ماست‌مالی نمی‌کنم! | پایگاه خبری صبا
امروز ۶ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰
سروش قهرمانلو  به صبا می‌گوید:

ماست‌مالی نمی‌کنم!

ماست‌مالی نمی‌کنم یا دست‌کم فکر می‌کنم که ماست‌مالی نمی‌کنم که در دانشگاه ریاضی خوانده‌ام و ما در ریاضی نمی‌توانستیم قضیه‌ای را با ماست‌مالی اثبات کنیم؛ واقعا نمی‌شود! باید از مسیر درست برویم و باید به نتیجه درست برسیم

سروش قهرمانلو؛ آهنگساز، نوازنده سه‌تار، گیتار و خواننده و
همچنین ابداع‌کننده و نوازنده ساز سه‌تار الکتریک است. او سال‌ها پیش گروه «نیوش»
را تاسیس کرد و این گروه با همکاری آرش قهرمانلو(مدیر)، کیکاووس مختاری(پیانو و
تنظیم) و دیگر اعضا، سال‌هاست که موسیقی خاص خود را ارائه می‌دهد. قهرمانلو در
موسیقی ایرانی از محضر اساتیدی نظیر زنده‌یاد جلال ذوالفنون بهره برده اما شیوه
خودش را در مسیر موسیقی پیش برده است. او این روزها با گروه نمایش «چهارمین شنبه»
به‌عنوان آهنگساز، نوازنده و بازیگر همکاری می‌کند و تعدادی از قطعات جدید گروه «نیوش»
را هم روی صحنه تئاتر پالیز به اتفاق چند تن دیگر از موزیسین‌ها اجرا می‌کند. به
همین بهانه با او درباره مسائل مختلفشان در گروه «نیوش» و همچنین موسیقی تئاتر گفت‌و‌گو
کرده‌ایم.

همان‌طور که مستحضر هستید موسیقی گروهی در
ایران خیلی مناسب نیست اما خوشبختانه گروه «نیوش» چندین سال است که فعالیت جدی و
تاثیرگذاری در موسیقی داشته است. این روزها وضعیت گروهتان چگونه است و مشغول چه
کارهایی هستید؟

وضعیت گروه خوب است و خوشبختانه حالمان خوب است چون به‌تازگی
از نظر خودمان موسیقی‌های خوبی ساخته‌ایم. پیش‌تر هم گفته‌ام ما تا وقتی از موسیقی
لذت نبریم آن را منتشر نمی‌کنیم. اول باید خودمان آن را بپسندیم بعد برای نشر
اقدام کنیم. به این فکر نمی‌کنیم اکنون چه چیزی مد است و برویم آن را بسازیم و
بفروشیم. به این فکر می‌کنیم ابتدا چه چیزی خودمان را اقناع می‌کند، چه چیزی ساخته‌ایم
که اگر در آینده خودمان بشنویم شرمسار نشویم از این که چنین چیزی ساخته‌ایم. الان
در مرحله‌ای هستیم که خودمان از شنیدن آهنگ‌هایی که ساخته‌ایم لذت می‌بریم. همه
وقت، دقت و تلاشمان را روی کارمان می‌گذاریم. من از تئاتر که بیرون می‌آیم مستقیم
به استودیو می‌روم و تا ۴بامداد ظریف‌کار‌ی‌های روی قطعات را انجام می‌دهم تا
زمستان که این آلبوم به امید خدا منتشر می‌شود با کیفیت مطلوبی به‌ دست مردم برسد.

یکی از مسائلی که در موسیقی شما خیلی برجسته
است ادوات‌سازی است. چه ‌سازی که خودت ساخته و ابداعش کرده‌ای یعنی سه‌تار الکتریک
و چه ادوات دیگری که خود و دیگر نوازندگان «نیوش» استفاده می‌کنید. می‌خواهم بدانم
آیا در آلبوم بعدی هم به همین روال از ادوات آکوستیک و الکتریک در قطعات استفاده
خواهید کرد و قطعاتتان چقدر براساس این نوع استفاده که دیگر مال خودتان کرده‌اید و
به‌نوعی امضای سروش قهرمانلو یا امضای گروه «نیوش» شده، ساخته‌ شده‌اند؟

