بخشی از آهنگ‌هایم را در بیمارستان نوشته‌ام | پایگاه خبری صبا
امروز ۲۴ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۳۹

بخشی از آهنگ‌هایم را در بیمارستان نوشته‌ام

بخشی از آهنگ‌هایم را در بیمارستان نوشته‌ام و هنوز هم این کار را می‌کنم؛ در کمدم ساز دارم و در مواقعی که فرصتی پیش می‌آید سراغش می‌روم

آلبوم موسیقی «کو» با آهنگسازی، ترانه‌سرایی و صدای جلیل شعاع، زمستان سال۹۶ منتشر شد و خیلی زود توانست جای خودش را در میان علاقه‌مندان موسیقی باز کند. این نخستین آلبوم رسمی شعاع محسوب می‌شود و ۹ قطعه موسیقی دارد که هفت قطعه از آن کلام گیلکی و دو قطعه آن کلام فارسی دارند اما این آلبوم به‌طور کلی تحت تاثیر حال و هوای شهر رشت و زبان و فرهنگ گیلکی قرار دارد. آثار او از نظر سبکی تحت تاثیر ژانرهایی همچون سول، آر اند بی ‌و راک هستند. در تولید این آلبوم مازیار خواجیان، پیمان حاتمی، بردیا امیری، آتنا اشتیاقی، علیرضا میرآقا، سهیل پیغمبری، نیما نواپور، اردوان انزابی‌پور، مانی مزکی، پدرام فریوسفی، شقایق صادقیان، سردار سرمست، مجید پوستی، بهنام ابوالقاسم، آمانژ آذرمی و فرناز ساربان‌ها با جلیل شعاع همکاری کرده‌اند. نوروز امسال این آلبوم توانست در نظرسنجی دو کانال پرطرفدار و تخصصی موسیقی که میان کارشناسان و هنرمندان انجام شده بود، از میان بیش از ۶۰ آلبومی که در فضای رسمی و غیررسمی منتشر شده بودند برگزیده شود و همچنین چندین نقد و ری‌ویو درباره این اثر نوشته شد که آن را نسبت به بسیاری از آثار سال گذشته متمایز کرد. به همین بهانه با جلیل شعاع گفت‌و‌گو کرده‌ایم.

می‌دانم که شما پزشک هستید. در یکی دو دهه اخیر موزیسین‌های زیادی داشته‌ایم که شغل‌های دیگری همچون پزشکی، مهندسی و… داشته‌اند اما بیشتر این موضوع را در موسیقی پاپ دیده‌ایم اما در شکل و شمایلی که شما موسیقیارائه می‌کنید نیاز هست که به‌طور عمیق‌تری با موسیقی درگیر شوید. اساسا مجال و فرصت فعالیت جدی در زمینه موسیقی را چگونه پیدا می‌کنید؟

برای من موسیقی این‌گونه بوده که وقتی من و برادرم کوچک بودیم از مدرسه‌هایمان جایزه می‌گرفتیم. ما پول‌هایی که داشتیم را جمع کردیم و رفتیم یک کیبورد خریدیم و بعد سازهایمان را بیشتر کردیم. شعر گفتن را هم دوست داشتم و فکر می‌کنم این روحیه همیشه در خانواده ما بود و درگیرش بودیم. اکنون هم من تنها زندگی می‌کنم و همیشه سازها را در کنار خودم دارم؛ حتی در بیمارستان. شاید برایتان جالب باشد بخشی از آهنگ‌هایم را در بیمارستان نوشته‌ام و هنوز هم این کار را می‌کنم؛ در کمدم ساز دارم و در مواقعی که فرصتی پیش می‌آید سراغش می‌روم. موسیقی همیشه در زندگی من بوده مثلا زمانی که بند داشتیم و هم‌زمان برای تخصص جراحی درس می‌خواندم پیش می‌آمد که دو روز سرپا بودم ولی بلافاصله با زور نوشابه‌های کافئین‌دار سر تمرین گروه می‌رفتم و خودم را سرپا نگه می‌داشتم. شاید نوعی حالت وسواس پیدا کرده بودم و یا شاید به موسیقی اعتیاد هم داشتم! یعنی همیشه بر من غلبه دارد و به آن نیاز دارم و به همین دلیل شب‌ها که به خانه می‌رسم اولین کاری که قبل از تعویض لباس انجام می‌دهم، روشن کردن کامپیوتر و رفتن سراغ پروژه‌های ناتمام موسیقی است. نکته دیگر این است که ما خیلی اوقات انتخاب‌هایمان طوری است که جامعه ما را به سمتش هدایت کرده است و مثلا شاید خیلی از کسانی که پزشکی خوانده‌اند، می‌خواسته‌اند در رقابت تحصیلی پیروز باشند و… ولی ممکن است در کارهای دیگر هم می‌توانسته‌اند موفق باشند به همین دلیل است پزشکانی داریم که آرتیست شده‌اند؛ در این میان بسیاری از پزشکان ایرانی که به سمت موسیقی پاپ رفته‌اند و البته در جامعه پزشکی افرادی هم داریم که واقعا موزیسین‌های خوبی شده‌اند مثل شایان شکرابی و امثالهم.

