آیا آشفته‌ترشدن دنیا به نفع نویسنده‌های رمان‌های کارآگاهی است؟ | پایگاه خبری صبا
امروز ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۲۲:۰۱

آیا آشفته‌ترشدن دنیا به نفع نویسنده‌های رمان‌های کارآگاهی است؟

ما برای اینکه دنیا با عقل‌مان جور دربیاید، که خیلی وقت‌ها هم نمی‌آید، داستان می‌سازیم تا آرام و سرگرم شویم. خصوصا وقتی اوضاع آشفته شود سراغ رمان‌های کارآگاهی می‌رویم.

یونس بهرامی/صبا: در دوران آشفتگی، سرگرمی راه گریزی‌ست برای اینکه حواسمان را از دنیا پرت کنیم. بعد از جنگ جهانی اول، خیلی‌ها سراغ بازی‌هایی مثل بریج، ماژونگ و جداول رفتند و این «تب‌وتاب» بازی زود به رمان‌های کارآگاهی تسری پیدا کرد. نویسندگان این ژانر کتاب‌هایی پازل‌گونه نوشتند که منصفانه جلو می‌رفتند — خواننده باید قبل از فاش‌شدن راز نهایی آنقدری سرنخ کشف کرده باشد که بتواند حدس‌هایی بزند، یا به‌قول تی‌اس الویت، بزند «وسط خال». رمان‌های کارآگاهی عصر طلایی دنبال انصافی می‌گشتند که در دنیای واقعی پیدا نمی‌شد. زندگی در داستان‌های «کار-کی-بود؟» ساده‌تر است چون همه از نقش‌شان باخبرند و می‌دانند قصه — گرچه جدید باشد — سرانجام به محل آشنایی می‌رسد. رمان‌های کارآگاهی راه‌حل و نتیجه‌گیری دارند، یک آدمی که می‌توانی انگشت اتهام به سمتش بگیری. همیشه کسی برای اینکه تقصیرها را گردنش بیاندازی هست. جورج گرلا (George Grella) در جستار Murder and Manners: The Formal Detective Novel می‌نویسد، «قاتل که از صحنه بیرون برود، جهان هم به صلح قبل برمی‌گردد… گناهان پاک‌شده‌اند، پیچیدگی‌ها و موانع از بین رفته‌اند، از خرابه‌های این آشوب موقتْ نظم نوینی برآمده… کارآگاه بالاخره آن پایان شاد و جهان منظمی که برایش کار می‌کرد را رقم زد.» البته که دنیای واقعی اینجوری کار نمی‌کند. وسوسه‌انگیز است که همه‌چیز را در دنیا به چشم رازی که باید حل شود دید، به چشم اینکه همه‌چیز توضیح واضح و مشخصی دارد. پازل‌ها را دوست داریم چون می‌دانیم همیشه راه‌حلی دارند. به داستان‌های کارآگاهی علاقه‌مندیم چون می‌دانیم آخرش رضایت‌بخش است: روایتی‌ست ساده که در آن همه‌چیز با عقل جور درمی‌آید.

در عصر طلایی این رمان‌ها، بازی‌های راز-محور گروهی مثل Wink Murder و Murder in the Dark روی بورس بودند. بازی‌وارکردن مرگ باعث شد هیبتش از بین برود و البته نشان دهد هیچ‌کدام اینها واقعی نیست و همه جزوی از بازی است. این بهترین پادزهر برای مردمی بود که با عواقب جنگ جهانی اول درگیر بودند. اخیرا هم، در دوران پرآشوب خودمان، می‌بینیم کتاب‌بازی‌های منطقی مثل سری Murdler از GT Karber موفق شده‌اند، یا مثلا محبوبیت اتاق‌های فرار و افزایش فروش پازل‌های تکه‌ای در دوران کرونا.

