نمایش «بلوریها» نوشته فرهاد نقدعلی و با کارگردانی مریم
باقری این روزها ساعت۱۹:۳۰ در سالن شمارهیک عمارت نوفللوشاتو روی صحنه است.
محمدهادى عطایى، ایمان اشراقى، مهرخ افضلى و وحید نفر در این نمایش ۷۰دقیقهای به
ایفای نقش میپردازند. همچنین در این اجرا گروه موسیقی داتام بهصورت زنده گروه
بازیگران را همراهی میکنند. «بلوریها» زندگی چهار نفر در محلهای قدیمی را روایت
میکند. به بهانه این اجرا با مریم باقرى؛ کارگردان، ایمان اشراقی؛ بازیگر و تهیهکننده
نمایش و محمدهادی عطایی؛ بازیگر «بلوریها» گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
آقای اشراقی شما از اوایل دهه۸۰ که سریال «خطقرمز»
تولید و پخش شد تا امروز از دنیای بازیگری فاصله گرفته بودید، چه شد که تصمیم
گرفتید با «بلوریها» در مقام بازیگر و تهیهکننده به دنیای هنر بازگردید و به
تئاتر ورود کنید؟
ایمان اشراقی: متنی که فرهاد نقدعلی نوشته بود، بسیار قوی بود و از لحاظ محتوا بهرغم اینکه
فضایی نوستالژیک را برای مخاطب تداعی میکند، محتوایی کمیکتراژیک با ریشههای
ایرانی که ما با موسیقی آن را همراه کردیم به کار افزوده است که پیامرسان خوبی در
قالب نمایش محسوب میشود. از سویی دیگر بازیگران بسیار خوبی همچون وحید نفر،
محمدهادی عطایی و مهرخ افضلی گروه بازیگران نمایش را تشکیل میدادند. همچنین
کارگردانی مریم باقری را در «پابرهنه در پارک» دیده بودم که بسیار خوب بود. مجموع
این مسائل سبب شد به این نمایش بپیوندم از سویی دیگر قبلا بهعنوان یک بازیگر
تجاری مطرح بودم و درواقع جوان اول سریال «خط قرمز» و فیلمهای آن دوران محسوب میشدم
اما میخواستم بهخاطر عمق و اصالت هنر و بینش بازیگری به تئاتر ورود کنم تا
دوباره با شرایطی بهتر به بازیگری بازگردم. وقتی بازیگری در یک تئاتر جدی حضور
پیدا کند و نقش خود را هم درست اجرا کند، ریشههای عمیقتری در هنر و فرهنگ مملکت
پیدا میکند. نقش من واقعا دشوار بود و قاسم جعفری که کارگردان «خط قرمز» بود به
من گفت که دوره آموزشی بگذرانم اما من این کار را نکردم و از روز نخست تمرینها
کارم را بسیار خوب بلد بودم و نقش را بهخوبی درآوردم.
در «بلوریها» شما از موسیقی زنده استفاده کردهاید
و آنارام زهرایى؛ سرپرست گروه، آهنگساز، خواننده و نوازنده تار نمایش در نقش پدر هدایتالهخان
حضور دارد، هرچند این وجه تنها از طریق کلام به مخاطب منتقل میشود و خواننده،
بازیای در این زمینه ندارد. آیا این وجه در متن فرهاد نقدعلی وجود داشت یا شما در
بازنویسی، این وجه را به نمایش افزودید؟
مریم باقری: تئاتر-موسیقی در سراسر جهان رواج دارد و از دید من این نوع اثر، دیر به ایران
رسیده است. همچنین به نظر من شکل استفاده از تئاتر-موسیقی در ایران چندان درست و
اصولی نبوده است. سعی کردم یکی از شخصیتهای قصه، خواننده گروه موسیقی باشد و از
ابتدا در اینباره با فرهاد نقدعلی صحبت کردم. نقدعلی متن را نوشت اما در پروسه
تمرین، متن را بازنویسی کردیم که به این شکل درآمد.
محمدهادی عطایی: چون پدر هدایتالهخان، کتابفروشی داشته است و ساز مینواخت و آواز میخواند و
در دوران خود انسانی فرهیخته بود، قرار شد خواننده نقش پدر هدایتالهخان باشد.
