الهه کاکایی/صبا؛ به جرأت میتوان گفت The Longing یکی از متفاوتترین بازیهای چند سال اخیر است. این بازی در سال ۲۰۲۰ توسط استودیوی مستقل آلمانی Studio Seufz منتشر شد و ترکیبی نامتعارف از سبک ماجراجویی اشارهوکلیک و بازیهای آیدل (Idle) به شمار میرود.
معرفی بازی و دنیای آن
داستان The Longing در اعماق یک قلمرو زیرزمینی تاریک جریان دارد. بازیکن کنترل موجود کوچکی به نام «شِید» (Shade) را بر عهده میگیرد؛ آخرین خدمتگزار یک پادشاه پیر که قدرتش رو به زوال گذاشته است. پادشاه تصمیم میگیرد برای بازیابی نیرویش ۴۰۰ روز به خواب برود و به شید مأموریت میدهد که پس از این مدت او را بیدار کند. شید اجازه دارد در دالانها و غارهای زیرزمینی پرسه بزند، اما پادشاه به او هشدار داده که از قلمرو خارج نشود. پیش از خواب، پادشاه به شید قول میدهد که پس از ۴۰۰ روز دنیایی عاری از اشتیاق را برایش به ارمغان خواهد آورد؛ وعدهای اسرارآمیز که ذهن شید را در طول انتظار طولانیاش به خود مشغول میکند. فضای بازی کاملاً بر تنهایی مطلق شید تکیه دارد و هیچ شخصیت دیگری برای گفتگو یا همراهی او وجود ندارد. محیط اطراف نیز پویا است: طی این مدت طولانی، قسمتهایی از غار بهآهستگی دستخوش تغییر میشوند ؛ خزهها و قارچها رشد میکنند، قطرات آب از سقف میچکند، تارهای عنکبوت تنیده میشوند و حتی قندیلهای سنگی ممکن است فرو بیفتند. The Longing با همین تم و اتمسفر یگانه خود، مفاهیمی چون تنهایی، فرار از واقعیت و جستجوی معنا را دستمایه قرار میدهد.
گیمپلی: صبر، کندی و کاوش
The Longing در ذات خود یک بازی بسیار کُند و تأملمحور است. همهچیز تعمداً آهسته پیش میرود؛ از حرکت آرام شخصیت اصلی گرفته تا باز شدن تدریجی درها. به عنوان مثال، بالا رفتن شید از یک پلکان سنگی طولانی ممکن است چند دقیقه زمان ببرد و موسیقی دلهرهآور ارگ در پسزمینه، این حرکت حلزونی را همراهی میکند. چنین ریتم آرامی شاید در ابتدا ناامیدکننده به نظر برسد، اما دقیقاً بخشی از طراحی بازی است. در واقع The Longing عمداً کاری میکند تا شما را تشویق کند گهگاه پنجره بازی را ببندید و در زمان دیگری بازگردید. نکته جالب اینجاست که حتی اگر بازی را اجرا نکنید هم زمان در دنیای آن سپری میشود؛ تایمر ۴۰۰ روزه همواره (حتی در حالت بسته بودن بازی) رو به کاهش است و شما میتوانید به صورت تئوری با رها کردن کامل بازی و بازگشت پس از یک سال نیز آن را به پایان برسانید. البته سازندگان برای جلوگیری از تقلب، تدبیری هوشمندانه اندیشیدهاند: اگر بازیکن با تغییر ساعت سیستم خود تلاش کند زمان را جلو بیندازد، شید به زندانی تاریک در بازی فرستاده میشود و تنبیه میگردد!
در طول ۴۰۰ روز انتظار، هیچ مأموریتی جز «صبر کردن» به بازیکن داده نمیشود، اما فعالیتهای جانبی مختلفی برای گذران این مدت وجود دارد. گیمپلی بازی در قالب کاوش و مدیریت زمان پیش میرود: شما میتوانید با کلیک موس، شید را در شبکهای از غارهای تودرتو حرکت دهید و محیط را جستوجو کنید. مناطق جدید، آیتمها و مناظر متنوعی در دل غار نهفتهاند که با کنجکاوی کشف میشوند. بسیاری از این آیتمها جنبه تزئینی دارند؛ برای مثال شید میتواند کریستالها، قارچها، زغالها و اشیای دیگری را جمعآوری کرده و آنها را در خانه زیرزمینی کوچک خود قرار دهد. این کار علاوه بر شخصیسازی پناهگاه شید، یک مزیت مهم هم دارد: سپری شدن زمان را کمی تسریع میکند. به بیان دیگر، با دنجتر کردن خانه، گذر زمان در بازی اندکی شتاب میگیرد (مثلاً هر ثانیه به جای یک ثانیه واقعی، چند ثانیه محاسبه میشود). همچنین حل کردن برخی معماهای بازی کاملاً به صبر و گذر زمان گره خورده است؛ برای نمونه، گاهی باید روزها یا هفتهها منتظر بمانید تا یک قطره آب از سقف بچکد و حوضچهای را پُر کند یا یک عنکبوت طی چند روز تار خود را بتنَد تا بتوانید از آن عبور کنید.
جالب اینکه The Longing چند پایان مختلف دارد که بسته به انتخابهای شما در طول ماجراجویی ۴۰۰ روزه رقم میخورند و همه آنها مستلزم صبر کامل تا پایان مدت مقرر نیستند. این امر در کنار آزادی عملی که بازی در اختیار شما میگذارد ( اینکه میتوانید یک خدمتگزار وفادار باقی بمانید یا به دنبال راه گریزی برای شید باشید ) تجربه را برای هر بازیکن منحصربهفرد میکند.
