داستان خانواده‌ای که دلشان برای صلح لک زده/ اجرا در شرایط حاضر بهترین گزینه برای ما بود | پایگاه خبری صبا
امروز ۲۴ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۰۹:۴۱
گفتگوی صبا با نویسنده و کارگردان نمایش «آمده بودیم اینجا بمیریم»؛

داستان خانواده‌ای که دلشان برای صلح لک زده/ اجرا در شرایط حاضر بهترین گزینه برای ما بود

مریم منصوری درباره جزئیات نمایش «آمده بودیم اینجا بمیریم» که آن را گامی در راستای روشن کردن تاریکی‌های جنگ می‌داند توضیح داد.

مریم منصوری نویسنده و کارگردان نمایش «آمده بودیم اینجا بمیریم»، در گفتگو با خبرنگار تئاتر خبرگزاری صبا درباره داستان این نمایش که از  سوم تا جمعه ۲۸ خرداد ماه در تماشاخانه سرو روی صحنه است، عنوان کرد: داستان نمایش درباره خانواده‌ای خرمشهری‌ست که بعد از شروع جنگ به شهرهای مختلفی مثل تهران مهاجرت می‌کنند و تصمیم می‌گیرند بلافاصله بعد از قبول قطعنامه و زودتر از سایر مردم به خرمشهر بازگردند تا از فرزندانشان که طی جنگ از دست داده‌اند (یا شهید یا مفقودالاثر شده‌اند و یا شهید شده و جنازه‌ای ندارند که حتی بر سر قبرش بروند و عزاداری بکنند) ردی پیدا کنند.

او به ایده‌ای که در پشت نگارش این نمایشنامه بود، اشاره کرد: یکی از مهم‌ترین دلایل پرداختن من به موضوع نمایش «آمده بودیم اینجا بمیریم» این است که ما در منطقه خاورمیانه زندگی می‌کنیم و هر روز خبر جنگ در کشور‌های اطراف‌مان از جمله سوریه، پاکستان یا افغانستان را می‌شنویم. خاورمیانه جزو مناطقی‌ست که هنوز درونش جنگ است و زیاد هم است. شاید ما در هیچ کجای جهان به اندازه منطقه کهن خاورمیانه انقدر با جنگ، از دست دادن و اندوه جنگ مواجه نشویم. من هم طبیعی‌ست که با شنیدن اخبار جنگ، ویرانی‌ها، کشته شده‌ها و آسیب‌هایی که جنگ به مناطق مختلف می‌زند، خیلی آزار می‌بینم. حمله انتحاری به مدرسه‌ای دخترانه در افغانستان و بسیاری وقایع دیگر، از این قبیل اخبار هستند.

نویسنده و کارگردان نمایش ادامه داد: فکر می‌کنم یکی از وظایف من به عنوان هنرمند این است که به تاریکی‌های جنگ نور بتابانم؛ مخصوصا جنگ ایران و عراق که یکی از طولانی‌ترین جنگ‌های تاریخ منطقه‌ است و هنوز تاثیرش را در منطقه و کشور خودمان می‌بینیم. خرمشهر هنوز خرمشهر نشده‌است. وقتی پس از سال‌ها در خرمشهر قدم می‌زنید به این نتیجه می‌رسید که بله خرمشهر هنوز تصویر یک شهر جنگ‌زده را دارد و بازسازی نشده‌است.

اهمیت صداقت در نمایش‌های اجتماعی

منصوری درباره نقاط قوت نمایش «آمده بودیم اینجا بمیریم» و استقبال از آن، گفت: ما در این نمایش روایتی متفاوت و بسیار صادقانه از واقعه‌ای در تاریخ معاصرمان ارائه می‌دهیم و در واقع شاید آنچه که در دل مخاطب می‌نشیند، این است که این نمایش را آینه‌ای در مقابل دردهای خود، واقعیت‌های خود و آسیب‌هایی که از پس بعضی از حوادث اجتماعی، خانواده‌ها و انسان‌ها را  تحت تاثیر خود قرار می‌دهد، می‌بینند.

