نمایشی در باب تئاتر با پخش زنده فوتبال | پایگاه خبری صبا
امروز ۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۲۶

نمایشی در باب تئاتر با پخش زنده فوتبال

این روزها نمایش «درنیومده بود» با نویسندگی و کارگردانی سعید زارعی هر روز به‌غیر از شنبه‌ها در سالن استاد ناظرزاده‌کرمانی خانه هنرمندان، ساعت19 روی صحنه می‌رود

این روزها نمایش «درنیومده بود» با نویسندگی و کارگردانی سعید زارعی هر روز به‌غیر از شنبه‌ها در سالن استاد
ناظرزاده‌کرمانی خانه هنرمندان، ساعت۱۹ روی صحنه می‌رود
. امین اسفندیار، آوا تدین، جواد قاسملو، اسماعیل گرجى، میثم نوروزى، آلین جوهرچى
و شایان وزیری گروه بازیگران این نمایش ۷۰دقیقه‌ای را تشکیل می‌دهند. آلین جوهرچی؛
بخش موسیقى این نمایش را برعهده دارد. به بهانه این اجرا با سعید زارعى؛ نویسنده و
کارگردان «درنیومده بود» گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

شما برای اجرای نمایش «درنیومده» کار دشواری در
پیش داشتید چراکه باید توسط گروهی حرفه‌ای با بازیگران حرفه‌ای، نمایشی را اجرا
کنید که درباره یک گروه غیرحرفه‌ای است. چگونه تمرین‌ها را پیش بردید که این جنس
بازی‌ها در نمایش اتفاق بیفتد؟

بازیگران نمایش به‌عنوان نابازیگر و یا افراد غیرحرفه‌ای
حضور ندارند بلکه جوانانی هستند که درس این رشته را خوانده‌اند و در همان راه
آکادمیکی که حبیب رضایی، مهتاب نصیرپور، اصغر فرهادی و… رفته‌اند، قرار گرفته‌اند
اما الان که باید به اجرای تئاتر برسند، امکانش فراهم نیست چون شرایط عقیم تئاتر
ما هزار مشکل برای این جوانان به‌وجود آورده است. درواقع بازیگران نمایش ما که سه
عضو گروه ما فارغ‌التحصیلان دانشگاه تهران هستیم، بیشتر از این‌که قرار باشد نقش
نابازیگر را بازی کنند، نقش خودشان را بازی می‌کنند.

اتفاقا در رورانس نمایش، گفتید که واقعا گروه
دو سال تمرین کرده‌اند که این واژه را ما به‌صورت مداوم در جریان نمایش می‌شنیدیم.
چه میزان از داستان‌هایی که روایت می‌شوند واقعی هستند و چه میزان براساس تخیل یا
اتود پیش رفتید؟

بسیاری از اتفاق‌های نمایش واقعی و بسیاری دیگر ساختگی
هستند اما ما همه‌چیز را برعهده تماشاگر گذاشتیم و در هیچ بخش از نمایش به مخاطب
تاکید نکردیم که این بخش ساختگی است و آن بخش واقعی!

اما می‌توان باتوجه به نام و تم، حرف نمایش را
شرایط بازیگران و تعهداتی که میان بازیگر و تهیه‌کننده و کارگردان و برعکس وجود
دارد، دانست.

«درنیومده بود» با نمایش «درنیومده» که بهمن و اسفندماه سال
گذشته در تالار مولوی روی صحنه بردیم، تفاوت‌های عمده‌ای دارد و این نمایش در این
اجرا بسیار تغییر کرده است. در این اجرا بیشتر شرایط تئاتر را بازتاب می‌دهیم. از
سویی دیگر سالن اجرای ما تغییر کرده است؛ اجرای قبلی در بلک‌باکس بود اما الان در
سالن قاب‌عکسی نمایش را اجرا می‌کنیم، در ایام برگزاری جام‌جهانی فوتبال به‌سر می‌بریم
و… ترجیح می‌دادم حتی نام کار را تغییر دهم چون «درنیومده بود» یک اجرای دیگری
است اما از نظر حرفه‌ای مشکلاتی به‌وجود می‌آمد. مهم‌ترین کار و دغدغه «درنیومده
بود» بازنمایی در شرایط موجود اکنون تئاتر است. بحث این است که برای ارائه دادن
کارمان، تا کجا باید پیش رفت و به چه چیزهایی باید تن داد!

