این نمایش تجاری نیست | پایگاه خبری صبا
امروز ۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۴۹
نیما دهقانی از اجرای نمایشی متفاوت در تئاتر مستقل تهران به «صبا» می‌گوید:

این نمایش تجاری نیست

البته برخی از نکات از ابتدا مشخص بودند؛ از همه این‌ها مهم‌تر، می‌دانستیم که تماشاگر باید زجر بازیگر را ببیند چون کل متن «در ستایش تئاتر» در این‌باره است.

نمایش «در ستایش تئاتر و تهران و تله کامیونیکیشن» با نویسندگی
و طراحی نیما دهقانی از ۱۸خردادماه ساعت۲۳:۳۰ به تئاتر مستقل تهران آمده است. مدت‌زمان
اجرای این نمایش بسته به تصمیم تماشاگران و توان بازیگر نمایش؛ یعنی علیرضا کی‌منش
بین ۳۰ تا ۱۸۰دقیقه متغیر است و این اثر تنها تا ۲۵خردادماه روی صحنه باقی خواهد
ماند. این نمایش سه‌اپیزودی، ترکیب پرفورمنس و واقعیت افزوده است و در سه بستر متفاوت
به‌صورت موازی جریان دارد؛ یک بخش در اینترنت، یک بخش در سالن اجرا و یک بخش از آن
روی تلفن‌های همراه تماشاگران اتفاق می‌افتد. درنتیجه برخلاف معمول که باید «با
موبایل خاموش تئاتر ببینیم» باید مخاطبان تلفن همراه هوشمند به‌همراه باتری کافی و
شارژ اینترنت همراه داشته باشند تا لذت یبشتری از اجرا ببرند! همچنین اپلیکیشنی
برای این اجرا طراحی شده است که مخاطبان می‌تواند آن را پیش از ورود به سالن روی
تلفن‌همراه خود نصب کنند. به بهانه این اجرا با نیما دهقانی؛ نویسنده و طراح نمایش
گفت‌وگو کرده‌ایم.

در هر سه متن «در ستایش تئاتر»، «در ستایش تهران»
و «در ستایش تله کامیونیکیشن» از پارودی و طنز استفاده شده است البته بخش طنز
بسیار متفاوت از یکدیگر پیش می‌رفت و هرکدام از مونولوگ‌ها، شرایط و بازی‌های
زبانی خاص خود را داشت. کمی درباره پروسه نگارش این سه مونولوگ بگویید.

اصلا قصد نداشتم متنی پارودیک یا طنز اجرا کنم. وجه پارودی
را اصلا در نمایش نمی‌بینم اما بخش طنز به‌صورتی نامحسوس در متن حضور دارد. البته
از ابتدا در نظر داشتم متنی را بنویسم که طنز و کمدی در آن حضور نداشته باشد. سه مونولوگ
نمایش به‌صورت مناجات‌گلایه، سه مانیفستی که مد نظر من بود را اعلام می‌کند. این
سه مونولوگ درباره سه عنصری که در زندگی شخصی من بسیار مهم هستند که مهم‌ترین عنصر
برای من تئاتر است و به همین دلیل نمایش با مونولوگ «در ستایش تئاتر» آغاز می‌شود.
این مونولوگ سیال ذهن از زبان یک هنرمند است که خودش را در برابر یک بت یا موجود
مقدس در ذهن خود می‌بیند و سپس شروع می‌کند به صحبت کردن با این بت و خراب کردن
آن. سپس درباره حق هنر بر جامعه و حق جامعه بر هنر صحبت می‌کند. درواقع این اثر
دغدغه‌های ذهنی و شخصی من درباره هنر معاصر و خصوصا تئاتر است و از زبان بازیگر
نقل می‌شود. همچنین در «در ستایش تهران» و «در ستایش تله کامیونیکیشن» که اولویت‌های
بعدی را برای من داشتند، این روند وجود
دارد. بازی‌های کلامی‌ای که در این مونولوگ‌ها می‌شنوید، در اغلب متون من وجود
داشته است. فکر می‌کنم با سبکی که کار کرده‌ایم و توجه به این نکته که ساختار
مونولوگ‌ها، ساختار مناجات‌نیایش‌ستایش است، گاهی مسجع و آهنگین شدن کلام و ترکیب
ادبیات محاوره و کتابی و ایجاد ادبیات التقاطی، از سویی آشنایی‌زدایی می‌کند و از
سویی دیگر برای مخاطب صمیمیت ایجاد می‌کند تا در بخش‌هایی از کار از اثر دور و
دوباره در بخش‌های دیگر به آن نزدیک شوند و ارتباط بیشتری با شخصیتی که روی صحنه
زجر می‌کشد و سپس ستایش می‌کند، برقرار کنند.

