خشایار الوند از آن دسته نویسندگانی است که
توانایی آن را دارد که همزمان به نگارش چند اثر بپردازد. این نویسنده سالهاست در
سینما و تلویزیون فعال است و تاکنون چندین فیلمنامه تلویزیونی و سینمایی را به
رشته تحریر درآورده است. الوند که امسال دو سریال «پایتخت۵» و «دیوار به دیوار۲»
را نوشته است، درباره چگونگی نگارش و روند تولید این دو اثر با «صبا» گفتوگو کرد.
شیوه نگارش برای تلویزیون چگونه است و چقدر
سرعت و ضربالعجل میطلبد و این تعجیل چقدر در کیفیت کار تأثیر دارد؟ زیرا در گفتوگویی
که با برخی از بازیگران سریال «دیوار به دیوار» داشتم به این موضوع اعتراض داشتند
که فیلمنامه روزبهروز به دستشان میرسیده و این موضوع از نظر آنها خوب نبوده
است.
دیر یا زود رسیدن متنها به ضبط، در نوع روند ساخت «دیوار
به دیوار۲» تأثیر زیادی نداشته؛ زیرا حدود چهل، پنجاه سکانس فیلمنامه این سریال
ضبط نشده و در همان سکانسهای ضبط شده نیز دوستان مطالب خود را گفتهاند و لابهلای
قصه دیالوگهای فیلمنامه را نیز بیان کردهاند.
یعنی شما بهعنوان نویسنده، «دیوار به دیوار»
را تأیید نمیکنید و مورد قبول شما نیست؟
نه فیلمنامه «دیوار به دیوار» فعلی را متعلق به خودم نمیدانم
و حتی از تهیهکننده خواستم نامم را از تیتراژ سریال حذف کند.
کمی درباره تغییراتی که بدون هماهنگی با شما
انجام شده توضیح دهید. مثلا چه سکانسهایی از اثر حذف شده و چه آسیبهایی به قصه
زده است؟
مثلأ دو مامور اطلاعاتی داریم که بخشهای آنها اصلا
فیلمبرداری نشده و کلا هر سکانسی که خارج از لوکیشن بوده ضبط نشده است، بیآنکه با
من هماهنگ شود. یعنی اصلا به این شکل نبوده که این سکانسها ضبط شود و درنهایت
مورد استفاده قرار نگیرد. شخصی را بهعنوان مشاور فیلمنامه آوردهاند که نامش در
تیتراژ سریال نیز هست. اگر قرار بود سریال با این شکلی که هست ساخته شود، حضور
ایشان به چه دلیل است؟ پس قطعأ بخشهایی از فیلمنامه درباره اتفاقات اطلاعاتی و
امنیتی بوده که ایشان با پروژه همراه شدهاند.
پس به این ترتیب درباره تغییرات هیچگونه
تعاملی با شما صورت نگرفته است.
خیر. هرکاری که دلشان خواسته با فیلمنامه کردهاند بیآنکه
با نویسنده اثر مشورت کنند و میتوانم بگویم «دیوار به دیوار۲» که این روزها به
روی آنتن تلویزیون است، اجرای بسیار ضعیفی از فیلمنامهای است که من آن را نوشتهام.
خودتان فیلمنامه اصلی را اثری باکیفیت میدانید؟
کارنامه من روشن
است و هر هنرمندی در پرونده کاریاش آثار قوی و ضعیف دارد، اما من همان آدمی هستم
که «پایتخت۵» را برای شبکه یک سیما نوشتهام؛ نمیشود که در جایی نویسنده خوبی
باشم و در جایی دیگر بد بنویسم! اما نکتهای که وجود دارد این است که در «پایتخت»
محسن تنابنده حضور داشت و اجازه تغییرهای بیجهت به کسی نمیداد و واو به واو دیالوگها
را کنترل میکرد و اگر پیشنهاد بداههای نیز وجود داشت، با کنترل و نظارت او انجام
میشد.
