«شازده کوچولو»، اثری آشنا از آنتوان دوسنت اگزوپری است که حوادث شگفتانگیز
آن با نکتههای دقیق و عمیق روانی همراه است. «شازده کوچولو» یکی از مهمترین آثار
سنت اگزوپری بهشمار میرود که در قرن اخیر سوّمین کتاب پرخواننده جهان است. این
اثر از حادثهای واقعی مایه گرفته که در دل شنهای صحرای موریتانی برای سنت
اگزوپری روی داده است؛ اثری پرخواننده که میتوان گفت اکثریت مردم دنیا حداقل یک
بار زمان خود را به خواندن این کتاب پر فراز و نشیب اختصاص دادهاند.
به نمایش در آوردن چنین داستانی که هر خوانندهای برداشتی از آن را در ذهن خود به تصویر کشیده،
ریسکی بزرگ است که مصطفی قربانپور آن را به صحنه برده است. تئاتر «شازده کوچولو»به نویسندگی و
کارگردانی مصطفی قربان پور و بازی تاثیرگذار بهناز جعفری،کیکاووس یاکیده و مسعود
کرامتی، ذهن هر مخاطبی را از ابتدای نمایش تا پایان، با ماجراهای پر فراز و نشیب و
پیچیده «شازده کوچولو» این شخصیت خیالی داستان آنتوان دوسنت اگزوپری همراه میکند.
به بهانه اجرای این تئاتر نام آشنا در تماشاخانه ایرانشهر که از ۲۹مرداد ماه به روی صحنه رفته است، با
مصطفی قربان پور نویسنده،طراح و کارگردان این نمایش جذاب گفتوگویی داشتیم که در
ادامه میخوانید.
آقای قربان پور در ابتدا از ایده تا اجرای این تئاتر برایمان بگویید؛
چطور شد که تصمیم گرفتید «شازده
کوچولو» را با این فرم روی صحنه بردید؟
«شازده کوچولو» از ۲۸سال پیش با من است، موجود تاثیرگذاری که مسیر من را در زندگی
عوض کرده است. من۱۵ سال پیش نیز از این اثر اجرای صحنهای داشتم که با همراهی
علی سرابی و سارا پورصبری و امین خرمی این کار اجرا شد. سالها گذشت و این فکر همواره
با من همراه بود که این اثر با اجرایی خاص
که خودم به آن علاقه دارم روی صحنه برود؛ با گذشت زمان و به دست آوردن یک سری از چیزهای
جدید و با داشتن همان اندوختههای قبلی، کار
را مجدد روی صحنه بردم که ماحصل آن اجرایی است که اکنون در تماشاخانه ایرانشهر میبینیم.
با توجه به شناخته شده بودن اثر «شازده کوچولو» اجرای این نمایش کاری
پر ریسک است، چراکه پسِ ذهن مخاطب جایگاهی به این داستان اختصاص داده شده است؛ از طراحی
این نمایشنامه و تغییرات آن نسبت به داستان اصلی برایمان بگویید.
اجرای «شازده کوچولو»کاری بسیار سخت و خطرناک است و بسیار ترس دارد. شبیه
کتابی است که نمیشود در آن دست برد و صحنهای کردن آن کاری بسیار دشوار است. علاوه
بر اینکه افرادی هم به روی این اثر تعصب داشته و بسیار دوستش دارند و از آن مراقبت
میکنند. مدتی با همه این ترسها درگیر بودم و بعد از آن تصمیم گرفتم نگاه خودم را که نشات گرفته از فهم و توان من از
این داستان است، روی صحنه ببرم و هرکس هر طور که مایل است از آن برداشت کند. اینگونه
بود که به طور جدی شروع به نگارش این نمایشنامه کردم و حدود یک سال طول کشید تا نمایشنامه
من به اجرا تبدیل شود.
شاید بتوان این طور گفت که در انتخاب بازیگران، ترکیب مناسبی را میبینیم؛
راجع به انتخاب بازیگران این نمایش و قرار گرفتن دو مرد و یک زن توضیح دهید.
اگزو پری در سال ۱۹۴۴سقوط
کرد، زمانی که ۴۴سال داشت و بیش
از ۵۰سال بعد در جزیره کریس توانستند هواپیمای او را پیداکنند.