خطابی بودن مونولوگ‌ها در ذهن مخاطب، ارجاع به اسماعیل
براهنی یا «آمریکای» آلن گینزبرگ می‌دهد. آیا خود شما ارجاع به این دو شعر و پذیرش
این بوطیقا را می‌پذیرید یا خیر؟

در ذهنم چنین ارجاعی نداشتم اما ممکن است شباهت‌هایی وجود
داشته باشد و الان که این بحث مطرح شد، احساس می‌کنم شباهت‌هایی وجود دارد. هرچند
از دید من این اتفاق، به‌صورت تکنیکی بوده است و سبک نیست درنتیجه می‌تواند به
بسیاری از اشعار شبیه باشد. ۱۰ سال است که با این تکنیک می‌نویسم.

در شیوه اجرایی شما، مخاطب در بدو ورود به سالن
تصور دیگری از اجرا دارد که پس از مدت‌زمان کوتاهی این تصور از بین می‌رود و با
اثری کاملا متفاوت مواجه می‌شود. درباره این بازی‌ای که با مخاطبان انجام دادید،
بگویید.

بخش ابتدایی، بخشی است که از آن به‌عنوان یک عنصر استفاده
کردم و درواقع المانی است که در درجه اول برای شگفت‌زده کردن مخاطب به کار اضافه
شده است اما این بخش کاملا به مونولوگ «در ستایش تئاتر» مربوط است و به نقد نقش
بازیگر در تئاتر و همچنین هنرمند در جامعه می‌پردازد. در این بخش اشاره ظریفی وجود
دارد مبنی بر این‌که نقش بازیگر چیست و آیا او بر هنر و اجرا حق دارد یا خیر.
درواقع چند جریان موازی در این میان دخیل هستند. نمایش در سه بستر متفاوت اجرا می‌شود
که یکی از این بسترها تمام بازیگران بخش ابتدایی نمایش است. درست است که این
بازیگران ۱۰ الی ۱۵ثانیه بیشتر بازی ندارند اما بعد از این‌که صحنه را ترک می‌کنند،
تک‌تک در بستر ثانویه و در فضای مجازی زندگی و فعالیت می‌کنند. فردی که بلیت نمایش
را می‌خرد، صفحه اینستاگرام نمایش را دنبال می‌کند و می‌تواند ببیند که بازیگران،
۲۴ساعته فعال هستند و به‌صورت لایو اینستاگرام، مونولوگ می‌گویند. افرادی که در ورک‌شاپ‌های
من حضور داشتند، این بخش را طراحی کرده‌اند، برای این پرفورمرها صفحه‌های جدیدی
ساخته شده است که به آن‌ها امکان می‌دهد در فضای مجازی به‌صورت آنلاین به زندگی
خود ادامه دهند. درواقع ابتدای نمایش، نمایی از زندگی این افراد در زندگی و فضای
مجازی است.

البته حضور فن‌آوری در نمایش به بحث اینستاگرام
خلاصه نمی‌شود. شما اپلیکیشن «واقعیت افزوده» را هم برای این اجرا طراحی کرده‌اید
که به‌نوعی فضاسازی‌هایی را در صحنه نسبتا لخت نمایش انجام می‌دهد. این اپلیکیشن
چه میزان مکمل فحوایی نمایش محسوب می‌شود و چه میزان می‌توان به آن به‌عنوان یک
امکان برای تعامل با مخاطبان نگاه کرد؟

