نمایش «پناهکاه»؛ تازهترین اثر گروه تئاتر ریگولیتو با نویسندگی و
کارگردانی مشترک فرید قادرپناه و رامین معصومیان، این روزها در سالن شمارهیک
تماشاخانه ارغنون روی صحنه است. این نمایش از ۲۳فروردینماه ساعت۱۹ به این سالن
آمده است. حامد ادوای، آیدین بهاری، رامین جعفری، امین جلالی، مینا زرنانی، کاوه مرحمتی
و آزاده مشعشعی در این نمایش ۷۵دقیقهای بازی میکنند. در خلاصه این نمایش آمده
است: «رایان سرباز بزدلی است که از میانه یک جنگ آخرالزمانی میگریزد، اما فرار او
از این مهلکه او را به جای بهتری نمیبرد. او در سوراخی میافتد که زیستگاه انسانهایی
است که سالیان دراز از تمدن دور بودهاند و در بدو ورودش و بیهیچ دلیلی تصمیم به اعدام
او میگیرند. رایان تنها سه روز فرصت دارد تا زندگیاش را دوباره بخرد…» به
بهانه این اجرا، با فرید قادرپناه و رامین معصومیان؛ نویسندگان و کارگردانان این
نمایش گفتوگو کردهایم.
سربازی که به کاه پناه میبرد
در «پناهکاه» شاهد هستیم فضایی بیزمان و بیمکان ساختهاید و در این
فضا که تا حد زیادی بهسمت فانتزی هم میرود، داستان خود را تعریف میکنید. کمی درباره
ایدههایی که به نگارش اثر منتهی شد و شیوه پیشبرد آنها توضیح دهید.
رامین معصومیان: «پناهکاه» به معنی پناه بردن به کاه
است؛ یعنی پناه بردن به یک جای ناامن. ایده اولیه به این صورت شکل گرفت که یک
انسان به جایی پناه میبرد که اصلا حاشیه امنی برای او وجود ندارد و اتفاقهای
عجیبوغریبی برای او میافتد. متن اولیه نوشته شد اما در طول تمرین، این متن بسیار
دستخوش تغییر شد. حتی بخش زیادی از قسمت پایانی متن کاملا تغییر کرد.
میزانسنهای نمایش بهگونهای بود که توانسته بودید از تمام عرض سالن
استفاده کنید و بازیگران بسیار از بدن خود استفاده میکردند. چه میزان بازیگران در
پروسه تولید نمایش دخیل بودند؟
رامین معصومیان: در گروه «ریگولیتو» شرایط به گونهای
است که هفت یا هشت ماه تمرین میکنیم و بهمن یا اسفندماه نمایشمان را روی صحنه میبریم
اما امسال برخی اتفاقها برای ما رخ داد که ناچار شدیم دیرتر نمایش را اجرا کنیم و
درنتیجه برای «پناهکاه» حدود یک سال زمان صرف کردیم که این زمان از پروسه نگارش
متن تا به اجرا رسیدن را شامل میشود. پس از نگارش اولیه متن، با بازیگران دور هم
جمع میشدیم، فضای نمایش را برای آنها توصیف میکردیم، بازیگران اتود میزدند و
بعد دوباره فضا را به دست میگرفتیم و به آنها خط میدادیم. هم من و هم فرید
قادرپناه اعتقاد داریم بازیگر باید حتی پارتیتور رفتاری و دیالوگی داشته باشد تا
بتواند بهخوبی روی صحنه کار خود را انجام دهد. خوشبختانه اعضای گروه ریگولیتو چه
بازیگران و چه گروه پشتصحنه عاشقانه و دلسوزانه تئاتر کار میکنند و این مسئله
برای من و فرید بسیار باارزش است. در شرایط فعلی تئاتر کمتر گروهی را پیدا میکنید
که برای اجرای یک تئاتر، یک سال زمان صرف کنند. با این اوضاع بد اقتصادی واقعا کار
دشواری است. در ریگولیتو سعی میکنیم باهم صمیمی باشیم و خوش بگذارنیم چون وقتی
این اتفاق بیفتد، تمرین خوبی شکل میگیرد.
به زمان و جریانی خاص اشاره نکردهایم
نمایش شما فضایی فانتزی و بیزمان و بیمکان دارد. آیا جهانشمول بودن
تمهای اصلی نمایش همچون دیکتاتوری، خفقان و… سبب شد این فضا را برای اثر در نظر
بگیرید؟
رامین معصومیان: این حرف کاملا صحیح است. ما بهخاطر
جهانشمول بودن فضای دیکتاتوری و خفقان و این نکته که در سراسر جهان شاهد چنین
مسائلی هستیم، اشاره مستقیم به هیچ موقعیت مکانی، زمان، جریان یا فضای خاصی نکردهایم.
البته برخی اشارهها در نمایش وجود دارد؛ نام شخصیتها، مشخص بودن مکانی که سرباز
داستان از آنجا به مکان نمایش ما آمده است و… البته باید این نکته را ذکر کنم
که یکی از تکنیکهای کارگردانی من و فرید این است که آثار به موقعیت مکانی
یا زمانی خاصی اشاره نداشته باشد. سبک کاری ما بهنوعی فانتزی است.