ترکیب متنوعی از ژانرهای متنوعی هچون سول، آر اند بی‌قدیم، بلوز و مایه‌هایی از «رگه» در آلبوم «کو» به وجود آمده است. برای انطباق این تنوع با گویش گیلکی و ایجاد این تنوع چه فکری کردید و اساسا چگونه پرداخت کردید که قطعات آلبوم با این کیفیت از آب درآمدند؟

قبل از آلبوم «کو» همه ترانه‌هایم فارسی بودند و البته خیلی قبل‌تر ترانه‌های انگلیسی هم می‌نوشتم چون تصور می‌کردم زبان فارسی و ترانه فارسی برای ریتم‌ها و وزن‌های راک کمی ثقیل است و وقتی ریتم‌ها و وزن‌هایش از فرم موسیقی سنتی خارج می‌شود تلفیقش سختی‌هایی به همراه دارد یعنی مشکل بیانی ایجاد می‌کند. البته دو آهنگ فارسی در همین آلبوم هم هست که به‌نوعی سعی کردم این مشکل را در آن‌ها برطرف کنم اما احساس کردم زبان گیلکی به‌نوعی در این موضوع خیلی برایم راهگشا بود چون زبان گیلکی به‌دلیل مصوت‌هایی که دارد و فرم بیانی‌اش این امکان را ایجاد می‌کند که کلماتش شکسته بیان شوند، با سرعت خوانده شوند و یا مصوت‌هایش بیشتر از معمول کشیده شوند. زبانی است که امکانات موسیقایی را برایم وسیع‌تر می‌کند؛ جدای از این، تنوع ژانری که حاصلش را می‌بینید نتیجه تعلق خاطری است که خودم نسبت به انواع گوناگون موسیقی دارم. از موسیقی کلاسیک گرفته تا راک، بلوز، سول و…. ضمن این‌که زبان گیلکی و موسیقی گیلکی حالتی روستایی هم دارد یعنی بخشی از موسیقی گیلان مربوط به موسیقی‌های مزرعه است؛ این‌ها نزدیکی‌های بسیاری با سول دارد و در بک‌وکال‌ها سعی کردیم همان جمع‌خوانی‌های با صدای بلند را اجرا کنیم. کمی شیطنت و حس بدوی را این‌گونه به کار اضافه کردیم. یعنی کاری که سیاه‌پوستان افریقایی‌امریکایی به‌خوبی آن را انجام می‌دهند. ‌البته این‌ها خیلی ناخودآگاه اتفاق می‌افتند به این معنا که معمولا یک ملودی به‌همراه یک‌سری تصویر به ذهنم می‌رسد که این‌ها به ترانه منتج می‌شود و همه این‌ها شاخ و برگ پیدا می‌کنند و به‌شخصه ابتدا به ساکن هیچ ایده‌ای ندارم که آهنگ قرار است در چه ژانری ساخته شود. سپس سراغ تنظیم می‌روم.

درواقع شاید ژانر در تنظیم خودش را نشان بدهد.

بله. در تنظیم به‌طور کامل ژانر کار مشخص می‌شود ولی می‌شود مایه‌های کار را در ایده اولیه هم رصد کرد. مثلا آهنگ «کوچه‌ره» درباره کسی است که دوست دارد به گذشته برگردد و آدمی که در گذشته گم کرده‌اش را پیدا کند. همان اول مشخص است مسیر چگونه است و باید برای این آهنگ چه کار بکنم و قانونا باید رقصی اندوهناک در کار متجلی شود و قانونا تکلیف مشخص می‌شود. ‌سازی مثل آکاردئون باید وارد کار بشود تا نوستالژی کار درست از آب دربیاید یا همچنین ساز بادی‌چوبی مثل کلارینت باید استفاده شود به این معنا که تصویرها همان ابتدا فرم کار را ممکن است مشخص کنند. بخشی از اتفاقات هم همان‌طور که اشاره کردید بعد از تنظیم می‌افتد.

