محسن کیایی را حالا میتوان جزو یکی از
پرکارترین بازیگران سینما دانست. در اکران نوروز با فیلم «لونه زنبور» حضور داشت
و حالا با دو فیلم «چهارراه استانبول» و «جشن دلتنگی» روی پرده سینماست. با او به
بهانه اکران این دو فیلم به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
بعد از فیلم سینمایی «بارکد» برای دومین بار
شاهد تکرار زوج شما و بهرام رادان در «چهارراه استانبول» بودیم، این تصمیم تا چه
اندازه به فراخور قصه و مشخصههای کاراکترها بود و تا چه اندازه به خاطر جذب
مخاطب؟ به هر حال زوجها سینمایی میتوانند در جذب مخاطب و ضمانت گیشه موثر
باشند!
اولین بار زوج من و
بهرام رادان در فیلم «بارکد» دیده شد و خوشبختانه توانست خروجی خوبی داشته باشد و
رضایت مخاطب را جلب کند اما در فیلم «چهارراه استانبول»، زمانی که پیشنهاد تکرار
زوج من و بهرام رادان مطرح شد بسیار بحث و گفتوگو کردیم تا ببینیم تکرار آن به
ضرر یا به نفع فیلم است؟ آورنده و برآیند آن برای مخاطب و فیلم چیست؟ یا حتی مخاطب
ممکن است چه چیزی از آنها را دوست داشته باشد و چه چیزی را پس بزند؟ بعد از همفکری
و صحبتهایی که من، بهرام رادان و مصطفی کیایی باهم داشتیم قرار شد فارغ از فضایی
که در «بارکد» وجود داشت این زوج در «چهارراه استانبول» هم تکرار شود. به هر حال
بارکد یک کمدی فانتزی بود و جنس کار با فیلم «چهارراه استانبول» کاملا تفاوت دارد.
درکل دوست داشتیم زوج من و بهرام رادان در این فیلم هم تکرار شود و تصمیم گرفتیم
دو کاراکتر جدی را در کنار هم بازی کنیم. اینکه چقدر این ترکیب جواب داده است را
نمیدانم اما به هر حال تکرار زوجی که قبلا توانسته رضایت مخاطب را جلب کند در «چهارراه
استانبول» اتفاق افتاده و همین مسئله کار ما را بسیار سخت کرد چرا که باید تصویر
جدیدی از خودمان به مخاطب ارائه میدادیم اما به هر حال هر کاری هم انجام دهیم این
زوج قبلا در کنار هم دیده شدند و قطعا از این موضوع تاثیر خواهند گرفت.
قصد دارید همچنان این ترکیب را تکرار کنید؟
باید درباره این موضوع فکر کرد و باید ببینیم کسی در آینده
میخواهد که این ترکیب دوباره تکرار شود یا نه؟ حالا مصطفی کیایی باشد یا هر
کارگردان دیگر؛ البته از طرفی باید ببینیم که نقش و فضای فیلمنامه چطور است. همه
این مسائل در تکرار دوباره این زوج تاثیر دارد. ترجیح میدهم تجربههای جدیدی کسب
کنم، همبازی بودن با بهرام رادان را بسیار دوست دارم و او پارتنر فوقالعاده خوب
و بازیگر حرفهای است و تمایل دارم اگر قرار است دوباره باهم در یک فیلم حضور
داشته باشیم متفاوتتر از این دو فیلم ظاهر شویم و چیز جدیدی ارائه دهیم.
