به گزارش صبا، کامبیز حضرتی درباره جنگی که به ایران تحمیل شده است، توضیح داد: در نتیجه این جنگ، رویدادهای فرهنگی و فکری ما تحت تاثیر قرار گرفته است. به نظر من هیچ جنگی رهایی بخش نیست، جنگ شَر است، شری که باعث میشود فکر، فرهنگ، ادبیات، ادبیات نمایشی، موسیقی، سینما و هر جلوهای از مظاهر فکری تحت تاثیرش قراربگیرند.
این نویسنده، روشن کردن چراغ از دل تاریکیها را وظیفه ادبیات در دوران جنگ و بعد از آن اعلام کرد و افزود: ادبیات خیال را زنده نگه میدارد، خیال بسیار مهم است و به همراه خود امید میآورد؛ امید با خوشبینی متفاوت است. خوشبینی به معنی باور نادرست است باور به اینکه اتفاقهای خوبی میافتد، اما امید یعنی یقین داشتن به اینکه اتفاقهای بهتری در جریان است. برای همین به نظرم مهمترین کاری که ادبیات میتواند انجام بدهد روشن نگه داشتن خیال و امید است.
به گفته او ادبیات میتواند با ایجاد حس نزدیکی با شخصیتهای کتاب، درک حقیقتهای خشن و اتفاقهای ناگوار را برای مخاطب ممکن کند و برای او با افرادی که در چنین شرایطی قرار گرفتند، حس همبستگی ایجاد کند. مخاطب کتاب با قهرمانهای داستان و همچنین انسانهای معمولی که در کتابهای بدون قهرمان نوشته میشوند حس همبستگی پیدا میکند. خیال، امید و حس همبستگی مهمترین چیزی است که این روزها به آنها نیاز وجود دارد.
حضرتی با اشاره به شاهنامه فردوسی به عنوان مهمترین منبعی که این روزها میتوان به آن مراجعه کرد، توضیح داد: شاهنامه حماسه است، حماسهای که در عین حال که در آن جنگ رخ میدهد به مخاطب کمک میکند که اخلاقیات، انسانیت و جوانمردی را زیر سوال نبرد. برای مثال در شاهنامه جنگ نابرابری میان پدر و پسر در داستان رستم و سهراب اتفاق میافتد، فردوسی میگوید «همی جنگ با چشم گریان کنم/ جهان چون دل خویش بریان کنم» یعنی میگوید که جنگ میکند اما از این جنگ ناراحت است.
این مترجم با معرفی چند اثر مدرن که میتواند این روزها به کتابخوانها کمک کند، ادامه داد: اگر فرد فراغت داشته و بتواند در این دوران تمرکز داشته باشد، کتاب «جاسوسی که سقوط کرد» نوشته ارون برگمان به مخاطب کمک میکند شرایط و ضربهها و آسیبهایی را که به انسان وارد میشود، درک کند. در این کتاب فردی به نام اشرف مروان، داماد جمال عبدالناصر نخست وزیر و فرمانروای مصر به او خیانت میکند. این کتاب مفصل نیست (۱۲۴ صفحه) و افراد میتوانند آن را به راحتی بخوانند.
او با معرف کتاب دیگری ادامه داد: کتاب «در باب تسلا» نوشته مایکل گرنت ایگناتیف اثری خوشخوان و خوش قلم است و کمک میکند مخاطب به آرامش برسد، نه آرامشی که توام با خوشبینی است بلکه آرامش و نشاط درونی که نشان میدهد افراد میتوانند در زمانهای تیرهبختی و تیرهروزی دنبال آرامش باشند. نویسنده این کتاب سعی کرده از دوران کلاسیک تا دوران ما، یعنی از سنت آگوستین تا آلبر کامو نشانههایی را به مخاطب ارائه بدهد که نویسندگان چگونه سعی کردند در زمان تیرهروزی به دنبال آرامش درونی باشند و این نویسندگان چه راهکارهایی را پیدا کردند.
نویسنده کتاب «سفر بیسرانجام» افزود: کتاب «در باب تسلا» در نهایت تصویری به مخاطب میدهد که کمک میکند وضعیت انسان را در شرایط مختلف ببیند. در این کتاب نشان داده شده است که در بدترین و سخترین شرایط تلاش برای رسیدن به امید و آسایش از نظر فردی و اجتماعی یکی از مهمترین نیازهای انسان است.
ایران پشتوانه سه هزار ساله دارد
حضرتی با تاکید بر اینکه همواره باید به یاد داشت که ایرانیها ملتی با تاریخ کهن هستند، افزود: این در حالی است که گاهی در جامعه از گذارهای مانند «ما ایرانی ها …» استفاده میشود و بعد سعی میکنیم انتقادهای اجتماعی مختلفی را انجام بدهیم، برای مثال میگوییم ما ایرانیها حافظه تاریخی نداریم و اخلاق را رعایت نمیکنیم. انتقادهایی مانند این گذارههای کلی هیچ وقت درست نبود. در سالهای اخیر دیدیم که این گذارههای درباره مردم ایران صدق نمیکند.
نویسنده کتاب «دشت شوریده» با اشاره به پشتوانه تاریخی ایران، بیان کرد: ایران با پشتوانه سه هزار ساله با آنهایی که سعی میکنند ملتسازی کنند متفاوت است. به یاد بیاوریم در دوران همهگیری کرونا، زمانی که مردم خیلی از کشورها به فروشگاهها هجوم میبردند و سعی میکردند با توان هرچه بیشتر خرید کنند، یا محصولات را از دست یکدیگر بربایند، ما مردم ایران نه به فروشگاهی هجوم بردیم و نه رفتار غیرانسانی که در شرایط اضطراری به وجود میآید، از خود نشان دادیم.
او افزود: همچنین این روزها که به ایران حمله نظامی شده است، تعداد قابل توجهی از مردم بدون کارهای نمایشی، به یکدیگر کمک میکنند. این رفتارها نشان میدهد ملت سه هزار ساله بودن، روی رفتار تکتک ایرانیها تاثیر دارد. به همین دلیل است که همیشه به افراد ناتوان کمک میکنیم. باید توجه داشته باشیم که این جنگ روزی به پایان میرسد، و این شَر تحمیلی از سر ایران برداشته میشود، فقط انسان بودنها باقی میماند. امیدوارم وقتی گذاره «ما ایرانیها…» را به کار میبریم مواظب باشیم که یکی از رفتارهای اجتماعی خوب خود را مورد نقد قرار میدهیم.
نشر اول:ایرنا