نمایشی از جاه طلبی، حسرت و آرزوهای ناکام | پایگاه خبری صبا
امروز ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۲۲:۲۷
گفت‌وگوی صبا با عوامل نمایش «آشپزخانه و متعلقات»؛

نمایشی از جاه طلبی، حسرت و آرزوهای ناکام

نمایش «آشپزخانه و متعلقات» نوشته انیس ژاوی به کارگردانی شهره سلطانی و بازی چهره‌های نام آشنایی مانند کمند امیرسلیمانی، مهرداد ضیایی، بهروز پناهنده، شهره سلطانی و شهروز دل‌افکار این روزها در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه رفته است.

مریم عظیمی/ صبا؛ نمایش «آشپزخانه و متعلقات» نوشته انیس ژاوی به کارگردانی شهره سلطانی و بازی چهره‌های نام آشنایی مانند کمند امیرسلیمانی، مهرداد ضیایی، بهروز پناهنده، شهره سلطانی و شهروز دل‌افکار این روزها در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه می‌رود. این نمایش که در سال ۱۹۹۲ برنده چهار جایزه مولیر شده برای اولین بار در ایران به اجرا رسیده است. در خلاصه این نمایش آمده: یک مهمانی ساده به افتخار دوستانی که سال‌هاست همدیگر را ندیده‌اند، که ای کاش هیچ وقت نمی‌دیدن… .

لازم به توضیح است که شهر سلطانی کارگردان و بازیگر این نمایش این روزها در سوگ برادرشان نشسته‌اند و با وجود این مصیبت نگذاشتند به اجرای این نمایش لطمه‌ای وارد شود. ضمن تسلیت روزنامه صبا به این بانوی هنرمند به دلایلی که گفته شد شرایط گفت‌وگو با وی ممکن نبود، لذا در ادامه گپ‌وگفت خبرنگار صبا با بازیگران و طراح لباس این نمایش را می‌خوانید.

 

کمند امیرسلیمانی، بازیگر:

دلتنگی برای تئاتر، قدم اول برای آغاز یک پروژه است

چند سالی از آخرین نمایشی که بازی کرده‌اید می‌گذرد. این بازگشت دوباره به صحنه بیشتر به جذابیت نمایشنامه مربوط است یا دلتنگی‌تان برای صحنه تئاتر؟

شاید در نگاه اول هیچ کدام نباشد چرا که من به خاطر شرایط زندگی‌ام چندان فرصتی برای بازی در تئاتر ندارم اما دوست دارم که هر چند سال یک بار در نمایشی بازی کنم و بیش از همه برایم این مهم است که در این پروژه با چه کسانی همکاری خواهم داشت به همین جهت وقتی خانم سلطانی که از دوستان قدیمی من هستند پیشنهاد این نقش را دادند در درجه اول برایم بسیار جذاب بود که در مدت زمان تهیه، تولید و اجرای این نمایش در کنار دوستانم خواهم بود و در درجه دوم نیز این نقش است که برای من بسیار اهمیت دارد و شاید دلتنگی برای تئاتر، قدم اول برای آغاز یک پروژه پس از چند سال باشد. در کنار همه این مسائل حس و حال و هوای کار برایم بسیار مهم است از آنجایی که هر چند سال یک بار تئاتر کار می‌کنم دوست دارم برایم کار خاطره انگیزی باشد و همیشه با خوشحالی از آن یاد کنم.

نگاه شما به کاراکتر شارلوت چگونه بود؟

من بیش از هر چیز این که شارلوت یک زن موفق در جامعه است یعنی کار می‌کند و در عرصه اجتماعی فعال است را دوست داشتم. به نظرم شارلوت با وجود آن که یک زندگی قراردادی دارد اما عشق وجودیش همچنان زنده است و فراموشش نکرده و همچنان در اعماق وجودش آن عاشق پیشگی وجود دارد.