غیر از بهرام رادان، شاهد زوج سینمایی شما با
پژمان جمشیدی نیز بودیم. چرا کمتر پیش میآید که محسن کیایی را بهصورت تک ببینیم؟
خودتان به این ترکیبها علاقه دارید یا فیلمنامههایی که دوست دارید اینطور
ایجاب میکنند؟
جز فیلم «لونه زنبور» من و پژمان جمشیدی پیشنهادهای دیگر
هم داشتیم همین طور من و بهرام رادان و یا حتی بعد از دیده شدن ترکیب من و امین
حیایی در سریال «ساخت ایران۲»، پیشنهاد سینمایی که خواهان ترکیب من و او بودند
مطرح شد. بازی من به گونهای است که بهراحتی با بازیگر طرف مقابلم ارتباط برقرار
میکنم. واقعا اصراری بر این قضیه ندارم اما از یک جایی به بعد فیلمنامههایی که
پیشنهاد شد معمولا دو کاراکتر اصلی داشت که یکی احمق بود و یکی احمقتر؛ فکر میکنم
شروع این جریان بعد از فیلم «بارکد» بود و من چیزی حدود ۱۳فیلمنامه با دو کاراکتر
اصلی دریافت کردم. اما فارغ از همه اینها همیشه ترجیح می دهم نقش خوب بازی کنم.
در فیلم «آستیگمات» نقش شخصیت اصلی مرد را ایفا میکنم که نقش و موقعیت پرپیچوخم
و سختی بود که امیدوارم دیده شود. میخواهم نقش خوب بازی کنم اما متاسفانه این
ترکیبهای دونفره شکل اپیدمی پیدا کرده و بیشتر فیلمنامههایی که به دستم میرسد
اینچنین است.
بهخاطر اینکه مصطفی کیایی برادرتان است
طبیعتا از نقطه صفر هر پروژه حضور دارید، نقشهایی که بازی میکنید براساس خواست
و تشخیص مصطفی کیایی است یا او این حق انتخاب را به شما میدهد که نقش مورد علاقهتان
را انتخاب و بازی کنید؟
درست است که من از ابتدا شکلگیری فیلمنامه در جریان همه
چیز هستم و تمام مراحل ساخت فیلم در دفتر خودمان اتفاق میافتد اما در بخش
کارگردانی و انتخاب بازیگران همان طور که بهصورت حرفهای حکم میکند همه چیز زیر
نظر و طبق خواست مصطفی کیایی است. در فیلمنامه «چهارراه استانبول» دو کاراکتر اصلی
قصه را جلو میبرند و مصطفی کیایی بسیار دوست داشت که من و بهرام رادان این دو نقش
را ایفا کنیم. شاید اگر به انتخاب من بود نقش دیگری را در «چهارراه استانبول»
انتخاب میکردم اما مصطفی این پیشنهاد را مطرح کرد و دوست داشت من این نقش را بازی
کنم و من هم پذیرفتم.
نقشهای متفاوت در کارنامه کاریتان کم ندارید
اما در بیشتر آثار مصطفی کیایی مثل «خط ویژه»، «چهارراه استانبول» و «عصر یخبندان»
کاراکترهایی نزدیک به هم را ایفا کردید، غالبا یک پسر شوخ، بامزه، پولدوست و
عاشقپیشه. چقدر این اتفاق تعمدی بوده است و اینکه نمیخواهید این تصویر را که
معمولا در کارهای آقای کیایی تکرار میشود، بشکنید؟
در «خط ویژه» و «چهارراه استانبول» این نکته را قبول دارم
اما در «عصر یخبندان» نه. در فیلم «عصر یخبندان» فضای کاراکتر چیز دیگری است و حتی
ماجرای عشقی هم وجود ندارد. اما اینکه در بیشتر مواقع، بخشی از بار نمک قصه روی
دوش کاراکترهایی است که من بازی میکنم شاید بیشتر به این دلیل است که مصطفی فکر
میکند من آدم بامزهای هستم و از پس چنین نقشهایی برمیآیم. با حرفی که شما
گفتید موافقم اما این را هم بگویم که دنبال تجربه کردن نقشهای جدید و با مختصات
جدید هستم. شاید کاراکترهای من در «خط ویژه» و «چهارراه استانبول» تا حدی شبیه
به هم و برخاسته از یک خاستگاه باشند اما در «بارکد» و «عصر یخبندان» نقشهای متفاوتی
را ایفا کردم. البته این نکته را هم، نه بهعنوان برادر مصطفی کیایی بلکه بهعنوان
یک بازیگر بگویم که پیشنهاد بازی در فیلمهای مصطفی را به سبب اینکه از استاندارهای
لازم برخوردار است و توسط مخاطب دیده میشود، سخت میشود رد کرد و بسیار وسوسهانگیز
است. از طرفی شکل همکاری من با او خیلی فرق میکند و کار مصطفی کیایی کار خود من
است. با این همه اگر در کارنامه کاریام نگاه کنید نقشهای متفاوت هم کم بازی
نکردهام مثل «سد معبر»، «آستیگمات»، «پردهنشین» و یا حتی «جشن دلتنگی» که در حال
اکران است. تلاش میکنم نقشهای متفاوت بازی کنم اما اینکه چه میزان فیلمنامه و
نقش متفاوت پیشنهاد میشود در این زمینه تاثیرگذار است.