شما در نمایش از زبان فرانسوی استفاده کردید که
در بخش تعزیه نمایش بسیار شرایط جالبی را به‌وجود آورده بود. آیا این بخش را از
ابتدا مد نظر داشتید یا باتوجه به شرایط بازیگران و به‌نوعی کارگاهی به اثر اضافه
شده است؟

اجرای نمایش کاملا براساس قابلیت‌های بازیگران شکل گرفته
است؛ بخشی از نمایش براساس زیست بچه‌ها بوده است و این بخش همان قسمت واقعی نمایش
است. البته در زمان مونولوگ‌ها نمی‌توان گفت همه‌چیز واقعی است چون در این بخش هم
از مونولوگ‌های واقعی استفاده شده است و هم از مونولوگ‌های ساختگی! اما درباره بخش
تعزیه باید بگویم که این تعزیه همواره برای من هیجان‌انگیز بوده است اما احساس می‌کنم
نوعی نگاه کلیشه‌ای به این هنر شده است و تنها در ایام محرم به آن پرداخته شده
است. ما در فرم اجرایی نگاه ویژه‌تری به تعزیه داشتیم؛ به‌عنوان‌مثال به این فکر
کردیم که می‌توان تعزیه را به زبان فارسی و با بحرطویل اجرا نکرد یا نقش شمر را به
یک زن بسپاریم که به زبان دیگری حرف می‌زند اما حضرت ابوالفضل(ع) همچنان فارسی حرف
بزند و بحرطویل بخواند، تجربه‌ای جالب بود که فضایی هیجان‌انگیز را می‌ساخت.
خوشبختانه این بخش را اتود زدیم و چون خوب از آب درآمد آن را در نمایش نگاه
داشتیم.

به مونولوگ‌ها اشاره کردید. فارغ از ساختگی یا
واقعی بودن آن‌ها، کاملا این قابلیت را دارند که حرف دل عده‌ای باشند. چگونه این
مونولوگ‌ها طراحی شدند که هر مخاطبی بتواند با بخشی از آن‌ها ارتباط برقرار کند؟

مخاطب می‌تواند ارتباط برقرار کند چون دیدن پشت‌صحنه یک
تئاتر و پروسه تولید یک اثر نمایشی، می‌تواند برای مخاطب بسیار جذاب باشد. البته
من در ابتدا بسیار نگران بودم که آیا مخاطبان ارتباط برقرار می‌کنند یا نه اما با
آغاز اجراها این ارتباط را با چشم خود دیدم. وقتی قرار است تئاتر کار کنیم، بسیار
سخت است کاری آماده کنید که هر آدمی در قسمتی از آن زیست کرده باشد تا با کار
ارتباط لازم را برقرار کند. ممکن است فردی خود را در داستان قراردادهای میان
بازیگر و گروه پیدا کند، دیگری خود را در مونولوگ‌های روایت‌گر پیدا کند و…. تا
داستان درنیومدگی نمایش و ناقص بودن آن را در یک شرایطی در درون خود حس کرده باشد.
فردی که حتی دو جلسه تمرین تئاتر را تجربه کرده باشد، با تمام نمایش ارتباط برقرار
می‌کند اما مخاطب عام با قصه و یا مونولوگی که درباره مادر اسماعیل گفته می‌شود،
درگیر می‌شود. جالب این‌جاست که می‌توانستم او را به‌تنهایی روی صحنه و زیر نور
قرار دهم و بازیگر با گفتن دیالوگ‌هایش اشک بریزد تا مخاطب بیشتر تحت‌تاثیر قرار
گیرد اما نمی‌خواستم با تماشاگر وارد این احساس شوم چون او باید به‌صورت مداوم به
وضعیت شخصیت‌های نمایش، خودش و تمام آدم‌ها فکر کند.

به این‌که مخاطب می‌تواند پروسه تولید یک اثر
نمایشی را روی صحنه ببیند و جذابیت‌های آن اشاره کردید، در ابتدای نمایش، هر یک از
بازیگران ایده‌های خلاقانه‌ای برای بخش رورانس داشتند اما درنهایت ما با رورانسی
بسیار عادی مواجه شدیم. کمی این بخش با سایر قسمت‌های نمایش ناهمگون به نظر نمی‌رسد؟

این ایده از آن‌جا نشأت می‌گیرد که کارگردان را دیکتاتور در
نظر بگیریم. در جریان نمایش شاهد هستیم کارگردانی حقیقی نمایش که من نقش آن را
بازی می‌کنم، چهار ثانیه روی صحنه حاضر می‌شود و مخاطبان بار سنگین او را حس می‌کنند
و سپس به مکالمه بازیگران با کارگردان در اتاق فرمان می‌رسیم اما درنهایت می‌بینیم
کارگردان اصلا داخل سالن نیست بلکه در روسیه به‌سر می‌برد و درگیر جام‌جهانی
فوتبال است و خوش می‌گذارند!

