سمیرا افتخاری/ صبا؛نمونههای قابل تأمل از این وضعیت کم نیست؛ فیلمهایی که فضای خشن و اضطرابآور آن، بیش از آنکه برای سرگرمی باشد، در قلمرو تیرهتری از تجربه سینمایی حرکت میکند: جایی میان خشونت، انتقام و رنج فروخورده. اثرهایی که نه با شوخی و کنایه، بلکه با جدیت به شکافتن روان شخصیت اصلیاش میپردازد و در این مسیر، مخاطب را نیز دچار چالشهای عاطفی و ذهنی میکند.
ایندست فیلمها، در تمام دنیا ذیل محدودیتهای سنی مشخصی به نمایش درمیآیند و صرفاً به خاطر قصه یا جذابیتهای سینماییشان به تماشای عمومی توصیه نمیشوند. در سینمای ایران نیز چند سالیست که بحث ردهبندی سنی فیلمها از سوی سازمان سینمایی مطرح شده و آییننامههایی نیز برای آن تدوین شده است. اما واقعیت این است که این سازوکار، در مرحلهی عمل همچنان ناکارآمد و غیرقابل اتکا باقی مانده است.
ردهبندی سنی؛ قانونی که ضمانت اجرایی ندارد
در بسیاری از سالنهای سینمای کشور، ردهبندی سنی فیلمها تنها بهصورت یک اعلام نمادین در پوستر یا صفحه خرید بلیت دیده میشود. اما هیچ سازوکار اجرایی مشخصی برای جلوگیری از ورود افراد نابالغ به این فیلمها وجود ندارد. گیشهها مسئولیتی در قبال بررسی سن مخاطبان ندارند، سالندارها درگیر دغدغههای اقتصادیاند، و خانوادهها هم یا از ماهیت فیلم آگاه نیستند یا موضوع را جدی نمیگیرند. به همین دلیل، بارها دیده شده که کودک یا نوجوانی، در کنار والدین خود به تماشای فیلمی نشسته که از نظر روانی و مضمونی برای او بهکلی نامناسب است.
این در حالیست که فلسفهی اصلی ردهبندی سنی، نه سانسور و حذف، بلکه هدایت تماشاگر به تجربهای متناسب با سن و توان روانیاش است. وقتی اثری با موضوعاتی چون انتقام خونین، خشونت روانی، خودویرانگری، یا روابط پیچیده بزرگسالانه ساخته میشود، نمایش آن بدون تفکیک سنی، در واقع نوعی بیتوجهی به سلامت روان مخاطب به شمار میآید. کودک یا نوجوانی که بهراحتی در معرض چنین تصاویری قرار میگیرد، نه توان تحلیل آن را دارد و نه ابزار دفاع روانی لازم برای هضم ماجرا.
مخاطب، نیازمند آموزش است
اما مسئله فراتر از ضعف در اجرا یا نظارت است. مشکل اصلی، نبود آموزش رسانهای و تربیت مخاطب در ایران است. جامعهای که خواهان تولید و نمایش آثار در ژانرهای متنوع و بعضاً پرتنش است، باید به همان اندازه برای آمادهسازی تماشاگرانش نیز برنامه داشته باشد. این آمادگی، تنها از راه آموزش عمومی و فرهنگسازی حاصل میشود؛ از مدرسه و رسانه گرفته تا نهادهای فرهنگی و حتی خود سینماگران.
مخاطب باید بداند که سینما فقط وسیلهای برای سرگرمی نیست. فیلمهایی هستند که مواجهه ناآگاهانه با آنها میتواند تأثیرات روانی عمیقی داشته باشد. ژانرهای جنایی، روانشناختی، ترسناک یا درامهای تیره، نه فقط نیازمند مهارت در ساخت، بلکه نیازمند بلوغ فکری در دریافت نیز هستند. بیتوجهی به این اصل، تجربه تماشای فیلم را به امری تصادفی، پراسترس و گاه حتی آسیبزا تبدیل میکند.
اگر پدر و مادری بدون شناخت از فضای فیلم، تنها بهدلیل حضور یک بازیگر شناختهشده، فرزندشان را به تماشای اثری پر از خشونت روانی میبرند، این نه فقط ناآگاهی فردی، بلکه نشانهی خلأی جدی در نظام آموزش فرهنگی ماست. این خلأ درنهایت به تضعیف ارتباط سالم مخاطب با سینما و کاهش اعتماد عمومی به تولیدات داخلی منجر خواهد شد.
از سینمای آزاد تا سینمای مسئولانه
در یک نگاه کلی، اگر خواهان سینمایی هستیم که بتواند در همه ژانرها فعال باشد و تجربههای متفاوت، عمیق و گاه چالشبرانگیز خلق کند، باید همزمان مخاطبی تربیتشده و آگاه نیز در کنارش داشته باشیم. سینمای آزاد، بدون فرهنگ تماشای مسئولانه، چیزی جز بینظمی و ناهماهنگی فرهنگی نخواهد بود.
تربیت رسانهای مخاطب، نه یک موضوع حاشیهای، بلکه بخشی جدانشدنی از فرآیند تولید و نمایش فیلم است. همانگونه که فیلمساز بهدقت جهان فیلمش را میسازد، نظام نمایشی کشور نیز باید بهدقت برای محافظت از مخاطب عمل کند؛ نه با سانسور یا محدودیتهای صلب، بلکه با شفافیت، آموزش و اجرای درست ردهبندیهای سنی.
تنها در این صورت است که فیلمهایی با مضامین پیچیده و جسورانه، میتوانند اثر واقعی خود را بر جای بگذارند؛ در مخاطبی که آماده است، نه حیرتزده، نه فرسوده، و نه گمشده در دنیایی که برایش هنوز زود است.