همچنان به‌شدت هست؛ این فقط امضای من هم نیست، امضای
کیکاووس و آرش هم هست به این دلیل که آن‌ها به من می‌گویند من چه چیزی بزنم.
اصواتی اصلا به گوش من نرسیده که کیکاووس به من می‌گوید چگونه و چه چیز را بزنم یا
اصلا چه نت‌هایی را بزنم. ما در کارمان از نویزهایی استفاده می‌کنیم که مختص به
خودمان است؛ نه این‌که خود نویز مختص به ما باشد بلکه نوع استفاده از آن نویز است
که مختص به خودمان است. همین‌طور مثلا در تنظیم، کیکاووس از ضدضرب‌هایی استفاده می‌کند
که خودم جای دیگری نشنیده‌ام و شاید آشنایی‌زدایی‌هایی باشند که به گوش من
آزاردهنده که نیست هیچ بلکه خوشایند هم هست. این‌که ما سعی داریم از آن امضایی که
به آن اشاره کردید استفاده کنیم از وضعیت «سعی» گذشته و دیگر حالت درونی پیدا کرده
است. در آلبوم جدیدمان هم زیاد وجود دارد و به‌شدت هم از این موضوع خوشحال هستیم.

نکته‌ای در قطعات گروه «نیوش» وجود دارد
استفاده از اشعار خاصی است که علاوه بر مضامین و فحواهای اجتماعی که در آن‌ها هست،
از یک‌سری وزن‌های پیچیده و خاص هم تبعیت می‌کند که این موضوع قطعا کار شما را به‌عنوان
آهنگساز و تنظیم‌کننده برای تلفیق شعر با موسیقی اگر نگوییم بسیار دشوار که دست‌کم
بسیار پیچیده می‌کند. مثل همان شعری که از علی‌اکبر یاغی‌تبار اجرا کردید. تاکنون
با این چالش چگونه مواجه شده‌اید؟

استادان من عبداله کوثری و جلال ذوالفنون بوده‌اند. هر دو
در شعر بسیار دقیق بوده‌اند و هر دو این دقت نظر را به من گوشزد می‌کردند. اصلا من
در مواجهه با وزن‌های خاص است که خلاقیتم تحریک می‌شود و این موضوع را دوست دارم؛
یکی از تمریناتم این است که اشعاری که محتوای خاصی ندارند را به‌عنوان یک بازی
ذهنی رویشان موسیقی می‌گذارم اما هیچ‌وقت از آن‌ها استفاده نمی‌کنم. بله مواجه شدن
با این‌گونه وزن‌ها و برآمدن از پس این کار بسیار برایم لذت‌بخش است.

در این گونه شعرها آهنگساز و خواننده مجبور می‌شوند
فرم جملات و کلمات را به هم بزنند یا بخش‌هایی را سریع‌تر یا کندتر از بخش‌های
دیگر ادا کنند.

دقیقا معنی این نتیجه این است که آهنگساز از پس آن شعر
برنیامده است که مجبور می‌شود یا شعر را فدای موسیقی کند و یا موسیقی را فدای شعر
کند. خود من بارها به این نقطه می‌رسم اما همین‌جا پروسه آهنگسازی متوقف می‌شود تا
از پس این معضل بر بیایم. ماست‌مالی نمی‌کنم! از این جهت می‌گویم ماست‌مالی نمی‌کنم
یا دست‌کم فکر می‌کنم که ماست‌مالی نمی‌کنم که در دانشگاه ریاضی خوانده‌ام و ما در
ریاضی نمی‌توانستیم قضیه‌ای را با ماست‌مالی اثبات کنیم؛ واقعا نمی‌شود! باید از
مسیر درست برویم و باید به نتیجه درست برسیم. فرض فلان است و حکم بهمان؛ از فلان
باید به بهمان برسیم. خوب من وقتی نزد کوثری و ذوالفنون کار کردم یکی از حساسیت‌هایم
همین تلفیق شعر و موسیقی بود. این‌که چگونه باید تلفیق شود تا مفهوم تغییر نکند و
معوج نشود.

