فیلم «چشم‌انداز پریده‌رنگ تپه‌ها» از فستیوال کن تا بمباران اتمی ناگازاکی | پایگاه خبری صبا
امروز ۲ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۲۲:۰۶
گفتگو با کازوئو ایشیگورو:

فیلم «چشم‌انداز پریده‌رنگ تپه‌ها» از فستیوال کن تا بمباران اتمی ناگازاکی

مادر کازوئو ایشیگورو در زمان بمباران اتمی در ناگازاکی بود. وقتی ایشیگورو، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل و نویسنده‌ی رمان‌های «باقی‌مانده‌ی روز» و «هرگز رهایم مکن»، در دهه‌ی ۲۰ سالگی خود نوشتن داستان را آغاز کرد، اولین رمانش با عنوان «چشم‌انداز پریده‌رنگ تپه‌ها» (۱۹۸۲) تحت تأثیر روایت‌های مادرش و فاصله‌ی عاطفی خودش از آن خاطرات شکل گرفت.

یونس بهرامی/صبا:  ایشیگورو در ناگازاکی متولد شد، اما در ۵ سالگی به همراه خانواده به انگلستان مهاجرت کرد.

این رمان آغازگر یکی از درخشان‌ترین مسیرهای ادبی در ادبیات معاصر بود. و حالا، مانند بیشتر آثار ایشیگورو، این کتاب نیز به یک فیلم سینمایی تبدیل شده است.

فیلم «چشم‌انداز پریده‌رنگ تپه‌ها» به کارگردانی کی ایشیکاوا، روز پنج‌شنبه در بخش «نگاه خاص» جشنواره‌ی فیلم کن به نمایش درآمد. این نویسنده‌ی ۷۰ ساله پیش از این نیز در کن حضور داشته است؛ او در سال ۱۹۹۴ عضو هیئت داورانی بود که جایزه‌ی نخل طلا را به «داستان عامه‌پسند» (پالپ فیکشن) اعطا کرد. او می‌گوید: «در آن زمان این تصمیم غیرمنتظره بود. بسیاری از مردم هو کردند.»

ایشیگورو نه‌تنها بیننده‌ی فیلم‌هاست، بلکه گاهی در ساخت آن‌ها نیز مشارکت می‌کند. او فیلمنامه‌ی «زندگی» (۲۰۲۲) را که اقتباسی از اثر آکیرا کوروساوا است، نوشت. سینما بخشی جدانشدنی از زندگی اوست، تا حدی به این دلیل که فیلم‌سازان همواره علاقه‌مند به اقتباس از کتاب‌هایش بوده‌اند. تایکا وایتیتی در حال ساخت فیلمی بر اساس آخرین رمان ایشیگورو، «کلارا و خورشید» (۲۰۲۱)، است.

ایشیگورو ترجیح می‌دهد در مراحل اولیه‌ی اقتباس مشارکت کند و سپس کنار بکشد تا فیلم‌ساز آزادی عمل داشته باشد. تبدیل شدن «چشم‌انداز پریده‌رنگ تپه‌ها» به یک درام ظریف و تأمل‌برانگیز برای او اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا این کتاب هم به مسئله‌ی انتقال میراث می‌پردازد و هم نشان‌دهنده‌ی آغاز راه او به‌عنوان یک نویسنده است.

او می‌گوید: «هیچ تصوری نداشتم که کسی این کتاب را دوباره بخواند. از این نظر، با فیلم‌های «باقی‌مانده‌ی روز» یا «هرگز رهایم مکن» متفاوت است.»

گفت‌وگو با خبرگزاری اسوشیتد پرس:

اسوشیتد پرس: تعداد کمی از نویسندگان زنده به اندازه‌ی شما اقتباس سینمایی داشته‌اند. آیا این امر به زنده ماندن داستان کمک می‌کند؟

ایشیگورو: مردم اغلب فکر می‌کنند وقتی می‌گویم می‌خواهم فیلم با کتاب متفاوت باشد، بیش از حد فروتن هستم. منظورم این نیست که تفاوت‌ها باید فاحش باشد، اما فیلم باید دلیلی برای وجود خود در زمان حال داشته باشد، نه ۲۵ یا ۴۵ سال پیش (زمان انتشار این کتاب). باید بیان هنری شخصی باشد، نه صرفاً بازتولید. در غیر این صورت، ممکن است به یک اجرای تقلیدی تبدیل شود. وقتی اقتباس‌های ناموفق را می‌بینم، معمولاً به این دلیل است که وفاداری افراطی به متن اصلی وجود داشته است. گاهی نیز تنبلی نقش دارد. مردم فکر می‌کنند همه‌چیز در کتاب آمده و نیازی به خلاقیت نیست. از هر پروژه‌ای که به فیلم تبدیل می‌شود، ده‌ها طرح دیگر ناتمام می‌مانند. من همیشه سعی می‌کنم به تیم‌ها انگیزه بدهم تا جلو بروند.

اسوشیتد پرس: شما با کمی شوخی گفته‌اید که دوست دارید مانند هومر باشید.

ایشیگورو: دو نگاه وجود دارد: یک نویسنده می‌تواند رمانی بنویسد و آن را اثرِ کامل و منحصربه‌فرد بداند، یا بپذیرد که داستان‌ها از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شوند. حتی اگر فکر کنید داستانی اصیل نوشته‌اید، در واقع آن را از تکه‌های پیشین ساخته‌اید. این بخشی از سنت است.

