سلمان سالک؛ متولد ۱۳۵۹،آهنگساز، نوازنده و مدرس تار و سهتار، پژوهشگر در
زمینه دیسکوگرافی(پژوهشگر در زمینه تاریخ موسیقی) و مبانی نظری موسیقی ایرانی و فارغالتحصیل
رشته موسیقی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. وی تمبک را نزد غلامرضا مشایخی،
تار را نزد اساتیدی چون کیوان ساکت، ارشد طهماسبی، داریوش طلایی، محمدرضا لطفی و دوره
تکمیلی ردیف موسیقی ایرانی را نزد استاد مجید کیانی آموخته است. سالک کارشناسی موسیقی
را از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و کارشناسیارشد نوازندگی تار را از دانشگاه
هنر دریافت کرده است. او در سال۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹ میلادی در دانشگاه پاریس فرانسه زیر نظر
خانم ساندرین لونک دوره آشنایی با اتنوموزیکولوژی(شناخت موسیقی اقوام) را گذراند. سالک
در سال۱۳۹۰ درجه۲ هنری معادل فوقلیسانس را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرد.
از پژوهشها و کتابهایی که سالک به رشته تحریر درآورده است میتوان به کتاب «موسیقی
شناخت»(تلخیص و بازنویسی موسیقی کبیر فارابی، انتشارات اهل قلم)، «آوازها و دستگاهها»(دوجلد،
انتشارات آوای مهربانی)، «شرح مولانا مبارکشاه بر ادوار»(تصحیح و ترجمه، انتشارات آوای
مهربانی) و فعالیتهای پژوهشی اعم از برگزاری نشستهای تخصصی ماهانه و تولید آلبومهای
پژوهشی موسسه «آوای مهربانی» و… اشاره کرد. او همچنین در زمینه تدریس موسیقی فعالیت
دارد و تاکنون در آموزشگاههایی نظیر «آوای مهربانی»، «بهار»، «زروان» و در دانشگاه
آزاد شیراز در رشتههای «مبانی نظری و تاریخ موسیقی» و «سازهای تار و سهتار» تدریس
کرده است. سلمان سالک از سال۸۰ تاکنون رئیس هیاتمدیره و هیات موسس موسسه «آوای مهربانی»
بوده و در تمامی فعالیتهای پژوهشی اعم از برگزاری نشستهای تخصصی ماهانه و تولید آلبومهای
پژوهشی این موسسه نقش فعال و تعیینکننده داشته است. او مدیرمسئول آموزشگاه موسیقی
«زروان» و موسس موسسه فرهنگی هنری «نوای مانای میهن» با موضوع فعالیت نشر موسیقی بوده
است. از آلبومهایی که او تاکنون تنظیم آن را عهدهدار بوده، میتوان به «شاخه پسته»(موسیقی
محلی کرمان) با خوانندگی حمید زیدآبادی، «خروشان» تکنوازی تار به شیوه درویشخان،
«شور» تکنوازی تار، «سرمست» به خوانندگی استاد مظفر شفیعی و آهنگسازی و سرپرستی سلمان
سالک، «زندان شب یلدا» با خوانندگی وحید تاج و نوازندگی استاد اردشیر کامکار و آهنگسازی
سلمان سالک و… اشاره کرد. سلمان سالک تاکنون کنسرتهای متعددی را در داخل و خارج
از ایران اجرا کرده است که ازجمله آنها میتوان از اجرا در کشور چک در هفته فرهنگی
ایران در شهر پراگ، اجرای تکنوازی و همنوازی در سفارات ایران در فرانسه، اجرا در
فستیوال آندلس کشور الجزایر خواننده وحید تاج، اجرای کنسرت در تالار رودکی به یاد استاد
محمدرضا لطفی، اجرا در تالار وحدت گروه مهربانی خواننده حسین علیشاپور، شرکت در فستیوال
بهمن۹۳ در قرقیزستان گروه مهربانی به خوانندگی وحید تاج، کنسرت شاهنامهخوانی «داستان
سیاوش» با آواز وحید تاج در تالار وحدت و… نام برد. از اجراهای سلمان سالک میتوان
به کنسرت بداههنوازی او در سالن ایران فرهنگستان هنر اشاره کرد. سالک همچنین رئیس
هیاتمدیره موسسه فرهنگی هنری «آوای مهربانی» است. برای بررسی اوضاع اقتصادی و چگونگی
گردش مالی آلبومهای موسیقی و کنسرتهای موسیقی سنتی با وی گفتوگو کردهایم که در
ادامه میخوانید.