لطفا درباره نحوه شکل‌گیری ایده‌ها و به‌سرانجام رسیدن آلبوم «کو» روایتی به‌دست خوانندگان ما بدهید لطفا.

باید این توضیح را بدهم سبکی که خودم کار می‌کردم راک بود و چند سال است که در استودیو کرگدن کارهایم را ضبط می‌کنم. دو آلبوم ضبط کرده بودم و در حال میکس و مستر آن‌ها بودم و همچنین امور مربوط به مجوز این دو آلبوم را پیگیری می‌کردم؛ تک‌آهنگ گیلکی «کُر» را نوشتم و برای ضبط به استودیو بردم. شاید سه سال پیش بود و تابستان۹۴ ضبطش کردم. هرکس آن را می‌شنید خوشش می‌آمد. سپس سر و کله مازیار خواجیان پیدا شد؛ پیمان حاتمی که از دوستان استودیو کرگدن بود که به من گفت یکی از دوستانش یعنی مازیار «کر» را شنیده، از آن خوشش آمده و می‌خواهد برای ادامه با من صحبت کند. داستان این‌گونه پیش رفت که مازیار خواجیان مرا هل داد به این سمت که یک آلبوم کامل با حال و هوای گیلکی جمع و جور کنیم. در همان بازه زمانی چند تک‌آهنگ دیگر گیلکی نوشته بودم چون واقعا خودم علاقه‌مند شده بودم اما این‌که یک آلبوم کامل به این شکل با این دیوانگی‌ها، این قطعات شاد و غمگین کنار یکدیگر در فضایی که به پاپ نزدیک است اما المان‌های ژانرهای دیگر را هم در خود داشته باشد، مازیار پیشنهادش را داد و بعد هم خود او مدیر این پروژه شد و باعث شد به سمت کل این داستان بروم و درنهایت تبدیل شد به این آلبوم. کلیت این آلبوم برگرفته از فضای رشت است و بخشی از تصویرهایی است که هر آدمی از گذشته خودش دارد. خود من مدت‌ها یعنی از ۱۸سالگی به بعد در رشت زندگی نمی‌کنم ولی بخش زیادی از قطعات تصویرهایی است که از گذشته داشتم. درنهایت در مسیر تولید آلبوم غیر از مازیار خواجیان که به‌عنوان مدیر پروژه خیلی کمک کرد و پیمان حاتمی که مهندسی صدا را به عهده داشت ولی هر نوع کمکی به تولید این آلبوم کرد، صادق کیان هم از زمانی که به گروه پیوست به‌نوعی کارهای رسانه‌ای و طراحی‌ها را به‌عهده داشت و یاری بسیاری به پروژه کرد.

آلبوم «کو» در نظرسنجی‌ای که در کانال‌های پرمخاطب و تخصصی اورسی و کادانس از میان جمع زیاد موزیسین‌ها، منتقدان و روزنامه‌نگارها انجام گرفت، به‌عنوان یکی از ۱۳ آلبوم برگزیده سال۹۶ انتخاب شد و نقدها و ریویوهای مثبتی چه در این کانال‌ها و چه در سایت نویز درباره آلبوم شما نوشته و منتشر شد. خود شما چه حس‌و‌حالی بعد از این بازخوردها برای آلبوم اولتان داشتید و اساسا بازخورد مثبت مردم عادی برایتان اهمیت بیشتری داشت یا بازخورد این سطح از کارشناسان؟

