سمیه خاتونی/ صبا؛ پس از مدتی دوری از رسانه ملی، رضا رشیدپور، مجری و برنامهساز شناختهشده و تأثیرگذار کشور، با برنامهای متفاوت و نوآورانه در بستر شبکه نمایش خانگی و پلتفرم فیلیمو، بازگشتی پرشور را رقم زده است. برنامه «شرایط خاص» که در قالبی ساده، صمیمی و مینیمال شکل گرفته، نمونهای بارز از تلاش برای ساختن رسانهای چابک و همزبانی است که بتواند در دل بحرانها و آشفتگیهای اجتماعی، صدای مردم باشد و پلی میان نسلها و میان مردم و حاکمیت برقرار کند. در این گفتوگو، رشیدپور به پرسشهای مهمی پاسخ میدهد: چرا تصمیم گرفت این برنامه را در فضای شبکه خانگی تولید و پخش کند؟ آیا آزادی عمل بیشتر در این فضا بر شکل و محتوای برنامه تأثیرگذار بود؟ چگونه با محدودیتها و کمبود امکانات، اثری صادقانه و بیپیرایه خلق کرد؟ استانداردهای برنامهسازی در شرایط بحرانی را چگونه تعریف میکند؟ و مهمتر از همه، نقش رسانه و پلتفرمهای خانگی در بازسازی اعتماد عمومی و آرامشبخشی به جامعه پرتلاطم امروز چیست؟…
این مصاحبه فرصتی است برای درک بهتر چالشها، امیدها و راهکارهای نوآورانه در رسانهسازی ایران معاصر، جایی که رسانههای سنتی و نوظهور باید دست به دست هم دهند تا صدای مردم و فرهنگ کشور را به بهترین نحو به گوش همگان برسانند.
شما پس از مدتها دوری از رسانه ملی، در قالبی متفاوت و روی پلتفرم فیلیمو بازگشتید. چرا تصمیم گرفتید این برنامه را در شبکه نمایش خانگی تولید و پخش کنید؟
احساس من این است که در بزنگاههای ویژه و شرایط خاص، جامعه بیش از هر زمان دیگری نیازمند رسانههایی چابک، صمیمی و خلاق است؛ رسانههایی که بتوانند بدون وابستگی به چارچوبهای خشک و زبان رسمی رایج، با مردم ارتباطی بیواسطه، انسانی و صادقانه برقرار کنند.با توجه به این دغدغه، ایده تولید برنامهای با این ویژگیها را نخستین بار در صفحه شخصیام در شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق) مطرح کردم. مدتی صبر کردم تا بازخورد مخاطبان و شرایط فراهم شود، اما وقتی دیدم این نیاز به صورت جدی احساس میشود، خودم دست به کار شدم و برنامه «شرایط خاص» را طراحی و تولید کردم. پس از آماده شدن قسمتهای ابتدایی، دوستان خوبم در پلتفرم فیلیمو پیشنهاد همکاری دادند و اعلام آمادگی کردند که میتوانند برای انتشار گستردهتر این برنامه، همراهیام کنند. من هم با کمال میل از این همکاری استقبال کردم و از آن زمان، هر شب نسخه نهایی برنامه را در اختیار تیم فیلیمو قرار دادیم تا از طریق این پلتفرم در دسترس عموم مردم قرار گیرد.
آیا آزادی عمل و چارچوبهای کمتر محدودکننده در شبکه خانگی، تأثیر مستقیمی در شکل، محتوا و سبک برنامه داشت؟
به باور من، حتی در شرایط عادی نه فقط در وضعیتهای بحرانی، رسانههای رسمی کشور، بهویژه سازمان صدا و سیما، باید در شیوههای تولید محتوای خود بازنگری جدی کنند. آنچه امروز بهطور گسترده درتولیدات رسمی میبینیم، زبانی خشک، رسمی و گاه بیروح است که نه تنها با سلیقه نسل جدید سازگاری ندارد، بلکه مانعی جدی در مسیر برقراری ارتباط مؤثر میان مردم و حاکمیت، و حتی میان خود مردم است. از نظر من، رسانه موفق باید بتواند این حلقههای ارتباطی را با زبانی نرم، گفتاری صمیمی و لحنی قابل فهم برای عموم بازتعریف کند. از همین رو، تصمیم به ساخت برنامه «شرایط خاص» نه برای ورود به عرصه نمایش خانگی یا رقابت با رسانههای رسمی بود، بلکه تلاشی شخصی و صادقانه برای ارائه الگویی تازه در زبان رسانهای بود، مدلی که بتواند با «نسل زد»و طیف وسیعی از مخاطبان امروز ارتباط برقرار کند. در واقع، بسیار علاقهمند بودم که خود صدا و سیما بهعنوان رسانه ملی، پیشگام تولید چنین برنامههایی باشد. اما از آنجا که چنین فضا و امکانی فراهم نبود، خودم بهتنهایی دست به کار شدم تا آنچه را باور دارم باید در گفتوگوهای رسانهای کشور تغییر کند، در عمل نشان دهم.
