* شخصیتهای فیلم
«دوباره زندگی» زن و مرد پیری هستند و جالب اینجاست که شما در کارهایکوتاهتان به بچه ها می پرداختید.
– تقریبا همه فیلم های کوتاه من در فضای کودک و نوجوان بوده اند و من همیشه فکر میکردم اگر فیلم بلندم را بسازم، ژانر کودک را دنبال کرده و با کودکان کار خواهم کرد، اما در این چند سال و فیلمهای کوتاهی که ساختم و درگیر سینما بودم به این تجربه رسیدم که هیچوقت خودم را به هیچ چیزی
محدود نکنم.
برخی دوستان معتقدند فیلمساز باید یک مسیر را جلو برود و اگر مثلا کارگردانی در حوزه اجتماعی کار میکند باید تا آخر، همین راه را ادامه دهد و… ولی من فکر میکنم این نوع قواعد، قواعد سینمایی نیست و اغلب خود ما این قاعدههای بیهوده را ایجاد کردهایم. در هر دوره و زمانی بهصورت شهودی و وابسته به حس، هنرمند تصمیم میگیرد که چطور پیش برود و در چه مسیری گام بردارد. محدودیت، خلاقیت به وجود میآورد، اما به نظرم محدودیت در فیلمسازی از خلاقیت میکاهد.
زمانی که فیلمنامه «دوباره زندگی» را خواندم، متوجه شدم که ۱۸۰درجه با دنیای فیلمسازی من برای کودک و نوجوان تفاوت دارد. قصه فیلم «دوباره زندگی» پیرامون پیرمرد و پیرزنیبود به همین دلیل فکر میکردم نکند این فیلم مرا از فضایی که همیشه دوستش داشتهام دور کند. وقتی فیلمنامه را میخواندم، این زوج را کودک میدیدم؛ کودک به این معنا که نیاز به پرستاری و توجه دارد. همه ما وقتی پیر میشویم درواقع کودک میشویم و نیاز به توجه و مراقبت داریم بنابراین «دوباره زندگی» هم برای من بهنوعی فیلم کودک است.
*فیلم «کودکان ابری» اثری اقتباسی بود و در فیلم «دوباره زندگی» هم روی فیلمنامهای که مجید اسماعیلی و امیرمحمد عبدی نوشتهاند، کار کردهاید. چه فیلمنامههایی برای شما جذابیت دارند تا دست به ساختشان بزنید؟
-فیلمنامهای برای من جذاب است که حرف انسانی بزند و درنهایت به نتیجهای ختم شود و حتی به اندازه یک ساعت، مخاطب را به فکر فرو ببرد.
فیلمنامهای که عبدی و اسماعیلی نوشته بودند چنین ویژگی ای داشت پس تصمیم گرفتم آن را بسازم.
نمیدانم در «دوباره زندگی» چقدر موفق بودهام که این ایده را پیاده کنم، اما به هرحال فیلمنامه دوستداشتنی بود و من آن را ساختم و امیدوارم چیزی که در نظر داشتم برآورده شده باشد.
*چطور شد گلاب آدینه و شمس لنگرودی به عنوان بازیگران فیلم سینمایی «دوباره زندگی» انتخاب شدند و آنها نیز پیشنهاد شما را پذیرفتند؟
-هم گلاب آدینه هم شمس لنگرودی هنرمندان باهوش و وسواسی هستند. اگر فرض کنیم فیلمنامه شاهکار بوده و سرمایه کافی برای کار وجود داشته، باید بدانیم که افرادی مثل آدینه و لنگرودی به اینکه قرار است اثر را چه کسی کارگردانی کند اهمیت میدهند. ابتدا باید اعتماد آنها را به خودم جلب میکردم به این دلیل که طبیعتاً با خودشان فکر میکنند آیا میتوانند چندماه با من بهعنوان کارگردان کنار بیایند و من میتوانم گروه را مدیریت کنم؟ همین ایجاد اعتماد، پروسه طولانی داشت و از زمانی که با خانم آدینه برای کار تماس گرفتیم و پذیرفتند که در این فیلم بازی کنند ۴۰-۳۰ روز طول کشید.
