مهدیه مالکی/صبا: فیلم «خانه ارواح» فیلمی در ژانر کمدی- تاریخی است که در سال ۱۳۹۹ تولید و بعد از ۵ سال بر پرده نقرهای سینماها در حال اکران است. داستان اصلی فیلم در دهه ۶۰ در هنگامه بمباران شهر تهران رخ میدهد و ماجرای روحهایی در مقاطع تاریخی دهههای ۲۰ و ۳۰ شمسی را روایت میکنند.نازنین بیاتی، پژمان جمشیدی، کاظم سیاحی، ستاره پسیانی و سروش صحت ستارههای این فیلم کمدی هستند.اکران این فیلم بهانهای شد تا به «شاهرخ کافی» نویسنده فیلم سینمایی خانه ارواح درباره این فیلم گفتوگو کنیم.
ایده اصلی چه ویژگی داشت که نظر شما را برای نگارش فیلمنامه جلب کرد؟
ایده اصلی در حقیقت یک طرح ۲-۳ صفحهای بود که آقای بابائی پیشنهاد داده بود؛ «یک مشاور املاک املاک خانهای بدون صاحب، متروکه و قدیمی را همزمان به ۲ جوان فقیر اجاره میدهد، مشاور املاک مبلغ کمی از جوانها میگیرد و این دو جوان مجبور میشوند که با یکدیگر همخانه شوند. شب اول یک روح به سراغ جوانها میآید. روح میگوید که صاحبخانه است و چند وقت پیش مرده ولی چون عذاب وجدان دارد روحش در این دنیا گیر کرده است. به گفته روح او در زمان حیات به همسرش خیانت کرده و همین عذاب وجدان باعث شده در این دنیا گیر کند، روح از جوانها میخواهد که بروند و از زنش حلالیت بگیرند تا او هم در ازای این کار اجازه بدهد که آنها در این خانه زندگی کنند» البته طرح پیشنهادی تا همین جا بود و ادامه نداشت ولی من از ایده مرکزی خوشم آمد «یک روح خطاکار که عذاب وجدان دارد و در این دنیا گیرکرده است و دو جوان آس و پاس که مامور گرفتن این حلالیت میشوند» در حقیقت احساس کردم که این موقعیت را میتوان بسط و گسترش داد.
از ایده اولیه تا چیزی که ما روی پرده سینما میبینیم برایمان بگویید و تغییراتی که در این فرایند اعمال شد؟
بعد از خواندن طرح اولیه احساس کردم که زمان و مکان باید کمی بچرخد؛ پیشنهاد من این بود که خطای آن روح را فراتر از یک دعوا و خیانت زن و شوهری ببریم و با یک روح خطاکار بزرگ مواجه شویم؛ در این صورت میتوانستیم جوانهای قصه را وارد چالش جدیتری کنیم، بالطبع وقتی صحبت از یک خطای بزرگ و یک عذاب وجدان جدی میشود ناخواسته خطاهای تاریخی در بستر موقعیتهای اجتماعی و سیاسی به ذهن خطور میکند. در نتیجه زمان و مکان کمی چرخش کرد، زمان حال را در قصه اصلی به دهه ۶۰ و هنگام بمباران شهر بردیم و مقاطع تاریخی روحهای قصه را به دهههای ۲۰ و ۳۰ شمسی تغییر دادیم.
ژانر این فیلم با فیلم های قبلی شما متفاوت است، نگارش فیلم اجتماعی دشوارتر است یا فیلم کمدی؟
البته تقسیمبندی ژانر در سینما یک مبحث طولانی و محل نظرهای مختلف است ولی برای فیلمساز و نویسنده رفتن به سراغ ژانرهای مختلف وسوسه برانگیز است، وقتی شما در مقام یک بیننده فیلم یا خواننده کتاب دوست دارید ژانرهای مختلف را تجربه کنید و لذت ببرید بالطبع در مقام یک فیلمنامهنویس و فیلمساز هم دوست دارید به آنها سرک بکشید و خود را در معرض آنها قرار دهید؛ هر کدام از ژانرها سختی و لذتهای خاص خودش را دارد باید ببینیم آن موقعیت را چقدر میشناسید و چقدر میتوانید به آن نزدیک شوید؛ شخصا کمدی و طنز برای من جایگاه مهم و تاثیرگذاری دارد خاصه اینکه با چاشنی تاریخ و اتفاقات تاریخی آمیخته شود.
در نگارش این فیلمنامه با چالش خاصی روبهرو بودید؟
در مقام فیلمنامه ما ۲ مسئله مهم داشتیم؛ مسئله اول این بود که سراغ کدام خطاهای تاریخی و در کدام مقطع برویم تا بستر مناسبی برای شوخی کردن و در عین حال بسط و گسترش موقعیت اصلی درام یعنی عملیات آزاد کردن یک روح گیرکرده در زمان باشد، البته در نسخه اول فیلمنامه، مقطع زمانی قتل امیرکبیر در حمام فین کاشان هم نگارش شده بود که به دلیل مدت زمان متعارف یک فیلم سینمایی ناچار شدیم از آنها صرف نظر کنیم.