برنامه با یک فرم ساده، یک دکور مینیمال و گفتوگویی صمیمی اجرا میشود. این سادگی آگاهانه انتخاب شد یا محدودیتها آن را تحمیل کرد؟
واقعیت آن است که شرایط بحرانی و ویژه، ماهیتاً نیازمند ساختارشکنی و نگاهی متفاوت به تولیدات رسانهای هستند. در چنین وضعیتی، نمیتوان با تکیه بر تولیدات سنگین، پر زرق و برق و اصطلاحاً «بیگ پروداکشنها»، مدعی چابکی رسانهای شد. رسانهای که بخواهد در بزنگاههای خاص مؤثر عمل کند، باید سبکبال، سریع، صمیمی و بیواسطه باشد. ساختارهای پیچیده و هزینههای هنگفت، نهتنها مانع این چابکی میشوند، بلکه ممکن است فاصلهای غیرضروری میان پیام و مخاطب ایجاد کنند. از سوی دیگر، باید با صراحت بگویم که در مسیر تولید این برنامه، کاملاً بهتنهایی حرکت کردم. هیچ نهاد یا مجموعهای در فرآیند تولید یا تأمین منابع مالی دخیل نبود و تمامی هزینهها را شخصاً و با بودجه شخصیام تأمین کردم. بنابراین حتی اگر در جایی لازم میبود که به سمت یک تولید پرهزینه حرکت کنم، عملاً امکان آن برایم وجود نداشت. در نتیجه، انتخاب ساختار ساده و خودمانی برنامه، هم از دل اقتضائات «شرایط خاص»برآمد و هم از واقعیتهای عملی تولید مستقل. به تعبیری میتوان گفت این دو عامل یعنی نیاز واقعی زمانه به چابکی رسانهای و محدودیتهای مالی ناشی از تولید شخصی در کنار یکدیگر باعث شدند برنامه «شرایط خاص» با همین فرم اجرا شود؛ فرمی که شاید از نظر برخی ساده به نظربرسد، اما در ذات خود، واجد معنا و کارکردی مهم در فضای رسانهای امروز است.
مخاطب حس میکند گفتوگوها صادقانه و بیپیرایهاند؛ برای رسیدن به این سطح از صمیمیت چه مسیری طی کردید؟
در جریان نگارش پایاننامه تحصیلات تکمیلیام، بیش از یک سال و نیم است که بهطور متمرکز بر موضوع «نسل زد» و تفاوتهای گفتمانی آن با نسلهای پیشین مطالعه میکنم. تمرکز این پژوهش بر درک بهتر ویژگیهای فکری، رفتاری و ارتباطی این نسل است؛ نسلی که بهوضوح با معیارها و الگوهای گذشته تفاوت دارد. یکی از مهمترین ویژگیهایی که در جریان این مطالعات دریافتم، «کنش در لحظه» و «تصمیمگیری آنی» در میان جوانان «نسل زد» است. این بهمعنای تصمیمگیری بدون تعقل نیست، بلکه نوعی واکنش سریع و همزمان است که میتوان آن را شکلی از تصمیمگیری کوانتومی توصیف کرد. جایی که تعقل و عمل در یک لحظه باهم پیوند خورده و اقدام میشود. این ویژگی برای من، بهعنوان فردی متعلقبه دهه پنجاه، شگفتانگیز و در عین حال الهامبخش بوده است. بر همین اساس، تلاش کردهام با تکیه بر مطالعات و مشاهداتم، خودم را به فضای فکری و رفتاری این نسل نزدیکتر کنم؛ چه در زبان برنامهسازی، چه در نوع روایت، و چه در سرعت واکنش به اتفاقات روز. البته اینکه تا چه میزان در این مسیر موفق بودهام یا خیر، قضاوتی است که باید به مخاطبان سپرد. آنها هستند که در نهایت میتوانند مشخص کنند آیا این تلاش برای نزدیکی نسلی و گفتمانی، در قالب برنامه «شرایط خاص» بهدرستی بازتاب یافته است یا نه.
