به گزارش خبرگزاری صبا به نقل از روابط عمومی انتشارات سیب سرخ، مجموعه شعر ایرج ضیایی با عنوان «جنون دارد این دوچرخه» از سوی انتشارات سیب سرخ روانه بازار کتاب شد.
ایرج ضیایی درباره این مجموعه شعر گفت: کتاب «جنون دارد این دوچرخه» دربرگیرنده ۱۶ شعر بلند از نیمه دهه ۴۰ تا دهه ۹۰ است و تعدادی از این شعرها در نشریات و تعدادی برای نخستین بار در کتاب «جنون دارد این دوچرخه» منتشر شد.
او افزود: قدیمیترین شعر این مجموعه با نام «شب های شمالی من» به سال ۱۳۴۷ تعلق دارد، از دفتری به نام «شمالیها» که همراه با دفتری به نام «ترکیبهای حضوری» به دلایل مختلف هرگز به چاپ نرسید و تنها شعرهای محدودی از آن دفترها به جای ماند که شعر بلند «شبهای شمالی من» از جمله آنها است. این شعر که در سه بخش سروده شده است و تنها بخش نخست آن در سال ۱۳۵۰ در آیندگان ادبی منتشر شد که متن کامل این شعر برای نخستین بار در یک کتاب منتشر میشود. شعر «باید از دنیا پیاده شوم» در سال ۱۳۵۳ سروده و نخستین بار در همان سال به همت منوچهر آتشی در مجله تماشا منتشر شد و شعر «یک تف یک صدا» نیز در سال ۱۳۵۳ سروده شد و همان سال در آیندگان ادبی که زنده یاد احمد میرعلایی با آن همکاری داشت، منتشر شد که این شماره آیندگان ادبی را گم کردم و این شعر را از دست دادم و چند دهه در حسرت خواندن دوباره این شعر بودم تا اینکه سه سال پیش به پیشنهاد دوستی به کتابخانه ملی مراجعه کردم و به همت یکی از کارکنان بخش نشریات موفق به پیدا کردن این شعر شدم.
ضیایی درباره شعر «مارلیک» توضیح داد: تاریخ سرایش شعر «مارلیک» که برای نخستین بار در این مجموعه منتشر شده است به سال ۱۳۶۲ برمیگردد که شعری دربرگیرنده افسانهها و اسطوره منطقه شرق گیلان است که زبانی متفاوت با دیگر شعرهای این مجموعه دارد و به صورتی فشرده با ضرباهنگی تند و تصاویری کوتاه تا حد یک یا دو واژه و پر از اشیای عهد عتیق، همچون مکان اتفاق افتادن حکایات و روایتهای عهد عتیق است. تپه مارلیک یا همان چراغعلی تپه که قدمتی چند هزار ساله دارد نخستین بار در دهه ۴۰ به همت باستانشناسان ایرانی کاوش شد و ابراهیم گلستان فیلمبرداری و فروغ فرخزاد عکاسی این کاوش را به عهده داشتهاند که این تپه در ارتفاعات کوهستانهای دیلمان و درفک قرار دارد و متاسفانه در حوالی سالهای ۵۶ و ۵۷ تپه توسط مردم مورد غارت قرار گرفت.
این شاعر درباره اشعار خود بیان کرد: پشت ۹۰ درصد شعرهای من داستانها و حکایتهایی جا خوش کرده که خود داستان دیگری است و آدمها و حوادثی واقعی در آنها نقش و حضور دارند که برای نمونه همین شعر «جنون دارد این دوچرخه» بخش عظیمی از زندگی و خاطرات خانوادگی من را دربرگرفته است و هنوز فکر میکنم نوستالژی خفته در این شعر ناتمام مانده است.
شاعر مجموعه «حرکت ناگهانی اشیا» درباره دوچرخهای که در این کتاب به آن اشاره شده است، عنوان کرد: من نوجوانیام در تالش با این دوچرخه پدر سپری شده است و پدرم با این دوچرخه روسی دوچرخه سواری را به من یاد داد که تا ۱۲ سالگی و قبل از فروش این دوچرخه در خیابانهای تالش دوچرخه سواری میکردم تا آنکه دوچرخه فروخته شد اما من همچنان در رویاهایم سوار بر دوچرخه پدر به سفرهای دور و دراز میروم که در آخر در سال ۱۳۹۵ این دوچرخه بر صفحه کاغذ ظاهر شد و سفر ذهنی من هم با آن شکل گرفت.
وی ادامه داد: شعر «فرقی نمیکند» که تاریخ سرایش آن به سال ۱۳۷۲ باز میگردد حکایت دوچرخهسازی است که من و همسرم در طول سالهای اقامتمان در اصفهان به مدت یک سال در سال ۱۳۵۷ مستاجر او بودیم و او مردی محجوب و نازنین و عاشق خانواده بود که حضورش در این شعر ادای دینی است به وی.
ضیایی در پایان درباره چرایی انتشار شعرهای خود گفت: شعرهای بلند از نظر فرم و محتوا و کنترل آن برای پراکنده نشدن سوژه اهمیت دارد که شعر بلند به نوعی توانایی شاعر را محک میزند. من در دهه ۷۰ پس از چاپ سه کتاب به تعریفی از شعر رسیدم که بخشی از این تعریف به شعر بلند و منظومههایم باز میگردد که از جمله آن منظومه منتشر شده «مراثی محلههای مرده» و منظومه منتشر نشده «آسمان خاموش است» هستند.
به گفته ضیایی، شعر باز پسگیری آن چیزی است که در اشیا و امور پنهان شده است و برملا کردن این مستورهها به کمک روایتهای خرد و کلان در شعرهای بلند و به ویژه درمنظومهها این امکان را به وجود میآورد که از تونل بوم زیست و تاریخ خود عبور کنی، عبوری ناگزیر زیرا اشیا و انسانها نیازمند مکان هستند و انسان نیازمند سکونت در زبان است و این سکونت به شاعر و شعرش هویت میبخشد.
از ایرج ضیایی تاکنون مجموعه شعرهای «حرکت ناگهانی اشیاء»، «سکوها خالی است»، «زیر پای همهمه»، «سبک نمیشود این وقت»، «همیشه کنارت یک صندلی خالی هست»، «این پرنده از دوران سلجوقیان آمده است»، «اندکی آسمان و کمی احوالپرسی»، «حرکت ناگهانی اشیا»،«مراثی محلههای مرده» و «جنون دارد این دوچرخه» تاکنون منتشر شده است.
انتهای پیام/
There are no comments yet