هیچ چالش جدی با بازیگر نداشته‌ام/ باید برای بازگرداندن اعتماد مخاطب تلاش کنیم | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۱ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۲۱:۲۰
گفت‌وگوی صبا با پدرام پور امیری، کارگردان فیلم سینمایی «صددام»:

هیچ چالش جدی با بازیگر نداشته‌ام/ باید برای بازگرداندن اعتماد مخاطب تلاش کنیم

در تاریخ سینما، بارها شاهد آن بوده‌ایم که فیلم‌سازان با بهره‌گیری از زبان طنز، به سراغ شخصیت‌های دیکتاتور و ساختارهای استبدادی رفته‌اند؛ آن ‌هم در دوره‌هایی که جهان هنوز درگیر تبعات سنگین جنگ، سانسور، یا ارعاب بوده است.

 

 

سمیه خاتونی/ صبا؛ در تاریخ سینما، بارها شاهد آن بوده‌ایم که فیلم‌سازان با بهره‌گیری از زبان طنز، به سراغ شخصیت‌های دیکتاتور و ساختارهای استبدادی رفته‌اند؛ آن ‌هم در دوره‌هایی که جهان هنوز درگیر تبعات سنگین جنگ، سانسور، یا ارعاب بوده است. چنین فیلم‌هایی گاهی خطرپذیر بوده‌اند، گاهی پیشرو و گاه تنها تلاش‌هایی برای تخلیه روانی مخاطب از طریق خنده‌ای گزنده. یکی از مهم‌ترین آثار سینمایی که با چهره‌های منفور تاریخ سیاسی جهان از دریچه طنز برخورد کرده‌اند؛ «دیکتاتور بزرگ»، به کارگردانی چارلی چاپلین است، این اثر با الهام از شخصیت آدولف هیتلر، شخصیت یک دیکتاتور فاشیست را به سخره می‌گیرد. همچنین فیلم سینمایی «دیکتاتور»، به کارگردانی لری چارلز، که به‌شدت از شخصیت‌های واقعی نظیر بن لادن، معمر قذافی و… الهام گرفته است. استفاده از طنز در نقد چهره‌های سیاسی استبدادی، همواره یکی از ابزارهای موثر و در عین حال پر ریسک در سینما بوده است. فیلم‌سازان این آثار نه تنها شجاعت عبور از خطوط قرمز را داشته‌اند، بلکه موفق شده‌اند نگاه انتقادی خود را با زبان طنز به مخاطب منتقل کنند. شاید خنده، در این آثار، تنها وسیله‌ای برای نجات از وحشت تاریخ باشد؛ خنده‌ای که نه سبک، که عمیق و اندیشه‌برانگیز است.

فیلم سینمایی و ایرانی «صددام» با نویسندگی مشترک رضا فخار، پدرام پورامیری، کارگردانی پدرام پورامیری و تهیه‌کنندگی مجتبی رشوند است. این فیلم بیش از مطرح کردن مباحث تند سیاسی بیشتر برای تخلیه روانی مخاطب از طریق خنده است. «صددام» در بخش سودای سیمرغ چهل و سومین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد و توانست در سه رشته؛ نقش اول مرد، بهترین چهره‌پردازی و بهترین طراحی صحنه نامزد شود. رضا عطاران، پریناز ایزدیار، آزاده صمدی، عباس جمشیدی‌فر، امیراحمد قزوینی و سیاوش چراغی‌پور از بازیگران این فیلم هستند که هم اکنون در سینماهای سراسر کشور در حال اکران است.