در ۱۹۴۴ ادموند ویلسون، منتقد ادبیات، در نیویورکر مطلبی نوشت با تیتر «چرا مردم داستان‌های کارآگاهی می‌خوانند؟» نتیجه گرفت محبوبیت این کتاب‌ها در سال‌های بین دو جنگ جهانی به‌خاطر «احساس گناه و ترس از فاجعه‌ای گریزناپذیر بود که ایستادگی مقابلش بی‌معنی بود چون نمی‌شد مسئولیت‌ همه‌چیز را گردن عامل مشخصی بیاندازی. اولین کسی که سنگ پرت کرد که بود و نفر بعدی چطور؟… هیچ‌کس بی‌گناه به‌نظر نمی‌رسید، هیچ‌کس ایمن نبود؛ و بعد، ناگهان، قاتل پیدا شد و، خوشبختانه، او آدمی مثل من و شما نبود. او تبهکاری وحشتناک بود، یک اصغر قاتل دیگر، که کارآگاهی تیزبین و مغرور که دقیقا می‌داند چطور دنیا را از شر این گناه پاک کند گیرش می‌انداخت.»

اخیرا هم رمان‌های کارآگاهی دوباره اوج گرفته‌اند، خصوصا از آن نوعی که در عصر طلایی‌ پرسروصدا بودند. در جولای ۲۰۲۰، کتاب‌خانه‌ها در انگلیس بازگشایی می‌شدند، و نشریه‌ی گاردین گزارش داد در دو هفته‌ی پایانی ژوئن ۲۰۲۰ در مقایسه با همین هفته‌ها در سال پیش، نزدیک به ۱۲۰ برابر کتاب‌های جنایی بیشتری فروخته شد. در این دوره، رمان‌های جنایی در انگلستان محبوب‌ترین ژانر بودند. در ۲۰۲۳، انجمن نویسندگان رمان‌های جنایی اعلام کرد یک نشان خنجر به کسانی اهدا خواهد شد که بهترین رمان‌های جنایی کلاسیک یا «حال‌خوب‌کن» را نوشته باشند — همین نشان از محبوبیت روزافزون این ژانر بود. و سری «جنایی‌های کلاسیک» کتابخانه‌ی بریتانیا همچنان با نسخه‌ی Mystery in White به نویسندگی جی. جفرسون فارجئون خوب می‌فروشند و در صدر پرفروش‌ترین‌های واتراستون [بزرگ‌ترین کتابفروشی بریتانیا] قرار گرفتند.

در رمان Fair Play که نوشتم، به همین قواعد آشنا و منصفانه‌ی عصر طلایی رمان‌های کارآگاهی پایبند بودم — چه در بحث قتل، چه مظنونین، و چه ساخت کاراکتری شبیه به واتسون [همکار شرلوک هولمز] — تا به احساساتی مثل غم و محنت برسم. ابیگل، نقش اصلی، بعد از مرگ ناگهانی برادرش، بین دنیای واقعی و جهان خیالی یک رمان کارآگاهی در نوسان است. در هر دو دنیا دنبال جواب و سرنخ می‌گردد تا شرایطش را باورپذیر کند. معمای قتل برای او در این دنیای غیرقابل‌پیش‌بینی مسیر آشنایی می‌سازد و غمش را تسکین می‌دهد. در یک رمان کارآگاهی، می‌دانیم هر فصل که جلو برود به نتیجه‌گیری و جوابی که دنبالش می‌گشتیم نزدیک‌تر می‌شویم. یا حداقل ابیگل اینطور فکر می‌کند.

دوروتی ال. سایرز در کتاب Begin Here خود که بعد از جنگ جهانی دوم عرضه شد نوشت: «ما در دنیایی که با عقل جور درنمی‌آید گم‌شده و ناراضی‌ایم، و به دامن علم و ماشین‌ها و رمان‌های کارآگاهی چنگ می‌زنیم، چون، در محدوده‌ی آنها، مشکلاتْ راه‌حل دارند، و پایان‌شان مطابق با میل ماست.»

نویسنده: Louise Hegarty

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


آخرین اخبار

پربازدیدها