او اذعان کرد: کار ما در حوزه نمایش‌ها و آثار هنری با دغدغه اجتماعی قرار می‌گیرد و به همین دلیل در این نوع آثار  صداقت خیلی اهمیت دارد. ضمن اینکه دوره‌ای که من روی این نمایشنامه کار می‌کردم و همچنین زمانی که آن را اجرا می‌کردم، همواره در هدایت بازیگران، میزانسن و ترکیب‌بندی صحنه‌ها به عنصر مهمی به اسم حس‌آمیزی توجه داشتم. همچنین فکر می‌کردم تاثیرگذاری این نمایش از جنس حس‌آمیزی و شاعرانگی‌ست که احساسات مخاطب را به چالش می‌کشد و حس آن‌ها را مورد نقطه هدف خود قرار می‌دهد. این حس‌آمیزی همراه با رنگ‌آمیزی شاعرانه و صداقتی که مخاطب درون کار می‌بیند، در بیان دردهای انسان‌های هم‌نوعش و این صداقت به دلیل کلیشه‌های ژانری یا کلیشه‌های موضوعی خدشه‌پذیر نشده‌است.

کارگردان «آمده بودیم اینجا بمیریم» افزود: این‌ها نکاتی‌ست که شاید باعث شده مخاطب به این نمایش اعتماد بکند. همچنین اجرای نمایش در تماشاخانه سرو هم که ویژگی‌های خاص خودش را به لحاظ جلب مخاطب دارد، در جذب مخاطبان بی‌اثر نبوده‌است. گرچه مخاطبان‌مان در شب‌های مختلف اجرا به لحاظ تعداد و تراکم نوسان‌هایی داشت اما آنچه به طور روتین از مخاطب دریافت می‌کنیم بازخوردهایی خوب و احساس‌هایی است که نشان‌دهنده درست عمل کردن ما و لذت بردن مخاطب است.

هر شخصیت راوی رنج خودش است

منصوری با بیان اینکه افشین هاشمی و شهرام زرگر بابت انتخاب درست اسم نمایش به او تبریک گفته‌اند، درباره رابطه این اسم با محتوای نمایش تصریح کرد: نمایش ما با جمله «آمده بودیم اینجا بمیریم» تمام می‌شود. این جمله مونولوگ پدر است که در پایان نمایش می‌گوید ما آمدیم سرمان را روی سینه خرمشهر بگذاریم و بمیریم.  این خانواده به اصرار مادر خانواده به خرمشهر برمی‌گردند و بعد چهره مخروبه، جنگ‌زده و ویرانی که از خرمشهر می‌بینند و در نهایت مرگ پدر باعث می‌شود که بر خلاف تصور مادر شد که آمده بود خانه‌اش را در آنجا بسازد، ردی از بچه‌هایش بدست بیاورد و فکر می‌کرد زورش می‌رسد که  یک خانواده را دوباره دور خود جمع کند و با باقی مانده‌های جنگ و مخروبه‌ها خانه خود را بنا بکند. آنجه که در خرمشهر می‌بینند و اتفاق‌هایی که می‌افتد باعث می‌شود که در این حس تردید ایجاد شود و رفته رفته در ایمان و امیدشان شک کنند که مرگ پدر نقطه پایانی این ایمان می‌شود.

او ضمن اشاره به نقش واژه صلح در این نمایش، راجع‌به روند آماده‌سازی آن توضیح داد: من ایده اولیه این نمایشنامه را سه سال پیش برای جشنواره «صلح الف» نوشتم. در این نمایشنامه از زوایای مختلف به آسیب‌ها و دردهای یک خانواده پرداخته‌ام دردهای یک مادر، دختری که نامزدش را از دست داده، دختر بزرگ خانواده که نیست، پدری که فرزندانش را از دست داده و به لحاظ اقتصادی چون پایگاه اقتصادی وجود ندارد، دیگر نان‌آور خانواده محسوب نمی‌شود. هر کدام از شخصیت‌ها در مونولوگ‌هایی به بیان دردهای خود و تصویری که از زمان کودکی از خرمشهر داشتند، می‌پردازند و کم کم خرمشهر به کاراکتر محوری این نمایش تبدیل می‌شود. همه این‌ آدم‌ها انقدر راجع‌به خرمشهر و دردها و جنگ می‌گویند که در واقع همه‌شان از پس این تجربه درد، رنج و جنگ دلشان برای صلح لک زده‌‌‌است. آن‌ها چیز زیادی نمی‌خواهند. می‌خواهند خانه‌ای داشته باشند و مثل گذشته‌ها باشند؛ نه بیشتر و نه کم‌تر و بچه‌ها دور هم جمع شوند. این چیزی‌ست که جنگ از آن‌ها گرفته‌است.