اما در «دیوار به دیوار۲» چنین نظارتی وجود
نداشت؟
به هیچ وجه. در این سری از «دیوار به دیوار» آن فیلمنامهای
که من نوشتم با آنچه ضبط شده بسیار متفاوت است؛ آن بخشهایی هم که در فیلمنامه من
بوده و ضبط شده از لحاظ اجرا آنقدر ضعیف است که کارکردی ندارد.
از نظ شما چرا بخشهای ضبطشده دچار ضعف است و
خوب از کار درنیامده است؟ دلیل این کاستیها و درست درنیامدنها کجاست؟
زمانی که تقریبأ همه اعضای گروه تصورشان از کمدی، کج و کوله
کردن صورت و ادا درآوردن و تغییر لحن است و این مسئله بهصورت اپیدمی درمیآید و
همه باهم مسابقه گذاشتهاند تا خوشمزگی کنند و البته بخش عظیمی از فیلمنامه را
تغییر میدهند کاری از دست من نویسنده برنمیآید. اگر «دیوار به دیوار» سریال خوبی
باشد میشود اثر موفق سامان مقدم و زمانی که بد و ضعیف از کار درمیآید میگویند
فیلمنامه ضعیف است!
و این حذف و
اضافههای بیهماهنگی طنز سریال را چقدر دستخوش تغییر کرده است. لطفا مثالی
بیاورید.
بهطور مثال افراد امنیتی همیشه دوست دارند که در طی انجام
ماموریت، فضا آرام و معمولی باشد و هیچ اتفاقی این حالت عادی و نرمال را به هم
نریزد. حال شخصی پیدا میشود که این فضا را به هم میریزد و ماموران مجبور میشوند
این آدم را راضی کنند. وقتی سکانس مأموران اطلاعاتی حذف میشود چه اتفاقی میافتد؟
مخاطب با سکانسهایی بیربط و بیمعنی مواجه میشود. یا در سکانسی دیگر ماموران
اطلاعاتی برق را قطع میکنند تا ساکنان مجبور شوند با اداره برق تماس بگیرند و پس
از آن دو مأمور در لباس برقکار وارد ساختمان میشوند تا شنود کار بگذارند؛ اما
ساکنان با اداره برق تماس نمیگیرند و خودشان دست به کار میشوند و کار به آنجا
میرسد که دو مامور هرچه منتظر میشوند کسی با اداره برق تماس نمیگیرد و درنهایت
برق را وصل میکنند و این اتفاق باعث میشود که ساکنان را برق بگیرد و تلویزیون
بسوزد و تازه پس از آن بود که با اداره برق تماس میگیرند؛ و درنهایت مأموران
بالاخره شنود را کار میگذارند. یعنی اهالی خانه بهنوعی هم جاسوسان را کلافه میکردند
و هم مأموران اطلاعاتی را! همه این اتفاقها موقعیتهایی کمدی ایجاد میکنند؛
اما با این حذفیات، کمدی مورد نظر ایجاد نشده و سریال به اثری بیمعنی تبدیل شده
است.
اینکه در سینما و تلویزیون ما نویسنده و متن
همیشه مظلوم واقع شدهاند شکی نیست؛ زیرا اینگونه است که آخرین مقولهای که از
نظر مخاطبان و حتی منتقدان مورد توجه قرار میگیرد همین فیلمنامه است و امتیازهای
ویژه را همیشه به کارگردان و بازیگر میدهند!
بله، درست است؛ اما باز هم تکرار میکنم که درباره سریال
«دیوار به دیوار» واقعأ حقش نبود که اسم من در تیتراژ قید شود؛ زیرا قصه تغییرات
بنیادین کرده و بهنوعی نابود شده است.
این تغییرات از کجای قصه آغاز شد؟
از قسمت هفتم و هشتم به بعد که جاسوسان وارد قصه میشوند،
بسیاری از سکانسها ضبط نشده و جالب اینکه در این باره با من صحبتی نکردند بلکه
گفتند این سکانسها را بعدأ ضبط خواهیم کرد! زیرا قصد داریم بخشهای مربوط به
لوکیشنهای داخلی را بگیریم و پس از آن به سراغ لوکیشنهای خارجی برویم! که این
اتفاق نیفتاد و شما شاهد اثری ضعیف هستید. لازم میدانم از مخاطبان بابت این اثر
ضعیف عذرخواهی کنم هرچند کمترین تقصیر را داشتم؛ منظورم این نیست که فیلمنامه
درخشانی نوشتهام اما از این اثر ساخته شده کم نقصتر بود و سر و شکل بهتری داشت.