ایمان اشراقی: میخواستیم موسیقی نمادی از ایران باشد و اتفاقهایی که بهصورت زنجیروار در
ایران افتادهاند همچون زمینخواری، فئودالیسم و…. را نشان دهیم که این مسائل در
کشورهای جهانسوم همواره اتفاق میافتد. به همین دلیل از اشعار حافظ و مولانا
استفاده کردیم و آهنگسازی و انتخاب اشعار را هم براساس دیالوگها و داستانی که در
پرده قبل و بعد اتفاق میافتند، ساخته شد. سعی کردیم دستگاهها ایرانی باشد تا
بتوانیم ذهنیت ایرانی را به مخاطب انتقال دهیم. حتی انتخاب سالن اجرا یعنی «عمارت
نوفللوشاتو» هم بهخاطر قدمت سالن بود. چون میخواستیم رگههایی از یک کار قدیمی
و عتیقه را هم در نمایش داشته باشیم.
تم نمایش واقعا بسیار تلخ است و شما از موسیقی
ایرانی استفاده کردهاید که این نوع موسیقی هم نوعی غم را با خود بههمراه میآورد.
از دید شما چه میزان موسیقی به مخاطبان و بازیگران کمک میکند تا در فضای نمایش
قرار گیرند؟
مریم باقری: نکاتی که در نمایش مطرح میشوند، تلخ هستند و ما این اتفاقها را در جامعه
خودمان هم میبینیم، لذا از موسیقی استفاده کردم تا فضا را تلطیف کنم چون حتی تلخترین
موسیقیها هم ذهن را به سمتوسوی دیگری میبرد و حال آدم را خوب میکند. البته
دلیل دیگر من برای استفاده از موسیقی این بود که شکل درست تئاتر-موسیقی را تجربه
کنم. البته معتقد نیستم که کار من کاملا درست و بیاشکال است اما میدانم در تجربه
بعدی اثری بهتر را ارائه خواهم داد.
محمدهادی عطایی: ما موسیقی بسیار غنیای داریم که هیچگاه بهدرستی در تئاتر از آن استفاده
نشده است و جا دارد از این موسیقی در تئاتر بهره ببریم.
ایمان اشراقی: موسیقی کار را بسیار زنده میکند چون به تصویر روح میدهد. خود من ترجیح میدادم
تم و زیرصدای موسیقی در صحنهها تکرار شود و یک زیرصدایی از سازها در زمان گفتن
دیالوگهای ماندگار داشته باشیم اما بهخاطر اینکه باید وجه تئاتر بر موسیقی غالب
میشد، نتوانستیم این کار را انجام دهیم.
معمولا حضور گروه موسیقی زنده در نمایش، هزینههایی
را به گروه تحمیل میکند و از سویی دیگر باید برخی هماهنگیها برای زمان اجرا و…
انجام شود. این وجه را چگونه مدیریت کردید؟
ایمان اشراقی: موسیقی سبب شد که اثر شرایط تئاتر کنسرت پیدا کند.
مریم باقری: ایمان اشراقی؛ تهیهکننده نمایش بخش مالی را کاملا مدیریت کرد چون از ابتدا با
او صحبت کرده بودم که حتما باید گروه موسیقی بهصورت زنده در نمایش حضور داشته
باشد و اگر امکان حضور این گروه در نمایش وجود نداشته باشد، اصلا نمایش را اجرا نمیکنیم،
برای بخش موسیقی نمایش بودجهای در نظر گرفته بود. از سویی دیگر گروه موسیقی ما هم
جوان هستند و هم بسیار کاربلد و چندان انگیزههای مالی نداشتند. البته منظور من
این نیست که گروه موسیقی دستمزدی دریافت نمیکند بلکه این گروه نسبت به گروههای
موسیقی دیگر، با هزینه کمتری با ما همکاری میکنند. واقعا گروهی عالی و درجهیک
هستند.