نویسنده «آمده بودیم اینجا بمیریم» ادامه داد: این نمایشنامه را با این رویکرد برای جشنواره صلح نوشتم و ۲ سال پیش این نمایشنامه کاندید بخش نمایشنامه‌نویسی جشنواره فتح خرمشهر شد. سال گذشته در هفدهمین دوره از جشنواره تئاتر مقاومت به صحنه آمد و موفق به دریافت جوایزی در بخش نمایشنامه‌نویسی و بازیگری از این رویداد شد. ما از نیمه دوم شهریور ۹۹ شروع به تمرین این نمایش برای جشنواره کردیم و حدودا اوایل آبان ماه ۹۹ بازیینی شد و آذر ماه به جشنواره تئاتر مقاومت راه یافت. پس از جشنواره به ما سالن دادند و قرار شد ۱۹ فروردین در تماشاخانه سرو اجرا برویم. اسفند ماه به مدت یک ماه تمرین کردیم. بعد از عید با توجه به تعطیلی سالن‌ها به دلیل کرونا و شدت گرفتن وضعیت کرونا، از ترس اینکه بازیگری آسیب ببیند، حتی تا مدتی تمرین‌ها را هم کنسل کردم تا اینکه سالن‌ها در اواسط اردیبهشت ماه باز شد و ما بعد از حدود ۱۰ روز تمرین، از سوم خرداد ماه به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر با توجه به ارتباط تنگاتنگ موضوع نمایشنامه با این مناسبت، نمایش را افتتاح کردیم.

موکول کردن نمایش به تاریخی دیگر درست نیست

منصوری در پاسخ به این سوال که آیا از روی صحنه بردن این نمایش در دوران کرونا رضایت دارد یا نه؟ عنوان کرد: بسیاری از همکاران‌مان فکر می‌کنند، ما دیوانه‌ایم که در این دوره و وضعیت کار می‌کنیم ولی من از اینکه این کار را به اجرا بردم راضی هستم. تئاتر به عنوان یک هنر و رسانه هنری، مدیوم، محدودیت‌ها و امکانات خود را دارد. یک گروه تئاتری یعنی یک گروه از انسان‌ها و من فکر می‌کنم، تئاتر بیشتر از هر هنری معطوف به حضور انسان است. به همین دلیل، تئاتر در موقعیت‌هایی مانند شرایط کرونا به دلیل توانایی‌ها، محدودیت‌ها، احساس‌ها و هر آنچه که در وجود انسان قرار دارد و به دلیل ویژگی زنده و پدیدارشناسانه‌ای که در تئاتر حاکم است، به انسان وابسته است.

او بیان کرد: بله درست است، الان در مقایسه با قبل از کرونا تعداد تماشاگران کم است. تعدادی از مردم به دلیل زندگی در کنار اقوام مسن خود مثلا پدر یا مادر پیرشان، با توجه به احتمال ناقل بودن و خطر ابتلای پدر و مادرشان از طریق آن‌ها، مراقبت از آن‌ها را به تماشای تئاتر ترجیح می‌دهند و حرفی ندارم. همچنین این مساله درباره افرادی که خودشان بیماری زمینه‌ای دارند نیز صدق می‌کند. از سوی دیگر باید به نکته مهمی که وجود دارد و به ساختار تولید اثر تئاتری به آن برمی‌گردد، هم توجه کنیم.