هرکسی دوست دارد در قدم اول کارش در مقیاس وسیع شنیده شود ولی از ابتدا قرار نبود این آلبوم، صرفا قطعات عامه‌‌پسندی که همه دوستش دشته باشند را ارائه کند. آن‌چه قصد داشتم تولید کنم در درجه اول می‌خواستم جزئی از وجود خودم باشد و در درجه دوم المان‌هایی دوست‌داشتنی در دل آن باشد که دیگران هم دوستش داشته باشند اما اتفاقی که در نظرسنجی و نقدهایی که نوشته شد افتاد برای من بسیار هیجان‌انگیز بود چون نخستین آلبوم من بود و ما در کشوری هستیم که موسیقی در آن شرایط مطلوبی ندارد؛ بسته بودن فضا برای فعالیت در زمینه موسیقی و بسیاری از مشکلاتی که وجود دارد باعث می‌شود خیلی از استعدادها شکست بخورند و نتوانند کاری که می‌خواهند را انجام دهند. برای من به این دلیل هیجان‌‌انگیز بود که افرادی که موسیقی خوب گوش می‌کنند، هنرمند هستند و نگاه منتقدانه دارند کار مرا دوست داشته‌اند. این برای من اتفاقی فوق‌العاده بود و به‌شخصه اصلا انتظارش را نداشتم. نقدها و نظراتی که خواندم و شنیدم برایم اتفاق بسیار بزرگ و راهگشایی بود.

البته یکی دو نفر از دوستانی که موزیسین بودند و با زبان گیلکی هم آشنایی داشتند، معتقد بودند زبانی که برای شعر قطعات انتخاب کرده‌اید زبان واقعی و زبان امروز مردم رشت و گیلان نیست. آیا کلماتی که استفاده کرده‌اید مربوط به گیلکی قدیم است یا خیر و اساسا نگاهتان به گیلکی در این آلبوم چگونه بود و خودتان نسبت به این نقد پاسختان چیست؟

آهنگ‌های این آلبوم در فرم‌های عادی نیستند و مثل این است که در زبان فارسی کسی پارت وکال را به‌شکلی غیرعادی بخواهد بخواند و وقتی شما فرم آوازی را دستکاری می‌کنید این دخل‌و‌تصرف‌ها در زبان اجتناب‌ناپذیر می‌شود. از سوی دیگر بخشی از کلمات زبان گیلکی رو به فراموشی است یعنی شما اگر در رشت، گیلکی حرف بزنید کلمه‌هایی که در اشعار شیون فومنی وجود دارد نامفهوم است. اگر شما الان آلبوم اشعار شیون را پخش کنید شاید برای فهمیدنش باید از لغت‌نامه استفاده کنند و متوجه نمی‌شوند. ضمن این‌که در نواحی مختلف گیلان گویش‌های مختلفی استفاده می‌شود. مثلا شرق گیلان یک گویش دارد، قسمت مرکزی یعنی رشت و حومه گویشش فرق می‌کند و…. من سعی کردم از گویش منطقه رشت و اطراف استفاده کنم اما خودم را محدود نکردم به این معنا که از برخی صورت‌های قدیمی‌ کلمات هم استفاده کردم البته نه خیلی زیاد چون خیلی به گیلکی قدیم مسلط نیستم اما برخی کلمات در اشعار هست مثل «دیمه‌مژ» که شاید اکنون کسی نداند به چه معناست ولی اگر از پیرمردان و پیرزنان رشتی بپرسید آن‌ها می‌دانند. گمان نمی‌کنم این چالش اصلی کار باشد چون زیبایی ترانه‌ها تا حدودی به مکاشفه کلامی هم بستگی دارد زیرا بالاخره ما با زبان‌هایی روبه‌رو هستیم که رو به نابودی هستند و بخشی از دغدغه باید این باشد که این بخش‌های فراموش شده زبان دست‌کم نوعی زیست موقت در موسیقی داشته باشند. خودم خیلی این حس را نداشتم که کلمات قدیمی‌تر بخواهند چالشی ایجاد کنند.

در چند سال اخیر تجربه‌هایی همچون آلبوم «بندکلو» احمد اخوان به گویش گرگانی و تجربه‌هایی از این دست که موزیسین‌های جنوبی با گویش جنوبی و زبان عربی تحت تاثیر ابراهیم منصفی انجام می‌دهند، یا در خراسان فعالیت افرادی مثل عبدی‌ بهران‌فر، شنوندگان خاص خودش را پیدا کرده است. تجربه‌هایی که خرده‌فرهنگ‌های محلی را با نگاه جدید در موسیقی و کلام به مردم ارائه می‌کند و خیلی در صدد تکرار نعل به نعل آن خرده‌فرهنگ‌ها نیستند. به نظر شما آیا این اقدام‌ها می‌توانند فرهنگ‌، زبان و گویش‌های محلی را از فراموشی و نابودی نجات دهند؟