قوانین و انسانهای درگیر
اتفاقا بحث سرباز انگلیسی هم با خود شرایطی عجیب را همراه میآورد. این
سرباز درگیر جنگ با موجوداتی ناشناخته شده است که این بخش هم باز نوعی بازی با مخاطب
محسوب میشود و او نمیتواند شرایط دنیای بالایی را بسازد که یکی از ویژگیهای بسیار
جذاب این نمایش بود. شما در ابتدای نمایش، نوعی وحشت و رعب را به مخاطب منتقل میکنید
و در ادامه به توضیح شرایط برای شخصیت رایان و مخاطب بهصورت همزمان میپردازید. کمی
درباره این ایده اجرایی که مخاطب را کاملا با نمایش همراه و درگیر کرده است، توضیح
بدهید.
فرید قادرپناه: در ابتدا قصد داریم فضایی را نشان دهیم
که نسبت به فضای روی زمین، شرایط و لحظات متفاوتی داشته باشد. در ۱۰دقیقه ابتدایی
نمایش و بهمرور که پیش میرویم، سعی میکنیم در لحظاتی که کابوسهای رایان اتفاق
میافتند، این افراد را بهصورت غیرواقعی نشان دهیم تا هم رایان و هم مخاطب درگیر
این فضای عجیب شود و فکر کند به یک مکان عجیب وارد شده است اما بعد از این ۱۰ تا
۱۵دقیقه، فضا را کمکم به این سمت ببریم که نشان دهیم شباهتهای بسیار زیادی میان
آدمهای این مکان و انسانهایی که در پیرامون ما زندگی میکنند، وجود دارد. برخی
تفاوتها میان شخصیتهای نمایش و انسانهای پیرامون ما دیده میشود، مربوط به این
است که افراد «پناهکاه» جلوی غرایز خود را بهشدت میگیرند. این بحث در حوزه
قوانین تعریف شده است. قوانین زندگی افراد را تحت تاثیر قرار میدهد.
قدرت و تغییراتی ناگهانی
در این میان، مخاطب در ابتدا با رایان همذاتپنداری میکند و سپس بهمرور
با سایر بازیگران آشنا میشود اما باز هم با رایان احساس نزدیکی بیشتری وجود دارد اما
گویا این هم بخشی از بازی است چون درنهایت میبینیم این شخصیت هم در مقابل قدرت، ضعیف
است و حتی برخوردی بهمراتب غیرانسانیتر از سایرین انجام میدهد. چه میزان این بازی با مخاطب در راستای این جمله معروف است که «قدرت
فساد میآورد»؟
رامین معصومیان: دقیقا همینطور است. همه ما وقتی در
شرایطی قرار میگیریم که قدرت در اختیارمان باشد، ناخودآگاه به شخصی دیگر با
خصوصیات رفتاری دیگری تبدیل میشود. به همین دلیل است که نسبت به سایر شخصیتهای
نمایش، با رایان همذاتپنداری بیشتری پیدا میشود. همه ما علاقه داریم به قدرت
دست پیدا کنیم و در این نمایش هم بهصورت بسیار عیان مطرح میشود.
البته در این جامعهای که شما نشان دادید، ما میتوانیم هر فردی را بهعنوان
نماینده قشری از جامعه در نظر بگیریم؛ اسمیت روشنفکر، فرانک ترسو، مایکل گوشبهفرمان
و….کمی درباره شخصیتپردازیای که در نمایش انجام دادهاید، بگویید.
فرید قادرپناه: تلاش کردیم این اتفاق را به کمرنگترین
صورت ممکن در نمایش نشان دهیم. چون میخواستیم از کلیشههای رایج درباره بحث
روشنفکری، بردهداری، ابتذال و… فاصله بگیریم. ناخودآگاه این شخصیتپردازی شکل
میگیرد اما بهعنوان مثال فرانک که پزشک نمایش ما هست، هم بهلحاظ پوشش و هم بهلحاظ
رفتاری متفاوت از پزشکهای جامعه ماست یا در شخصت روشنفکر ما، ابتذال هم وجود
دارد. درواقع نخواستیم شخصیتهای نمایش تکبعدی باشند. شخصیت تمام انسانها با نوع
کاری که انجام میدهند، متفاوت است. بهعنوانمثال خود من وقتی صبح سر کار میروم،
کتوشلوار میپوشم اما برای دیدن تئاتر، از لباس اسپرت استفاده میکنم. رفتار من
با این دو پوشش و در این دو فضا، بسیار متفاوت است اما شخصیت من تغییر نمیکند.
انسانهایی کهنه و طراحیهای فانتزی
نکته جالب توجه همراه بودن ذات
و درونمایه شخصیتها و طراحی لباس آنهاست. کمی درباره تعاملی که با الهام شعبانی
داشتید برای درآوردن پوشش کاراکترها بگویید.