این اپلیکیشن را با برخی از دوستانی که در ورک‌شاپ بودند و
در حوزه ای‌آر و دی‌آر بسیار خلاق هستند، طراحی کردیم که دو اتفاق اصلی در آن می‌افتد؛
یکی این‌که بخش‌هایی از طراحی‌صحنه که بزرگ بود و یا نمی‌توانستیم آن‌ها را در
صحنه اجرا کنیم، در اپلیکیشن «ای‌آر» یا «واقعیت افزوده» اجرا می‌شود و مخاطب می‌تواند
المان‌هایی علاوه‌بر اتفاق‌های روی صحنه ببیند و با استفاده از دوربین موبایل برخی
صحنه‌ها را با المان‌ها و اشیاء جدید ببیند. اپلیکیشن به گونه‌ای طراحی شده است که
با مونولوگ همراه باشد. به‌عنوان‌مثال در مونولوگ «در ستایش تهران» در بخشی که
علیرضا کی‌منش می‌گوید: «باغ‌باغم بِکَن، برج‌برجم بِکُن و….» باغ‌هایی را می‌بینیم
که نابود می‌شوند و برج‌هایی ساخته می‌شوند. درواقع صحنه‌ها بسیار انتزاعی هستند
که در اپلیکیشن اتفاق می‌افتد که نوعی طراحی‌صحنه مجازی محسوب می‌شود، اما در بخش
دوم برخی سوال‌ها مطرح می‌شود که مخاطب می‌تواند در جریان اجرا وارد شود و به‌عنوان‌مثال
تصمیم بگیرد صحنه‌ای اجرا شود یا نه. البته این بخش همچنان کامل و کامل‌تر می‌شود
و مخاطب می‌تواند تصمیم بگیرد ویدئو داشته باشیم یا نه و حتی نور سالن را تنظیم
کند. در این بخش بحث اختیار مطرح می‌شود و این نکته که چقدر بازیگر می‌تواند
تماشاگر را تغییر دهد و چقدر این روند می‌تواند برعکس باشد، مورد توجه قرار گرفته
است. درواقع این بخش، نقدی به دموکراسی و عقل جمعی را مطرح می‌کند. ممکن است
تماشاگری که کنار شما نشسته است، بخواهد یک مونولوگ را ۱۰بار دیگر هم ببیند اما
شما این تمایل را نداشته باشید. هدف اصلی ما این بود که چالشی مطرح کنیم درباره
این‌که چطور کنار هم یک نمایش را ببینیم و آن را کامل کنیم و این‌که آیا ذات رای‌گیری
و دموکراسی خوب هست یا نه و چگونه می‌توان آن را بهبود بخشید، به چالش کشید و به
یک رضایت جمعی رسید. این بخش لایه دوم متن است که یا نوعی بازی همراه می‌شود. بخش
تئاتریکال نمایش، بسیار تلخ است و ما این بخش ورود تماشاگر را به‌عنوان یک بخش
مفرح به نمایش افزودیم تا از سنگینی نمایش بکاهد. البته این بخش را برای اجرای
دیگری طراحی کرده بودیم که امیدوارم آن اجرا هم به‌زودی روی صحنه برود. مجموع
رسانه‌ها، فراغ از معنایی که دارند و ارتباط‌شان با سایر بخش‌های نمایش و مفهوم و
ایده پشت کار، قرار است یک تجربه لذت‌بخش ایجاد کنند.

در جریان اجرا شاهد هستیم که از اجرا به‌صورت
زنده فیلمبرداری و روی پرده پشت‌ سر بازیگر، نمایش داده می‌شود. هماهنگی‌ها برای
انجام این کار باتوجه به امکاناتی که در ایران داریم، کار دشواری نبود؟