مسئله دوم این بود که این خطاها باید کجا تمام شوند چون ما باید در نهایت در یک نقطهای این زنجیر را قطع میکردیم و داستان را به پایان میرساندیم . من به شخصه دوست داشتم روح این دو جوان قصه مثل سایر روحها در زمان گیرکند؛ بخشی از این دوست داشتن بواسطه اقتضای درام بود و بخشی هم از شخصیت آنها ناشی میشد، این دو شخصیت شوخ و شیطون بودند و طمع آنها میتوانست لغزشگاه خوبی برای دچار شدن به سرنوشت سایر روحهای قصه باشد به نظر من این خانه متروک نمیتوانست به مالکیت آنها در بیاید چون اساسا به فرد خاصی تعلق نداشت و صرفا یک منزلگاه بود و هیچ فردی نمیتوانست ادعای مالکیت انحصاری آن را داشته باشد.
این فیلم به نوعی شوخی با تاریخ است و خب حتما حساسیتهایی وجود داشته، چطور به این شوخیها رسیدید؟
خب تاریخ کلا حساسیت برانگیز است، خاصه تاریخ سیاسی معاصر که قطعا چالشبرانگیز است ولی ما باید از کنار این دیوار ترک خورده به آهستگی و بدون خون و خونریزی عبور میکردیم؛ ما میخواستیم یک فیلم کمدی بسازیم و تاریخ اساسا تراژیک است و این تناقص میتوانست محمل خوبی برای قصهگویی و شوخی کردن باشد؛ البته در نهایت این حساسیت دامن فیلم را گرفت و پریشانی یک سوم نهایی فیلم ناشی از همین موضوع است.
در نگارش دیالوگها و متن فیلمنامه به بازیگران خاصی فکر میکردید؟ برای شخصیتهایی که نوشتید به آقای اسدی زاده بازیگر پیشنهاد دادید؟
به بازیگر خاصی فکر نمیکردم البته نویسنده ممکن است در جریان فیلمنامهنویسی خاصه در دیالوگنویسی ناخودآگاه به بازیگران فکر کند ولی در نهایت این شخصیت اصلی قصه است که باید راه خودش را پیدا کند و نویسنده باید با او متعهد باشد؛ هر چند که در فرایند حرفهای فیلمسازی معمولا صحبت از بازیگرانی میشود که میتوانند لباس آن نقش را بپوشند، اما من به شخص خاصی فکر نمیکردم؛ البته همیشه از لحن و ادبیات شوخی آقای جمشیدی خوشم میآمد و اصولا به آن میخندم البته سایر بازیگران فیلم هم بسیار خوب و توانمند هستند.
بازیگران گریم های متفاوتی نسبت به فیلم های دیگرشان داشتند، فیلمنامه و متن چقدر در نوع گریم ها تاثیر گذار بود؟
خب فیلم یک اثرجمعی است و یک تفکر جمعی در نهایت غالب میشود و نمیتوان آن را در انحصار بخش خاصی دانست، همانقدر که فیلمنامه میتواند موثر باشد خوانش فیلمنامه توسط کارگردان، طراح گریم و بازیگران نیز میتواند در سرنوشت نهائی فیلم تاثیرگذار باشد، البته در نهایت خالق و مسئول نهایی فیلم کارگردان است ولی فیلم به مثابه یک جریان سیال میلغزد، میرود و راه خودش را پیدا میکند، البته این فیلم در سال ۱۳۹۹ تولید شد و به خاطر بعضی از مشکلات امسال بعد از ۵ سال مجوز اکران پیدا کرد و شاید اگر همان موقع اکران میشد گریمها جدیدتر و جذابتر به نظرمی رسیدند ولی در هر صورت شروع همه چیز از کلمات فیلمنامه است.
نگارش این فیلمنامه چه تجربه ای به شما افزود؟
نگارش این فیلمنامه تجربه لذت بخشی بود، به اقتضای فیلمنامه دوباره به مقاطعی از تاریخ که برایم مهم و تاثیرگذار بود سرک کشیدم؛ مثل مقطعی از تاریخ که به سریال «هزار دستان» مرحوم علی حاتمی مربوط میشد به طوری که سریال را دوباره دیدم و این بار بیشتر کیف کردم. سریالی که من جهان آن را بسیار دوست دارم، یک تریلر جنائی-سیاسی در بستر تاریخ معاصر که پر از نشانههای غیر مستقیم و ترسناک و هشداردهنده است؛ به هر حال ساختمان فیلمنامه روی ستون تحقیقات و زیست کردن و تجربه کردن بنا می شود و البته هر فیلمنامهای نویسنده را وادار میکند که تحقیق و جستجو کرده وبه جهان آن مشرف شود و ناخودآگاه این کفه تجربه نویسنده است که سنگینتر می شود.