اگر بخواهم صادقانه بگویم بارها مثل جلسات تمرین تئاتر دورخوانی کردیم. ابتدا باید بازیگر زن انتخاب میشد و بعد تصمیم میگرفتیم که براساس چه ترکیبی کار را بچینیم. من همان ابتدا فکر میکردم اگر گزینههای مورد نظرم برای شخصیت مرد و زن فیلم، حضور در این اثر را نپذیرند، ممکن است فیلم را نسازم. هم گلاب آدینه هم شمس لنگرودی گزینههای اول من بودند که حضورشان در کار فراهم شد. با گلاب آدینه جلسههای متعددی گذاشتیم و از کلیت کار میگفتیم. در این چهل روز فکر میکنم اعتماد کافی از طرف گلاب آدینه به وجود آمد و درنهایت او نظراتی در فیلمنامه داشت که با موافقت نویسنده انجام شد و وقتی حضور آدینه قطعی شد با لنگرودی هم صحبت کرد و او چندین جلسه در مورد جزییات و کلیات کار با ما صحبت کرد و وقتی همه چیز مهیا شد، کار را آغاز کردیم.
خیلی طبیعی است که هنرمندان باسابقه و شناختهشده در کارشان وسواس داشته باشند. همکاری با این افراد، هم سخت است هم آسان؛ آسان است به این دلیل که صادق هستند و صادقانه تجربه و نظرشان را اعلام میکنند. از جهت دیگر سخت است به این دلیل که یک کارگردان فیلماولی مثل من باید آنقدر به همه امور مسلط باشد تا اعتماد بازیگران چهرهاش از بین نرود.
*شخصیتهای فیلم تنهایی عمیقی دارند و در کنار مشکلاتی که ناشی از بالارفتن سنشان است، میفهمیم درد تنهایی بیشتر آزارشان میدهد. آیا فکر میکنید در اجتماع امروزی تاچه حد این حس و اینگونه شخصیتها وجود دارند؟
-من از این آدمها زیاد در جامعه دیدهام و میتوانم به راحتی مصداق برای شخصیتهای فیلم پیدا کنم. در نگاه اول همه فکر میکنند فیلم در مورد زوج پیری است که با تنهایی و بالارفتن سن و سالشان دست و پنجه نرم میکنند، اما نظر من بهعنوان کارگردان این است که ماجرا کمی عمیقتر است، البته اینکه چقدر موفق بودهام را مخاطب باید بگوید، ولی فکر میکنم تنهایی این زن و مرد ظاهر قصه است و در بطنر ماجرا و زیرمتن فیلم، آن چیزی که تلاش کردم اتفاق بیفتد این بود که تنهایی «دوباره زندگی» تنهایی همه آدمهاست. ما هرروز تنهاتر میشویم و به نظرم این فیلم برشی از زندگی همه آدمهاست. ما با توجه به پیشرفت تکنولوژی روزبهروزتنهاتر میشویم و با توجه به این سرعتی که در زندگی وجود دارد شبیه ماشین شدهایم و وقتی بیدار میشویم بهصورت یکنواخت کارهایی میکنیم و شب میخوابیم و دوباره صبح به همان کارها میپردازیم.
*فیلم سینمایی «دوباره زندگی» در گروه هنر و تجربه اکران میشود. در این گروه گاهی آثاری به نمایش درمیآید که از فیلمهای اکران عمومی و سینمای بدنه پختهتر و هنرمندانهتر هستند. شما نسبت به حضور در این گروه سینمایی و اکران هنر و تجربه چه دیدگاهی دارید؟
-از زمانی که فکر اولیه گروه هنر و تجربه توسط مدیران سینمایی در دوره ایوبی شکل گرفت و تازمانی که اجرایی شد و حتی همین حالا، هدفش حمایت از فیلمسازان و فیلمهای مستقل سینمایی و ویدیویی است که در اکران بدنه احتمال دارد مورد استقبال قرار نگیرند. از روز اکران تا امروز، چندین نفر به من گفتهاند که «دوباره زندگی» فیلم سینمای بدنه است و نباید در هنر و تجربه اکران میشد، اما متاسفانه با توجه به اینکه سینما توسط فیلمهای کمدی زیادی اشغال شده، جایی برای آثاری مثل «دوباره زندگی» وجود ندارد.
نباید بگوییم فیلمهایی مثل «دوباره زندگی» در اکران عمومی موفق نمیشوند بلکه درستتر آن است که بگوییم این فیلمها در اکران عمومی جایی ندارند! سینماداری که فیلمی را اکران میکند و میبیند فیلمهای کمدی و… فروش بهتری دارند، هیچوقت سراغ اکران فیلمی که فضای هنری بیشتری دارد نمیرود.