شما روی صحن نمایش مانیتور قرار داده‌اید و
بازی‌ای که در زمان اجرای نمایش شما برگزار می‌شود را به‌صورت زنده برای مخاطب
نشان می‌دهید. این ایده از کجا نشأت گرفت و آیا نگران پرت شدن حواس مخاطب از نمایش
نبودید؟

همواره به این اعتقاد دارم که باید برای هر اثری، حداقل یک
ایده اجرایی داشته باشم. برای من این جذاب بود که تماشاگران به این قضیه فیدبک‌های
مختلفی نشان می‌دادند؛ بسیاری می‌گویند بیشتر فوتبال را دیده‌اند و برخی دیگر
بیشتر تئاتر را! درواقع می‌خواستم شرایطی که در نمایش وجود دارد را بسیار ملموس و
علنی به مخاطبان نشان دهم! با این کار به مخاطب شرایط و زمان اجرای تئاترم را گوشزد
می‌کنم. اتفاقا در دیالوگ‌های بازیگران هم می‌شنویم که انگار مجبور هستند که در
سالن فوتبال پخش کنند؛ به‌عنوان‌مثال یکی از بازیگران می‌گوید: «ما کارگری کنیم
بهتر از این است که در این فضا تئاتر اجرا کنیم.» پخش کردن فوتبال اتفاقا از دید
من خالی از لطف نیست و شرایطی که بر تئاتر ما حاکم است را یادآوری می‌کند.

آیا امکانات سالن استاد ناظرزاده برای این
منظور مناسب بود؟

سالن اصلا امکانات مناسبی نداشت و وسایلی که در این سالن
موجود بود اصلا به‌درد ایده‌های من نمی‌خورد. پروژکشن، آنتن و… را خودمان تهیه
کردیم.

شما بازیگران نمایش را هم بازیکن در نظر
گرفتید؛ کارگردان‌بازیگر کار لباس تیم‌ملی ایران را پوشیده است و بازیگران دیگر هم
لباس تیم‌های برزیل، آرژانتین، فرانسه و مکزیک را پوشیده‌اند. چه میزان براساس
شخصیتی که در نمایش برای بازیگران در نظر گرفته بودید، لباس‌ها را انتخاب کردید؟

برای من همیشه اهمیت دارد که اگر در جریان اجرای نمایشم، در
جامعه اتفاق ویژه‌ای افتاد، آن اتفاق را به کار وارد کنم. البته هم باید با کار
سازگار باشد و هم به‌لحاظ مفهومی به کار برچسب نشود بلکه در دل کار حضوری درست
داشته باشد. با خود فکر کردم ایده‌های پخش فوتبال و لباس‌های تیم‌ملی‌های مختلف می‌تواند
در این پروسه به‌شدت کمک‌کننده باشد. درنتیجه تا آن‌جا که میسر بود میان لباس‌ها و
کاراکترها ارتباط برقرار کنم. به‌عنوان‌مثال شخصیت کارگردان‌بازیگر نمایش که توسری‌خور
است و هرکسی که از کنارش رد می‌شود، به او تکه می‌اندازد را با لباس ایران روی
صحنه فرستادم. چون اسماعیل نقش حضرت ابوالفضل(ع) را در تعزیه بازی می‌کند و باید
لباس سبز بپوشد، لباس تیم ملی مکزیک را در نظر گرفتم و…. همچنین این نکته که
لباس کار را دچار تناقض می‌کند برای من جالب است. شما تئاتری می‌بینید که لباس
بازیگران آن، لباس تیم‌های ملی فوتبال کشورهای مختلف جهان است؛ قصه روایتی دیگر
دارد تا آن‌جا که ناگهان بازیگران تصمیم می‌گیرند علیه فوتبال و وضعیت موجود تئاتر
شورش کنند و ناگهان قصه نمایش و لباس‌ها باهم سازگار می‌شوند.

مینا صفار

There are no comments yet


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۱/۳۵۴/۰۳۵/۰۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۵/۳۲۳/۷۹۱/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۱۴۲/۱۱۹/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۰٬۷۰/۷۸۴/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۲۴۶/۰۲۷/۵۰۰
  • استاد
    ۹۹۲/۹۳۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۳۸۰/۷۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۴۸/۶۶۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۸۳/۳۵۰/۰۰۰