مهدی ایلبیگی سابقه فیلمبرداری ۷۲ فیلمکوتاه را در کارنامه خود دارد که ازجمله شاخصترین
آنها «یک بعد از ظهر معمولی»، «عصر
آن روز»، «پنج کلمه بیشتر» و «سقوط» بوده است. «سقوط» در بسیاری از جشنوارههای خارجی
شرکت کرد و جایزه بهترین فیلمکوتاه گرفت و مجلات تخصصی آمریکایی درباره فیلمبرداری
این فیلم مطالبی نوشتند. ایلبیگی کاندیدای بهترین فیلمبردار در جشنواره کمراایمیج
لهستان هم شده است و یکی از مستعدترین فیلمبرداران جوان ایران است. گفتوگوی
کوتاه ما با او به بهانه اکران «آپاندیس» را بخوانید.
نکتهای که موقع دیدن فیلم «آپاندیس» در ذهن بیننده پررنگ میشود این
است که تمام فیلم تنها در یک لوکیشن اتفاق میافتد که این نهتنها کار را برای نویسنده
و کارگردان سخت میکند بلکه برای فیلمبردار، سختی خاص خود را دارد، اما سعی شده نوع
دکوپاژی که در فیلم داشتید بهشکلی باشد که نماهای یکسان، کمتر ببینیم و دوربین هم
در طول کار حالت سیالی داشت. لطفاً بگویید که چگونه به جمع عوامل فیلم «آپاندیس» پیوستید؟
من قبلا با حسین نمازی در تلویزیون همکاری میکردم. آنجا همدیگر را میشناختیم
و چند برنامه تلویزیونی هم باهم کار کرده بودیم تا اینکه حسین نمازی فعالیتهایش
را به سمت سینمای جوان برد و من هم مدتی بعد از تلویزیون بیرون آمدهام و مشغول کارهای
دیگر شدم. مدتی از هم بیخبر بودیم تا اینکه در جشنواره فیلمکوتاه تهران فیلمبرداری
فیلمی را انجام داده بودم و حسین نمازی هم عضو هیاتانتخاب جشنواره بود. آنجا بود
که دوباره همدیگر را دیدیم و وقتی که او فیلم ما را دید متوجه شد که فیلمبرداری فیلم
با اینکه با دوربین ویدئویی انجام شده ولی بهدلیل دستکاریهایی که در تنظیمات دوربین
انجام داده بودم بافت تصویر سینمایی بود و حسین نمازی از این مسئله خیلی خوشش آمد به
من گفت من میدانستم که بالاخره یک روزی چیزی میشوی! بعد از آن بود که او برای ساختن
فیلم سینمایی چندینبار با من مشورت کرد که از چه فیلمبرداری استفاده کند و من هم همفکریهای
زیادی با او کردم تا اینکه یک روز به من گفت: دوست دارم این فیلم را تو برای من کار
کنی و من هم از این قضیه بسیار خوشحال شدم چون راهی برای حضور من در سینمای حرفهای
باز شد و پس از موافقت تهیهکننده، اولین پروانه رسمی فیلم سینمایی من در سینمای ایران
ثبت شد. البته قبل از آن دو فیلم سینمایی با ابوالفضل جلیلی کار کرده بودم و در فیلم
«جاودانگی» نیز همکاریهای داشتم اما این فیلم اولین فیلم رسمی من در داخل کشور بهعنوان
مدیر فیلمبرداری بود.
کمی در مورد همفکریای که با کارگردان در زمان دکوپاژ فیلمنامه داشتید
بگویید. چقدر از آنچه ما بر پرده میبینیم محصول دیدگاه شما و چقدر از آن محصول نظر
کارگردان است؟
زمان فیلمبرداری ما یک ویژگی خوب داشت آن هم این بود که شبها محل اسکان
من و حسین نمازی یکی بود. چون نمیتوانستیم هر شب به منازلمان در کرج برویم بنابراین
در منزل یکی از دوستان اقامت میکردیم و هر شب روی پلانهایمان خیلی باهم صحبت میکردیم.
چند فیلم را هم که در بیمارستان ساخته شده بود دیدم و به حسین نمازی هم پیشنهاد دادم
که آن فیلمها را ببیند و با او در مورد طبیعی بودن منبع نورپردازیهای این فیلمها
صحبت کردم و پیشنهاد دادم ما به همین شکل طبیعی و با استفاده از منابع نوری که در بیمارستان
پیدا میشود فیلم را نورپردازی کنیم تا توان فنی ما نمایان شود. ضمن اینکه ما در لوکیشنهای
داخلی به تعداد زیاد از لنزهای تله استفاده کردیم که این پیشنهاد را هم خودم به حسین
نمازی دادم که از لنزهای ۸۵ و ۱۳۵ زیاد استفاده کنیم
آنهم به این دلیل که این لنزها از لحاظ تخصصی لنزهای فشردهای هستند و تصویر را فشرده
به مخاطب نشان میدهند. من هم به کارگردان گفتم شخصیت این آدمها در موقعیتی که در
آن گرفتار شدهاند یک موقعیت فشرده دارد و چه خوب است که ما این مسئله را با تصویر
هم القا کنیم که حتی اگر بیننده دیالوگ فیلم ما را نفهمد با تصویر و استفاده از لنز
تله، حالت شخصیتها و فشار روحی موجود بر آنها را درک کند.
