هنوز چشممان باز نشده که باز هم خبری غیررسمی از مرگ آشنایی، روزمان را در هم میپیچد و تلخ میکند؛ فتحاله بینیاز، نویسنده و منتقد ادبی درگذشت.
بینیاز که روز یکشنبه برای حضور در مراسم نقد ادبی از منزل خارج شده بود در خیابان صادقیه دچار ایست قلبی شده و در مسیر تا بیمارستان فیروزگر تهران جان به جانآفرین تسلیم کرد. خبر آنقدر ناگهانی است که آنان که ساعاتی پیش او را دیده بودند و مثل همیشه از این روزهای ادبیات و منتشرشدهها و نشدهها با او صحبت کرده بودند، در ناباوری خبر را تکذیب میکردند اما باید مرگ را شناخت، مرگی که در نمیزند و ناگهان روی زندگی خیمه میزند.
فتحاله بینیاز در ۶۷ سالگی از دنیا رفت؛ مردی متولد سال ۱۳۲۷ مسجدسلیمان و دانشآموخته رشته برق از دانشگاه صنعتی شریف. بینیاز به شرافت، بیادعایی و انصاف شهره بود. از او چندین کتاب رمان، داستان کوتاه و نقد ادبی منتشر شده است. بینیاز چندین دوره دبیر و داور جایزه مهرگان ادب بود اما چندی قبل اعلام کرد بود بهخاطر مشکلات جسمی و بیماری نمیتواند همکاری خود را با این جایزه ادامه دهد.
فتحاله بینیاز در گفتوگوهایش همواره به نقش ممیزی در ادبیات اشاره موکد میکرد. در دولت گذشته که ممیزی نفس ادبیات را گرفته بود میگفت: ممیزی ادبیات را خنثی و یکنواخت کرده و تضادهای زندگی واقعی به کتابها راه پیدا نمیکند. زمانی هم که دولت حسن روحانی امور را در دست گرفت بر همین اعتقاد بود و میگفت: فکر نمیکنم شرایط ممیزی بهتر شود، چون عده زیادی هستند که میخواهند ممیزی به حداقل برسد اما عدهی زیادتری هستند که منافعشان در بسته بودن فضای فرهنگی است؛ چون وقتی پای فهم و خرد به میان میآید، ترجیح میدهند عقلانیت ابزاری را حاکم کنند و از عقلانیت فرهنگی به دور باشند. جامعهای هم که از عقلانیت فرهنگی دور باشد، ضررش به همه میرسد.
او همچنین درباره وضعیت کتابخوانی در ایران معتقد بود: باید پرسید چرا مردم کتاب نمیخوانند تا آن را بخرند و به این ترتیب شمارگان چاپ را افزایش دهند و نویسنده یا مترجم از قبل فروش کتابی خود درآمد کافی حاصل کند. جواب در یک چیز خلاصه میشود: مردم کتاب نمیخوانند. فرهنگ کتابخوانی حتی در میان اهل کتاب و قلم که حدود ۵۰ هزار نفر میشوند، مفهوم ندارد و بسیاری از اهالی ادبیات، حتا کتابهای دوستان نزدیکشان را هم نمیخوانند. جامعه بیشتر به فرهنگ شفاهی گرایش دارد، ضمن اینکه طی این ۳۵ سال کوششی برای کتابخوان کردن مردم صورت نگرفته است، حتی برعکس با انکار کتاب و نویسنده و شاعر در رسانهها خصوصا رادیو و تلویزیون، مردم از چیزی به اسم رمان و داستان کوتاه و تالیف و ترجمه اطلاع ندارند اما سریالهای سرگرمکننده کرهای و کلمبیایی و ایرانی را خوب میشناسند و دنبال میکنند، چون دیدن سادهتر است، ضمن اینکه این سریالها و فیلمها بیننده را به تفکر وا نمیدارند.
من عمدا از پول خرید کتاب حرف نمیزنم، چون خیلیها هستند که برای کاریکاتوری از پیتزا و کاپوچینو و تیشرتهای بنجل پول نسبتا زیادی میپردازند اما کتاب درسی خود یا نزدیکانشان را که میخرند، انگار سرب مذاب در رگهایشان جاری میشود. به همین افراد کتاب مجانی بدهید، به آنها دست نمیزنند. چونان کودک سهماههای که چندین میلیارد پول کنارش بگذارید. این کودک ثروتمند نیست، چون با پول بیگانه است. آن فرد هم کتاب را میبیند اما نگاه نمیکند زیرا با آن بیگانه است.
بینیاز میخواست در سکوت و تنهایی دفن شود اما مراسم ختم او پنجشنبه ۱۶ مهرماه ساعت ۱۳ تا ۱۴:۳۰ در مسجد نور در میدان فاطمی برگزار میشود.
از فتحاله بینیاز ۱۵ رمان و ۷ مجموعه داستان کوتاه و ۸ کتاب در حوزه نقد و نظریه ادبی منتشر شده است. از شهریور ۱۳۸۰ تا شهریور ۱۳۹۰ با نام اصلیاش بیش از ۴۱۱ نقد، مقاله، مرور کتاب و ۶۹ داستان کوتاه و ۴۶ مصاحبه جامع از وی در نشریات گوناگون چاپ شد و ۴۷۷ مقاله، نقد، مرور کتاب و داستان کوتاه در فضای مجازی منتشر شده است. او همچنین تا خردادماه ۱۳۸۸ در مجموع ۱۵۱ جلسه نقد و سخنرانی داشته و به مدت ۱۲ سال عضو هیات داوران جایزه مهرگان ادب (رمان و داستان کوتاه) بود. همچنین داوری نهایی شماری از جشنوارههای ادبی منطقهای و استانی کشور را نیز به عهده داشت. بینیاز عضو شورای سردبیری کتاب نقد نگره، دبیر بخش داستان و نقد ادبی مجله نافه بود.
«گرگهای خاکستری»، «دردناکترین داستان عالم»، «میروم که بمیرم»، «اولیا حضرت فرنگیس»، «عطش ماندگار»، «شورشگران را به زانو درآوردیم»، «ستیزهجوی دلتنگ»، «افعیها خودکشی نمیکنند»، «دریاسالار بیدریا»، «ملاقات با مسیح»، «تشییع جنازه یک زندهبهگور»، «کوارتت مرگ و دختر»، «ترجیعبندی برای شاعران جوان»، «مکانی به وسعت هیچ» و «گلسرخ، ای تناقض ناب» از جمله آثار داستانی اوست. در عین حال تعداد زیادی از آثارش با روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد پشت درهای ممیزی ماند و تعدادی از آنها حتی بعد از پایان این دوره نیز اجازه نشر پیدا نکردند. او اصرار زیادی به بازنویسی آثارش داشت. به گفته خودش، رمان «مکانی به وسعت هیچ» را ۲۰ بار بازنویسی و رمان «ترجیعبندی برای شاعران جوان» را ۲۷ بار بازنویسی کرده بود. به همین خاطر گاه خلق آثار داستانیاش چند سال طول میکشید.
و همچنین در حوزه نقد و تحلیل کتابهای جلد اول مقالات ادبی ۱۳۸۳، درآمدی بر داستاننویسی و روایتشناسی ۱۳۸۷ (چاپ ششم ۱۳۹۴)، در جهان رمان مدرنیستی ۱۳۹۰ و نقد، تحلیل و تفسیر چند داستان معتبر جهان، جلد اول تا پنجم (۱۳۹۱ تا ۱۳۹۳) را منتشر کرده بود.
زهرا رستگاری مقدم
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است