کارگردان نمایش با اشاره به این نکته اذعان کرد: منِ مریم منصوری که گروه این نمایش را سال گذشته جمع کردم، باهم تمرین کردیم و برای اجرای روی صحنه، تاریخی را برای‌مان تعیین کردند. ما باید در تاریخ مشخص شده روی صحنه برویم، چراکه سالن‌های تئاتر برنامه سالانه خودشان را طرح‌ریزی می‌کنند و پس از آن تاریخ احتمال پیدا کردن سالن خالی خیلی کم است. به همین دلیل من دیدم که اگر نمایشم را در این موقعیت اجرا نبرم و مثلا ۶ ماه دیگر آن را اجرا کنم، اولا اصلا معلوم نیست که ۶ ماه دیگر سالنی در اختیار من قرار بگیرد یا نه، حالا فرص کنیم که گروهی از اجرا انصراف داده و فرصت اجرا برای من مهیا شود اما اصلا معلوم نیست که در آن زمان گروه من جای دیگری در حال فعالیت نباشند، درگیری زندگی دیگر نداشته باشند، رهایی و وقت خالی الان را داشته باشند و بتوانند در کنار ما باشند.

منصوری تاکید کرد: با این اوصاف باید در جواب سوال شما بگویم، بله من راضی‌ام که با وجود تمام محدودیت‌ها، وجود تماشاگر کم‌تر که هنوز اطمینان کامل به بهداشت فضای تئاتر پیدا نکرده و تماشاگری که ممکن است به دلیل مشکلات شخصی خود نتواند به تماشای تئاتر بیاید و در عین حال دلش برای تئاتر دیدن لک زده‌باشد، نمایش «آمده بودیم اینجا بمیریم» را که در دوران کرونا آماده شد و در دوران کرونا به اجرا درآمد، روی صحنه بردم و به نتیجه خودش رساندم.

از فراموش شدن احساس نیاز به تئاتر می‌ترسم

او با اشاره به کم‌توجهی مسئولان به مسائل حوزه تئاتر، برای آینده این بخش ابراز نگرانی کرد و گفت: من فکر می‌کنم که مدیران کلان تئاتری باید بیشتر از هر زمان دیگر به فکر اهالی تئاتر باشد، چراکه تئاتر در دوران کرونا بیشتر از هر بخش هنری دیگر آسیب دید. این آسیب هم به لحاظ مالی بود و هم به لحاظ اعتماد و احساس نیاز به تئاتر. با تغییراتی که کرونا در سبک زندگی افراد به وجود آورده، تنهایی که در زندگی‌ها و فاصله‌ای که در میان انسان‌ها ایجاد کرده‌است، یکی از ترس‌های من این است که نکند احساس نیازمان به تئاتر را از دست بدهیم و دنبال جایگزینی برای تئاتر باشیم؛ مثل تلویزیون. این را کتمان نمی‌کنم که تئاتر مخاطب خود را دارد ولی اگر تئاتر همین مخاطب محدودش را هم از دست بدهد و این مخاطب دیگر احساس نیاز به تئاتر نکند، واقعیتش من کم‌کم می‌ترسم و برای آینده تئاتر نگران می‌شوم.

کارگردان و نویسنده نمایش «آمده بودیم اینجا بمیریم» در پایان از پرداختن به پروژه‌ای جدید خبر داد و خاطرنشان کرد: این روز‌ها کارهای پژوهشی یک نمایشنامه را انجام می‌دهم که بیشتر بن‌مایه‌های تاریخی دارد و تاریخش دورتر از نمایش آمده بودیم اینجا بمیریم» است. در این متن روی ویژگی‌های زبانی، فرهنگی و عامه کار می‌کنم و بهتر است فعلا از جزئیات آن چیزی نگویم.

پریسا منیر

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۸/۰۷۵/۴۶۸/۴۰۰
  • تمساح خونی
    168/280/427/250
  • زودپز
    ۱۴۶/۹۵۶/۵۷۴/۵۰۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۲/۶۷۲/۲۱۷/۰۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۴۱/۲۵۷/۱۲۶/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۴/۳۷۶/۴۱۳/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۳/۴۹۵/۱۴۱/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۱/۳۷۲/۹۰۸/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۳/۰۲۶/۳۸۸/۰۰۰
  • استاد
    ۸۲۳/۸۰۰/۰۰۰
  • آنها مرا دوست داشتند
    ۲۸۳/۸۹۷/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۱۷۱/۸۵۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۱۰۵/۰۲۵/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۰۳/۱۵۵/۰۰۰