اصلاً نمیگویم فیلم کمدی نداشته باشیم و اکران نشود به این دلیل که چنینی آثاری برای سینما لازم است، اما مشکل اینجاست که سلیقه مردم نسبت به فیلم دیدن تغییر داده شده است. شاید ما میتوانستیم «دوباره زندگی» را در سینمای بدنه اکران کنیم، اما اگر میزان فروش آن نسبت به مثلاً کمدیهای روی پرده پایینتر بود کمکم از چرخه اکران خارج میشدیم. بااینکه هنر و تجربه سالنهای زیادی ندارد، اما «دوباره زندگی» در همین شرایط هم خوب دیده میشود و این مساله جای خوشحالی دارد.
*شما قرار بود فیلم سینمایی «دوباره زندگی» را به سیوششمین جشنواره ملی فیلم فجر بفرستید، اما این کار را نکردید. به چه علت چنین تصمیمی گرفتید؟
-واقعیت این است که درست همان سال ساختار جشنواره فیلم فجر تغییر کرد و گفتند برعکس هرسال که ۱۱-۱۰ فیلم اول میگرفتند، تنها دو فیلم از کارگردانان کار اولی میپذیرند. کارگردانی که فیلماولی بود و با بودجه شخصی و اندک کار کرده بود وقتی در کنار افرادی قرار میگرفت که شناخته شده تر بودند و آثاری با بودجههای بیشتر تولید کرده بودند، احتمال شکستش زیاد بود. آن سال قرار بود دو فیلماولی را قبول کنند، اما سه فیلم «مصادره»، «امیر» و «خجالت نکش» به جشنواره رسید. من نقدی به آن فیلمها ندارم و صحبتم در مورد مسالهای دیگر است و به قواعد سازمان سینمایی در آن سال نقد دارم. کاری ندارم که آن قواعد خوب بود یا نه، اما همان قوانین و قواعد هم مجدد تغییر کرد و ایکاش دستکم همان مسیر انتخابشده را ادامه میدادند و ما هم از آن پیروی میکردیم. این اتفاقها و تصمیمهای غلط، ضربه میزند و فیلماولیها از جشنواره باز میمانند.
جشنواره فجر ویترین است و میتوانستیم در این جشنواره دیده شویم ولی مخاطبی که به جشنواره سیوششم رفته و آثار راهیافته را دیده، بعد هم آثار کسانی مثل من را که از حضور در جشنواره بازمانده است میبیند، میتواند بهترین قاضی و داور باشند.
*با توجه به شناختی که نسبت به جشنوارههای ایران دارید و در فستیوالهای خارجی شرکت کردهاید و جوایز مهمی هم به دست آوردهاید، این رویدادها را چطور ارزیابی میکنید و چقدر امکان دارد فیلم جدیدتان را به جشنواره فیلم فجر یا هر فستیوال دیگری بفرستید؟
فیلمنامه فیلم جدیدم آماده است و حتی با بازیگران و تهیهکننده هم صحبتهایی انجام شده است و بخشی از سرمایه کار را هم فراهم کردهام، اما بخشی از آن هنوز تامین نشده و اگر تا مردادماه سرمایه فیلم به دست من برسد کار جدیدم را شروع میکنم. این فیلم، اثری روانشناسانه و ژانر ترکیبی اجتماعی-روانشناختی دارد و ایدهاش تا به حال کار نشده و فیلمنامه را بهصورت مشترک، من و پیام کرمی نوشتهایم. به هر حال امیدوارم فیلم جدیدم به جشنواره ملی فیلم فجر سال ۹۸ برسد.
*نکته آخر؟
-در زندگی سینماییام، از وقتی فیلم ساختن را شروع کردهام تا همین حالا همیشه سعی کردهام آنچه را دلم میخواهد انجام بدهم و کاری به حواشی نداشته باشم. بعد از فیلم «کودکان ابری» عدهای منتظر بودند که ببینند کار بعدی من چه خواهد بود. حرفهای افراد روی من تاثیری نداشت و دوسال فیلم نساختم و بعد از دوسال با خواندن فیلمنامه «دوباره زندگی» حس کردم این کار را باید بسازم. فیلمم به جشنواره ملی فیلم فجر نرفت و اشکالی هم ندارد، در عوض توانستیم در چهار جشنواره خارجی حضور پیدا کنیم و گلاب آدینه جایزه بهترین بازیگر از نگاه مردمی را در کنار ژولیت بینوش از جشنواره فیلم چین گرفت و فیلمم در جشنواره شانگهای حضور یافت. دلم میخواهد فیلم بسازم و این کار را میکنم. من نیازمند تجربه هستم و هر فیلمی که میسازم تجربهام بیشتر میشود.
فاطمه رستمی