شما سر صحنه فیلمبرداری میرفتید؟
خیر. زیرا علاقهای به حضور در سر صحنه فیلمبرداری ندارم و
در این پروژه نیز به هیچ وجه تمایلی به این کار نداشتم؛ زیرا مسائل حاشیهای دیگر نسبت
به کار اولویت داشتند.
درباره سریال «پایتخت۵» نیز حاشیههایی وجود
داشت. مثل اظهارنظر آقای قاسمی درباره سانسور سکانس رقص ارسطو و حذف نامش از
تیتراژ سریال تا اظهارنظر شما نسبت به عکسالعمل این نویسنده و توضیحات شما درباره
حضور ایشان در تیم نویسندگان. در این باره توضیحی ندارید؟
باز کردن این بحث لزومی ندارد؛ زیرا قبلأ درباره این موضوع
صحبتهایی شده و تکلیف روشن است و همه میدانند که ماجرا چه بوده و من نیز نیازی
به اثبات این موضوع ندارم که سریال را من نوشتهام یا اینکه ایده سریال از کجا
آمد و متعلق به چه کسی است؟ کاری بود که انجام دادیم و نتیجه آن را دیدیم. چند
قسمتی آقای قاسمی حضور داشتند و پس از آن به هر دلیلی مرا خواستند که ادامه سریال
را من نوشتم و اسم من در تیتراژ آمده است.
شما همچنان در سینما و تلویزیون فعالیت میکنید
و در هر دو عرصه به نگارش فیلمنامه پرداختهاید و میدانید که مناسبات اداری و
شیوه و روند تولید در این دو عرصه متفاوت است. حال باتوجه به سیاستهای موجود، نگارش
فیلمنامه برای سینما با نویسندگی برای تلویزیون چه تفاوتهایی دارد؟
در سینما برای روایت قصه و داستان، زمان محدودتری داریم و
بالطبع باید داستانی را انتخاب کنیم که در این مدت زمان بگنجد؛ زیرا در سینما عرضه
و تقاضا وجود دارد و مخاطب باید هزینه کند و بلیت بخرد. پس باید به جذابیتهای قصه
فکر کنیم تا مخاطب مجاب شود برای دیدنش به سینما بیاید.
بگذارید سوالم را طور دیگری مطرح کنم. ایدههای
شما در تلویزیون اجراییتر هستند یا سینما؟
مسلمأ در تلویزیون ممیزیها و خط قرمزهایی وجود دارد که ما
آنها را پذیرفتهایم و موضوع دیگر اینکه تلویزیون به خانههای مردم میرود و
ممکن است مخاطب ناخواسته مجبور شود انتخاب کند. یعنی اینکه ما نمیتوانیم به
مخاطب بگوییم سریال ما این موارد را دارد و اگر دوست نداری تلویزیونت را روشن نکن.
اما در سینما میتوانیم بگوییم که مثلأ این فیلم برای رده سنی زیر۱۸سال مناسب نیست
و مخاطب عزیز، بچهات را به دیدن این فیلم نبر.
اما به نظر میرسد نوشتن برای تلویزیون سختتر است
و دقت و وقت بیشتری را میطلبد.
کار در تلویزیون زمانی آزاردهنده میشود که خط قرمزهای
سلیقهای اعمال میشود! شخصی که قدرت دارد و مسئول ممیزی است و بازبین است به
تشخیص خودش صلاح میداند که فلان سکانس را ۷۰میلیون جمعیت نبینند! یا فلان شوخی
حذف شود. این موارد آزاردهنده است وگرنه من پس از این همه سال فعالیت در تلویزیون
میدانم چه قابل پخش است و چه چیزی قابل پخش نیست. اگر صحبت خط قرمز است که من این
حد و حدود را میدانم. برای من خط قرمز خانوادهام هستند یعنی اینکه اگر نتوانم
اثری را جلوی خانوادهام و بچه دوازدهسالهام ببینم، آن را نمینویسم. واضحتر اینکه،
من باید اثری را بنویسم که بتوانم با خانوادهام آن را ببینم و به نظرم این بهترین
متر و ملاک است.