یکی از مواردی که در این موضوع به شما کمک می‌کند
استفاده از سه‌تار و سه‌تار الکتریک است که لهجه شعر فارسی را بهتر می‌توانید با
ربع‌پرده‌های آن و ریتم‌های خاص اجرا کنید. درست است؟

تاحدودی کمک می‌کند
ولی نه به‌طور کامل. اتفاقی که در موسیقی راک امروز ایران افتاده که من آن را پاپ‌راک
می‌دانم و آن این است که فارسی شدن راک در تلفیق زبان فارسی با آن فرم موسیقی راک
است و الان چیزی که از موسیقی غربی راک وارد ایران می‌شود، اکسنت‌ها و ضرب‌آهنگ‌ها
براساس موسیقی غربی و براساس زبان غربی است و حالا می‌خواهند آن را بیاورند و این
اکسنت‌ها و ریتم‌ها را به‌زور به خورد زبان فارسی بدهند. درحقیقت باید اکسنت‌های
زبان فارسی را به موسیقی بدهیم و ما همین کار را می‌کنیم. یعنی درست برعکس حرکت می‌کنیم
همان‌طور که موسیقی ایرانی در طول تاریخ به‌شدت تحت تاثیر زبان و ادبیات فارسی است
و برخی می‌گویند اصلا موسیقی و شعر ایرانی قابل تفکیک از یکدیگر نیستند. یعنی همه
ردیف موسیقی ایرانی را می‌توانید با کلمات بیان کنید چون ریتمش براساس زبان فارسی
است بنابراین اگر قرار باشد راک فارسی هم بسازیم باید به اکسنت زبان فارسی دقت
کنیم.

چگونه به گروه نمایش «چهارمین شنبه» پیوستید و
چه شد که موسیقی این اثر این گونه شد؟

مهرداد کورش‌نیا از قدیم دوست من بود و فارغ از تئاتر و
موسیقی یکدیگر را می‌دیدیم. یک بار او را برای تماشای کنسرتمان دعوت کردم و ما
معمولا پرفورمنس جمع و جوری در کنسرت‌هایمان داریم یعنی آرش روی صحنه خوشنویسی می‌کند
و از صدایش استفاده می‌کنیم و تقدم و تاخر ورود هنرمندان روی صحنه شکل اجرایی به
خودش می‌گرفت. همین اشکال اجرایی باعث شد ذهن مهرداد کورش‌نیا جرقه‌ای بخورد که
اصلا چرا این شکل از موسیقی روی صحنه نمایش دیده نشود؟ ماجرا را با من مطرح کرد و درنهایت
دو تا سه سال طول کشید تا منتج به همکاری در اثر حاضر شد و شما هم شاهدش بودید.

کاری با این موضوع ندارم که موسیقی در این اثر
چقدر پررنگ است یا کم‌رنگ است اما معمولا موسیقی در تئاتر بار زیادی از خلق لحظات
دراماتیک را به‌عهده دارد. منهای موارد مربوط به بازی درباره موسیقی نمایش
«چهارمین شنبه» فکر می‌کنید چه میزان این بار دراماتیک روی موسیقی‌ای که شما و
همکارانتان روی صحنه اجرا می‌کنید بوده است؟

قبل از این‌که پاسخ این سوال را بدهم باید بگویم که من یک
موزیسین هستم و اصلا دانشی نسبت به تئاتر ندارم و این تشخیص کارگردان بوده که من
موزیسین را برای بازی دعوت کرده و همچنین این جسارت من بوده که این را قبول کرده‌ام
و این که به‌شخصه بازی در این پروژه را هم قبول کردم دلیلش این بوده که دغدغه‌های
موسیقی در این کار بیان می‌شوند. یعنی وضعیت ما وضعیت یک میدان مین است که وسط این
میدان مین یک‌سری موزیسین در حال ساز زدن هستند. این دقیقا همان اتفاقی است که
احساس می‌کنم در زندگی روزمره‌ام جاری است. بله، بار دراماتیک در این نمایش در
درجه اول روی دوش موسیقی است چون مفهوم موسیقی است و درباره موسیقی است. در درجه
دوم هم روی دوش موزیسین است چون تعدادی موزیسین نمایش را بازی می‌کنند ضمن این‌که موسیقی
تکمیل‌کننده متن است چون اشعاری که خوانده می‌شود اشاره می‌کند به اتفاقاتی که در
متن تئاتر می‌افتد یعنی در ادامه‌اش است و در عرضش نیست و دیگر نام این موسیقی متن
نمی‌شود. یعنی موسیقی تبدیل به بخشی از فرم کار می‌شود.

