به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری صبا، حمید اندرزچمنی سرهنگ نیروی انتظامی، کارشناس سینما و تلویزیون و دبیر وقت شورای فیلم و سریال معاونت اجتماعی ناجا یادداشتی را با موضوع مدیریت حاکم بر فرهنگ و هنر در اختیار خبرگزاری صبا قرار داده است.
متن یادداشت حمید اندرزچمنی به شرح زیر است:
«اگر بپذیریم که چالش اساسی قرن بیست و یکم چالش و تهدید فرهنگی و هنری است و اینکه زیر ساخت توسعه و تحول هر نظام اجتماعی، فرهنگ و هنر آن جامعه می باشد و اگر دیدگاه دانشمندان علوم اجتماعی و مهندسی سیستم را در طراحی و معماری کلان هر نظام اجتماعی قبول کنیم، باید اذعان نماییم که مدیریت فرهنگی و هنری کشور با یک سری سوالات اساسی مواجه است که بایستی مدیران فرهنگی و هنری کشور، با توجه به رویکردهای نوین مدیریتی و طراحی الگوها و شاخص های مناسب پاسخ دهند و سکان مدیریتی خود را ناخدایی بدست بگیرند نه کدخدایی…..
به دلایل مختلف ماهیت فعالیتهای فرهنگی و هنری و مسایل خاص و مرتبط با آن، مدیریت، تصمیمگیری و برنامهریزی در عرصههای فرهنگی و هنری از اقتضائات ویژهای برخوردار است که عدم توجه به آنها منجر به شکست یا توقف اهداف در نظر گرفته شده خواهد شد. بنابراین تنها در پرتو توجه و امعان نظر جدی به این ویژگیها است که امکان مدیریت، سیاستگذاری و راهبری نهادها و فعالیتهای تخصصی در حوزههای مختلف فرهنگی و هنری میسور و امکانپذیر خواهد شد. با این همه، به نظر میرسد تاکنون توجه کافی به تدوین تجارب عملی و علمی بهدست آمده و مشکلات موجود در حوزه مدیریت و برنامهریزی فرهنگی و هنری صورت نگرفته است و سکان مدیریتی آن همچنان کدخدایی ادهره می شود نه ناخدایی.
علامت سوال بزرگ پیش روی ما اینست که اساسا چرا سازمان ها و نهادها مثلا فرهنگی وهنری در وضعیت موجود باید مسولیتی داشته باشند که به جای صدا وسیما سریال بسازند، به جای وزارت فرهنگ وارشاد فیلم بسازند. مراکز فرهنگی و هنر داری بکنند، جشنواره های سینمایی و فرهنگی برگزار کنند. اینها همه تکیه بر مدیریت کدخدایی دارند که ساختارهای اساسی مدیریت ناخدایی بر فرهنگ و هنر این مرز و بوم را دستخوش تغییرات جبران ناپذیر کرده است. وظیفه دولت و سیاستگزاران عرصه فرهنگ و هنر مدیریت، حمایت، هدایت و بسترسازی وزیر ساختی است تصویرسازی مثبت و قابل پیش بینی از آینده روشن و امیدوارانه پیش روی اهالی فرهنگ هنر قرار دادن که می تواند مهمترین خروجی حوزه فرهنگ و هنر باشد. اگر مدیریت ها در حوزه فرهنگ و هنر بر مبنای مدیریت ناخدایی باشد وظیفه مدیران ما قبل از هرچیز حفظ فرهنگ و هنر و اهالی آن است. اگر در شرایطی باشیم که همه متغیرهای فرهنگی و هنری خوب باشد و ما هم امیدوار باشیم که هنر نیست. امیدواری زمانی معنا دارد و فضیلت است که شرایط دشوار، مبهم و ترس آور است.