پدرام پورامیری، یکی از چهره‌های جوان و پرکار سینمای ایران است. او از همان دوران دانشجویی با همکاری حسین امیری دوماری وارد عرصه فیلم‌سازی شد.  این دو نفر با ساخت فیلم کوتاه «نسبت خونی» که جوایزی از جمله بهترین فیلمنامه در جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران را کسب کرد، توانستند توجه‌ها را به خود جلب کنند. پورامیری و  دوماری نخستین فیلم بلند خود را با عنوان «جان‌دار» در سن ۲۳ سالگی ساختند.  این فیلم به بررسی مسائل اجتماعی و خانوادگی می‌پرداخت. دومین تجربه بلند این دو کارگردان، «یادگار جنوب» بود که به موضوعاتی مانند مرگ، عشق از دست‌ رفته و روان‌پریشی پس از فقدان پرداخت.  در سال ۱۴۰۳، اما پورامیری به ‌تنهایی فیلم «صددام» را کارگردانی کرد.  این فیلم کمدی با بازی رضا عطاران، داستان بدل صدام حسین را روایت می‌کند که برای مأموریتی به تهران می‌آید. «صددام» توانست در گیشه موفق عمل کرده و فروش بالایی را تجربه کند. پورامیری همچنین در زمینه نویسندگی فعالیت داشته و در نگارش فیلم‌هایی مانند «شنای پروانه»، «ما همه با هم هستیم» و سریال «یاغی» مشارکت داشته است.

در این گفت‌وگو با کارگردان و نویسنده اثر، از شکل‌گیری ایده، دغدغه‌ها، ژانر، سینمای ایران و نسبت هنرمند با روایت‌های تاریخی پرسیده‌ایم.

 

با توجه به تنوع کاری شما در چند سال اخیر؛ هویت هنری خود را بیشتر وابسته به فیلمنامه‌نویسی می‌دانید یا کارگردانی؟

علاقه اصلی‌ام همواره به کارگردانی بوده، اما هم‌زمان کار فیلمنامه‌نویسی را نیز دنبال کرده‌ام. در مورد «شنای پروانه»، همکاری در فیلمنامه برای من تجربه‌ای ارزشمندی بود. البته زمان زیادی از آن پروژه گذشته و جزئیاتش کمرنگ شده‌اند، اما همچنان روند شکل‌گیری آن اثر را به خاطر دارم و معتقدم اثری موفق بود.

 

به ‌عنوان یک فیلم‌ساز، چه چشم‌اندازی برای سینمای خود متصورید؟ آیا بیشتر به ساختارهای ژانری کلاسیک پایبند هستید یا ترجیح می‌دهید ساختارها را تغییر دهید و تجربه‌گرایی داشته باشید؟

به باور من، سینما امکانات وسیعی دارد و شخصاً دوست ندارم خودم را به ساختار یا ژانری خاص محدود کنم. در واقع، ترجیح می‌دهم از ظرفیت‌های مختلف سینما استفاده کنم؛ از روایت‌های متفاوت گرفته تا فرم‌های گوناگون. این مسئله برایم جذاب است که در هر پروژه، تجربه‌ای جدید را رقم بزنم. گاهی کمدی، گاهی اجتماعی، گاهی جنایی یا حتی ترکیب این‌ها. فکر می‌کنم مشکل عمده سینمای ما، گرفتار شدن در یک‌سری کلیشه‌هاست؛ از «سفر قهرمان» گرفته تا فرم‌های تکراری.

دقیقاً. در بسیاری از آثار امروز، فقط الگوهای تکراری را شاهد هستیم، بدون آن‌که سبک ویژه‌ای از مولف در آن پیدا باشد و  یا شخصیت‌پردازی خاصی را در ساختاری جدید ارائه دهند.

بله، و این در حالی‌ست که مخاطب وقتی به سینما می‌رود، انتظار دارد با جهانی متفاوت مواجه شود. نه اینکه تن به تکرار تجربه‌های پیشین دهد. مخاطب می‌خواهد تجربه‌ای فراتر برای او رقم بزنیم. به ‌نظرم، انواع مختلفی از فیلم در سبک‌ها و ژانرهای مختلف باید وجود داشته باشند تا هر طیفی از مخاطب بتواند در سینما علایق خود را در سینما دنبال کند.