در این نمایش شاهد حضور لاکپشت هستیم. چه شد
که بهعنوان حیوان خانگی «زمان»، لاکپشت را انتخاب کردید؟
مریم باقری: وقتی شخصیت «زمان» را طراحی کردم و با فرهاد نقدعلی درباره آن صحبت کردم، میخواستیم
این شخصیت نماینده قشر آگاه و روشن جامعه همچون حسین پناهی باشد. چنین شخصیتهایی
در جامعه ما بسیار کم هستند. برای اینکه نشان دهیم عشق چقدر عنصر باارزشی است، میخواستیم
یک عروسک را بهعنوان آکسسوآر زمان در نظر بگیریم اما چون از عروسک در نمایشهای
بسیار زیادی استفاده شده است، به یک موجود زنده فکر کردیم. در این مسیر حیوانات
زیادی همچون خرگوش، قناری، مرغعشق و… فکر کردیم اما در یک تصمیم جمعی، به لاکپشت
رسیدیم.
ایمان اشراقی: خود من هیچگاه نمیتوانستم با حیوانات ارتباط برقرار کنم اما یک ماه قبل
توانستم با این لاکپشت ارتباط برقرار کنم. لاکپشت نمادی از خانهبهدوشی و
همچنین حرکت کند و پایدار است. او با اینکه کند حرکت میکند، با امید به مسیر خود
ادامه میدهد و سمبل مقاومت است. این لاکپشت نشانه مقاومت نسلها دربرابر مصائبی
که اجتماعی، طبیعی یا سیاسی به آنها وارد میشود.
یکی از شخصیتهایی که مخاطب بهشدت با او
همراهی و همذاتپنداری میکند، هدایتالهخان است و این شخصیت بهمرور برای مخاطب
کشف میشود. درباره این شخصیت و مابهازاهایی که در جامعه خودمان دارد، بگویید.
مریم باقری: هدایتالهخان شخصیت اصلی نمایش ماست و نمایشنامه براساس این شخصیت نوشته شده
است. البته تلاش کردم به گونهای پیش برویم که تمام شخصیتها به اندازه هم حضور
داشته باشند و دیده شوند چون هرکدام نماینده قشر خاصی از جامعه ما هستند. هرچند
هدایتالهخان برای من کاملا واقعی شکل گرفت. در کودکیام پیرمردی با ویژگیهای
رفتاری و شخصیتی هدایتالهخان میشناختم که وقتی بزرگ شدم، این شخصیت هنوز در ذهن
من وجود داشت. در بستر زمانی که قرار شد فرهاد نقدعلی نمایشنامه «بلوریها» را
بنویسد، باتوجه به شخصیت واقعیای که میشناختم طراحی و نگارش شد. این شخصیت برای
من کاملا زنده و واقعی است.
با رفتاری که شخصیتهای حاضر در نمایش یا بلوریها
که تنها نام آنها در نمایش برده میشود با هدایتالهخان دارند، عیار آنها برای
مخاطب مشخص میشود و مخاطب با «زیبا» و «زمان» بیشتر از «مجید وانتی» همراه میشود.
چه میزان از مابهازاهایی که در جامعه خودمان است، برای درآوردن شخصیتهای نمایش
استفاده کردید؟
مریم باقری: در جامعه ما «زیبا»های بسیار زیادی میبینیم و اینکه زنان ما از وجه زنانگی
خود فاصله گرفتهاند، بسیار غمانگیز است. زیباهای جامع ما بهجای اینکه همسر و
مادر باشند و به فرزندان خود مهر بورزند، سر چهارراهها کارهایی میکنند که در شان
یک زن نیست و یا تن به کارهایی بدهند که در قاموس زنانگی جایگاهی ندارد. اینکه یک
زن برای گذران زندگی گل، دستمال و… بفروشد و در جامعه با مخاطرات فراوانی مواجه
شود، حقیقتا غمانگیز است. نمیتوان منکر شد که اگر فرزندان خوب تربیت میشوند، بهخاطر
حضور زنهای جامعه است. در جریان نمایش میبینیم که «زیبا» بهدنبال پارچه پلنگی
است، به این دلیل این بخش را در نظر گرفتیم که بگوییم معنای زنانگی در جامعه ما
تغییر کرده است و این مسئله به جامعه ما آسیب میزند. زمان برای من افلاطون است،
افلاطونی که بهدنبال یک مدینه فاضله است تا همه مردم در آن شاد باشند و بخندند. با
وجود همه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسیای که جامعه ایران درگیر آن است، فکر میکنم
اگر تکتک ما زمان زمانه خود باشیم، حال جامعهمان را تا حدی خوب میکنیم، اما «مجید
وانتی» همان آدمهای عادی جامعه ما هستند و شخصیت خاکستری نمایش ما است. این آدمها
اصالت خودشان را فدای مسائل عادی و جزیی زندگی میکنند. نمونههای این افراد که در
سطح باقی میمانند، در جامعه ما بسیار زیاد هستند و روزبهروز بر تعداد آنها افزوده
میشود.