استفاده از دوربین روی دست هم از دل همین حرفها بیرون آمد؟
نصف روز اول فیلمبرداری را با استفاده از دوربین روی سهپایه انجام دادیم
و دیدیم که ما میخواهیم بیشتر پلانهای فیلم حالت سکانس-پلان داشته باشد و در همدیگر
خرد نشوند. داستان به اندازه کافی خودش کنش داشت و این مسئله به بیننده فشار زیادی
وارد میکرد. کارگردان هم روی این نکته خیلی تاکید کرد بنابراین به او گفتم وقتی که
دوربین روی سهپایه باشد و داستان هم کنش داشته باشد جای یک عنصر در این میان کم است
و آن کنش به دوربین است یعنی دوربین باید پویایی داشته باشد و در غیر این صورت نمیتوانیم
داستان را خوب روایت کنیم. بنابراین تصمیم گرفتیم که دوربین رو دست را امتحان کنیم
و این کار را حتی با لنزهای تله هم انجام دادیم.
آیا این موضوع چالش بسیار سختی برای خود شما بهعنوان یک مدیر فیلمبرداری
بود؟
بله، بسیار سخت بود و از همه سختتر سقفهای کوتاه بیمارستان بود. ضمن
اینکه این بیمارستان محلی است که اکثر فیلمها و سریالها و فیلمها در آن ساخته شده
و ما دوست داشتیم بهشکل دیگری و از زاویه دیگری در این اتاقها بگردیم و با رنگ و
لعاب دیگری آنها را ببینیم و با نحوه دیگری از نورپردازی به پیش برویم که تماشاگر
بهراحتی متوجه نشود این بیمارستان کجاست و تا جایی که توانستیم به سمت رسیدن به این
هدف پیش رفتیم.
آیا در زمان تصحیح رنگ فیلم هم مشورتی به کارگردان دادید؟تصاویر فیلم
بهنوعی مات هستند و خفقان فضا را در تصاویر هم میتوان دید.
عمدا برای فیلمبرداری از دوربین ویدئویی استفاده کردیم اما لنزهای ما
۳۵میلیمتری بود که باعث میشد تصویر، اندکی
کدر باشد چون فضا، فضایی است که یک بیمارستان پر از مریض و بیمار است و یک فضای فرسایشی
را در طول فیلم میبینیم که در جنس تصویر این مسئله درآمده است. بعضی از بیمارستانها
به اندازهای فضای دلمردهای دارند که آدم سالم بعد از ورود به آنها بیمار میشود
به همین دلیل لازم دیدیم که این مسئله را در بافت تصویری فیلم بگنجانیم.
تا چه حد از بازتاب فیلم و نتیجه کار راضی هستید؟ آیا نحوه اکران فیلم
شما را راضی میکند؟
من از این ناراحتم که این فیلم در جشنواره فجر سال پیش حضور نداشت و البته
همین حضور در جشنواره جهانی هم برای ما مغتنم بود. حسین نمازی فیلمساز خوبی است و میتواند
از این هم بهتر باشد من فقط از این ناراحتم که «آپاندیس» یک فیلم
اجتماعی است و مردم میتوانند خیلی از آن درس بگیرند اما چرا باید در سرگروه آزاد اکران
شود؟ متاسفانه هر دو فیلمی که سال گذشته کار کردم یعنی «انزوا» و «آپاندیس» در اکران
سوختند و هر دو آنها بهدلیل فیلماولی بودن دچار مشکل شدند و من تازه درک میکنم
که فیلماولیها چه میکشند و گویی عملاً عدهای در حال تلاش برای نابود کردن آنها
هستند. معرفی و دیده شدن اصلی هر کاری در زمان اکران اتفاق میافتد. جشنوارهای ما هم
وصل به سینمای بدنه و بر مبنای رفیقبازی است و اکرانمان هم وضعیت بهتری ندارد.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
در حال حاضر مشغول فیلمبرداری فیلم سینمایی «کنجانچم» به تهیهکنندگی
و کارگردانی یاسمن نصرتی هستم که اولین فیلم سینمایی اوست و فیلمبرداری آن را در قلعهای
در مهران در نقطه مرزی ایران و عراق انجام میدهیم.
علی ظهوریراد
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است