.
آقای سالک باتوجه به اینکه شما علاوه بر آهنگسازی، موسسه فرهنگی هنری «آوای
مهربانی» را هم اداره میکنید این روزها وضعیت گردش مالی این موسسه فرهنگی هنری و تولید
آلبومهای موسیقی سنتی را چطور ارزیابی میکنید؟
متاسفانه
شرایط بسیار بدی بر بازار موسیقی حاکم است. دو دلیل را برای شرایط بد موسیقی در
ایران میتوانم نام ببرم، اولین نکته، رعایت نشدن اصل کپیرایت در ایران است و مسئله
دوم، حضور مافیای پخش است که ضربه بزرگی به آثار اهالی موسیقی میزند. حق «کپیرایت»
در ایران کماهمیتترین مسئله محسوب میشود و هیچ فعالیتی در این زمینه صورت نمیگیرد،
آلبوم پس از تولید و انتشار، زمانی که به بازار میآید، توسط مخاطبان، کپی میشود
و در نتیجه نسخه اصلی آلبوم به فروش نمیرود. آلبومهای تعداد بسیار کمی از
خوانندگان پاپ، خوب فروش میرود، تعداد خوانندگان موسیقی سنتی که در زمینه فروش
آلبوم موفق هستند، بسیار کمتر از این است. یک آلبوم موسیقی برای تولید، هزینههایی
مانند دستمزد نوازنده و عوامل، هزینه ضبط آلبوم در استودیو و… دارد و در نتیجه
هزینه تولید هر آلبوم در ایران، بالغ بر ۵۰میلیون تومان میشود اما گاهی اوقات
تنها هزار و یا دوهزار نسخه از آلبوم یک موزیسین به فروش میرود، در حالی که اگر
۱۵ الی ۱۹هزار آلبوم به فروش رود، تمام هزینههای تولید، جبران میشوند. تعداد
بسیار محدودی از خوانندهها و یا آهنگسازان این امکان را دارند که به این میزان
آلبوم را به فروش برسانند. از سویی دیگر، پخشکنندههای آثار موسیقی نیز بسیار
مافیایی عمل میکنند، به این صورت که بهعنوان مثال اگر یک خواننده و یا آهنگساز
بخواهد بهطور مستقیم آلبوم منتشر شدهاش را به یک مغازه و یا مرکز هنری ارائه دهد،
این افراد بهدلیل مناسباتی که با شرکتهای پخشکننده موسیقی دارند، حتی قبول نمیکنند
که اثر آن هنرمند، به صورت امانی در فروشگاه آنها بماند و از طریق آنها، این اثر
معرفی شود چرا که با یک شرکت پخش قرارداد دارند. پخشکننده هم ترجیح میدهد در
وهله اول آلبومهای شرکت خودش را در بازار پخش کند و آلبومهای دیگران را در انبار
نگاه میدارد در نتیجه این وضعیت، مخاطبان بسیاری از آلبومها، نمیتوانند به این
آثار دسترسی داشته باشند. البته سایت «بیب تونز» در زمینه انتشار موسیقی با قیمتی
مناسب بسیار خوب عمل کرده است و از دید من اگر تعداد بیشتری از اینگونه سایتها
را در فضای مجازی داشته باشیم و این سایتها بهخوبی به مخاطبان شناسانده شوند،
پخش فیزیکی آثار بهمرور حذف میشود و درنتیجه این حذف، مسئله پخش آثار نیز از این
وضعیت مافیایی بیرون میآید و اوضاع موسیقی بهبود مییابد.
