به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری صبا، مائده مرتضوی، روزنامهنگار، منتقد و نویسنده در یادداشتی به سه فیلم «درخت گردو»، «کشتارگاه» و «آتابای» که در سی و هشتمین جشنواره ملی فیلم فجر رقابت می کنند، پرداخته است.
وی در یادداشت خود آورده است: «فیلم «درخت گردو» یک فیلم ضدجنگ تمام عیار است. فیلمی که به دام شعارزدگی هم برای نیل به هدف خود که همان پردهبرداری از جنایات جنگی است نیفتاده.
نریشنها آزاردهنده نیستند و به جا و بهموقع استفاده شدهاند و تماشاگر به راحتی با قصه همراه میشود. درخت گردو از فروپاشی میگوید اما نه فروپاشی در مقیاس یک ملت و یک استان و حتی یک شهر. اینجا حرف از فروپاشی یک خانواده است زیر سایه سرد و سیاه جنگی تحمیلی.
اگر بخواهیم یک خطی این فیلمنامه را به رسم معمول کارگاههای فیلمنامهنویسی دربیاوریم بهترین گزینه همان صحبت پایانی قهرمان فیلم؛ قادر مولانپور با بازی حیرتانگیز پیمان معادی است. آنجایی که قادر در دادگاه لاهه میگوید: ما کردُها اگر امید نداشتیم خیلی زودتر از بین میرفتیم.
«درخت گردو» صرفا روایتگر فاجعه جنگی و جنایتی به نام بمباران شیمیایی نیست. این فیلم از ادامه و تبعات یک فاجعه جنگی میگوید به همین علت است که میتوان آن را یک سینمای ضدجنگ تمام عیار نام نهاد. نور، رنگ، صدا، گریم، طراحی صحنه و لباس همه در خدمت زمان و مکان وقوع این فاجعهاند و کاراکترها به غیر از دکتر با بازی افتضاح مهران مدیری به غایت باورپذیر درآمدهاند. فیلم «درخت گردو» با اینکه برداشتی از یک حادثه واقعی است اما صرفا با سوار شدن بر پتانسیل قصهگویی و درام روایت میکند و از تصاویر مستند گونه همیشگی مهدویان خوشبختانه در این روایت تاریخیاش خبری نیست.
و اما میتوان ادعا کرد «کشتارگاه» در بین فیلمهای بخش سودای سیمرغ جشنواره یکی از بهترین سکانسهای افتتاحیه را دارد. در همان چند دقیقه اول شخصیتهای اصلی و فرعی، جغرافیای روایت و موضوع روایت بر تماشاگر مشخص میشود و بیننده تا آخر فیلم میداند چه چیزی را باید بر پرده نقرهای دنبال کند.
فیلم یک ملودرام اجتماعی است و بر خلاف رویه معمول فیلمهایی از این دست به دام سیاهنمایی و شعارزدگی و سندرم ابد و یک روز نمیافتد و تنها با پیوند زدن چند ماجرا هم به فساد اقتصادی میپردازد هم مشکلات طبقه و قومی خاص را نشان میدهد و هم در عین حال به نوعی راه حل ارائه میکند. عباس امینی در این فیلم بر حقیقت آنچه در اجتماع جاری است تمرکز کرده و تجربه مستندسازیاش هم همینجا به کارش آمده و در عین روایت قصهای که در وهله اول ممکن است روی کاغذ چندان باورپذیر به نظر نرسد، روایتی شسته رفته، بدون سکته و واقعگرایانه از آدمهایی نشان میدهد که با وجود مشاغل عجیب و غریبی که دارند اما به لحاظ انگیزه و کنشهایی که در طول فیلم شاهد آن هستیم کاملا باورپذیر به نظر میرسند.
فیلم نسبتا از دکوپاژ قابل قبول و نور و رنگ مناسبی برخوردار است اما در ادامه کمی از ضرباهنگ آن کاسته شده و به نظر میرسد، نیازمند تدوینی دوباره برای اکرانی موفق در نمایش عمومی است. از نقاط قوت فیلم میتوان به بازی حسن پورشیرازی و امیرحسین فتحی اشاره کرد. بازی فتحی با توجه به مابهازای این شخصیت در سینمای اجتماعی بازی قابل قبولی است و میتوان اظهار کرد که فتحی برای دراوردن این شخصیت به دام کلیشههای معمول گندهلات بازی و قیصرطور نیفتاده است.
از نگاهی دیگر میتوان «کشتارگاه» را فیلمی با درونمایه انتقام خواند. انتقامی که شخصی و خانوادگی است و پای پلیس در آن به میان نمیآید. لوکیشنهای جنوبی فیلم نیز به جذابیت بصری آن افزوده و در گرهگشایی از روابط میان شخصیتهای فرعی موثر است. در انتها با وجود اطناب در پیشبرد قصه و گرهگشایی ناقص از رویدادهای کلیدی فیلم باز هم باید اذعان داشت که «کشتارگاه» به دلایلی که ذکر شد فیلمی قابل احترام و قابل تامل است.
«آتابای» را میتوان از منظر فمینیستی به راحتی نقد کرد اما از مناظر دیگر نیز میتوان به آن وارد شد. در وهله اول باید گفت که فیلم بسیار دیر شروع میشود و تا هنگامی که از شخصیت یحیی با بازی جواد عزتی رونمایی نشده هنوز دلیل آشفتگی کاراکتر اصلی فیلم موسوم به آتابای با بازی نسبتا قابل قبول هادی حجازیفر، مشخص نمیشود. روابط آتابای با اطرافیانش اگزجره است و از ابتدا تا انتها جز یک رابطهی اغراق شده میان دایی و خواهرزاده بر روی پرده چیز دیگری دستگیرمان نمیشود. آتابای حد وسط ندارد و این مساله با چیزی که در فیلم به عنوان علت بیان میشود، به شکلی باورپذیر و منطقی جلوه نمیکند.
نیکی کریمی در این فیلم درصدد بوده در پس یک قصهی ساده و بدون پیچیدگی به مسائلی چون کودکهمسری، ازدواج اجباری، بیماریهای زنان و مسائلی اینچنینی بپردازد که عملا موفق نبوده است. هر کدام از این مسائل به تنهایی یک فیلمنامه قدرتمند میطلبند و پرداختن به حجم زیادی از این مسائل به فیلم لطمه زیادی زده است.
اما اشکال اصلی فیلم در انتخاب زبان و جغرافیای آن است. لزوم روایت این قصه که در هرجای دنیا و با هر زبانی از جمله فارسی قابل فهم برای مخاطبان ایرانی قابل وقوع است در چنین جغرافیایی چیست؟ مسلما افزودن جلوههای بصری و چشمنواز نمیتواند پاسخ قانع کنندهای باشد. حجم زیاد زیرنویسهایی که به نظر میرسد در ترجمه هم دچار مشکلاند و حق مطلب را به خوبی ادا نمیکنند از نقاط ضعف غیرقابل چشمپوشی «آتابای» است.
فیلم «آتابای» با توجه به ظاهر مردانهای که دارد اما به شدت فیلمی زنانه و با تمرکز بر مسائل مهم حقوقی و عرفی زنان از گذشته تا به اکنون است و همین امر را میتوان به عنوان نقطه قوت فیلم قلمداد کرد. نیکی کریمی در «آتابای» خواسته با یک دست چند هندوانه بردارد که متاسفانه موفق نشده است اما این فیلم به لحاظ کارگردانی و دکوپاژ جزو بهترین فیلمهای این تهیه کننده، بازیگر و کارگردان سینماست.»
انتهای پیام/
There are no comments yet