به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری صبا، پویا نبی منتقد، نویسنده و فیلمساز در یادداشتی به بررسی فیلم جدید نیکی کریمی با نام «آتابای» که در سی و هشتمین جشنواره ملی فیلم فجر حضور دارد پرداخته است.
یادداشت وی اینگونه است: «در یک تلقی دم دستی که در قالب تحلیل های مربوط به اثر متاخر نیکی کریمی می خوانم به نحوی با این اثر چند وجهی رو به رو شده اند که گویی از نیکی کریمی در مقام فیلمساز انتظار چنین اثر سترگی را نداشتند و با همان اعلام به فرهیخته بودن توام با برچسب زدن های ساده انگارانه صرف وجود چند پلان لانگ شات و یا زیست بوم روستایی فیلم (آتابای) را متاثر از سینمای نوری بیگله جیلان می دانند و خیال خود را از هر تحلیل ثانویه ای راحت می کنند. همان تلقی که تا یک پنهان کاری در ساختار درام ایرانی دیده فوری آن را به سینمای اصغر فرهادی نسبت داده است بدون اینکه تحلیل کند این دو تلقی از فیلمسازی سوای پوسته ظاهری چه تفاوت های در جهان داستان پردازی دارند.
شاید همین برچسب زدن های ساده انگارانه سبب شده تا چشم به حقیقتی آشکار ببندیم و سابقه نیکی کریمی در مقام فیلمساز را بدون ساخت چهار اثر پیشینش به ویژه در اثر نخستش نبینیم و در کمال حیرت آتابای را فیلمی متاثر از سینمای نوین ترکیه ارزیابی کنیم در حالی که نیکی کریمی بیش از ۱۰ سال قبل به وضوح با ساخت دو فیلم بلندش و در گفتگوهای متعدد به تفسیر و به تفصیل از علاقه خود به این جنس از روایت در سینما گفته بود، اما جریان منفعت طلب و تمامیت خواه پخش در سینمای ایران عملا مانع دیده شدن دو فیلم نخست او شدند و نتیجه این رویکرد انقطاع تقریبی کریمی از جریان مورد علاقه اش در دو فیلم «سوت پایان» و «شیفت شب» بوده که سوای برخی از وجوه بارز هنری اش تفاوت های آشکاری با «آتابای» و دو فیلم نخست کریمی در ساختار بصری و روایی داشتند.
اینکه فضای گرافیکی «آتابای» که در یک طبیعت بکر گذر می کند و یا زبانش به آذری است دستاویزی برای تقلید این فیلم و فیلمسازش از آثار جیلان بدانیم خیالی بس بیهوده است. سینمای جیلان به لحاظ تمپوی درونی به شدت کندتر از چیزی است که در اتابای می بینیم و یک نکته تماتیک در آثار جیلان گریزناپذیری و عادی شدن شرایط اجتماعی و سیاسی برای کارکترهای فیلمنامه است گویی در یک سیبل بسته گرفتار شده اند اما کارکتر مرکزی فیلم (آتابای) با اینکه در نیمه نخست درام، انسانی است که همه درها را روی خود بسته است اما در پایان منشی متفاوت با آنچه قهرمان های جیلان دارند در پیش می گیرد.