محمدهادی عطایی: جالب اینجاست بسیاری از مخاطبان که نمایش را میبینند، میگویند «مجید وانتی»
را بیشتر دوست داشتند. از دید من دلیل این علاقه این است که ما در جامعه خودمان از
این دست افراد بسیار زیاد میبینیم. «مجید وانتی» از خود من بهعنوان هادی عطایی
بسیار دور است چون حداقل از آن دسته آدمهایی هستم که روی حرف خود باقی میمانم!
این شخصیت هر روز به رنگ شرایطی که به نفعشان است، درمیآیند. واقعا این شخصیتها
بسیار خطرناک هستند چون برای نفع مالی حتی از عشقش میگذرد! واقعا این شخصیت بیریشه
است و شاید بهخاطر پول حتی آدم بکشد.
ایمان اشراقی: شخصیت زمان یک سورئالی است از زمان و تاریخی که در ایران تکرار شده است و در
این بحبوحه ماتریالیستی و تلاش ابرقدرتها، حکومتها و آدمها برای مادیات، ما
نوعی عرفان خاص را در زمان میبینیم که سبب شده است این شخصیت بهدنبال آرمانشهری
باشد که در طول تاریخ قشر متوسط رو به پایین تمام ملتها و انسانها بهدنبال آن
گشتهاند. البته عرفان زمان امید خاصی را به او میدهد که سبب میشود در تمام
بحرانها، نوعی شادی کودکانه داشته باشد. او فارغ از دنیا است و بیغلوغش بهدنبال
نماد آرمانشهر؛ یعنی پروانه زرد است.
البته درآوردن شخصیت «مجید وانتی» هم دشوار بود
چون همه مردم چنین شخصیتهایی را در ذهن دارند. چگونه این شخصیت را ساختید؟
محمدهادی عطایی: باید از مریم باقری تشکر کنم چون وقتی بازیگران پیشنهاد میدادند، اجازه میداد
اتود بزنیم. حتی در بسیاری از مواقع تمام بازیگران بههمراه کارگردان درباره تمام نقشها
گپ میزدیم. اینگونه موقعیت خلق میشد و بازیگر نقش را از آن خود میکرد. البته نمیتوان
از نقش گریم گذشت، واقعا باید از ماریا حاجیها؛ طراح گریم نمایش، تشکر کنم. یکی
از بزرگترین شانسهای من حضور ماریا حاجیها در نمایشهایی است که در آنها بازی
میکنم. در چند سال اخیر او طراح گریم نمایشهای «تارتوف»، «آبی مایل بهصورتی» و
«بلوریها» بود و مرا گریم کرد که بسیاری از دوستان، مرا نمیشناسند. در یکی از
اجراهای «آبی مایل به صورتی» حتی همسرم هم مرا نشناخت! واقعا به گریمورها و طراحان
گریم، کملطفی میشود. حتی در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در سال گذشته، بخش
بهترین گریم را حذف کرده بودند که خوشبختانه نادر برهانیمرند این بخش را دوباره
به مسابقه جشنواره تئاتر فجر بازگرداند. تئاتر مجموعهای است که از متن،
کارگردانی، طراحی صحنه، طراحی نور، طراحی گریم و… تشکیل میشود که نباید هیچکدام
از این بخشها را فراموش کرد.
آیا میتوان گفت در «بلوریها» شخصیتهای حاضر
روی صحنه هیچکدام منفی نیستند و «بلوریها» آدمبد قصه است؟
مریم باقری: بله، «بلوریها» شخصیت منفی نمایش ماست که تا حدی نماد سیاسی هم دارد. در سالهای
اخیر نمونه این شخصیتها را در جامعه خودمان بهوفور دیدهایم که جامعه ما را روبه
انحطاط بردهاند.
مینا صفار
There are no comments yet