حدس و گمان من این است که همه داستانهای «شازده کوچولو» اتفاقاتی است که برای شخصِ
اگزوپری افتاده است؛ یعنی در کویر برهوتی گیر افتاده و شروع به بیرون کشیدن درونیات
خود کرده است. اگزوپری جغرافی دان، فانوس بان، تاجر پیشه و…. بوده است؛ حتی میتوان
گفت روباه نیز بوده است. علت اینکه دو مرد و یک زن را برای این نمایش انتخاب کردم بخش
زنانه وجود اگزوپری بود که در نهایت، نقش روباه را در نمایش به صورت مرد نشان دادم.
اگزوپری عاشق عشق ورزیدن بُعد مادگی وجودش بوده اما بعد مردانه وجودش قویتر بوده
است که همین موضوع باعث شد در این نمایش از دومرد استفاده کنم. بدون بعد زنانگی، اگزوپری
نمیتوانست «شازده کوچولو» را بنویسد و هیچ مردی نمیتواند بدون شناخت بعد زنانه اثر
هنری خلق کند. اینکه چرا از بهناز جعفری،کیکاووس یاکیده و مسعود کرامتی برای ایفای
نقشها استفاده کردم مسئله پیچیدهای است. هر کارگردانی در هنگام نوشتن نمایشنامه افراد
خاصی را در نظر دارد ولی در زمان اجرا باید آنها را عوض کند چون آن افراد درگیر کارهای
مختلف هستند.
به عنوان یکی از مخاطبان این تئاتر، مسئلهای که در زمان تماشا ذهن را
درگیر میکرد، متغییر بودن نقش «شازده کوچولو» در بین سه بازیگر روی صحنه بود. به چه
دلیل ایفاگرنقش «شازده کوچولو»ثابت نیست و
در هر پرده تغییر میکرد؟
مطمئنا کارگردان با این نوع چیدمان هدفی داشته و آن این است که «شازده
کوچولو» خودِ اگزوپری بوده است؛ یعنی وحدت در کثرت مولا، وحدانیت سهروردی، عرفان اشراقی
در کنار اگزیستانسیالیسم. این اثر هم فلسفه و عرفان شرقی دارد و هم فلسفه عرفان غربی
و آنقدر زیبا و درست در کنار هم چفت شده که حیرت انگیزاست. برای همین نگاه من پهلو
به پهلوی عرفان شرقی بوده است. من اشراقی هستم و
مولانا، خیام، سهرودی و… را دوست دارم و بحث من در این کار این بود که همه اینها یک وجود دارند و ما زمانی که به یگانگی
برسیم به ربوبیت خواهیم رسید. این وحدتِ در کثرت، که اگزوپری در نقشهای مختلف تکثیر
شده دلیل این است که بگویم همه اینها یک لباس دارند. میتوان آن را از این بعد نیز
نگاه کرد که او یک خلبان بوده که گرمای زیاد،تشنگی و گشنگی باعث توهم او شده است.
فکر نمیکنید این متغییر بودن مخاطب را در ابتدای نمایش درگیر و گیج میکند؟
اولا که تئاتر باید ذهن را درگیر کند ولی اینکه تماشاچی تا ۱۰دقیقه اول گیج باشد را حق میدهم اما با
توجه با اِلمان شال زرد، من اگر تماشاچی باشم زود تشخیص میدهم که کارگردان از این
تغییرات هدفی را دنبال میکند.
فکر میکنید با توجه به شناخته شدن این داستان و دوستداران بسیار آن،
اجرای این نمایش میتواند پلی برای ادامه مسیر در جهت روی صحنه بردن نمایشهای بعدی
شما باشد یا ممکن است با توجه به نقدهای انجام گرفته توسط افراد متعصب مانع کارهایتان
در آینده باشد؟
کار نکردن و نمایشی را روی صحنه نبردن، آنقدر قضیه پر اهمیتی نیست که
فرد دهانش را ببندد و یک سری از مسائل را نگوید که نکند در کارهای بعدی با مشکل روبهرو
شود. من دوست داشتم حرفم را بزنم و خداروشکر میکنم که توانستم این کار را انجام
دهم و اگر قرار باشد بعد از این حرفی نزنم و ساکت بمانم هم مشکلی نیست. قصه، «ماجرای
همین یک حرف برایم بس است» خواهد بود.
قصد ساخت فیلم سینمایی «شازده کوچولو»را ندارید؟
ساخت این داستان در قالب یک اثر سینمایی بسیار ترسناک است اما شاید یک
روزی آن را بسازم.
اگر صحبتی باقی مانده بفرمایید.
از همه دوست داران تئاتر در هر رده سنی دعوت میکنم تا به تماشای «شازده
کوچولو» که هرشب ساعت ۲۱:۳۰ در
تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه می رود، بنشینند.
زهرا دمزآبادی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است