کمدی این فیلم با کمدی فیلم های دیگر متفاوت است،( نه خیلی سنت شکن است و نه پایبند به کلیشه هاست) چطور به این نوع نگارش رسیدید؟
نمیدانم این تفاوت وجود دارد یا نه ولی شاید این احساس به موقعیتهای واقعی و تاریخی داستان برمیگردد ولی به نظر من هوش کمدی در جامعه ارتقا پیدا کرده؛ گاهی اوقات شما یک جملهای در سوشال مدیا میخوانید و یا طنزی در جامعه میشنوید که بسیار درست و طنازانه است، سلیقه من هم همین لحن و جنس شوخیهای امروزه است؛ مثل طنزی که در ادبیات محاوره حال حاضر جامعه جاری است که نمونههای آن را در فیلمهایی مثل «خوب، بد، جلف» میبینیم، برای همین گرچه داستان فیلمنامه «خانه ارواح» در گذشته است ولی جنس کمدی و دیالوگهای آن امروزی و به گوش آشنا است.
در نوشتن این فیلمنامه محتوا برای شما اولویت داشت یا وجهه طنز ماجرا یا هردو؟
در ذهن یک فیلمنامه نویس و یا حداقل من، یک شاخص وجود دارد و آن «تناسب» است؛ این شاخص از خط کش و محاسبه ریاضیوار، بحث فنی فرم و محتوا نشات نمیگیرد بلکه فیلمنامه یک اثر خلقی است که همه اجزای آن باید در کنار هم تناسب داشته باشند، البته این حرف به معنای طرد مباحث فنی نیست بلکه تاکیدی برای درک و عبور آگاهانه از آن است؛ خانه ارواح یک فیلمنامه کمدی-سیاسی در بستر تاریخ است و همه اینها باید کنار هم یک ساختمان ایجاد کرده و در هم تنیده میشدند.
با توجه به اینکه تولید فیلم های کمدی افزایش یافته به نظر شما چه عاملی موجب استقبال مخاطب از یک فیلم کمدی می شود؟
مخاطب از فیلم خوب و درست استقبال میکند؛ همه دوست دارند فیلم خوب ببینند و برای خلق یک اثر مطلوب باید همه اجزای فیلم سرجایشان باشند، رشد فیلمهای کمدی در سالهای اخیر دلایل مختلفی دارد که طی چندسال اخیر محل بحث و گفتوگوی بسیاری بوده است، فیلم خوب مشخصات غیرقابل فهمی ندارد و میزان استقبال تماشاگر از یک فیلم، شاید اولین متر و معیار یک فیلم خوب باشد، البته این معیار، شرط لازم است نه شرط کافی.
چه نکاتی را در نوشتن دیالوگ ها برای شخصیتهای تاریخی رعایت کردید؟
ادبیات گفتوگو و دیالوگها در فیلمنامه خانه ارواح به دلیل فضای کلی قصه، بسیار محاورهای و شبیه به حال حاضر است و نمیخواستیم جنس دیالوگها به سمتی برود که نشان دهنده دورههای خاص تاریخی باشد چون «خانه ارواح» مربوط به تاریخ معاصر است و به همین خاطر لحن کمدیاش، باید راحتتر و آسانتر با تماشاگر ارتباط برقرار کند.
آیا صحنهای از فیلم برایتان چالشبرانگیز بود؟
برای خود من به شخصه تجربه بازی در نقش دکتر مصدق و اجرای آن گریم سنگین روی صورتم چالش اساسی بود، البته این نقش بسیار کوتاه بود و همین کوتاهی موجب شد که این نقش را بازی کنم چون نه بازیگرم نه تحمل این را داشتم که هر روز ساعتها جلوی آینه گریم بنشینم و آن حجم از لایههای گریم را تحمل کنم ولی به هر حال تجربه لذتبخشی بود؛ خاصه چون نقش مربوط به دکتر مصدق بود بسیار دوستش دارم.
در نوشتن این فیلمنامه از داستان یا فیلم خاصی الهام گرفتید یا همه الهام گرفته از ذهن خودتان بود؟
در نوشتن فیلمنامه بیشتر وقتها نمیدانید که ایده از کجا آمده، همه داشتههای ذهنی نویسنده طی سالیان متمادی روی هم انباشته میشوند و ماهیت جدید و واحدی پیدا میکند؛ مثلا شما اگر به یک ایده خلاقانه دست پیدا کنید، نمیتوانید بگوید سرنخ ماجرا کجاست؟ شاید از یک فیلم آمده است، شاید از یک خاطره واقعی که شنیدهاید، شاید هم از یک جمله یا عکس آمده که در سوشال مدیا دیدهاید، میخواهم بگویم بیشتر وقتها منبع این الهام اصل و نسبش معلوم نیست، شاید هم اینها کنار هم جمع شده و شما را به یک نقطه جدیدی رساندهاند.
در این روزها مشغول چه کاری هستید؟
در حال حاضر مشغول نگارش یک سریال داستانی هستم که قهرمان اصلی آن یک دختر ورزشکار است. این سریال قرار است اولین تجربه من در حیطه کارگردانی باشد. داستان این سریال را خیلی دوست دارم و برای تحقیق آن خیلی وقت گذاشتهام.