علیرضا حسینمردی/ صبا؛ گروهی از منتقدان میگویند «تولد دوباره»، جان تازهای به فرنچایز دنیای ژوراسیک داده است. بااین حال عدهای دیگر معتقدند که این فیلم، هیچ حرف تازهای ندارد و با اتکا به نوستالژی، میخواهد خود را نسبت سری پیشین متمایز کند.
ورایتی
منتقد ورایتی در مجموع دید مثبتی به این فیلم داشت و میگوید: «دیوید کپ، دو فیلم اول این فرنچایز را بر اساس رمان پرفروش مایکل کریکتون اقتباس کرده بود و در اینجا مثل همیشه عزمش را جزم کرده تا یک فیلم هیولایی هیجانانگیز را به مخاطب تقدیم کند؛ اما او و گرت ادواردز، کارگردان «گودزیلا» که با استفاده از جلوههای ویژه کامپوتری غریبه نیست، خوب میدانند که باید انسانها را به جای تهدیدات خیالی در مرکز داستان قرار دهند. همه چیز از فیلمنامه شروع میشود؛ اگر به درخطر نبودن آدمها باور نداشته باشیم، هیچچیز از کار در نمیآید.»
نویسنده ورایتی در ادامه یادداشت خود در باره جلوههای ویژه مینویسد: «ادواردز میداند که فرنچایز «ژوراسیک» وقتی به موفقیت میرسد که دایناسورها واقعی به نظر برسند. «تولد دوباره» با تایم دو ساعت و پنج دقیقهای، کمی طولانی است، اما نه آنقدر که برای مخاطب خستهکننده باشد. این زمان به مخاطب اجازه میدهد تا موجوداتی را که میلیونها سال پیش منقرض شدهاند، را تماشا کند و لذت ببرد؛ موجوداتی که سبک زندگی کردن آنها را انسانها عمدتاً حدس میزنند.»
این منتقد از استفاده از یک دایناسور کوچک بهعنوان یک حیوان خانگی لذت برده بود و افزود: «صحنههای بین اِلا و انتخاب نچندان عاقلانه او برای یک حیوان خانگی، یا لحظات عاطفی با دایناسورهای دیگر، خلاف روایت فیلمهای پیشین است: اینکه این موجودات هم حق حیات دارند. اما هرچقدر «تولد دوباره» گاهی سرگرمکننده است و از حماقتهای سهگانه دوم پرهیز میکند، خودش نمیتواند ادعا کند که باید خودش نیز ساخته میشد. این فیلم نسخه بهروزشده از فیلم اسپیلبرگ است که ۳۲ سال ساخته شد؛ اما نه چیزی به حماسه سری اضافه میکند و نه نشان میدهد که فرنچایز قرار است به کدام سو برود. انگار فقط آمده تا یک بار دیگر ما را سرگرم کند، همین!»
هالیوود ریپورتر
منتقد هالیوود ریپورتر از این فیلم بیشتر لذت برده است. بااینکه او معتقد است این فیلم نیز حرف تازهای برای زدن ندارد، اما ریتم تندی دارد: «دکتر هنری لومیس باستانشناس با بازی جاناتان بیلی، در «تولد دوباره دنیای ژوراسیک» به کم شدن علاقه مردم به دایناسورهای تکراری اشاره میکند. همین باعث شد تا کمپانی بیلیون دلاری InGen، که متخصص زنده کردن موجودات منقرضشده است، دست به خلق گونههای ترکیبی بزند. این دکتر اسم پروژه خود را «سرگرمی مهندسیشده» میگذارد. این توصیف انگار برای خود فیلم گرت ادواردز هم صدق میکند؛ فیلمی که فصل جدیدی را در فرنجایزی که اسپیلبرگ ۳۰ سال پیش باز کرد را آغاز میکند. در اینجا هیولاهای جدید غوغا میکنند، اما داستان، انگار از تکههای بازیافتی فیلمهای قبلی سر هم شده. با این حال، هرچه در اصالت کم دارد، با ریتم تند، ترسهای بزرگ و شخصیتهای جذاب، کمبودهای خود را جبران میکند. در اینجا بازیگرانی درجهیک داریم، هرچند نقشهایشان از قالبهای آشنای قبلی بریده شده است.»