این تفاوت تا چه حد در فیلمنامههایی که به
شما پیشنهاد میشود وجود دارد؟ فکر میکنم غالب نقشهای پیشنهادی کمدی باشد!
متاسفانه رسم سینمای ما به این شکل است که وقتی تو در ژانری
بازی میکنی و نیمچه موفقیتی را هم کسب میکنی دیگر تمام نقشهایی که به تو
پیشنهاد میشود در همان فضا و با همان ویژگیهاست. در حال حاضر هر فیلم کمدی که
در ایران ساخته میشود فیلمنامهاش برای من میآید. من نمیگویم که این بد است.
اتفاقا خیلی هم خوب و سخت است که یک بازیگر بتواند فیلم کمدی بازی کند اما من
ترجیح میدهم نقشهای دیگری را هم تجربه کنم نقشهایی که با چالشهای دیگری
مواجه است و قرار نیست فقط خنده به لب تماشاگر بیاورد.
«چهارراه استانبول» داستان پلاسکو نیست اما شما
کاراکتری را بازی میکنید که ساختمان پلاسکو بخشی از زندگی هر روزه آن است برای
نزدیک شدن به این فضا تا چه حد تحقیقات میدانی داشتید و با کسانی که درگیر این
ماجرا بودند صحبت کردید؟
قطعاً این اتفاق افتاده است. اصلا به وجود آمدن این قصه براساس
مواجهه ما با خود این واقعه بود. من و مصطفی به یک مجموعه ورزشی نزدیک «چهارراه
استانبول» میرفتیم و خیلی از کسبه ساختمان پلاسکو نیز در آنجا رفتوآمد داشتند.
روز حادثه ساختمان پلاسکو نیز ما باشگاه ورزشی بودیم اما خبر حادثه را از طریق
تلویزیون متوجه شدیم بعد از آن مواجههمان با کسانی که در ساختمان پلاسکو کار میکردند
و حالا بر اثر این حادثه زندگیشان دگرگون شده بود سبب شد این فیلم را بسازیم. «چهارراه
استانبول» کاملا براساس شنیدهها، دیدهها و ارتباطی که با آنها برقرار کردیم
نوشته شد.