رامین معصومیان: از الهام شعبانی دعوت کردیم که «پناهکاه»
را ببیند. خوشبختانه او ذهن بسیار خلاق و بازی دارد. بهمحض اینکه درباره کار بحث
کردیم، به یک نکته مشترک رسیدیم. ما تمایل داشتیم این آدمها بسیار مرتب، شیک و در
عین حال تا حدی کهنه باشند. در کنار این، نمیخواستیم به موقعیت فردی یا مکانی
خاصی اشاره داشته باشد. خوشبختانه چون الهام شعبانی بسیار خوب از خواستههای ما
آگاه شد و ایدههای ما را پرورش داد و آنها را اجرایی کرد. واقعا از الهام شعبانی
متشکرم که در زمانی کوتاه این طراحی را انجام داد.
نکته مهم دیگر، بحث گریم بود، گریم نمایش هم باید بهشدت با شرایط آفتاب
گرفتن؛ «سفیدشدگی» شدید شخصیتهای حاضر در «پناهکاه» و وحشت و شرایط دشوار رایان که
درگیر مبارزه باموجوداتی غیرانسانی است، هماهنگ باشد. گریم نمایش را ماریا حاجیها
بهگونهای طراحی کرده بود که هم این مفاهیم را میرساند و هم از کار بیرون نمیزد.
درباره این وجه از طراحی بگویید.
فرید قادرپناه: وقتی قصد داریم کاری حرفهای بسازیم،
برای پیشبرد اهداف باید از یک گروه حرفهای بهره برد. وقتی از یک گروه حرفهای
استفاده میکنیم، باید به آنها اعتماد داشته باشیم و در انتخاب گروه هم باید بسیار
دقت کرد. ما با اعتماد به طراحان پیش رفتیم و بسیار از این اعتماد سود بردیم. چون
به ماریا حاجیها اعتماد داشتیم، مباحثمان درباره گریم چندان طولانی نبود و او با
اشراف کاملی که نسبت به کار پیدا کرده بود، طرحهایی را پیشنهاد داد. درباره آنها
صحبتهایی صورت گرفت و گریم اجرا شد. البته در این میان، درباره یکی از طراحیهای
ماریا حاجیها بحثهای زیادی صورت گرفت که درنهایت او قانع نشد و ما براساس
اعتمادی که داشتیم، قانع شدیم و طراحی را به او سپردیم.
بردگی انسان در دنیایی ماشینی
یکی دیگر از جذابیتهای نمایش، طراحی صحنه بسیار کاربردی کار است که هر
لحظه مخاطب را شگفتزده میکند. در بدو ورود، مخاطب نمیداند کارکرد این ابزار چیست
و از همان ابتدا دچار شگفتی میشویم. درباره ابزارهایی که ساختید و جداسازی فضاهای
نمایشی بگویید.
رامین معصومیان: متاسفانه آن ایدهآلی که در ذهن داشتیم
را نتوانستیم روی صحنه پیاده کنیم. نخستین چیزی که میخواستیم طراحیصحنه به مخاطب
القا کند، عجیب بودن فضای نمایش بود و اینکه فضای مکان ما نباید شبیه هیچ چیز
دیگری که مخاطب دیده است، باشد؛ درهای تودرتو، راهروهای تودرتو، اتاقهای عجیبوغریب
همچون اتاقک شیشهای و…. ساخت توربین که نماد بیگاری کشیدن از آدمها، بردگی و…
است و یا چرخدندههایی که روی بدنه سازه کار شده بود، میتواند نماد انقلاب
صنعتی، ماشینی شدن آدمها و… باشد. برای طراحی ریزبهریز اجزای دکور فکر کردهایم
و هر کدام بهخودیخود معنای خاصی را القا میکند. از طراحی تا اجرای دکور را هم
خودمان بر عهده گرفته بودیم.
سالنهای دواجرایی و کار طاقتفرسای گروهی
به مشکلات اجرای دکور اشاره کردید. چه میزان دواجرایی بودن سالن دست شما
را برای اجرای ایدههایتان بهصورت کامل بسته بود؟
فرید قادرپناه: گروه اجرایی نمایش «فینجین» بسیار به
ما لطف داشتند و توانستیم از آنها اجازه بگیریم و سازه اصلی کار که روی آن رفتوآمدها
اتفاق میافتد را ثابت بزنیم. البته دواجرایی بودن واقعا سخت است. بهمحض اینکه اجرا
تمام میشود، یک گروه چهارنفری بههمراه من و رامین معصومیان در سالن با
سرعت کار میکنیم تا بتوانیم شرایط را برای گروه بعدی آماده کنیم. اینکه بتوانیم
در سالنی دواجرایی به ایدهآلها نزدیک شویم، کار دشواری است هرچند هم مسئولان
سالن و هم اعضای گروه بعدی بسیار به ما لطف داشتند و با ما همکاری میکنند اما به
هر حال کار بسیار سخت و طاقتفرسایی است.
مینا صفار
There are no comments yet