این نمایش با سه دوربین؛ دو تلفن‌همراه و یک دوربین که به‌صورت
مخفی روی صحنه جاسازی شده‌اند، به‌صورت زنده فیلمبرداری و پخش می‌شود. در بخش
دوربین چندان مشکلی نداشتیم چون با کابل وصل می‌شود و باید برخی امکانات را در
سالن فراهم می‌کردیم اما در بخش تلفن‌های همراه، باید از اینترنت استفاده می‌کردیم
که کمی کندتر از اجرای زنده هستند. متاسفانه بیشتر انرژی گروه ما صرف فراهم کردن
امکانات برای این نوع اجرا شد البته خوشبختانه توانستیم به یک خروجی قابل‌قبول
برسیم. مهم‌ترین مشکلی که داشتیم، سرعت اینترنت بود چون تمام فعالیت‌های ما با
اینترنت انجام می‌شود و ما به‌صورت مداوم در موبایل، دوربین، ویدئو پروژکشن و
اپلیکیشن جابه‌جا می‌شویم و اگر سرعت خوب نباشد، نمی‌توانیم اجرای کاملی داشته
باشیم. همواره آمادگی داریم که به‌علت فقدان زیرساخت‌های مورد نیاز، رفت‌وبرگشت در
این اتفاق‌ها، کامل صورت نگیرد که سبب می‌شود به‌عنوان‌مثال مخاطب ۸۰درصد از کار
لذت ببرد. البته این بخش هم جزو کار است و اگر دقت کرده باشید در مونولوگ «در
ستایش تله کامیونیکیشن» به این وجه اشاره‌هایی می‌شود.

بخش موسیقی نمایش یکی از ارکان بسیار مهم این
نمایش بود که بامداد افشار آن را انجام داده است. چقدر از تجربه پرفورمنس شهر-بازی
بامداد افشار در این همکاری دخیل بود و تعامل شما با آهنگساز نمایش به‌چه صورت بود؟

متاسفانه در زمانی‌که «شهر بازی» اجرا می‌شد در ایران نبودم
و نتوانستم آن را ببینم اما همکاری من، بامداد افشار و علیرضا کی‌منش به زمان
اجرای «مونوتلخک» در سال۱۳۹۰ بازمی‌گردد البته درواقع از آن زمان یک گروه بودیم و
به‌مرور کامل‌تر شدیم. در سال۹۱ برای «شیوه صحیح استفاده از دستگاه» دوباره با
بامداد افشار و علیرضا کی‌منش اجرایی را روی صحنه بردیم. از این دوران به‌بعد،
تمام نمایش‌های من با حضور این گروه روی صحنه رفت چون فضای کاری یکدیگر را می‌شناخیتم.
فضای «در ستایش تئاتر و تهران و تله‌کامیوینکیشن» و صداسازی‌های آن با فضای کاری
بامداد افشار کاملا همگون بود، او و کیارش بختیاری این بخش را برعهده گرفتند. برای
این اجرا کاملا تعاملی پیش رفتیم. در تمرین‌ها اتود می‌زدیم و تکه‌تکه به‌صورت
کارگاهی بایز، موسیقی، اپلیکیشن و ویدئو را باهم ترکیب می‌کردیم. بخش‌هایی از
طراحی صدا، بداهه است اما موسیقی‌ها و افکت‌های اغلب بخش‌ها، در طول تمرین به‌دست
آمد. این تمرین فیزیکی حدود یک‌ماه‌ونیم طول کشید. البته پیش از آغاز تمرین‌های
فیزیکی، با علیرضا کی‌منش تمرین می‌کردیم. بعد از این‌که برنامه اجراها فیکس شد، بامداد
افشار و کیارش بختیاری، برای مناسب‌سازی امکانات سالن در بخش صدا، بسیار کار کردند.

مونولوگ‌های نمایش بازی‌ها زبانی بسیار زیادی
دارد، فراغ از ایده انسجام است و در کنار تمام این مسائل، علیرضا کی‌منش با سرعت‌ها
و لحن‌های متفاوتی این مونولوگ‌ها را می‌گوید. آیا خود بازیگر در پروسه نگارش متن‌ها
دخالتی داشته است؟

از ابتدای نگارش متن، علیرضا کی‌منش در جریان بود. حتی کل
متن «در ستایش تئاتر» به علیرضا تقدیم شده است. این مسئله به سابقه همکاری ما
بازمی‌گردد. قربانی کردن خود بازیگر برای نقش، کاری است که علیرضا و خصوصا در
کارهایی که ما باهم کار کرده‌ایم، همواره انجام داده است. این متن را پنح یا شش
ماه پیش که در آمریکا بودم نوشتم و مطمئن بودم که علیرضا باید این نقش را بازی
کند. بسیاری از بخش‌های مونولوگ، پیشنهاد خود علیرضا کی‌منش است. البته برخی از
نکات از ابتدا مشخص بودند؛ به‌عنوان‌مثال می‌دانستیم باید مونولوگ‌ها تکرار شوند
یا اجرا از شب تا صبح برگزار شود. از همه این‌ها مهم‌تر، می‌دانستیم که تماشاگر
باید زجر بازیگر را ببیند چون کل متن «در ستایش تئاتر» در این‌باره است.