 

یکی از مسائل قابل توجه درباره شما این است که از همان شروع مسیر حرفه‌ای‌تان، ژانرهای مختلف را تجربه کرده‌اید. این تنوع، هر چند خلاقانه است، اما ممکن است زمان فیلم‌سازی را افزایش دهد، منظورم زمانی است که لازم دارید تا به انسجام کلی در سبک فیلمسازی خود برسید؟

در مقابل این دغدغه، مسئله تکرار و فرسایش خلاقیت هم وجود دارد. بسیاری از کارگردان‌ها پس از چند اثر، به تکرار خود دچار می‌شوند. من فکر می‌کنم باید آزاد بود تا هر داستانی را در قالب خودش روایت کرد. برای من همیشه اولویت با داستان است، ماهیت هر داستان مشخص می‌کند که بهترین ژانر و سبک برای روایت آن چیست.

 

در مورد صددام، برخی تصور می‌کنند انتخاب ژانر کمدی صرفاً به خاطر تضمین فروش در گیشه بوده است. آیا این تصور صحیح است؟

این پرسش را در مصاحبه‌های دیگری هم شنیده‌ام. حقیقت این است که هر داستانی، قالب خاص خود را می‌طلبد. وقتی ایده صدام شکل گرفت، به این نتیجه رسیدیم که روایت آن در قالب کمدی، بهترین اثرگذاری را خواهد داشت. البته کمدی هم الزاماً به معنای سبکی سطحی یا صرفاً برای گیشه نیست. بسیاری از کمدی‌ها در جهان، روایت‌هایی عمیق و تفکر برانگیز ارائه می‌دهند. برای ما هم اولویت، قصه و جهان درونی آن بود.

 

در مورد ایده اولیه «صددام»، چه زمانی این دغدغه برای شما شکل گرفت؟ ابتدا ایده آمد یا تحقیق و مطالعه بر موضوع دیکتاتورها شما را به سمت قصه کشاند؟

دغدغه اولیه وجود داشت. در واقع، مسائل و حواشی مرتبط با صدام و شخصیت‌های مشابه، مدتی ذهنم را مشغول کرده بود. سپس ایده اولیه شکل گرفت و بعد از آن بود که مطالعات تکمیلی آغاز شد. برای ما، صدام به ‌عنوان نمادی از دیکتاتور معاصر، شخصیتی بسیار آشنا و ملموس است. هم به واسطه هشت سال جنگ تحمیلی که خانواده‌های زیادی را در ایران داغدار کرد و هم به خاطر تمام تبعات اجتماعی، روانی و فرهنگی‌ای که در جهان تا به امروز دارد.

آیا می‌توان گفت که فیلم تنها درباره یک دیکتاتور نیست، بلکه درباره میل درونی انسان به سلطه و بازتولید دیکتاتوری در لایه‌های مختلف جامعه است؟

خیر، ما در این اثر مستقیماً درباره خودِ صدام صحبت می‌کنیم و قصد نداشتیم شخصیت یا موقعیت او را نمادین کنیم. البته مخاطب آزاد است خوانش خودش را داشته باشد، ولی نیت ما چنین نبود.

 

اما در طراحی کاراکتر اصلی، صلاح که نقش آن را رضا عطاران بازی کرده، درصدی از خشونت دیده می‌شود، خصوصا در همان سکانس‌های آغازین که با چنگال فرق سر پسر صدام را هدف می‌گیرد؟

صلاح، قهرمان این قصه ا‌ست و ما روایت را از زاویه دید او می بینیم. او از ابتدا تا انتهای فیلم در مقابل صدام قرار دارد. این نکته در تمام فیلم مشهود است؛ شخصیت اصلی نه از نظر ایدئولوژیک، نه ذهنی، نه احساسی و نه حتی قلبی،  به صدام نزدیک نیست. فقط در یک موقعیت جبری گرفتار شده و سرآغاز روایت؛ جنگ او با شرایط است. اتفاقا او سعی می‌کند با کمترین تلفات از این بحران عبور کند. اینکه او نقش بدل صدام را بگیرد و در میان بعثی‌ها  اسیر شود، بر اساس انتخاب شخصی‌اش نیست، گیر افتادن در این محیط نوعی از زندانی شدن است. او یک زندانی است که زندگی‌اش درحال نابودی ‌است، اما هیچ کاری از دستش بر نمی‌آید.