بهعنوان یک برنامهساز باتجربه، استانداردهای تولید رسانهای در شرایط بحرانی مانند جنگ را چه میدانید؟
همانطور که در میدان جنگ، مفاهیمی چون آفند (حمله) و پدافند (دفاع) بهعنوان دو رکن اساسی تعریف میشوند، در میدان رسانه نیز این دو کارکرد به وضوح قابل تفکیک و تحلیل هستند. ما در حوزه رسانه عمومی، به شدت به افکار عمومی و اعتماد افکار عمومی نیازمند هستیم. در دوران حاضر اعتمادسازی در افکار عمومی کاملا یک مقوله پدافندی است که امیدوارم در سیاستگزاران رسانهای کشور به سرعت و به شدت دست به خانه تکانیهای اساسی بزنند و مسئله پدافند رسانهای را بسیار جدی بگیرند. رسانه نه تنها ابزار حمله یا تولید کنش فعال در فضای افکار عمومی است، بلکه در موارد بسیاری باید نقش تدافعی، ترمیمی و مراقبتی ایفا کند، آنچه که از آن بهعنوان «پدافند رسانهای» یاد میشود. با این نگاه، معتقدم در وضعیت کنونی، بیش از هر زمان دیگری به تقویت بخش پدافندی رسانه نیاز داریم. این پدافند، تنها از مسیر جلب و بازسازی «اعتماد عمومی» ممکن خواهد شد. اعتماد افکار عمومی امروز بزرگترین سرمایه دفاعی رسانههاست؛ سرمایهای که بدون آن، هیچ تلاش رسانهایبا بهترین ابزارها و پیشرفتهترین امکانات به نتیجه نخواهد رسید. در واقع، اعتمادسازی در میان مردم، خود یک اقدام عمیقاً پدافندی است. این فرآیند نیازمند صداقت، شفافیت، زبان انسانی و پیوستگی ارتباطی با جامعه است. امیدوارم سیاستگذاران رسانهای کشور هرچه سریعتر و جدیتر به این ضرورت توجه کنند و با انجام اصلاحات و خانهتکانیهای بنیادی، جایگاه پدافند رسانهای را در راهبردهای ارتباطی کشور بازتعریف کنند؛ چرا که در غیاب اعتماد عمومی، هیچ رسانهای حتی ملیترین آنهانمیتواند مأموریت دفاع از حقیقت و منافع مردم را بهدرستی انجام دهد.
چطور میتوان در روزهایی که مردم دچار اضطراب، ناامنی یا بیاعتمادی هستند، برنامهای ساخت که هم آرامش دهد و هم آگاهی ببخشد؟
پاسخ این پرسش، در واقع در خود سؤال نهفته است. مردم زندگی میکنند همین حالا، در همین لحظات. حتی اگر فردی در شرایط بسیار دشواری باشد، مثلاً بستری در بخش مراقبتهای ویژه (آیسییو)، باز هم زندگی برای او در جریان است. ممکن است ریتم زندگی کند یا تلخ شده باشد،اما همچنان جاری است و باید آن را جدی گرفت. نکته اساسی این است که در شرایط خاص و بحرانی، نباید اجازه دهیم «نبض زندگی» از کار بیفتد. رسالت ما در رسانه، یادآوری رنگ زندگی است؛ یادآوری شادی، امید، لذت و معنا در دلِ روزهایی که ممکن است تلخی و اضطراب بر آن سایه انداخته باشد. این به معنای نادیده گرفتن واقعیتها نیست، بلکه به این معناست که حتی در دلِ واقعیتهای تلخ، هنوز جایی برای زیستن وجود دارد. در واقع، این نگاه به زندگی نه تنها منافاتی با اطلاعرسانی، آگاهیبخشی و اعتمادسازی ندارد، بلکه مکمل آن است. وقتی مخاطب حس کند رسانهای هست که در اوج بحران نیز به او حس زندگی میدهد، به آن رسانه اعتماد خواهد کرد و از آن خبر خواهد گرفت، نه فقط خبر، بلکه امید و آرامش هم خواهد خواست. ما گاهی دچار این تصور نادرست میشویم که در زمان بحران فقط باید اطلاعرسانی کنیم، فقط باید بجنگیم. اما به باور من، پیششرط همه اینها، «جدی گرفتن خودِ زندگی» است، باهمه پیچیدگیها، تلخیها و زیباییهایش.