خانم سلطانی در زمان تمرینات این نمایش با ضایعه فقدان برادرشان مواجه شدند اما نه تنها کار را به اجرا رساندند بلکه حضورشان در نقش مارتین نیز بسیار تحسین برانگیز است. آیا این استقامت و اصل تداوم در عرصه تئاتر و نمایش به اصل چیرگی زندگی بر مرگ باز می‌گردد؟

حقیقتش من تا کنون از این زاویه که شما می‌گویید به این مسئله نگاه نکردم اما فکر می‌کنم دلیل ماندگاری کسانی که سال‌هاست در این عرصه کار می‌کنند این است که پیش از آن که الفبای بازیگری تئاتر را بلد باشند الفبای اخلاقیات تئاتر را خوب آموخته‌اند و می‌دانند که وقتی تئاتر کار می‌کنند اولویت زندگی‌شان تئاتر است و باید مقاوم باشند و کار باید برای آنها در وهله اول قرار بگیرد. در این مدت نیز خانم سلطانی به نظر من بسیار مقاوم و قوی برخورد کردند و برای اینکه ما ناراحت نشویم خیلی خودشان را کنترل کردند در حالی که من به خوبی می‌دانم با چه مصیبت بزرگی طرف بودند اما کاملاً توانستند این مسئله و شرایط را مدیریت کنند.

سخن پایانی

این اثر بر اساس یک نمایشنامه فرانسوی است و ممکن است با ذائقه برخی از مخاطبان که شکل استانداردی از نمایش‌های ایرانی را دوست دارند سازگار نباشد ولی دیدنش تجربه بسیار خوبی است چرا که حرف متفاوتی می‌زند و به ارتباطات انسانی از زاویه دیگری نگاه می‌کند که شاید ما کمتر از این زاویه به ارتباطات نگاه کرده باشیم.

 

شهروز دل‌افکار، بازیگر:

دغدغه هنر انسانیت است

چگونه شد که به پروژه نمایش «آشپزخانه و متعلقات» ملحق شدید؟

خانم شهره سلطانی از دوستان خوب من هستند و چند بار پیش از این نیز قرار بود در پروژه‌های دیگری همکاری کنیم که از کم شانسی من ممکن نشد اما خوشبختانه برای این نمایش شرایط فراهم شد. ایشان از بین ۵ پرسوناژ این نمایشنامه نقش «فرد» را به من پیشنهاد کردند و من هم با توجه به اینکه پیش از این نیز با آقای بهروز پناهنده همکاری کرده بودم و دیگر دوستان نیز از بازیگران قدیمی و با تجربه تئاتر بودند با کمال میل پذیرفتم و دور هم جمع شدیم و کار را به اجرا رساندیم.

 

چگونه به این کاراکتر نزدیک شدید و از نظر شما کاراکتر چه ویژگی‌هایی داشت؟

این کاراکتر به نوعی یک شخصیت هیپی گونه و بی‌خیال دارد من هم از همین ویژگی کاراکتر بهره گرفتم و سعی کردم با نزدیک کردن کاراکتر به خودم کاراکتری به وجود بیاورم که مخاطب با آن همزاد پنداری کند و در نتیجه این موضوع، به نظرم کاراکتر بانمکی خلق شد چرا که دیگر کاراکترها روی یک نظمی عمل می‌کنند ولی کاراکتر «فرد» بر خلاف جهت آنهاست و هیچ چیز برایش مهم نیست. در واقع کاراکتر جذابی است که خودم در زندگی عادی تجربه‌اش نکردم چون همیشه، همه چیز برایم بسیار اهمیت دارد و به نظرم این یک شانس برای بازیگر است که کاراکترهای دور از خودش را بازی کند به همین جهت این نقش برای من خیلی جذاب بود و کمی هم شیطنت چاشنی کار کردم و از بازخوردهایی که تا این لحظه گرفته‌ایم فکر می‌کنم که مخاطب این کاراکتر را دوست دارد. در واقع این کاراکتر در کنار کاراکترهای دیگر مثل یک مکمل عمل کرده و به فضای طنز کار کمک می‌کند و فضای کار را از آن جدیت موجود لحظاتی دور می‌کند و حال و هوای جدیدی به آن می‌بخشد.

ژست بدنی خاصی برای این کاراکتر انتخاب کرده‌اید و طراحی لباس نیز به کمک آن آمده است. در این رابطه بگویید.

بله همینطور است. با توجه به اینکه اتفاقات نمایش در یک میهمانی رخ می‌دهند و کاراکترها اغلب لباس رسمی به تن دارند این کاراکتر با یک پوشش روزمره حاضر شده که تا حدی به خاطر شکل گشاد یا پارچه جینی که از آن استفاده شده آن حس بی تفاوتی نسبت به رسمیت مهمانی را القا می‌کند و ترکیب لباس با ژست بدنی، نوع راه رفتن و حرکاتی که کاراکتر انجام می‌دهد کاراکتری ول، شل، شکننده و در عین حال جذاب را ارائه می‌کند و به نوعی می‌توان گفت که درام اساساً همین است و حضور انسان‌های متفاوت در یک موقعیت درام را شکل می‌دهد و و در درام‌های خوب اکثراً این افراد ضد و نقیض و متضاد را کنار هم می‌بینیم.