 

همین‌طور در طول فیلم صحنه‌های خشونت‌ زیادی دیده می‌شود، تا اندازه‌ای که ژانر کمدی اثر دچار تحریف می‌شود، خصوصاً در سکانسی که حلیمه، مامور صدام در جریان درگیری با صلاح انگشت او را جدا کرده و می‌جود! نمی‌دانم این سکانس در نسخه اکران‌ عمومی هم هست یا خیر، اما به یاد دارم که در جشنواره هنگام پخش این سکانس برخی تماشاگرها سرشان را پائین انداختند و پذیرای این میزان از خشونت در فیلم کمدی نبودند. منظورم این نیست که سینمای خشونت، سینمای بدی است، ولی تماشاگری که قرار است بخندد بعضاً آمادگی هضم این حجم از خشونت را در یک فیلم کمدی ندارد.

این سکانس در اکران عمومی هم هست. البته بخشی از خشونت‌های فیلم در نسخه اکران کم شد، از نظر زمانی هم نسبت به اکران جشنواره، فیلم کوتاه‌تر شد. اما درباره صحبت شما؛ ببینید مسئله این است که ما نمی‌توانیم سینما را هنری جدا از واقعیت‌های زندگی بدانیم. چه از لحاظ ایدئولوژیک و چه از نظر فیزیکی، سینما بازتابی از واقعیت‌هاست. مخاطب ممکن است انتظار مواجهه با چنین صحنه‌هایی را نداشته باشد، اما اتفاقا سینما وظیفه دارد، همان چیزهایی را نشان دهد که در انتظار مخاطب نیست. در مورد سکانسی که به آن اشاره کردید باید اضافه کنم؛ کاراکتری مثل حلیمه، یکی از جلادهای صدام است و کاملاً ظرفیت این خشونت را با توجه به شخصیت پردازی‌اش دارد.

 

فکر می‌کنم منظورتان از برهم زدن انتظار تماشاگر، آشنایی‌زدایی است. این دارای کارکرد ویژه‌ای است و البته وابسته به حفظ عناصری دیگری است که صحبت درباره آن در این گفت‌وگو نمی‌گنجد. اما در مورد تعامل و تقابل‌هایی که میان صلاح و خشایار رخ می‌دهد و عمدتا به درگیری فیزیکی ختم می‌شوند. چرا این تنازعات بیشتر در لایه کلامی پیش نرفت؟

تنازعات و بده بستان‌های کلامی هم داریم. یعنی موقعیت‌ها ترکیبی از کلامی و فیزیکی است. فراموش نکنیم طنز اسلپ‌استیک شاخه‌ای پررنگ و پرطرفدار در میان کمدی بین‌ها است. شاید در میان مخاطب امروزی کمرنگ شده، اما هنری است که باید در قالب فرهنگ خود بازخوانی‌اش ‌کنیم. خشونت فیزیکی، در واقع بخشی از زبان طنز ماست. البته تلاش کردیم تعادلی بین خشونت، دیالوگ و موقعیت ایجاد کنیم تا از افراط در هر کدام پرهیز شود.