در هر صورت این چالش‌های فرهنگی بسیار مهم هستند و من فکر
می‌کنم این‌گونه تجربه‌ها به حفظ و یادآوری‌شان کمک می‌کند اما در هر صورت فرهنگ‌های کوچک‌تر که شامل گویش‌ها و آداب و رسوم محدودتری هستند خواه‌ناخواه در حال از بین رفتن و فراموشی هستند. مدتی پیش اتفاقا مطلبی می‌خواندم که در آن اشاره شده بود خیلی از گویش‌هایی که در قسمت‌های مختلف ایران رواج داشته‌اند رو به نابودی هستند و شاید تا ۳۰۰ سال آینده تعداد زبان‌ها، گویش‌ها و حتی زیرمجموعه‌های فرهنگی که در ایران و حتی دیگر کشورهای جهان وجود خواهد داشت بسیار کمتر از آن‌چه اکنون هست خواهد شد. منتها من فکر می‌کنم بعد زیبایی‌شناختی‌اش را نمی‌شود نادیده گرفت. درست مثل این است که ما از وقتی به دنیا می‌آییم و در تمام طول زندگی می‌دانیم یک روز می‌میریم اما مگر می‌شود به این علت، زندگی نکرد؟ برای زبان‌ها و فرهنگ‌های زنده هم این مصداق پیدا می‌کند. ما می‌دانیم خیلی چیزها رو به زوال هستند اما باز هم سعی می‌کنیم آن‌ها را دستکاری کنیم و چالش‌هایش را بپذیریم. در هر صورت فکر می‌کنم این نگاه‌های امروزی به فرهنگ‌های محلی فراموش شدنشان را به تاخیر می‌اندازد اما از زوال این فرهنگ‌ها گریزی نیست. من دوست ندارم زبان و فرهنگ گیلکی از بین برود ولی با این سرعتی که در جهان فرهنگ‌های کوچک‌تر از بین می‌روند، ممکن است متاسفانه سرنوشت محتومش باشد.

به اجرای زنده و کنسرت این آلبوم هم فکر کرده‌اید؟

بله. قرار گذاشته بودیم که اردیبهشت‌ماه اجرایی داشته باشیم اما به دو مشکل برخورد کردم. نخست این‌که ضبط آلبوم جدید را شروع کردم و دیگر این‌که در شروع راه هستم، اگرچه واکنش‌ها و بازخوردهای خوبی در رابطه با این آلبوم دریافت کرده‌ام اما هنوز به اندازه کافی شنیده نشده است و تصور می‌کنم هنوز زمینه‌های پر کردن سالن به‌وجود نیامده است چون اجرای قطعات این آلبوم را نمی‌شود به یکی دو ساز محدود کرد و نوعی مثله کردن آهنگ‌هاست و بار موسیقایی اجرا را پایین می‌آورد. در همین راستا احتمالش هست که برای اجرا در تابستان امسال برنامه‌ریزی کنیم.

می‌توانید در سالن‌های کوچک‌تر کنسرت برگزار کنید.

به‌هر حال برای اجرا در سالن کوچک‌تر هم باید تعداد نوازندگان را محدود کنیم که خیلی برای خود من مقبول نیست. اما تصور می‌کنم تا تابستان امسال اجرا میسر شود. ما ۳۰ فروردین در رشت رونمایی خواهیم داشت ولی اجرای اردیبهشت را لغو کردیم.

سهند آدم‌عارف

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۸/۰۷۵/۴۶۸/۴۰۰
  • تمساح خونی
    168/280/427/250
  • زودپز
    ۱۴۶/۹۵۶/۵۷۴/۵۰۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۲/۶۷۲/۲۱۷/۰۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۴۱/۲۵۷/۱۲۶/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۴/۳۷۶/۴۱۳/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۳/۴۹۵/۱۴۱/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۱/۳۷۲/۹۰۸/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۳/۰۲۶/۳۸۸/۰۰۰
  • استاد
    ۸۲۳/۸۰۰/۰۰۰
  • آنها مرا دوست داشتند
    ۲۸۳/۸۹۷/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۱۷۱/۸۵۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۱۰۵/۰۲۵/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۰۳/۱۵۵/۰۰۰