در همه دنیا یک سینماست و دو یا سه نسلی که در آن فعالیت
میکنند و نگاه خود را با تاثیر از شرایط نسل خود وارد سینما میکنند. اما اینکه کدام
نسل موفقتر یا تاثیرگذارتر بوده و یا چه چیزی را به سینما اضافه کرده، همیشه
مورد بحث بوده است. خاطرههای ما از سینما را نسلهای قدیمیتر رقم زدند و نسلهای
جوانتر ما را با نگاههای بعضا متفاوتشان شگفتزده کردند. در سینمای جهان هنوز
که هنوز است نسل کلینت ایستوود، اسکورسیزی و… حکمفرمایی میکنند و در بدترین و
بهترین حالت به احترام فیلمهایشان از جا بلند میشوی و دست میزنی اما در ایران
باز هم ماجرا برعکس است، کسانی که یک زمان سکانداران سینمای موج نو ایران بودند و
به حضور این روشنفکران در سینما میبالیدیم در دهه اخیر ناامیدمان کردند آنقدر که
وقتی قرار است فیلم تازهشان روی پرده برود، آرزو میکنیم اثری روی پرده نبینیم که
خاطره خوش کارهای سابقشان خدشهدار شود. فارغ از احتمالاتی که دهان به دهان میچرخد
و بیشتر جنبه شوخی دارد، مشکل از کجاست!؟ چرا نسل پرفروغ فیلمسازان ما کمفروغ میشوند
اما نسل قدیمی و اصیل فیلمسازان خارجی، نه. قطعا مشکل از جنس داخلی و خارجی نیست.
مشکل دغدغه است. فیلمساز خارجی دغدغه مالی، حمایت کمپانی و هزارویک مشکل سینمای
جغرافیای ما را ندارد. او دغدغهاش سینما بوده و هست و هیچ چیز نه از بیرون و نه
از داخل آن را تحتالشعاع قرار نمیدهد. یک ملتی، یک دولتی به فیلمساز و شأن او
فکر میکند و خود فیلمساز نیز برای آبروی حرفهایاش ارزش قائل است آنقدر که در
هر شرایطی فیلم نمیسازد و تفکر سینمایی خود را بر اقتصاد سینمایی ترجیح میدهد.
در هر دوره از اکران فیلمها در ایران خدشهای عمیق به خاطراتمان از سینما وارد میشود
در حالی که مخاطب سینمایی جهان هیچگاه واهمه این را ندارد که اسم و برند کارگردان
محبوب سینمایی خود را رو به اضمحلال ببیند.