وظیفه مدیریتی ما در حوزه فرهنگ و هنر تاکید میکنم وظیفه مدیریتی همه مدیران ما اینست که چراغ فرهنگ و هنر را برای اهالی آن امیدوارانه و روشن نگاه دارند. ته دل هنرمندان را خالی نکنند. اگر اعتراضی داشتند صبورانه بشنوند و دل ببندند بجای دل بستن به هنر، هنرمند را ببیند چرا که این هنر جذاب و اثر گذار زاییده ذهن و فکر خلاق هنرمند است و برای من سیاست های تعریف شده علمی، آموزشی و عملی حاکم بر انجمن سینمای جوانان کشور و مراکز آموزشی فرهنگی و هنری مناسب و متناسب بسیار حائز اهمیت است. امیدوارانه به آینده حوزه فرهنگ و هنر ، که امیدوارم رویکرد ناخدایی در مدیریت را پیشروی خود داشته باشند و از بسیاری مصلحت اندیشی های کدخدایی پرهیز نمایند…
واقعا در شرایط کنونی جامعه نمیشود آرزو کرد که در حوزه حساس و پر از احساس، فرهنگ و هنر تهدیدات و تحریفات نباشند. این سنت صنعت است که چالش ها باشند. مهم آن است که ما چگونه هنرمندانه تهدیدات را تبدیل به فرصت ها یا حداقل به تهدیدات غیرموثر کنیم و بین سنت و صنعت میانگین بگیریم.
به اعتقاد نگارنده، اساسی ترین نقاط ضعف و نقصان در حوزه فعالیت های فرهنگی و هنری کشور تا زمانی که سکان مدیریتی آن کدخداییست در این حوزه های ابهام در ماموریت ها و وظایف محوله به سازمان ها و نهادهای فرهنگی و هنری، وجود موازی کاری و تداخل وظایف گسترده، کمبود امکانات و بودجه برای توسعه فعالیت ها، فقدان مکانیزم های نظارتی کارآمد، تعدد مراکز تصمیم گیری و سیاست گذاری، نبود روابط ارگانیک تعریف شده، تصمیم گیری بر اساس وضعیت موجود و نبود برنامه های جامع آینده نگر، تمایل به استفاده از شیوه ها و ابزارهای سنتی و کمبود توجه به نوگرایی، گسترش مدیریت سلیقه ای و موردی در حوزه تولیت فعالیت ها، جداسازی مدیریت فرهنگی و هنری از مدیریت کلان کشور ولاغیر می باشد.
از دیگر عواملی کـه می توان به عنوان چـالش از آن نام برد. حرکـت شتابان سازمان ها و نهادهایی است که به سمت تاسیس و راه اندازی مراکز مختلف فرهنگی و هنری رفته و درنتیجه حرکـت به سوی انجام فعالیت های موازی، این حرکت نه تنها بــا شــعار مــشارکت مردمــی و جلــب حــضور آنــان در فعالیت هـای فرهنگـی و هنری همخوانی دارد بلکـه سـازمان هـا و نهادهایی را علم کرده است که مکـرر وموازی اقدام به تولید آثاری خنثی می نمایند. بـه گونه ای که امروزه روز در کشور به غیر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که بزرگترین دستگاه فرهنگی دولتـی محسوب میشود و شورای عالی انقلاب فرهنگـی کـه عالی ترین مرکـز سیاسـتگـذاری فرهنگـی حکـومتی است، سازمان ها و نهادهای متعدد دیگـری در بدنه دولت و حکومت ایجاد شده است که به طـور رسمی متولی رشد و توسـعه فرهنـگ و هنر در جامعه مـی باشـند و بـا بودجه های مناسب دولتی مشغول فعالیت هـستند کـه تـا کنون تاثیر چنـدانی بـر بهبـودی مولفـه هـای فرهنـگ و هنر اسلامی نداشته انـد. بـه عبـارت دیگـر، مردمـی سـازی فعالیـت هـای مربـوط بـه فرهنـگ و هنر جـای خـود را بـه سازمان سازی فرهنگی داده است.
در جامعه امـروز مـا آنچه مهم است تمرکز در عرصه فعالیت های فرهنگـی و یا دست کم نظارت متمرکز بر فعالیت های فرهنگـی است تا برای برخورداری از توسعه فرهنگی و هنری منجر به تصمیم گیری و برنامه ریزی سازمان ها و نهادهای جامعه مبتنی بر مکانیسم های علمی و دقیق بر اساس مدیریت ناخدایی گردد. اما آنچه در جامعه فرهنگ و هنر ما اتفاق افتاده ، تصمیم گیری های غیر علمی و عملی تنها بر اساس رویکرد کدخدایی است.
من همچنان نگران و پریشان در این بازار آشفته مدیریت کدخدایی حوزه فرهنگ و هنر هستم تا یکی پیدا کند عناصر نظارت و حمایت و هدایت را، که خود حکایت و قصه پر غصه دارد هفتاد من……»
انتهای پیام/
There are no comments yet