روی صحنه می‌بینیم که شما با تعداد زیادی ساز
وارد می‌شوید و به فراخور قطعات از این سازها استفاده می‌کنید. این کار شما را روی
صحنه دشوار نمی‌کند؟

نمی‌دانم تاثیر مثبتی گذاشته یا نه، ولی ما کلی تمرین کردیم
که تعویض سازها و جابه‌جا شدنمان روی صحنه وقت کمتری را بگیرد. نکته اصلی این است
من با آن هیبتی که وارد صحنه می‌شوم که همه وسایلم روی دوشم است؛ این درست خود زندگی
عادی من است. یعنی در زندگی عادی وقتی قرار است به کنسرت بروم یا جایی بروم که ساز
بزنم دقیقا همین‌طوری می‌روم. به همین دلیل زیاد دور از ذهن خودم نیست که چگونه
این کارها را می‌کنم. ولی برای میزانسن و تئاتر که من چیزی از آن سر در نمی‌آورم
با کارگردان بارها و بارها اتود زده‌ و تمرین کرده‌ایم؛ زمانی که این جابه‌جایی‌ها
و تعویض سازها می‌برد خیلی طولانی‌تر بود اما الان به حداکثر ۱۵ثانیه رسیده است.

قطعاتی که روی صحنه اجرا می‌کنید برای همین کار
ساخته شده‌اند یا در گروه «نیوش» آن‌ها را ساخته و پرداخته‌اید؟

این‌ها در «نیوش» ساخته شده و برای این کار انتخاب شده‌اند.
ما با مهرداد هماهنگ شدیم تا قطعاتی که برای آلبوم بعدیمان هست را برای این تئاتر
استفاده کنیم.

در یکی از اجراهای نمایش، استاد حسین علیزاده
به سالن آمد و کار شما را از نزدیک مشاهده کرد نظر ایشان درباره نوع اجرای موسیقی
و به‌خصوص ساز سه‌تار الکتریک چه بود؟

بله. ما در این نمایش بار تئاتریمان با حضور دوستان
تئاتریمان بسیار پررنگ‌تر بود اما وقتی استاد علیزاده به‌ سالن آمد و به ‌تماشای
کار ما نشست به این معنا بود که دغدغه موسیقی و نگاه موزیسین‌ها به این تئاتر هم
جایگاه خودش را دارد. بعد از اجرا هم استاد علیزاده به بنده هم نظر لطفی داشت و از
کاری که کرده بودم خوشش آمده بود یعنی هم از قطعات موسیقی خوشش آمده بود و هم از
ساز سه‌تار الکتریک یعنی به‌ تعبیر خودش از ابتکار ساخت و استفاده از این ساز. به
یکی از دوستان گفتم که من کلکسیون خودم را کامل کردم و این سه‌تار الکتریک که برخی
نگاه انتقادآمیز به آن دارند تایید اساتید بزرگ موسیقی ایران را گرفته است و این
برای خود من کافی است. این اعتراض‌ها را درک می‌کنم اما تایید نمی‌کنم. این‌ها فکر
می‌کنند سه‌تار الکتریک می‌خواهد بیاید جای سه‌تار آکوستیک را بگیرد در حالی که
خود من سه‌تار آکوستیک خودم را که کنار نگذاشته‌ام. مگر وقتی گیتار الکتریک عرضه
شد جای گیتار آکوستیک و گیتار کلاسیک را اشغال کرد؟ مگر باغلاما که به‌شدت رویش
تعصب دارند الکتریک نشد؟ حالا دوستان بدون تحقیق و بدون مطالعه صحبت‌هایی از سر
دلسوزی می‌کنند.