من هومر را مثال زدم، اما می‌توان از افسانه‌های فولکلور هم نام برد. داستان‌های بزرگ، همان‌هایی هستند که ماندگار می‌شوند و به اشکال مختلف ظاهر می‌گردند. ارزش آن‌ها در این است که مردم می‌توانند آن‌ها را با زمانه و فرهنگ خود تطبیق دهند. زمانی بود که مردم دور آتش می‌نشستند و داستان‌ها را برای هم تعریف می‌کردند. شنونده مشتاق بود بداند راوی این بار چه تغییری در روایت ایجاد می‌کند. تبدیل کتاب به فیلم نیز لحظه‌ای همانند دور آتش نشستن است. این‌گونه است که داستان‌ها ماندگار می‌شوند و شاید روزی من هم به هومر تبدیل شوم!

اسوشیتد پرس: فکر می‌کنم در این مسیر خوب پیش رفته‌اید.

ایشیگورو: هنوز چند قرن دیگر مانده تا معلوم شود.

اسوشیتد پرس: آیا نوشتن «چشم‌انداز پریده‌رنگ تپه‌ها» را به خاطر می‌آورید؟ آن زمان بیست‌وچند ساله بودید.

ایشیگورو: بین ۲۴ تا ۲۶ سالگی آن را نوشتم و در ۲۷ سالگی منتشر شد. شرایط آن دوران را به وضوح به یاد دارم، حتی صحنه‌هایی که نوشتم. همسرم لورنا در آن زمان دوست‌دخترم بود. هر دو دانشجوی تحصیلات تکمیلی بودیم. روی میزی به این اندازه می‌نوشتم که همزمان محل غذا خوردنمان هم بود. وقتی او پایان روز به خانه می‌آمد، مجبور بودم حتی اگر در میانه‌ی صحنه‌ای مهم بودم، جمع‌کنم. مسئله‌ی بزرگی نبود. فقط به کاری دل‌خوش کرده بودم. اصلاً فکر نمی‌کردم این کتاب منتشر شود یا به نویسندگی تبدیل شوم. عجیب است که پس از این همه سال، من و او اینجا در کن هستیم و در جشن اکران این فیلم شرکت کرده‌ایم.

اسوشیتد پرس: به نظر من، بخش عمده‌ی آنچه کتاب و فیلم به تصویر می‌کشند، شکاف بین نسل‌هاست که انگار پلی هم نمی‌توان بینشان زد.

ایشیگورو: تحلیل جالبی است. درک متقابل بین نسل‌ها محدودیت‌هایی دارد. آنچه نیاز است، گشاده‌دستی دو طرف برای احترام به ارزش‌های یکدیگر است. باید بپذیریم که جهان پیچیده است و افراد لزوماً نمی‌توانند درک کاملی از نیروهایی که بر آن‌ها تأثیر می‌گذارند، داشته باشند. درک این موضوع نیازمند گذشت است.

اسوشیتد پرس: شما همیشه در پردازش تدریجی اطلاعات و کشف رازهای گذشته و حال دقیق بوده‌اید. شخصیت‌هایتان تلاش می‌کنند جهانی را که در آن متولد شده‌اند، درک کنند. آیا این موضوع از تحقیقات شما درباره خانواده‌تان آغاز شد؟

ایشیگورو: مثل یک روزنامه‌نگار نبودم که سعی کنم اطلاعات را از مادرم بیرون بکشم. حتی گاهی تمایلی به شنیدن این خاطرات نداشتم. فکر کردن به مادرم در آن شرایط سخت، گاهی شرم‌آور بود. بسیاری از چیزهایی که تعریف می‌کرد، ربطی به بمب اتمی نداشت. آن‌ها دردناک‌ترین خاطراتش نبودند.

مادرم راوی فوق‌العاده‌ای بود. گاهی در یک قرار ناهار، تمام یک نمایش شکسپیر را برایم تعریف می‌کرد. این‌گونه بود که با «هملت» آشنا شدم. او هم مشتاق بود و هم محتاط. همیشه حس سنگینی داشت. اما وقتی بهانه‌ای رسمی مثل «می‌خواهم نویسنده شوم و این خاطرات را ثبت کنم» پیش آمد، راحت‌تر شد.

اسوشیتد پرس: رابطه‌ی شما با این کتاب در طول زمان چگونه تغییر کرده است؟

ایشیگورو: اخیراً کسی به من گفت: «امروز در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که بسیاری ممکن است با دیدگاه‌های قدیمی‌تر، شاید حتی فاشیستی، همدردی کنند.» در کتابم، این دیدگاه‌ها به صراحت بیان نمی‌شوند؛ معلم پیر عوضش از «سنّت و میهن‌پرستی» حرف می‌زندامروز شاید این ایده به‌ذهن بسیاری خطور کند، درحالی‌که قبلاً به آن فکر نکرده بودم. این مثال خوبی است از اینکه ما در حباب خود می‌نویسیم و فیلم می‌سازیم، اما قدرت داستان‌ها در این است که باید با ارزش‌های مختلف روبه‌رو شوند.

چگونگی انتقال داستان‌ها یکی از بزرگ‌ترین چالش‌هاست. باید هر صحنه را بازبینی کرد. برخی مفروضاتی که چند سال پیش کاملاً بی‌خطر بودند، امروز ممکن است نباشند، زیرا سیستم‌های ارزشی حول کتاب‌ها و فیلم‌ها — درست مانند خودمان — در حال تغییر هستند

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

آخرین اخبار

پربازدیدها