فضای هنری و موسیقی
فضاسازی هنری و سبک بصری The Longing نقش پررنگی در تأثیرگذاری تجربه آن دارد. گرافیک دوبعدی بازی با دست طراحی شده و یادآور نقاشیهای کتابهای داستان یا کمیکهای سوررئال است. تونلهای غار با جزئیات فراوانی طراحی شدهاند و هر بخش از دنیای زیرزمینی رنگبندی و حالوهوای مخصوص به خود را دارد. منتقدان مختلف جو و اتمسفر بازی را فضایی گرفته و تیره، آکنده از تنهایی و تا حدی وهمآلود توصیف کردهاند. The Longing از لحاظ بصری در خلق حسی مالیخولیایی و غمزده بسیار موفق عمل میکند؛ به طوری که تماشای دیوارهای عظیم غارها و شنیدن سکوت حاکم بر آنها، بهخوبی تنهایی عمیق شید را به بازیکن منتقل میکند. موسیقی متن بازی نیز در خدمت همین فضا است. قطعات موسیقی اغلب مینیمال و آرامشبخش اما اندوهبار هستند و گاه حالتی شبیه نوای غمناک ارگ کلیسا دارند. این موسیقی که ترکیبی از سکوت و نواهای وهمناک است، از سوی بسیاری از منتقدان مورد ستایش قرار گرفته و به ایجاد حالوهوایی درگیرکننده در بازی کمک شایانی کرده است.
نقاط قوت بازی
ایده بدیع و جسورانه: استفاده از ۴۰۰ روز زمان واقعی به عنوان هسته گیمپلی، The Longing را به تجربهای یکتا و متفاوت تبدیل کرده است که تحسین منتقدان را برانگیخته است.
فضاسازی و جهت هنری کمنظیر: اتمسفر وهمآلود و افسردهکننده بازی در کنار سبک هنری خاص آن، کاملاً در خدمت القای حس مورد نظر بوده و از نقاط درخشان بازی محسوب میشود. تصاویر دلهرهآور غارها و موسیقی مینیمال، احساس تنهایی و انتظار را به شکل ملموسی منتقل میکنند.
عمق احساسی و فلسفی: The Longing همانند یک اثر هنری مفهومی عمل میکند و مخاطب را به تفکر پیرامون موضوعاتی همچون صبر، تنهایی و امید وامیدارد. بسیاری آن را نمونهای از پتانسیل بازیهای ویدئویی به عنوان یک رسانه هنری میدانند.
موسیقی و صداگذاری تأثیرگذار: موسیقی متن بازی مجموعهای از قطعات آرام اما غمانگیز است که فضاسازی مرموز بازی را تکمیل میکند و توسط منتقدان مورد ستایش قرار گرفته است.
آزادی عمل و پایانهای متفاوت: وجود پایانبندیهای مختلف بر اساس انتخابهای بازیکن، جنبه تعاملی بازی را تقویت کرده و حس کنجکاوی را برمیانگیزد. این پایانها نمایانگر مسیرهای گوناگونی هستند که شید (و در واقع بازیکن) میتواند طی کند.
نقاط ضعف بازی
ریتم بسیار کند و حوصلهآزما: گیمپلی فوقالعاده آهسته و انتظار طولانی ممکن است برای بسیاری از بازیکنان خستهکننده یا حتی آزاردهنده شود. The Longing قطعاً مناسب هر سلیقهای نیست و افراد بیحوصله را دلزده خواهد کرد.
عدم جذابیت برای مخاطب عام: این بازی هیچ هیجان فوری یا اکشن سریعی ارائه نمیدهد؛ بنابراین اگر دنبال سرگرمی سریع و پرتنش هستید، فضای آرام و افسرده The Longing احتمالاً باب میل شما نخواهد بود.
گیمپلی یکنواخت و کمچالش: فعالیتهای تعاملی در بازی بسیار محدود و ساده طراحی شدهاند و ممکن است پس از مدتی حس یکنواختی ایجاد کنند. حتی برخی منتقدان اعتقاد داشتند که اتمسفر خاص بازی نیز در نهایت کمی بیروح و کسلکننده میشود.
دست آخر
The Longing از آن دست بازیهایی است که مرزهای مرسوم طراحی بازی را جابجا میکند. این اثر جاهطلبانه نشان میدهد که گاهی صبر میتواند بزرگترین سلاح یک بازی باشد و تنهایی میتواند به بهترین همراه بازیکن بدل شود. The Longing در زمان انتشار با تحسین منتقدان روبهرو شد؛ موسیقی، فضای هنری و نوآوری آن ستوده شد و البته گیمپلی کندش هم سلیقه برخی را آزرد. این بازی موفق شد جایزه Best Debut (بهترین بازی نخست) را از جشنواره معتبر Deutscher Computerspielpreis در سال ۲۰۲۰ کسب کند. در نهایت باید تأکید کرد که The Longing یک تجربه سرگرمکنندهی معمولی نیست، سفری احساسی و درونگرایانه است. اگر به دنبال یک بازی متفاوت هستید که شما را به چالش صبر و تفکر وادارد، The Longing میتواند انتخابی منحصربهفرد و فراموشنشدنی باشد. این بازی به زیبایی یادآور میشود که گاهی در دنیای پرشتاب امروز، مکث کردن و چشمانتظار ماندن خود میتواند تجربهای عمیق و ارزشمند را رقم بزند.