به نظر شما «شرایط خاص» تا چه حد توانسته نمونهای از برنامهسازی استاندارد و مؤثر در وضعیت بحرانی باشد؟
من هیچ ادعایی درباره کیفیت نهایی برنامه «شرایط خاص» ندارم، چرا که این پروژه، در شرایطی کاملاً اضطراری و با کمترین امکانات ممکن آغاز شد. آغاز به کار برنامه، نه در فضای آماده و پیشبینیشده، بلکه در میانه تحولات سریع و گاه فرسایندهای بود که مجالی برای برنامهریزی دقیق یا اجرای استانداردهای حرفهای باقی نمیگذاشت. طبیعتاً بسیاری از ایدهها، طراحیها و چارچوبهایی که در ذهنم داشتم و سالها با آنها زندگی کردهام، در این پروژه فرصت بروز پیدا نکردند. دلیل اصلی این امر، سرعت فوقالعاده بالای تحولات اجتماعی و خبری در آن مقطع، و در کنار آن، نبود امکانات مالی و سختافزاری اولیه بود. برای آنکه از جریان رویدادها عقب نمانم، ناچار شدم با هر آنچه در اختیار داشتم حرکت کنم و همین باعث شد فاصله چشمگیری میان آنچه در ذهنم بود و آنچه در عمل محقق شد، ایجاد شود. با این حال، در نهایت باید بگویم که «شرایط خاص» با همه کاستیهایش، تلاشی صادقانه و بیادعا بود؛ تلاشی که میتوانم آن را با این مصرع کهن توصیف کنم: «برگ سبزیست، تحفه درویش». برنامهای که با دست خالی اما با نیت روشن و دغدغهمند به میدان آمد، شاید نه بینقص، اما صادقانه، زنده و از دل برآمده.
در شرایطی که جامعه با بحرانهای متعدد مواجه است، رسانه و پلتفرمهای خانگی چه مسئولیتی دارند؟
در شرایطی که نسل جوان کشور، بهویژه «نسل زد»، با شیوههای سنتی برنامهسازی ارتباط برقرار نمیکند و صدا و سیما نیز متأسفانه همچنان از پرداختن جدی و متناسب با ویژگیهای این نسل اجتناب میکند، انتظار میرود که پلتفرمهای نمایش خانگی و آنلاین خلاء موجود را تا حدی جبران کنند. من قویاً توصیه میکنم پلتفرمها بهصورت جدیتری به تولید برنامههایی ویژه برای «نسل زد»، بپردازند. البته کاملاً آگاه هستم که سریالها و تولیدات نمایشی، بهویژه از منظر اقتصادی، بازخورد بالاتری برای این پلتفرمها دارند و مخاطب وسیعی را جذب میکنند. اما در کنار این محتواها، نیاز به تولیدات تاکشوهای گفتوگومحور، تعاملی، زنده و همزبان با جوانان، بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. واقعیت تلخ این است که در فضای رسمی رسانهای کشور، «نسل زد»، اغلب یا نادیده گرفته میشود، یا در قالبهای کهنه و صرفاً دایرهالمعارفی مورد تعریف قرار میگیرد؛ در حالی که این نسل، زنده، پویا و در حال بازتعریف زبان و سبک زندگی خود است. از اینرو، من نه تنها توصیه، بلکه با احترام و جدیت، از پلتفرمها خواهش میکنم که بهسوی تولید برنامههایی مثل «شرایط خاص» یا تاکشوهایی نوگرا و نسلمحور حرکت کنند. نسلی که اکنون در اوج بلوغ فکری و اجتماعی خود قرار دارد، سزاوار دیده شدن، شنیده شدن و گفتوگویی همسطح است. جدی گرفتن این نسل، در واقع جدی گرفتن آینده رسانه و فرهنگ این سرزمین است.