منتقد هالیوود ریپورتر در ادامه در مقایسه این فیلم با فیلمهای کریس پرت میگوید: «کالین ترورو در سال ۲۰۱۵ با «دنیای ژوراسیک» شروع قدرتمندی داشت، و دنبالهی جی.ای. بایونا، «سقوط پادشاهی»، با خلاقیتش و چرخش به سمت ژانر ترسناک خانهتسخیرشده رفت و موفق شد؛ اما «قلمرو» نشان داد که انگار نفس فرنچایز، بند آمده و به سمت اکشن ماجراجویی معمولی غلتیده است. «تولد دوباره» با بازگشت به اصول اولیه، به وعدهاش عنوان فیلم وفا میکند.»
این منتقد در پایان به نقاط قوت تولد دوباره اشاره داشت و افزود: «ترکیب لوکیشنهای واقعی با ستها و تصاویر دیجیتال بینقص است و کار جلوههای ویژه روی موجودات، بهویژه در اوج لحظات ترسناک فیلم مانند لحظه ورود دی.رکس، درجهیک است. ادواردز عاشق اسپیلبرگ است و با ارجاعات ظریفش، مثل صحنههای آبهای آزاد که یادآور «آروارهها» است، این امر را نشان میدهد. شاید «تولد دوباره» بهترین فیلم سری از نگاه هواداران نباشد، ولی برای عشاق قدیمی فرنچایز یک سواری حسابی است!»
گاردین
منتقد وبسایت گاردین عموما با چنین فیلمهای مشکل دارد، اما نقد خود را با «چه بازگشتی!» آغاز کرد و نوشت: «سری فیلمهای «دنیای ژوراسیک» بعد از چند اثر ناامیدکننده مثل «سقوط پادشاهی» در ۲۰۱۸ و «قلمرو» در ۲۰۲۲ انگار منقرض شده بود؛ اما حالا، برخلاف همه پیشبینیها، برند دایناسورها احیا شد: فیلمی روشنتر، شادابتر، خندهدارتر، با بازیگری و فیلمنامهای بهمراتب بهتر که با بدون هیچ شرمی به فیلمهای اسپیلبرگ ارجاع داده و جایگاه دایناسورها را بهحق در مرکز توجه قرار میدهد.»
این منتقد درباره رابطه عاطفی میان کاراکترهای اصلی فیلم افزود: «رابطه جوهانسون و بیلی خیلی خوب از کار درآمده است. کاراکتر جوهانسون انگار دلش برای این روشنفکر خجالتی غنج میزند؛ شبیه همان حسی که ناتاشا رومانوف به بروس بنر در «انتقامجویان: عصر اولتران» داشت. کارکاتر بیلی در «تولد دوباره»،؛ تقاوت بسیاری با نقش او در «شرور» دارد و با معصومیت والا و دوستداشتنیاش، فیلم را ازآن خود کرده است.»
نویسنده گاردین درباره تفاوتها این فیلم با نسخههای پیشین اشاره داشت: «ماجراجویی جدید، تقاوت چندانی با نمونههای پیشین ندارد، ولی بهتر بود که دست از تبلیغات شنیع آن برند شکلات، پرهیز میکرد؛ اما با تقلید از اسپیلبرگ، لحظههای پرخطر دایناسوری و ترکیب هیجان و خنده، را عرضه کرده است. شاید لازم نباشد که این فرنچایز تا ابد ادامه پیدا کند؛ ما به ایدههای تازه نیاز داریم؛ ولی اگر قرار به خداحافظی باشد، این اثر یک پایان باشکوه بود.»
اسکرین دیلی
منتقد اسکرین دیلی این فیلم را ضعیفترین عنوان فرنچایز خواند و میگوید: «در فرنچایز «پارک ژوراسیک» هیچوقت نگران دایناسورها نبودهایم، آنها همیشه در جذب مخاطب موفق بودهاند؛ اما مشکل اصلی همیشه کاراکترهای انسانی هستند که باید ما را به داستان وصل کنند. متأسفانه، «تولد دوباره دنیای ژوراسیک» در این بخش حسابی لنگ میزند. گروهی بیمزه از مزدوران، دانشمندان و سرمایهدارانی که فقط برای نجات جانشان میدوند، چیزی برای همذاتپنداری ندارند. گناه بزرگتر اما این است که این هیولاهای ترسناک، اینبار آنقدرها هم وحشتآور نیستند. در این فیلم چند سکانس اکشن معمولی داریم، ولی هیچچیز نشان نمیدهد که این فرنچایز در حال یک بازسازی خلاقانه است.»