برای ساخت «چهارراه استانبول» سهمیلیارد هزینه
شخصی صرف شده است. به نظرتان باتوجه به شرایط موجود در اکران و ذکر این نکته که کارهای مصطفی کیایی همیشه
با فروش خوبی روبهرو بوده است، «چهارراه استانبول» نیز میتواند به موفقیت بقیه
آثار آقای کیایی دست پیدا کند؟
متاسفانه معادلات اکران در سینمای ما هیچ ربطی به کیفیت
فیلم ندارد. من خودم چندین فیلم کمدی بازی کردم و اصلا آن را بد نمیدانم اما چیزی
که در سینما و بین مخاطبان آن فراگیر میشود، این است که تماشاگر از فیلم دغدغهمند
و فیلمی که حرف برای گفتن دارد و قرار نیست او را بخنداند دوری میکند و این اصلا
خوب نیست. من خودم کار کمدی انجام دادهام و بعد از این هم فیلم کمدی بازی میکنم
اما اینکه مخاطب فقط بهدنبال فیلم کمدی باشد تا بخندد اصلا خوب نیست. پس کجا
قرار است حرفهای جدی زده شود؟ بخشی کوچکی از «چهارراه استانبول» ریختن ساختمان
پلاسکو است بخش اصلی آن طرح مسائل و مشکلات اقتصادی است. فارغ از اینکه ذائقه
مخاطب به این سمت رفته است از طرفی مشکلات زیادی در اکران آثار وجود دارد. هنوز فیلمهای
عید روی پرده هستند تمام سانسهای فیلم ما پر است ما احتیاج به سانس جدید داریم اما
این اتفاق نمیافتد چون فیلمهای نوبت قبل هنوز روی پرده هستند. من خودم را هم نقد
میکنم چون «لونه زنبور» هم فیلم خود من است. من میگویم اگر فیلمهای عید هنوز میفروشند
و مخاطب را به سینما میکشانند پس چرا فیلمهای جدید را اکران میکنیم که بهخاطر
این شرایط بسوزند. آن هم فیلمهایی چون «چهارراه استانبول» که با هزینه شخصی ساخته
شده است. با این شرایط نامناسب اکران، فیلمها و سرمایه میسوزند و همین سبب میشود
وارد کردن سرمایههای شخصی به سینما کار بسیار سختی شود در نتیجه همه چیز دولتی
میشود. متاسفانه هیچ حقی برای فیلمهای مستقل و بخش خصوصی در نظر گرفته نشده است.
فیلم «چهارراه استانبول» بعد از دو هفته اکران با ایام ماه مبارک رمضان خورد و بعد
از آن هم جام جهانی، باید برای چنین فیلمهایی که با هزینه شخصی ساخته شده یک
امتیاز و حقی را قائل شد.
بازی شما نقطه قوت فیلم «جشن دلتنگی» است، اما
این فیلم دست روی موضوعی گذاشته است که پرداخت به آن وخلق شخصیتهایی برای روایت
این موضوع نیاز به نگاه روانشناسانهای دارد اما بعضا با این مواجه میشویم که
شخصیتها در سطح باقی ماندند و خیلی با تودرتوهای آنها برخورد نمیکنیم.
وقتی فیلمنامه «جشن دلتنگی» را خواندم از حرف آن خوشم آمد و
خودم بسیار دغدغه غرق شدن انسان در فضای مجازی را داشتم. در ابتدا نقش دیگری به من
پیشنهاد شده بود اما من وقتی فیلمنامه را خواندم تمایل داشتم نقش جهان را بازی کنم.
با پوریا آذربایجانی مطرح کردم او نگاه دیگری نسبت به این نقش داشت اما او را
متقاعد کردم که بازی در نقش جهان برای من چالش بهتر و بزرگتری است و درنهایت این
اعتماد را به من کرد تا جهان را بازی کنم. وقتی فیلم را دیدم به نظرم آمد که
جذابیت اپیزود ما به نسبت دو اپیزود دیگر بیشتر است. از طرفی فکر میکنم زمان فیلم
کمی زیاد است و میتوانست زمان کمتر و ریتم بهتری داشته باشد. بهطور کل فکر میکنم
هر فیلمی شبیه به کارگردان آن است و «جشن دلتنگی» براساس سلیقه پوریا آذربایجانی و
سختیهایی که در مسیر اجرا دیده، شکل گرفته است. نقش جهان برای من متفاوت بود و
تمام تلاشم را کردم که از پس این نقش بربیایم. «جشن دلتنگی» فیلمی اجتماعی است و
حرف آن حرف بسیار خوبی بوده اما میتوانم بگویم «جشن دلتنگی» با همین بضاعت میتوانست
فیلم بهتری باشد.
ملیکا مومنیراد
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است