آیا فکر میکنید حضور چهرههای شناختهشدهای مثل شما در این فضا میتواند اعتماد عمومی را بازسازی کند؟
ابتدا لازم میدانم از لطف و توجه شما صمیمانه سپاسگزاری کنم. در پاسخ به این پرسش باید تأکید کنم که بازسازی اعتماد عمومی، موضوعی بسیار پیچیده و چند وجهی است که نمیتوان آن را صرفاً با تلاش یک فرد یا حتی یک چهره شناخته شده به سرانجام رساند. به عبارت دیگر، «با یک گل بهار نمیشود» و این مسیر نیازمند همافزایی گسترده، تغییرات بنیادین و مشارکت همه ارکان جامعه است. به عنوان یک شهروند که ممکن است در حوزه رسانه به واسطه سابقه و شهرت، مقبولیت نسبی داشته باشد، میدانم که بازسازی این اعتماد فراتر از توان و اختیارات من است. این فرآیند به همکاری نهادهای مختلف، تغییرات ساختاری و حضور فعال و جدی تمام بازیگران رسانهای نیاز دارد. بر این اساس، شدیداً توصیه میکنم که ساختار رسانهای کشور مورد بازنگری اساسی قرار گیرد. نباید تصمیمگیریها پشت درهای بسته و توسط ذهنهای کند و خسته شکل بگیرد، بهویژه وقتی موضوع نسل جوان و آینده کشور مطرح است. به جای این شیوه سنتی، باید کار را به دست متخصصان، جوانان خلاق و صاحبان ایدههای نو سپرد. این افراد با انرژی، دیدگاه تازه و درک بهتر از نیازهای مخاطبان معاصر میتوانند مسیر رسانهای کشور را تغییر دهند و وضعیت فعلی را بهبود بخشند. چنین بازنگری و تجدیدنظری، نه تنها به بازسازی اعتماد عمومی کمک میکند، بلکه تضمینکننده پویایی و کارآمدی رسانهها در شرایط پیچیده و پرچالش امروز خواهد بود.
آیا ادامه این سبک برنامهسازی را در پلتفرمهای غیردولتی میبینید یا ممکن است دوباره به تلویزیون بازگردید؟
در حقیقت، برنامه «شرایط خاص» محصول شرایطی ویژه و بحرانی بود که پیش آمد و همانطور که پیشتر توضیح دادهام، ذاتاً ایدهای دوستانه و لحظهای برای پاسخ به آن وضعیت خاص محسوب میشود. این برنامه با هدفی مشخص و در زمانی حساس آغاز شد تا مخاطبان را در آن لحظات بحرانی همراهی کند و زبان گفتوگوی جدیدی ارائه دهد. با این حال، درباره ادامه تولید برنامه در بسترهای مختلف چه تلویزیون و چه سایرپلتفرمها هنوز به جمعبندی نهایی نرسیدهام و نمیتوانم دقیقاً پیشبینی کنم که آینده این پروژه به چه سمت و سویی خواهد رفت. فضای رسانهای و شرایط پیرامون برنامه به گونهای است که تصمیمگیری درباره مسیرآینده آن نیازمند بررسیهای بیشتر و زمان بیشتری است.
چه رؤیایی برای آینده برنامه «شرایط خاص» دارید؟ کلا فکری برای توسعه آن در ذهن دارید؟
بله، مدتهاست که آرزو دارم برنامهای شبانه با ادبیاتی نوین و سبکی متفاوت در حوزه موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تولید کنم. چنین برنامهای میتواند فضای گفتوگو و نقد را به شکل تازهای برای مخاطبان فراهم آورد و در عین حال، به ارتقای کیفیت رسانهای کشور کمک کند. با این حال، متأسفانه تا به امروز شرایط لازم برای تحقق این خواسته فراهم نشده است. امیدوارم در آیندهای نزدیک، با گسترش برنامههای اینترنتی و پلتفرمهای آنلاین، فرصت مناسب برای اجرای این ایدهها فراهم گردد. اگر بتوانم در چنین فضایی فعالیت کنم که محدودیتها و موانع سنتی مانع کار نشوند، با کمال میل و انرژی این مسیر را ادامه خواهم داد و در خدمت مخاطبان خواهم بود.