در واقع می‌توان گفت که تضاد میان این کاراکترها درام را شکل می‌دهد.

بله دقیقاً، خوب به یاد دارم در نمایشی «رویای نیمه شب تابستان» دو کاراکتر وجود داشتند که از تضادشان آن کمدی شکل می‌گرفت حال در تراژدی نیز با چنین چیزی روبرو هستیم اما این تضادها در کار کمدی بیشتر خودشان را نشان می‌دهند.

از تجربه همکاری‌تان با خانم سلطانی در مقام کارگردان بگویید.

نه اینکه بخواهم تعریف کنم اما ایشان فوق‌العاده هستند با اینکه برادرشان در حین تمرینات این نمایش فوت کردن اما ماندند و کار کردند. من فکر می‌کنم دغدغه هنر انسانیت است و من هم در تمام این سال‌ها دوست داشتم که آدم‌ها را درست مانند هنر دوست داشته باشم و خوشبختانه حالم سر این کار و کارهای دیگرم خوب است چون آدم‌های اطرافم خوب هستند و از این بابت خدا را شکر می‌کنم.

 

مهرداد ضیایی، بازیگر:

این نمایش حال و هوای بسیار خوبی دارد

نقش ژاک را چگونه دیدید و کدام ویژگی‌های این کاراکتر در نقش پردازی بیشتر مورد توجه قرار دادید؟

به طور کلی نمایش «آشپزخانه و متعلقات» در مورد حسرت‌ها، دلتنگی‌ها، آرزوها و آمال آدم‌هایی است که به آن نرسیده‌اند اما دوست دارند که به آن آرزوها برسند و این کاراکتر یعنی ژاک نیز از این قاعده مستثنا نیست. ژاک یک زندگی معمولی روتین داشته و دارد ولی همیشه در رویاهایش دوست داشته که با آدم‌های بزرگ رفت و آمد کند و در جمع‌های آنچنانی حضور داشته باشد. ژاک در واقع فردی بلند پرواز است و فکر می‌کند که اگر از این افراد و موقعیت‌ها استفاده کند به جایگاهی که می‌خواهد می‌رسد حال در این موقعیت نیز تمام تلاشش را می‌کند تا با دعوت از یک آدم مهم و سلبریتی به چنین جایگاهی برسد. ژاک یک زن خانه‌دار و دو فرزند دارد و برای خودش کار می‌کند اما بلند پروازی عجیب غریبش را هیچ وقت رو نمی‌کند و همیشه شعار می‌دهد که یک فرد فرهنگی است و جایگاه مهمی دارد. این جاه طلبی در تک تک کاراکترهای این نمایشنامه هست آنها یا همیشه حسرت گذشته را می‌خورند یا همچنان امید دارند که به آن بلندپروازی‌هایی که در زندگی تصور می‌کرده‌اند برسند.

یک نکته جالب در مورد کاراکتر ژاک این است که با وجود یک ثبات در زندگی شغلی و شخصی باز هم از لحاظ فیزیکی و حسی خیلی اکتیوتر از دیگر کاراکترها عمل می‌کند.

بله ژاک اساساً فرد هیجان زده‌ای است و حال در موقعیتی خاص قرار گرفته، برداشت من و کارگردان کار خانم سلطانی این بود که این زن و شوهر یعنی ژاک و مارتین در این شب مهمانی اصلاً حالت عادی ندارند و بسیار هیجان زده و تحت استرس هستند که بتوانند در موقعیتی که ایجاد شده خودشان را نشان دهند به همین دلیل تمام خودشان را صرف این موقعیت می‌کنند تا خیلی بالاتر از آنچه که هستند و آن چیزی که دارند را برای میهمان‌شان به نمایش بگذارند. آنها از همان ابتدای نمایش به شدت در تلاش هستند و کارهایی می‌کنند که شاید پیش از این در زندگی روتین روزمره‌شان انجام نداده‌اند امری که در واقع برای میهمان‌شان هیچ اهمیتی ندارد. از سوی دیگر بخشی از این تحرک کاراکتر که روی صحنه می‌بینید انتخاب شخصی خودم نیز بود و تصمیم گرفتم که کاراکتر را خیلی اکتیوتر از آنچه که این افراد در حالت معمول هستند در نظر بگیرم به خصوص در تضاد با شخصیت ژرژ که یک فرد روتین معمولی و ساده است و اصلاً این مسائل براش اهمیت ندارد تا بتوانیم جلوه‌ای دیگر از یک کاراکتر ارائه کنیم که می‌خواهد یک نمایش عالی برای مهمانش اجرا کند. هرچه به پایان نمایش نزدیک می‌شویم و در زیر متن اثر فونداسیون زندگی ژاک و مارتین را بسیار ضعیف‌تر از آنچه می‌پنداشتیم می‌بینیم.