از این ابراز سلیقههای شخصی مثالی بزنید.
خوشبختانه «پایتخت» وجههای دارد که سلیقههای کمتری در آن
اعمال میشوند. اما مثلأ در همین سریال «دیوار به دیوار» سکانسی وجود دارد که
اتفاقا خانم گوهر خیراندیش خیلی خوب بازیاش کردهاند اما این بخش بهطور کامل از
سریال حذف شد و دلیلش را نفهمیدم.
نوشتن آثار طنز نسبت به دیگر گونهها تبحر
بیشتری میطلبد؟
کلا فیلمنامهنویسی
اصولی دارد و بهجز آثار تجربی و هنری و آوانگارد، این اصول در همه گونهها تقریبأ
یکسان است. یعنی همان گرهافکنیهای ملودرام را باید در ژانر طنز نیز داشته باشیم
و نقاط عطف وجود دارند و این ما هستیم که تصمیم میگیریم مخاطب با دیدن صحنه بخندد
یا گریه کند و یا تحت تأثیر قرار بگیرد.
و چه اتفاقاتی به این روند لطمه میزند؟
از «پایتخت» که مورد موفقی است مثال میزنم؛ ما قرار بود
۱۳قسمت ۵۵ تا ۶۰دقیقهای بنویسیم، اما وقتی تبدیل شد به ۱۸قسمت چهلوچند دقیقهای،
این تقطیع پایانهای ما را تغییر داد. در قسمتی از این سریال به ظاهر قصه جلو نمیرود.
این قسمت یک مبتدا داشته که به قسمت قبل رفته و یک خبر داشته که بهدلیل تغییرات
به قسمت بعدی رفته است. این موضوع تاحدودی به ساختار لطمه زده اگر ۱۳قسمت ۵۵دقیقهای
پخش شود همه قسمتها اوج و فرود دارند و قصه جلو میرود.
باتوجه به حواشی موجود در سریال «پایتخت»،
بفرمایید که موسسه هنری سینمایی اوج در چگونگی نگارش فیلمنامه نظر میداد یا دخل و
تصرف داشت؟
به هیچ وجه. نه کسی به ما سفارش داده نه اینکه دخالتی وجود
داشته و این نگرش نوعی توهین به ماست.
شاید به این دلیل که بخش سوریه اضافه شده و
موسسه هنری اوج هم تمایل داشته است.
ما چیزی را نوشتیم که به آن اعتقاد انسانی و دینی داشتیم.
شما کل سریال را ببینید در بخش سوریه کلمه یا جملهای پاچهخوارانه در آن پیدا نمیکنید.
اوج، بستر مالی خوبی فراهم کرد که سازمان از عهدهاش برنمیآمد و پس از آن بستر
خوبی فراهم کرد تا پروژه تولید شود چه از لحاظ مشاورهای و چه در زمینه لجستیک.
اما دخالتی وجود نداشته است.
در «پایتخت» سانسورهایی وجود داشت. قبول دارید؟
قسمتهایی که حذف شدند به اثر ضربه نزدند؛ مثلا رقص ارسطو
را گفتند که چه فرقی دارد یک دقیقه برقصد یا پنج دقیقه.
این روزها به چه کاری مشغولید؟
با محسن تنابنده اثری را مینویسیم به نام «اسقاطی» که در
مرحله طراحی و نگارش قسمت اول آن هستیم و قرار است محسن کارگردانیاش کند.
و سخن آخر
دوستان و مخاطبان همیشه فیلمنامهنویس را مقصر ندانند. کسی
فیلمنامههای ما را نمیخواند و با محصول تمامشده سروکار دارند. اما گاه این
محصول تمامشده لزومأ آن چیزی نیست که ما نوشتهایم.
وحید خانهساز
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است