آیا شرکت «آوای مهربانی» تاکنون تصمیم گرفته است در بحث پخش آثار خود وارد شود
و در این حوزه، بینیاز از شرکتهای دیگر، فعالیت کند؟
درواقع
به این موضوع فکر کرده بودیم اما درنهایت دریافتیم که نمیتوانیم در این حوزه وارد
شویم چرا که از سویی این سیستم مافیایی به ما اجازه فعالیت نمیدهد و از سویی
دیگر، راهاندازی این بخش، نیازمند حضور تعدادی نیرو است. از این رو در حال حاضر با
تعدادی از پخشکنندههای موسیقی تعامل داریم و از طریق آنها، محصولاتمان را به
دست مخاطبان میرسانیم.
موسسههای انتشار موسیقی با وجود این شرایط سخت، چگونه به حیات خود ادامه میدهند؟
این
موسسات همواره با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکنند. برگشت مالی بسیاری از آثار
موسیقی، تقریبا صفر است. مخصوصا زمان بسیار زیادی طول میکشد تا یک آلبوم موسیقی
به فروش برسد. از این رو بسیاری از این موسسات برای جبران زیان از انتشار آلبومها،
ناگزیر به مسائلی روی میآورند از قبیل مجوز گرفتن برای گروههایی که برای برگزاری
کنسرت و یا انتشار آلبوم، به نام یک موسسه احتیاج دارند که اصلا اتفاق خوبی نیست و
کاری شبیه دلالی است و در طولانیمدت، تاثیر مخربی روی موسسات فرهنگی و نیز بر
فرهنگ جامعه به جای میگذارد.
آیا وضعیت فروش و بازگشت مالی کنسرتها از انتشار آلبوم بهتر نیست؟ اساسا آیا برگزاری
کنسرت میتواند فعالیتی تجاری برای موسسات فرهنگی و هنری محسوب شود؟
نه.
وضعیت کنسرتها نیز چندان تفاوتی با آلبومها ندارند. تعداد افرادی که معمولا به
کنسرت میروند، بسیار محدود است و این تعداد، بهطور مشخص طرفدار یک سبک و یا
گروهند و به کنسرتهایی خاص میروند. بهعنوان مثال این روزها گروههای تلفیقی، در
میان مخاطبان از جایگاه بهتری برخوردارند و یا موسیقی پاپ که مشخصا خوانندگان مطرح
خود را دارد. در موسیقی سنتی، همایون شجریان طرفداران بسیار بیشتری از دیگران دارد
و کنسرتهای او بسیار پرمخاطب میشوند، که به اعتقاد بسیاری از دوستان، همایون از
زمانی که به موسیقی تلفیقی روی آورد، مخاطبان گستردهای پیدا کرد و اگر مانند
محمدرضا شجریان به شیوه کاملا سنتی، میخواند، مخاطبان کمتری پیدا میکرد. البته
همه میدانیم که موسیقی سنتی، جریان خاصی است و مخاطبان خاص خود را دارد و نباید
از آن، انتظار «همهگیر شدن»(پاپیولار) داشت.
صداوسیما چگونه میتواند بر بهتر شدن شرایط موسیقی ایران تاثیر بگذارد و آیا
تاکنون تلاشی در این زمینه از این رسانه دیدهاید؟
صداوسیما
تاکنون هیچ فعالیتی مفیدی در حوزه موسیقی، بهخصوص موسیقی سنتی انجام نداده است. رعایت
شدن «کپیرایت» در جامعه، نیاز به فرهنگسازی دارد اما ما در این رسانه میبینیم
که بارها در مورد «مصرف بهینه آب» فرهنگسازی میشود اما نهتنها در صداوسیما، کوچکترین
صحبتی در مورد ایرادهای کپی کردن آلبومهای موسیقی و فرهنگسازی در این زمینه،
نیست، بلکه بارها اتفاق افتاده است که خود رسانه، بدون اجازه صاحب اثر، قطعههای
موسیقی را پخش میکند و این تناقضی آشکار در زمینه فرهنگسازی است. از سویی دیگر صداوسیما،
به تریبونی برای موسیقی پاپ تبدیل شده است و موسیقی سنتی، بهندرت، در حاشیه و در
سطحی نازل از سوی این رسانه، پخش میشود.
مینا صفار
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است