مستند «رزم آرا، یک دوسیه مسکوت» روایتی تازه از زندگی و ترور
رزم آراست. رزمآرا نخستوزیر شاه بود که تنها هشت ماه دوام آورد و سپس ترور شد.
این مستند به کارگردانی احسان عمادی هماکنون در گروه هنر و تجربه در حال اکران
است. با کارگردان این اثر که تجربه ساخت مستندات تاریخی دیگری را نیز در کارنامه
خود داشته است به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
بیشتر مستندات تاریخی و سیاسی تولیدات سفارشی است
و معدود مستندسازانی هستند که بهصورت مستقل سراغ ساخت این مستندات بروند چرا که
از سوی دیگر بهخاطر حساسیتهایی که متوجه این حوزه است ورود به آن کار سادهای نیست.
شما پیش از این، سابقه ساخت مستندات سیاسی و تاریخی داشتید، به چه دلیل بیشتر به
این فضا گرایش دارید؟
این را بگویم که من خیلی با عنوان سفارشی مشکلی ندارم، میتوان
یک کار سفارشی را هم بهشکل درست و خوب انجام داد بهطوری که نگاه شخصی کارگردان
در کار دخیل باشد همین طور نظر سفارشدهنده جلب شود و همان مسیری که مد نظر دارد
طی شود. اینها گفتم تا بدانید من نسبت به کلمه سفارشی جبههگیری ندارم اما مستند «رزمآرا،
یک دوسیه مسکوت» به هیچ عنوان سفارشی نبود.
اما شما براساس دغدغههای شخصی خودتان سراغ
این سوژهها رفتید!
من با حسام اسلامی که تهیهکننده هر دو مستند من بوده است
آشنایی چندین سالهای داریم. ابتدا قرار بود پروژه قبلی من با عنوان «محاکمه» که درخصوص
دادگاه مصدق بود را خود آقای اسلامی بسازند حتی بخشی از مراحل تحقیق و پژوهش را هم
جلو برده بودند اما منصرف شدند و پیشنهاد ساخت آن را با من مطرح کردند، من هم
پذیرفتم. حتی در ادامه مسیر حسام اسلامی پیشنهاد داد اگر طرحی در این فضا دارم
مطرح کنم و با یکدیگر همکاری کنیم. از آنجایی که بهشخصه به این حوزه علاقه دارم
و همواره مطالعاتی داشتم و به سبب پروژه «محاکمه» وسعت مطالعات و دانستههایم درباره
تاریخ معاصر بیش از پیش شد. طرح مستند «مردان شاه» را که به ده نخستوزیر شاه
پهلوی میپرداخت و همین طور طرح مستند «رزمآرا، یک دوسیه مسکوت» را ارائه دادم.
برای خود من تاریخ از منظر دانستن آنچه در گذشته اتفاق افتاده است و اینکه آنچه
در حال حاضر مولد چه اتفاقاتی بوده بسیار جذاب است اما فارغ از آن بخش داستانی و
سینمایی تاریخ هم برای بسیار جالب است و حتی میتوانم بگویم برایم نسبت به بخش اول
جذابتر است، به نظرم کشمکشها، کاراکترها، توطئهها، فراز و فرودها قصههای تاریخی
و… دستمایه بسیار خوبی برای خلق سریال، فیلم داستانی، مستند و… است و همه جای
دنیا این اتفاق میافتد. به نظرم تاریخ گنج آمادهای است که افراد علاقهمند و
پایه کار میتوانند از آن به بهترین شکل استفاده کنند، البته این نکته را هم بگویم
در مدیوم سینما این کار سرمایه نیز طلب میکند.
هر دوره از تاریخ، موافقان و مخالفان خاص خود
را دارد و یا تعبیرهای متفاوتی از یک واقعه تاریخی وجود دارد. در چنین شرایطی در
پرداخت به موضوع قتل رزمآرا سعی کردید بیقضاوت جلو بروید؟
یک اصطلاحی مد شده است که فیلم ایکس فیلم بیطرفانه و بیقضاوتی
است که حتی دوستانی که بهدرستی از این کلمه استفاده میکنند از کلمه درستی
استفاده نمیکنند. به نظر من مستندساز نه میتواند و نباید بیقضاوت باشد چرا که
فیلمسازی بیطرفانه و کاملا بیقضاوت منجر میشود به یک اثر خنثی که هیچ سوال و
پرسشی را در ذهن مخاطب ایجاد نمیکند. یک صورتجلسه از یک جلسه اداری تقریبا یک روایت
بیقضاوت است که برای هیچکس جذابیتی ندارد، میتواند ماده خام خوبی باشد اما فینفسه
جذابیتی ندارد. به نظرم منصفانه تعبیر بهتری است تا بیقضاوت. فیلمساز قضاوت دارد
اما زمانی اتفاق بهتری میافتد که فیلمساز در جهت ارائه قضاوت خود منصف باشد. یک
مسئله مهم دیگر درخصوص بیشتر مستندها چه آنهایی که ما میسازیم و چه آنهایی که
در شبکههای ماهوارهای ساخته و پخش میشود، وجود دارد و این است که مستندساز
جوابی درباره پرسشی داشته است و بهدنبال اثبات جواب خود میگردد اما به نظرم
بهترین پروسهای که میتواند طی شود این است که مستندساز در مراحل تحقیق پرسشی
برایش شکل بگیرد و خودش بهدنبال پاسخ آن پرسش بگردد. اگر مستندساز در چنین مسیر و
فرآیندی قرار بگیرد به نظرم اثرش به آن چیزی که به اشتباه میگویم بیطرفانه و من
میگویم منصفانه، نزدیکتر خواهد شد. اما وقتی شما جوابی داشته باشی و بخواهی آن
را ثابت کنی مثلا بگویی آقای ایکس چنین شخصیتی داشته است همه چیز به گونهای دیگر
جلو میرود. تاریخ پدیده عجیبی است، شما میتوانی خیلی از گزارهها را فارغ از آنکه
واقعیت داشته است یا نه با انتخاب برخی وقایع و شکل چیدمان آنها در روایت ثابت
کنی، کار خیلی سختی نیست برخی وقایع را حذف میکنید و برخی دیگر را پررنگ میکنید
و درنهایت به آن جوابی که از ابتدا در ذهن داشتید میرسید، اما مخاطب هم معمولا
باهوشتر از این حرفهاست و دست شما را میخواند. اگر بخواهم خلاصه بگویم یک
مستندساز باید قضاوت داشته باشد و خیلی جسورانه میگویم فیلمهایی که من ساختم نیز
فیلمهای بیطرف به معنای خنثی و بیتفاوت نبودند اما در عین حال فرآیند تحقیق و
ساخت اثر به این شکل نبوده که دنبال اثبات گزارهای از پیش تعیینشده باشیم و در
مرحله تحقیق دنبال پاسخ پرسشهایمان بودیم.