انتخاب شخصیت تاریخی‌ای مثل صدام برای یک فیلم کمدی جسورانه بود. فکر نمی‌کردید این انتخاب سنگینی و سردی خاصی را به همراه دارد که ممکن است هم بر فیلم و هم بر کمدی غلبه کند؟

قطعاً همینطور است. فیلم در دو بخش ساخته شده. جاهایی که به مستندات صدام تکیه دارد، کاملاً بازسازی واقعیت است و کمدی نیست، مثل صحنه‌هایی که مربوط به سخنرانی‌ها و یا دستورات نظامی می‌شود. بخش دیگر شوخی‌ها با واقعیت خشن آغاز است که حاصل تخیل نویسنده با موضوع است. مثلاً در همان ابتدای جنگ، صدام مدعی شده بود که به زودی در میدان آزادی سخنرانی خواهد کرد! اما اتفاقی که افتاد این بود که تنها توانست ۳۵ روز خرمشهر را درگیر ‌کند. همین تناقض‌ها، دست‌مایه‌ طنز شد، بدون اینکه از جنایت و خشونت صدام غفلت کنیم.

 

این فیلم  اولین تجربه شما در ژانر سینمای کمدی ایران است. قطعاً قبل از این اقدام از وضعیت فعلی سینمای کمدی، آسیب شناسی لازم را داشته‌اید. با این وصف ارزیابی کلی‌تان از کمدی‌هایی که در سال‌های اخیر ساخته شده، چیست؟

عمده آثار سینمایی ایران به چند سبک و ژانر محدود شده است؛ کمدی، اجتماعی، ملی، دینی، دفاع مقدس و… اگر هر کدام از این‌ها درست ساخته شود، هیچ کدام مانع دیگری نیست و اصلا نیازی به این دو قطبی‌سازی نداریم که بپرسیم کمدی یا اجتماعی؟ مسئله اینجاست که در همین چند سال‌ اخیر چقدر توانستیم یک کمدی سرپا بسازیم و از اقبال مخاطب سواستفاده نکنیم؟ آیا فقط به فکر گیشه و خنداندن بودیم یا سعی کردیم ذائقه مخاطب را هم بالا ببریم؟ من اعتراف می‌کنم که فیلم «صددام» شاید فقط یک گام توانسته است ذائقه مخاطب را تغییر دهد. آن هم به  خاطر مفاهیمی که در لایه‌های زیرین داشت. اگر بخواهیم ارزیابی دقیق کنیم باید بپذیریم که هیچ فیلمی کامل نیست؛ حتی فیلم‌های مطرح هم نمره کامل نمی‌گیرند. به عنوان یک عضو کوچک از این سینما، تلاشم این بود که فیلمی بسازم که آبرومند و شریف باشد و به شعور و وقت مخاطب احترام بگذارد. حالا اینکه چقدر این تلاش موفق بوده یا خیر، باید مخاطب قضاوت کند. من به سهم خودم برای تک تک عناصر از فیلمنامه، تولید، بازیگری و فضا‌سازی و … وقت گذاشتم، چون احساس می‌کنم در روزگار پیش رو، برای ارتباط گرفتن با مخاطب، ما چیزی فراتر از سینما نداریم.

 

با توجه به فروش کلی سینما؛ آیا حس نمی‌کنید که مخاطب اصلی سینمای ایران با سالن سینما قهر است؟

باید به این نکته توجه کنیم که مخاطب در برخی مواقع صرفاً به دنبال لحظاتی برای خندیدن و فاصله گرفتن از دغدغه‌های روزمره است. در زمان‌هایی دیگر، شاید ترجیح بدهد تنها باشد، فیلمی تماشا کند که او را به تأمل درونی و مواجهه با احساسات پنهانش ببرد. این همان جایی ا‌ست که سینمایی از جنس دیگر مورد توجه قرار می‌گیرد. اگر این نیازهای متنوع به درستی تأمین نشود، اعتماد مخاطب از دست می‌رود. به‌ نظر من بخشی از مخاطبان نسبت به سینما بی‌اعتماد شده‌اند.

