جامعه بیرون از اثر توصیههایی دارد و اگر این جامعه در شکلگیری
فرم اثر و ریختار آن؛ موثر نباشد، یقین بدانید اقبال پیدا نمیکند. از دید من،
هنرمندی که با جامعه بیرون از خود متصل باشد اما بخواهد در نسبت با جامعه حرف
بزند، پیشنهاد را از جامعه میگیرد. اتفاقا هنرمندانی مخاطبان خود را دورهای
انتخاب میکنند و بهسرعت مخاطبان خود را از دست میدهند که فرم خودشان را به
نیازهای جامعه تحمیل کردهاند. این داد و دهش دائم و مستمر میان جامعه سفارشدهنده
و نویسندهای که در واکنش به جامعه اثر تولید میکند، امکان ندارد بیتوجه به
نیازهای اجتماعی باشد و نوعی عمل متقابل اتفاق میافتد. اگر هنرمند به پیشنهاد
جامعه گوش ندهد، ناگهان به خود میآید و میبیند که جامعه از او دو یا سه دهه جلوتر
است و هنرمند ناچار است روی ارزشهایی پا سفت کند که برای جامعه جذابیت ندارد.
ممکن است حرفهای هنرمند را جامعه قبول داشته باشد اما فرم او را نمیپسندد.
اگر هنرمند، هنرمند واقعی برخاسته از اجتماع خود و محصول
زمانه خودش باشد، امکان ندارد حرفهای او بویی از پیشگویی نداشته باشد. جنسی از
فرهیختگی هست که پیشگویی در درون آن وجود دارد.
بهعنوانمثال سال۱۳۸۵ که برای اولینبار نسلکشی در غزه
اتفاق افتاد، نمایشنامهای بنام «تمام صبحهای زمین» را نوشتم. داستان نمایش
درباره یک خبرنگار فرانسوی بهنام جمیله فرحت است که پدربزرگش همزمان با این
واقعه مرده است و غیر از این خبرنگار، نوهای ندارد. او به غزه میرود که جسد
پدربزرگ خود را تحویل بگیرد اما دچار مشکلاتی میشود. در یکی از جلسات مباحثات
خبرنگار من با مصاحبهکننده یا بازجو، جمیله برای اینکه به بازجوی خود نشان دهد
بازی آنها را بلد است جملهای میگوید: «نهایتا به شما قول میدهم هدف بعدی سوریه
است.» سالها بعد سوریه به هدف تبدیل شد! در استدلال فردی بهدلیل پیوندی که با
جامعه دارم، بهراحتی میتوانم حرکت بعدی را نزدیک به یقین حدس بزنم. هنرمند باید
برای رسیدن به این منظور فرزند زمانه خود باشد. تاریخ پر است از رگههایی که تکرار
میشود و اگر با جامعه خود متصل باشید و در بستر تاریخ هم حرکت کنید، این رگهها
را پیدا میکنید و نیازی به فالگیری و رمالی و پیشبینی ندارد. این بخش در جان
روابط اجتماعی وجود دارد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است