درگیر ممیزی و یا حساسیتی در پرداخت به موضوع
مستند نشدید؟
ما دوست داشتیم و داریم این فیلم در کشور خودمان نمایش داده
شود و مخاطب ایرانی آن را ببیند و درباره آن صحبت کند. مستند «رزمآرا، یک دوسیه
مسکوت» حساسیتهای ویژهای داشت و کسانی که درگیر این پرونده بودند افراد مهم و
تثبیتشده تاریخی بودند، ما از ابتدا میدانستیم اگر بیاحتیاطی کنیم ممکن است در
نمایش و پخش فیلم مشکلاتی بهوجود بیاید یا برچسب جانبداری به آن بخورد که اگر این
اتفاقها برای فیلم میافتد نوعی شکست محسوب میشد بنابراین سعی کردیم در پروسه
ساخت فیلم این حساسیتها را لحاظ کنیم. ممیزی به این معنی که بگویند این صحنه را
دربیاورید وجود نداشت اما ما به حساسیتها اشراف داشتیم و آنها را لحاظ کردیم.
در حال حاضر تنها بستر اکران آثار مستند گروه هنر
و تجربه است و این فرصت یک غنیمت به حساب میآید. اما شما کم وکیف شرایط اکران در
این گروه را چطور میبینید؟
همانطور که شما گفتید اینکه هنر و تجربه امکانی برای
نمایش آثار مستند فراهم کرده است یک غنیمت به حساب میآید و باید قدر آن را دانست
چرا که پیش از این مستندها در سینما کمتر امکان نمایش داشتند و فقط شبکه مستند
تلویزیون کمی جدی به این قضیه پرداخته بود که البته پیش از آن هم عملا فرصتی برای
نمایش آثار مهیا نبود. در چنین شرایطی واقعا باید وجود هنر و تجربه را قدر دانست
اما برای آنکه شرایط بهتر شود باید حساسیتهایی لحاظ شود و مراقبتهایی صورت
گیرد. باید به یک مسئله هم توجه کرد؛ فیلمهایی که در هنر و تجربه اکران میشوند
از اسم آن مشخص است یعنی آثاری که تجربهای جدید به حساب میآیند. به عقیده من
فیلمهای مستندی که در این گروه اکران میشوند میتوانند با این رویکرد انتخاب شوند
که ذهنیت مخاطب را بشکنند و حتی به جریان ساخت مستندها جهت بدهند.
بازخوردهای مخاطبان را تا به امروز چطور
دیدید؟
نظرات و بازخوردهای مردم را در صفحات اجتماعی دنبال میکنم
و خوشبختانه کسانی که کار را دیدند به آن لطف داشتند اما در بین این نظرات بعضا با
این سوال مواجه شدم که آیا روایت این فیلم بیطرفانه است؟ انگار بخشی از مخاطبان
پیش از تماشای فیلم جوابی در ذهن خود دارند و میخواهند با دیدن فیلم ببینند چقدر
از آن جواب در فیلم وجود دارد و بر همین اساس به فیلم نمره میدهند. من در پروسه
پژوهش همانطور که گفتم اصلا چنین نگاهی نداشتم و به نظرم این تلقی، تلقی درستی
نیست. هر فیلم تاریخی از دل نگاه و برداشت شخصی سازنده آن بیرون میآید و دریچهای
را میتواند باز کند. امیدوارم مخاطب پیش از تماشای این فیلم ذهن خود را از همه پیشفرضها
خالی کند چرا که حتی خیلی از همین پیشفرضها در پروسه تحقیقات برای من به چالش
کشیده شد و زیر سوال رفت و حتی برای برخی مخاطبان نیز این اتفاق افتاد و یا دستکم
در ذهنشان چند سوال اساسی شکل گرفت. فکر میکنم اگر مخاطب بدون پیشداوری نسبت به
شخصیتهای تاریخی، فیلم را ببیند، لذت بیشتری نیز خواهد برد.
ملیکا مومنیراد
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است