به نظر شما چطور می‌شود سلیقه‌ مخاطب را بهتر درک و تأمین کرد؟

به نظرم باید عادت کنیم گام‌های کوچک اما مستمر برای سینما برداریم. هر هنرمندی به اندازه خودش باید سهم خود را از دغدغه بالا بردن سلیقه مخاطب، ولو اندک ایفا کند.

فیلم بعدی‌تان، در چه فضایی است؟ کمدی، درام و یا اجتماعی؟

هنوز واقعاً مشخص نیست. چون همچنان درگیر مسائل مربوط به اکران و پخش «صددام» هستم، موضوعات مرتبط با اکران و برنامه‌ریزی‌ها وقت‌گیر شده‌اند. اما احتمالاً تا چند روز آینده یا نهایتاً همین ماه، وضعیت پروژه‌ بعدی هم روشن می‌شود.

 

در بسیاری از فیلم‌ها می‌بینیم که کارگردان‌های جوان و تازه‌کار با بازیگران باتجربه و نام‌آشنا کار می‌کنند. به نظر شما این مسئله باعث نمی‌شود که تسلط کارگردان بر بازیگر کاهش پیدا کند؟

برای خودم تا حالا چنین اتفاقی نیفتاده است. با بازیگران زیادی کار کرده‌ام، از جمله خانم شاکردوست، کوثری، مسعود کرامتی، پژمان جمشیدی، رضا عطاران و پریناز ایزدیار و… همیشه همکاری‌ با این عزیزان بسیار حرفه‌ای و محترمانه بوده. هیچ ‌وقت چالشی جدی با بازیگر نداشته‌ام. فکر می‌کنم اگر تعامل درستی برقرار شود، حتی پیشنهادهای بازیگران با تجربه می‌تواند بسیار راهگشا و سازنده باشد.

 

یعنی به نقش فعال و مولف بازیگر در فرآیند خلق شخصیت باور دارید؟

کاملاً. وقتی من به عنوان کارگردان بازیگری را انتخاب می‌کنم، یعنی به پیشینه‌ حرفه‌ای او نگاه کرده‌ام، درباره‌ی خلق‌ و ‌خو و شیوه‌ کارش تحقیق کرده‌ام و به این نتیجه رسیده‌ام که می‌تواند آن نقش را ایفا کند. در این مرحله، گفت‌وگو و تبادل نظر با بازیگر بسیار مهم است. اگر بازیگر را به‌ درستی وارد جهان فیلم کنیم، آن ‌وقت نتیجه خیلی خوبی به ‌دست می‌آید. اما اگر بازیگر و کارگردان در دو فضای متفاوت حرکت کنند، قطعاً تنش ایجاد خواهد شد.

 

درباره‌ی تجربه‌ اکران آنلاین «یادگار جنوب» بگوئید، اکران سینمایی موفق‌تر بود یا اکران آنلاین؟

از نظر فروش، اکران سینمایی موفق‌تر بود. اما نمی‌توان منکر این شد که خیلی از مخاطبان ترجیح می‌دهند منتظر بمانند تا فیلم به پلتفرم‌های آنلاین بیاید و آنجا تماشا کنند. این هم واقعیتی است که باید به آن توجه کرد.

 

در پایان اگر نکته‌ای دارید اضافه کنید.

فقط این را می‌گویم که باید به مخاطب احترام بگذاریم. هرکدام از ما باید به اندازه‌ی سهم خودمان برای بازگرداندن اعتماد مخاطب تلاش کنیم. اگر حتی یک نفر این مصاحبه را بخواند، برای ما ارزش دارد، چون واقعاً سینما بدون مخاطب معنایی ندارد. سینما یک هنر فردی نیست، بلکه پدیده‌ای فرهنگی و اجتماعی است که بدون همراهی مردم شکل نمی‌گیرد. امیدوارم حال مردم خوب باشد، فیلم‌ها را دوست داشته باشند و از سینمای ایران حمایت کنند.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

آخرین اخبار

پربازدیدها