با توجه به اینکه نمایشنامه فرانسوی است و کاراکترها نیز با همان اسم‌ها بازی می‌شوند آیا تلاشی در این رابطه بود که این ویژگی غیر وطنی بودن کاراکترها حفظ شود؟

اتفاقا ما اصلاً سراغ این قضیه نرفتیم و نگاه‌مان به این شکل نبود چون به نظر من و دیگر اعضای گروه و خانم سلطانی این نمایش به نوعی شامل حال هر موقعیت، هر زمان و هر جغرافیایی می‌توانست باشد و اساساً زیبایی‌ این نمایشنامه به همین علت است و به همین دلیل تا این حد مورد توجه جهانی قرار گرفته که شامل حال تمام جوامع و تمام موقعیت‌ها می‌تواند باشد و بسیاری از مخاطبان نمایش‌مان به این مسئله اشاره می‌کنند. ما سعی کردیم جهان شمول‌تر به قضیه نگاه کنیم اما باز هم در نمایش به صورت مستقیم اشاره می‌شود که سال ۲۰۰۱ است و اتفاق در پاریس می‌افتد. ما بیشتر سعی کردیم که اگر اتفاقی در نمایش می‌افتد با فرهنگ و روابط ما نیز ربط داشته باشد تا مخاطب به آن هم‌ذات پنداری برسد.

سخن پایانی

از تماشاگران تئاتر دوست دعوت می‌کنم که حتماً این نمایش را ببینند نه به این خاطر که من از بازیگران آن هستم بلکه به این علت که به نظرم این نمایشنامه بسیار قوی است، اولین بار است که در ایران به اجرا می‌رسد، چندین جایزه جهانی دارد و در بسیاری از کشورهای دنیا اجرا شده و در کنار همه اینها این نمایش حال و هوای بسیار خوبی دارد یعنی در عین حال که داستان با یک درام پیش می‌رود حال و هوای مفرحی بر اثر حاکم است و ما نیز سعی کردیم این حال و هوای مفرح را پررنگ‌تر کنیم تا اثر برای تماشاگر جذابیت بیشتری داشته باشد. حداقل و با قاطعیت می‌توانم بگویم که سعی کردیم تمام عناصری که می‌تواند یک تئاتر خوب را بسازد به درستی کنار هم قرار دهیم تا یک نمایش خوب شکل بگیرد و مخاطب در این یک ساعت و ۲۰ دقیقه از تئاتر لذت ببرد. بنابراین از کسانی که دوست دارند تئاتر خوب ببینند دعوت می‌کنم که به دیدن این نمایش بیایند چون مطمئنم که پشیمان نمی‌شود.

 

بهروز پناهنده، بازیگر:

ژرژ، یک ایده‌آلیست است

ارزیابی شما از کاراکتر ژرژ چه بود و چگونه به نقش نزدیک شدید؟

کاراکتر ژرژ از بهروز پناهنده خیلی دور است و در کلیت این نمایشنامه به نسبت کاراکترهای دیگر به جز شارلوت کاراکتر جدی‌تری دارد. ژرژ یک نویسنده و فردی روشنفکر است اما به دلیل عدم ارتباطی که با اطرافیانش همیشه داشته و همان نگاهی که به سبب نویسنده بودن یا روشنفکر بودن دارد، سطحی نگری را چه در رفتار چه در کاراکترهای اطرافیانش بر نمی‌تابد و به نوعی می‌تواند یک ایده‌آلیست باشد.

