علیرضا کمالی؛ بازیگر فیلم سینمایی «هاری» ازجمله هنرمندانی است که
به استفاده از سینما برای بیان مشکلات اجتماعی و جستن راهحل این مشکلات معتقد
است.گفتوگوی ما با او را بهبهانه اکران این فیلم بخوانید.
آقای کمالی، وقتی با آقای امیراحمد انصاری؛ کارگردان فیلم «هاری» صحبت
میکردم، گفتند که ایده اولیه فیلم را بهاتفاق یکدیگر پرورش دادهاید. لطفا کمی درمورد
این مسئله توضیح دهید.
ایده اولیه فیلم «هاری» متعلق به آقای انصاری بود. درمورد آن ایده گپوگفتی
کردیم و براساس آن، طرحی نوشتیم که آن را دراختیار آقای امیرعلی محسنین؛ نویسنده
کار قرار دادیم.
اینروزها به غلط در جامعه ما فیلمهایی که به فیلم اجتماعی معروف هستند
زیاد ساخته میشود. این فیلم تفاوتهای بسیاری با فیلمهای اینچنینی داشت، اما در
همان سبکوسیاق ساخته شد. آیا شکل فعلی فیلم در گپوگفتهای اولیهای که شما با آقای
انصاری داشتید بهوجود آمد؟ یا کمکم و در زمان نگارش فیلمنامه «هاری» بهشکل کنونی
آن درآمد؟
این شکلمضمونی و شکلروایت که در «هاری» میبینید، ازجمله علایق امیراحمد
انصاری است و اگر این را بگویم که من در ساخته شدن جهان فیلم او سهمی داشتهام حقیقت
ندارد. صحبتی که ما باهم درمورد این فیلم داشتیم بیشتر درباره قصه و بهخصوص درباره
پیچیدگیهای قصه بود و روایت تصویری و شکلساختاری فیلم را کارگردان تعیین کرد. شما
هم به این نکته اشاره کردید که ما ژانر اجتماعی در سینما نداریم اما اجتماعی بودن فیلم
در شکل و ساختار درمیآید. ژانر اجتماعی یک غلط مصطلح است و با این شکل روایت فیلمهای
زیادی هم در سطح جهان ساخته شده است. بههرحال این کارگردان است که شکل نهایی کار را
تعیین میکند و ما فقط درمورد داستان کمی باهم در ابتدای کار صحبت کردیم. این را
هم بگویم که درادامه کار هم وقتی سایر دوستان به پروژه پیوستند، هرکدام نظراتی درمورد
این کار داشتند که بخشی از آنها در پروژه اعمال شد و با تعامل و گفتوگو با همه عوامل
این کار را پیش بردیم.
آقای کمالی وقتی به کارنامه شما مخصوصا در چندسال اخیر نگاه میکنم،
میبینم که حضور شما بیشتر در همین فیلمهای بهقولمعروف اجتماعی است، یعنی فیلمهایی
مثل «در سکوت»، «سدمعبر» و «خانه کاغذی» که در هرسه آنها اخیرا حضور داشتید، جزو
همین فیلمهای به اصطلاح اجتماعی است. آیا علاقه شما به این نوع سینما باعث حضور در
چنین آثاری میشود و یا صرفا بین کارهایی که به شما پیشنهاد میشود، بهترین فیلمنامه
را انتخاب میکنید؟
درواقع تلفیقی از این دو مسئله است. من نمیتوانم خودم را از جامعه منفک
کنم، مثلا وقتی در یک معبری مامورهای انضباطشهری یا همان مبارزه با سدمعبر را میبینم
که چه برخوردی با دستفروشان میکنند، قطعا وقتی بازی در فیلم «سدمعبر» به من پیشنهاد
میشود نمیتوانم بهراحتی از آن بگذرم، حتی اگر حضورم در این پروژه اندک باشد. یعنی
وقتی دریک فیلمی بازی میکنم فقط بهخاطر معیارهای بازیگری نیست بلکه من وظیفه خودم
میدانم که برای نشاندادن یک آسیب اجتماعی در چنین فیلمی حضور داشته باشم و دینم را
به جامعه ادا کنم. جامعهای که مثلا در همین «سدمعبر» بخشی از آن بین دوراهی قرار
گرفته است، (بین کسب رزقحلال غیرقانونی و کسب رزق حرام قانونی)، وقتی میبینم که
بسیاری از این افراد کتک میخورند و آفتاب و باران و سرما و گرما را تحمل میکنند،
تحقیر میشوند اما دست در جیب دیگری نمیکنند و راهی جز این برای زندگی ندارد، وقتی
فیلمی مانند «سدمعبر» به من پیشنهاد شود، باتوجه به چنین وضعیتی قبول خواهم کرد و