واقعا در این اجرا و به‌سبب دشواری کار علیرضا
کی‌منش، نوعی دوگانگی برای مخاطب به‌وجود می‌آید، از سویی او دوست دارد دوباره‌ و دوباره
مونولوگ‌ها را بشنود و از سویی دیگر نگران بازیگر می‌شود. این دوگانگی چه کارکردی
دارد؟

بله. این دوگانگی وجود دارد و قرار نیست در مخاطب دگرگونی
به‌وجود بیاورد صرفا تماشاگر را برای پذیرش مفاهیمی که بعدتر درباره آن‌ها صحبت می‌شود،
آماده می‌کند. البته این تجربه را در «شیوه صحیح استفاده از دستگاه» هم داشتیم. در
آن اجرا که چهار الی پنج ساعت طول می‌کشید، یک دستگاه وندینگ‌ماشین روی صحنه وجود
داشت که علیرضا درون آن قرار می‌گرفت و تماشاگران تک‌به‌تک برای دیدن نمایش می‌آمدند
و او برای هر تک‌مخاطب نمایش را اجرا می‌کرد. تماشاگران شاهد زندانی شدن بازیگر در
فضایی کوچک، اجرای زورکی و فضای فشار و محدودیت او می‌شدند. در آن اجرا هم مخاطب
مجاز بود به اجرا ورود کند. حتی تماشاگر این اختیار را داشت که بازیگر را از آن
ماشین آزاد کند. درواقع در یک نمایش مخاطب می‌تواند بازیگر را آزاد کند و شرایط او
را راحت‌تر کند و در نمایشی دیگر مخاطب با درخواست برای اجرای چندباره، او را در
موقعیت سابق، نگاه می‌دارد. واقعا تمام بازیگران این نمایش، هم علیرضا کی‌منش و هم
بازیگرانی که نمایش با آن‌ها آغاز می‌شود، بسیار زحمت کشیدند. چون چهار ساعت اجرای
علیرضا کی‌منش، در ۱۰ثانیه ابتدایی نمایش خلاصه شده است و برای ۱۸ بازیگر دیگر
نمایش، نشان دادن حس و چکیده کار در ۱۰ثانیه به مخاطب واقعا کار دشواری بود.

زوم:

اجرایی نامتعارف و مخاطبان خاص

نمایش «در ستایش تئاتر و تهران و تله کامیونیکیشن» به
احتمال ۹۹درصد تمدید نمی‌شود چون از سویی باید این نماش آخر شب اجرا شود و باید
شرایط دریافت مجوز برای این نوع اجرا را داشته باشیم از سویی دیگر خود من سفری در
پیش دارم. همچنین این نمایش تجاری نیست و در زمان نامتعارفی اجرا می‌شود اما
امیدوارم مخاطبانی که به تئاترهای متفاوت علاقه‌مند هستند در این فرصت کوتاه به
تماشای نمایش بنشینند. البته برنامه‌هایی برای اجرای دوباره این نمایش به‌مدت سی
شب در زمانی دیگر داریم اما این برنامه منوط به این است که بتوانیم مجوز اجرای
نمایش در ساعت۱۲شب را بگیریم!

مینا صفار

There are no comments yet


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۱/۳۵۴/۰۳۵/۰۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۵/۳۲۳/۷۹۱/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۱۴۲/۱۱۹/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۰٬۷۰/۷۸۴/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۲۴۶/۰۲۷/۵۰۰
  • استاد
    ۹۹۲/۹۳۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۳۸۰/۷۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۴۸/۶۶۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۸۳/۳۵۰/۰۰۰