انتخاب این نمایشنامه به چه صورت انجام شد؟

در ابتدا قرار بود خانم سلطانی متن دیگری را در سالن سمندریان ایرانشهر به اجرا برسانند اما به خاطر اتفاقاتی که طی تغییر مدیریت این سالن رخ داد پیشنهاد شد که در سالن ناظرزاده و در تاریخ فروردین و اردیبهشت اجرایی داشته باشیم و چون خانم سلطانی نمی‌خواستند این فرصت را از دست بدهند سراغ چندین متن رفتند و در آخر آقای رامین ناصر تعدادی متن که به تازگی و توسط مترجمان خیلی خوب ترجمه شده بودند را به خانم سلطانی معرفی کردند و نمایشنامه «آشپزخانه و متعلقات» یکی از همان‌ آثار بود و از آنجایی که تا این لحظه در ایران اجرا نشده بود و متن یک بکارت خاصی داشت خانم سلطانی تصمیم گرفتند که این متن را اجرا کنند.

بازیگران شناخته شده‌ای در این نمایش دور هم جمع شده‌اند. تاثیر این تیم بر روند آماده شدن اجرا چه بود؟

خدا را شکر یک تیم بسیار حرفه‌ای برای این نمایش دور هم جمع شده‌اند و عملکرد بسیار خوبی داشتند و به لحاظ اخلاق و منش و لطفی که به خانم سلطانی داشتند همه پای کار ماندند و به نظرم واقعا باید دستشان را بوسید چون در این پروسه بسیار همراه و عالی عمل کردند. ما پشت صحنه بسیار آرام و صمیمانه‌ای داریم و از آنجایی که خوشبختانه همه عوامل یکدیگر را می‌شناسند و بازیگران حرفه‌ای تئاتر هستند خیلی راحت هماهنگ و همراه شدیم و توانستیم خیلی خوب به اجرا برسیم.

 

سوسن سلطانی، طراح لباس:

این کار نیز چالش‌های خودش را دارد

مسیر طراحی لباس این نمایش و همکاری شما با شهره سلطانی چگونه پیش رفت؟

با توجه به اینکه نمایش مربوط به دهه ۹۰ میلادی بود ما مجبور بودیم در طراحی لباس‌ها به مد و پوشش آن دوره توجه کنیم منتها از آنجایی که خانم سلطانی می‌خواستند تصویری از جهان امروز را نیز نشان دهند نمی‌خواستیم که لباس‌ها آن شکل کلاسیک را به خود بگیرند به همین علت مد دهه ۹۰ را با مد امروز ادغام و به نوعی مدرنیزه کردیم. در این مسیر ما کاراکترها و شخصیت درونی آنها را در نظر گرفتیم و امیدوارم که توانسته باشیم فضای مد نظرمان را ایجاد کنیم.

آیا طراحان لباس با چالش خاصی در این زمینه روبرو هستند؟

بله این کار نیز چالش‌های خودش را دارد به خصوص که ما محدودیت‌هایی در راستای رعایت یک سری مسائل داریم از طرفی این مسئله نیز وجود دارد که آنچه ما طراحی می‌کنیم و از خیاط‌ها می‌خواهیم دقیقاً به همان شکل توسط آنها اجرا شود. به همین دلیل طراحی لباس افت و خیزهایی در این زمینه‌ها دارد و گاه ممکن است که خیاط‌ها نتوانند آنچه که مد نظر ما هست را در بیاورند و این مسئله باعث می‌شود که گاه به سمت خرید لباس‌ها برویم و خود مسئله خرید لباس‌ها، حتی تکه‌ای از آنچه که می‌خواهیم به صورت آماده می‌تواند وقت و انرژی زیادی ما را بگیرد.

آیا در طراحی لباس‌های این نمایش نمادگرایی نیز نقشی داشت؟

بله نمادگرایی وجود داشت و این نمادگرایی بر اساس شخصیت‌ها انجام شد. مثلاً برای کاراکتر «فرد» که یک مرد جوان با شیطنت‌های خاص خودش است و کلا فرد بی تعهدی است با فرم لباس طراحی شده کاراکتر را بیان کردیم و به نظرم همخوانی داشت یا مارتین که یک زن خانه‌دار است چندان مطابق مد روز نیست و حتی در خود نمایشنامه نیز اشاره می‌شود که ۱۰ سال است این لباس را دارد اما لباس شارلوت را از آنجایی که زنی شاغل است و روابط اجتماعی دارد شیک و مدرن‌تر در نظر گرفتیم.

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


آخرین اخبار

پربازدیدها