اصلا برای من مهم نیست کجای فیلم قرار داشته باشم حتی اگر به من بگویند که در این فیلم
دستیاری کن حاضرم آنجا بهعنوان یک دستیار حضور داشته باشم. جنس فیلمهایی که ساخته
میشود در این شعاع ساختاری بهپیش میرود و کمتر پیش میآید که فیلمی مثل «هاری» ساخته
شود که نخواهم در آن بازی کنم. ضمن اینکه مسئله علاقه خودم هم در اینمیان وجود
دارد. وظیفه هنرمند این است که مثل دستگاه اِسکَنر جامعه را اِسکَن کند و اگر احساس
میکند جایی در بخشی از جامعه ضعفی بوده یا توموری درحال شکل گرفتن است نسبتبه آن
هشدار دهد. این مشکل درحال شکلگرفتن یا حاد شدن است. درواقع یکی از وظایف مهم هنرمند
همین هشدارهای اجتماعی است و بخشی از فیلمهای سینمای ایران منهای بخش سرگرمکننده
آن دغدغههای اجتماعی است که البته درنتیجه این دغدغهها، هنرمند متهم به بسیاری از
مسائل مانند سیاهنمایی میشود اما شکر خدا این هنرمندان به کار خود ادامه میدهند
و آسیبها را نشان میدهند، حتی اگر به سیبل اتهام تبدیل شود و آنها کماکان در راه
خود ثابتقدم هستند.
بهنظر شما چرا فیلمهای اجتماعی اینقدر موردتوجه است؟
ما زیاد فیلم ترسناک یا اکشن موفق در سینمای خود نداریم، اما آثاری داریم
که لحنی بومی دارند و برای مردم قابلدسترسی هستند. خیلیها به ما میگویند که چرا
در فیلمهایتان امید را ترویج نمیکنید. سوال اینجاست که امید به چهچیزی را باید
ترویج کرد؟مثلا میگوییم ازدواج آسان و میگویند در اطراف تهران در بیابانهای خانههایی
هست که میتوان در آنجا زندگی کرد اما اگر فرزندان همین مدیران را درنظر بگیریم، میبنیم
که در جاهای خوب زندگی میکنند و اگر جوانی پیش یکی از همین مدیران بیاید و بگوید من
در بیابان خانهای دارم و آیا شما دخترتان را به من میدهید جواب منفی میشنود. حالا
اگر من بخواهم روی امیدهای واهی مانور بدهم قطعا به مردم دروغ گفتهام که این مسئله
فایدهای ندارد. فقر طبقاتی بیداد میکند .وقتی کسی را میبینیم که نسخهای با مبلغ
یکمیلیون تومان را دردست دارد، پای بیجوراب و دمپایی بر پا در سرمای زمستان جلوی
داروخانههای دولتی ایستاده و نمیتواند نسخه را برای عزیزش تهیه کنند و کمی آنسوتر
داخل یک ماشین چندمیلیارد تومانی شخص دیگری لپهایش از شدت گرما گل انداخته، نمیدانم
چه امیدی را میتوانم برای این قشر از جامعه زنده کنم. امید به خدا و اینکه به آنها
بگوییم خدا شما را دوست داشته؟ اینکه فقیر و فضیلت است؟ اگر بچه شما با آرزوهای محال
سر به بالین میگذارد و بعدا هیچ راهی پیدا نمیکند که به آرزوهای خود برسد و بهدنبال
راه میانبر میگردد که داستان «هاری» من درمورد همین راه میانبر است. شخصیکه در موقعیت
بدی گیر کرده راهی را انتخاب میکند که گاه خودش میداند آن راه درستی نیست اما
خودش را گول میزند. اینها همه در جامعه ما درحال رخدادن است و من بهعنوان کسیکه
تحتنام هنرمند فعالیت میکند نمیتوانم به خودم در درجهاول و به مردم در درجهدوم
بگویم. دلیل حضورم در فیلمهای اجتماعی هم این است که من متعلق به همین اجتماع هستم،
در این اجتماع خانواده و دوستانی دارم و بهواسطه زندگی اجتماعی گرفتاریهای مردم را
بهچشم میبینم
آقای کمالی از برنامههای بعدی خود بگویید
سریال «لحظه گرگومیش» بهکارگردانی همایون اسعدیان را بهتازگی تمام
کردم. فیلمی که در اکران سالآینده خواهم داشت «شاهکش» است و درحال انجام پروژه پولاد
کیمیایی به نام «معکوس» هستیم و با پروژه دیگری هم قرارداد بستهام که اوایل سال آینده
نوبت حضور من در آن خواهد بود.
علی ظهوریراد
There are no comments yet