آتابای شاید به دلیل زیست همراه با فرهیختگی اصیل نیکی کریمی که جز معدود ستارگان کتاب خوان تاریخ سینمای ایران است بیشتر متاثر از جهان ادبیات است تا سینما. شخصیت آتابای با بازی درخشان هادی حجازی فر برای من یادآور برخی کارکترهای رمان های فیودور داستایفسکی است، بیش از همه کارکتر الکسی ایوانویچ در رمان سترگ «قمارباز» و یا نوع فرجامی که برای کارکتر مرکزی این درام طراحی شده یادآور کارکتر ناستنکا در داستان «شبهای سپید» است. در آن داستان نیز با کارکتری سرد، عبوس و دور از اجتماع طرف هستیم که در یک تصادف عاطفی با یک دختر، منش و رفتارش با محیط پیرامون تغییر می کند ولو اینکه فرجام هر دو عشق وصال نباشد. حتی جنس شوخی های ریز نقش و اجرایی فیلم «آتابای» هم یادآور ادبیات روسیه و تا حدی کارهای نیکلای گوگول است. حتی این علاقه کریمی و حجازی فر به ادبیات در یک پوسته بیرونی هم تجلی پیدا می کند و آن ادای دین کریمی به رمان بزرگ «سمفونی مردگان» نوشته عباس معروفی است، از انتخاب اسم آیدین برای شخصیت برادرزاده تا آن دریاچه کم آب درام که یادآور شورآبی رمان معروفی است تا داستانک فرعی خود سوزی خواهر آتابای در حیاط خانه که یادآور سرنوشت کارکتر آیدا در آن رمان است.
یکی از دستاوردهای قابل توجه فیلمنامه «آتابای» شناخت دقیق و شخصیت پردازی حد نگه دار به تناسب نوع قصه گویی در برخورد با مناسبات مردانه است. آتابای، یحیی و آیدین بسیار درست و مینیاتوری هرم شخصیتشان بنا شده است و بی راه نیست که بگوییم باورپذیرترین کارکترهای یک درام داستانی در جشنواره امسال بودند.
فیلم به لحاظ کارگردانی و اجرا هم اثر بی بدیل و مهمی است، حتی می توان ادعا کرد اگر این کارگردانی چیره دستانه نبود این فیلمنامه عملا به ضد خودش بدل می گردید. اولین نمود این کارگردانی درخشان در فضاسازی آن تجلی پیدا می کند. توجه به کوچکترین جزییات زیستی مردم آذری زبان و مناسبات رفتاری آنها در برخورد با یکدیگر یکی از استثنایی ترین تجربیات را رقم زده است. برخوردی که فیلم با زبان آذری می کند مشابه رفتاری است که «باشو غریبه کوچک» بهرام بیضایی با زبان گیلکی می کند. به عنوان یک آذری که تجربه زیستی در آن مناطق را دارد شهادت می دهم بی نقص ترین گویش ترکی را که در هماهنگی کامل با جغرافیای روایت است دیدم و زمانی این کار تاثیرگذارتر می شود که به بازیگری چون جواد عزتی طرف هستیم که اساسا هیچ تجربه زیستی در آن مناطق ندارد اما به طرز رشک برانگیزی دیالوگ ها را ادا می کند و جزییات رفتاری یک فرد از آن مناطق را به خوبی اجرا کرده تا جایی که به ظن نگارنده بهترین بازی کارنامه جواد عزتی تا اینجای کار رقم می خورد.
از ویژگی های آثار هنری خوب این است که می توان ساعت های در مورد وجوه مختلف آن به تفصیل سخن گفت و نوشت؛ چیزی که نود درصد فیلم های این روزهای سینمای ایران فاقد آن هستند، «آتابای» به دلیل استاتیک چندوجهی اش در ساختار بصری و روایی و پرداخت به تم مهم تنهایی انسان معاصر که بدل به پیرنگ درونی جهان اثر می شود فیلمی است که به کرات درباره آن می توان صحبت کرد.
در میزان مهم بودن این فیلم در سینمای فعلی به دوستی می گفتم «آتابای» را می توان فقط یک بار از اول تا انتها با تمرکز به بازی و اکت های هادی حجازی فر دید و یک مطلب تحلیلی مفصل در مورد این بخش ساختار این فیلم نوشت، اما هدف از نگارش این یادداش فقط یادآوری آن مهم است که در تیتر یادداشت موکدا قید شده است. یادداشت مفصل تر بماند برای زمان اکران!»
انتهای پیام/
There are no comments yet