این منتقد سپس به سراغ ضعفهای کارگردانی رفت و افزود: «ادواردز در دو فیلم «هیولاها» و «گودزیلا» نشان داد که میتواند موجودات غیرزمینی را با شکوه و حتی شاعرانه به تصویر بکشد. پس انتخاب او برای خلق شگفتی و وحشت دایناسورهای غولپیکر منطقی بود، بهویژه با دیوید کپ که دو فیلم اول «پارک ژوراسیک» را نوشته است؛ اما «تولد دوباره» انگار جاهطلبیهایش کوچک است و ایدههای تازهاش را درست اجرا نمیکند.
بنابراین چون شخصیتها مدام کارهای احمقانه میکنند تا راحت طعمه شوند، آدم دلش میخواهد برای دایناسورها هورا بکشد! حداقل این موجودات کمی جسارت دارند. تیم طراحی ادواردز چند دایناسور جهشیافته حسابی ترسناک خلق کرده که یادآور فیلم «بیگانه» است؛ ولی وقتی شخصیتهای فرعی اینقدر ناتوانند که از اول میدانی کدامیک خوراک دایناسور میشوند و حتی نقشهای اصلی هم انگار علوفهاند، فیلم چیزی برای عرضه ندارد.»
مجله اسلنت
منتقد مجله اسلنت همچنین این اثر را بسیار ضعیف خوانده و میگوید: «سازنده «تولد دوباره دنیای ژوراسیک» آگاهانه میداند که در هفتمین قسمت این فرنچایز، زیر فشار گفتن حرف تازهای است. این از همان لحظهای که دکتر هنری لومیس از کاهش بازدیدکنندگان موزه تاریخ طبیعی گله میکند، پیداست که مردم دیگر از دایناسورها خسته شدهاند. در ادامه دکتر هنری از مارتین کربز، بهعنوان نماینده کمپانی دارویی، میشنود که کمپانی InGen به دنبال خلق دایناسورهای جهشیافته در جزیره ممنوعه ایل سنتهوبرت است. بنابراین فیلمساز فکر میکند که برای راضی کردن مخاطبان کمتوقع، هیچ چیز جدیدی جز دراز کردن دم برونتوسوروسها و هیولاهایی که بیشتر شبیه با زینومورفها هستند، ندارد.»
این منتقد در ادامه به سراغ قصه ضعیف اثر رفت و افزود: «فیلم در نهایت به نوستالژی پناه میبرد؛ دوربین روی دشتی پر از برونتوسوروسها میچرخد و موسیقی بیادماندنی جان ویلیامز اوج میگیرد، یک دیلوفوسوروس پدیدار میشود تا گردن بلند خود را نشان دهد و البته یک سکانس تعقیبوگریز با تی-رکس نیز داریم. اما این صحنهها به شخصیتهای کاغذی وصل شدهاند؛ جوهانسون و مارشالا علی بهتر از چیزی که فیلمنامه لیاقتش را دارد بازی میکنند، ولی باز هم اثری ماندگار نمیگذارند.»
وجهه مشترک تمام منتقدان، انتقاد از تبلیغات شنیغ برای برندهای بود و منتقد اسلنت در این باره گفت: «بدتر از همه، این بود که این فیلم مملو از تبلیغات کالا است. کاراکتر هنری، آلتویدز میجود؛ روبن به اگزیویر چرا تمام چیپسهای دوریتو را تکخوری کرده است، و ایزابلا که به دوست دایناسوریاش شکلات توییزلر میدهد. بعد از مدتی، آدم فکر میکند صنعت تنقلات اسپانسر این فیلم بوده است! «تولد دوباره» حتی صحنه نهایی اکشن این فیلم نیز در یک فروشگاه متروکه پر از خوراکیهای تاریخگذشته رخ میدهد. این فیلم میخواهد حواس ما از تاریخگدشتگی خود با چیپسهای تاریخگذشته پرت کند.»
با این حال نمیتوان از این مسئله غافل شد که رسانههای لیبرال، این فیلم را ستودهاند. تمجیدات آنها بیارتباط با کریس پرت ستاره ۳ قیلم پیشین و جایگزینی او با یک قهرمان اکشن زن نیست. جوهانسون به سمبل فمینیستی توانمندسازی زنان تبدیل شده و این مسئله در مصاحبههای اخیر او به وضوح روشن است.