به‌جز استاد علیزاده و زنده‌یاد استاد ذوالفنون
دیگر چه کسانی این ساز را تایید کرده‌اند؟

زنده‌یاد استاد محمدرضا لطفی هم خیلی خوششان آمده بود.
همچنین استاد هوشنگ ظریف. سه‌تار الکتریک خودش یک وسیله برای بیان چیزی است که در
ذهن من جریان دارد. این که من با این وسیله مفاهیم ذهنم را بیان می‌کنم مطلب مهم‌تری
است تا این که خود ساز چیست. استاد ذوالفنون تعریف می‌کرد پیش از انقلاب یک
فرانسوی که به مرکز حفظ و اشاعه سر می‌زده به سه‌تار پیکاپ وصل کرده بوده است. ۲۵سال
پیش هم پدر بابک راحتی که از سازنده‌های معروف ساز خراسان بود پیکاپ وصل کرده بود
به سه‌تار. سال‌های ۸۸ و ۸۹ هم نمایشگاهی بود که سازهای ابداعی در آن به‌نمایش
گذاشته بودند که چندین نفر پیکاپ روی سه‌تار را به‌شکل‌های مختلف قرار داده بودند.
چرا هیچ‌کدام از این‌ها به نتیجه نرسید؟ چون شیوه نوازندگی خاص آن ساز را پیدا
نکرده بودند و فقط به‌دنبال تقلید و تقویت صدای سه‌تار بودند. شما باید هویت دیگری
باشید. به همین علت هر کس این کار را کرده به نتیجه نرسیده است اما این ساز در حال
حصول به نتیجه است. استاد جلال ذوالفنون این ساز را دید و حتی آن را به‌دست گرفت و
با آن نواخت و اعتقاد داشت این ساز همراه‌کننده مطلوبی است. استاد هوشنگ ظریف
بسیار به ‌شوق آمد و البته همسر ایشان هم آن‌جا بودند که عکس‌العملشان نسبت به
صدای این ساز برای خود من خیلی جالب بود. درباره استاد لطفی هم در محفلی بودیم که
نهارخوری بود و پایین‌تر از مهمانخانه بود. تا صدای ساز را شنید به طبقه بالا آمد
و کنار من نشست و وقتی نواختنم تمام شد به‌طور دقیق از من مشخصات ساز را پرسید یعنی
چرا پیکاپ را آن‌جا گذاشتید و…. یعنی دقیق از ماجرا اطلاع داشت و وقتی خانم گلاب
آدینه آن‌جا پرسید که این چه‌سازی است و من به لکنت افتاده بودم که چه جوابی بدهم
استاد لطفی گفت: «این سه‌تار قرن۱۲ است». به هر حال بزرگان دیگری هم هستند که خیلی
علاقه‌ای به این ساز نداشتند اما اساتیدی که نام بردم برای ما مهم بودند که همگی
نسبت به کاری که با این ساز کردم نظر لطف داشتند.

سهند آدم‌عارف

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۵/۲۳۱/۳۴۳/۴۰۰
  • تمساح خونی
    168/280/427/250
  • مست عشق
    120/214/320/750
  • زودپز
    ۹۲/۶۲۸/۹۳۸/۰۰۰
  • پول و پارتی
    ۸۸/۷۵۹/۷۷۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۲۹/۱۰۴/۱۸۱/۵۰۰
  • قیف
    ۲۶/۲۷۷/۸۱۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۲/۳۰۵/۷۸۱/۱۰۰
  • قلب رقه
    ۱۲/۳۰۰/۹۶۸/۵۰۰
  • ملاقات با جادوگر
    11/345/347/500
  • شه‌سوار
    ۱۰/۲۲۹/۰۲۳/۵۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۰/۱۹۷/۸۹۳/۵۰۰
  • در آغوش درخت
    ۶/۶۷۶/۱۱۱/۵۰۰
  • آغوش باز
    ۲/۴۷۲/۷۲۵/۰۰۰
  • استاد
    ۵۰۴/۰۰۲/۵۰۰
  • آنها مرا دوست داشتند
    ۱۷۷/۱۶۵/۰۰۰
  • لختگی
    ۹۷/۳۶۵/۰۰۰
  • نفرین آرتا
    ۳۴/۴۳۵/۰۰۰