ایوب آقاخانی: بازیگر نیاز به دانش ریاضی دارد | پایگاه خبری صبا
امروز ۴ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۰۶:۳۷
ایوب آقاخانی و عباس اکرمی از «بولشویک» می‌گویند؛

ایوب آقاخانی: بازیگر نیاز به دانش ریاضی دارد

آقاخانی: در بازی‌های حسی و غریزی اگر عمیق باشند نیار به محاسبات و معماری دارد که این محاسبات به دانش نیاز دارد؛ دانش ریاضی که من نام آن را به درامالوژی یا درام‌شناسی ترجمه می‌کنم.

نمایش «بولشویک» با نویسندگی و کارگردانی عباس اکرمی از ۲۹‌آبان‌ماه
به سالن شماره‌یک پردیس تئاتر شهرزاد آمده است. شهرام قائدی، ایوب آقاخانی، سولماز
غنی، علیرضا مهران، سروش طاهری، سیدعلی موسویان، حسین پورکریمی، رویا فلاحی، میثم یوسفی،
مهدی طهماسبی، منصور عربی، عباس وزیری و نیکی ابراهیم‌شاه گروه بازیگران این نمایش
را تشکیل می‌دهند. درخلاصه «بولشویک» آمده است: «کبدی پسر فقیر و پابرهنه حاشیه شهر
برای خرید سیفون دستشویی (چاه‌بازکن) بیرون می‌رود اما سارا در مسیر او قرار می‌گیرد
و او را به‌سمت ماجراهای قهرمانانه پیش می‌برد و …»
به‌بهانه
این اجرا با عباس اکرمی؛ نویسنده و کارگردان «بولشویک» و
ایوب آقاخانی؛ بازیگر نمایش گفت‌وگو کرده‌ایم.

آقای آقاخانی در ابتدا درباره نحوه پیوستن‌تان
به گروه بازیگران نمایش «بولشویک» بگویید.

ایوب آقاخانی: عباس اکرمی؛ کارگردان «بولشویک» اوایل امسال پیشنهاد حضور در این نمایش را به
من داد. بعد از شهرام قائدی، من دومین فردی بودم که برای حضور در این نمایش انتخاب
شدم اما مدت‌زمان بسیار زیادی طول کشید تا به عباس اکرمی پاسخ مثبت بدهم. دلیل
اصلی من این بود که ایفای شخصیت حمید، برای من که در بازیگری بسیار بلندپرواز
هستم، اتفاق خاصی نیست اما کارگردان «بولشویک» با‌توجه به لطفی که به من داشت و به‌خاطر
شناختی که از جنس نگاهی که در بازی من در نمایش «شب روی سنگفرش خیس» پیدا کرده
بود، مصر بود که من این نقش را بازی کنم. پس از بحث‌ها و گفت‌وگوهای بسیار زیاد،
با‌‌وجود آگاهی‌ام از کم‌توانایی مالی گروه، احترامی که این گروه برای من قائل شدم
بودند، روی من اثر گذاشت و به گروه اجرایی پیوستم. البته من نمایشنامه را دوست
داشتم، پس فاصله‌ای که این نقش با آرمان‌های شخصی خودم داشت را کنار گذاشتم و به
گروه پیوستم.

حال که به روزهای پایانی اجرا رسیده‌ایم آیا حس
شما درباره حضور در نمایش تغییر کرده است؟

ایوب آقاخانی:‌ البته الان که نمایش به نتیجه رسیده است، احساس می‌کنم که اگر خودم کارگردان
این نمایش بودم، به همین اندازه به بازیگری در شرایط ایوب آقاخانی اصرار می‌کردم
چون فهمیدم با چه زاویه نگاهی مرا انتخاب کرده است. در جریان اجرا از حضور در این
نمایش احساس خوشحالی کردم و تردیدهایم به‌کنار رفت. از سویی عباس اکرمی فردی شریف،
مودب و حتی ماخوذبه‌حیا است و از سوی دیگر او قلم روانی دارد و داستان‌گوی خوبی هم
هست.

البته شخصیت حمید را می‌توان شخصیتی محوری در
«بولشویک» دانست چون حتی مانیفست نمایش را این شخصیت اعلام می‌کند.

ایوب آقاخانی: توجیه عباس اکرمی و همچنین ابزار او برای نزدیک‌شدن به آرمان‌های من در علم و
حرفه بازیگری هم همین‌وجه از شخصیت حمید بود، اما چه دوست داشته باشیم و چه دوست
نداشته باشیم، نقطه ثقل‌نمایش بر روی شخصیت کبدی استوار است. هرچند جایگاه حمید در
ساختار اثر درست و قابل‌دفاع است. برخورد این شخصیت با مقوله‌های مطرح شده در
نمایش از سایر کاراکترها واقعی‌تر است. به دلیل واقع‌بینی این شخصیت است که در
بسیاری از لحظه‌ها ترسوتر از سایر شخصیت‌ها به‌‌نظر می‌آید. از سویی دیگر حمید
نسبت به سایر شخصیت‌ها هدف روشن‌تری دارد؛ حفاظت از عشق خود! درنتیجه جایگاه و
سکوی متفاوتی را برای ایستادن انتخاب کرده است.

البته شخصیت حمید پیچیدگی‌هایی داشت که ایفای
آن را دشوارتر می‌کرد.

درست است که این نقش چندان برای من جذاب نبود اما می‌توانم
به‌جرات بگویم یکی از دشوارترین تجربه‌های بازیگری من ایفای نقش حمید است. ظرافت‌هایی
در این شخصیت وجود دارد که اگر به هر‌کدام از آن‌ها بی‌اعتنایی شود، لگام نقش از
دست بازیگر رها می‌شود و ناگهان درمی‌یابید به بازیگری تبدیل شده‌اید که تنها
دیالوگ‌های خود را می‌گوید. بازیگر همواره باید این سوال را از خود بپرسد که چه
دیالوگی را چه‌زمان، در چه‌موقعیت و به چه‌دلیلی می‌گوید. این تذکرها کار بازیگر
را سخت و مسیر حرکت او را ناهموار می‌کند. اگر بازیگر صاحب تفکر و نگاه تالیفی
نباشد، در مواجهه با چنین نقشی مطمئنا بازنده می‌شود. اعتقاد دارم بازی کردن در
نقشی همچون حمید، به وسواس‌هایی که من به‌عنوان نویسنده با آن‌ها درگیر هستم، نیاز
دارد. من باید نگاه جامعی به درام داشته باشم تا حمید که یک نقش از ۱۳‌نقش
«بولشویک» است را به‌درستی ایفا کنم. در بسیاری از مواقع بازیگران حسی و غریزی به
شخصیت ورود می‌کنند. با این کار مناسبات مهندسی نقش از دست بازیگر بیرون می‌رود.

آقای اکرمی چه‌شد که به‌سراغ اتفاق‌های دوران
انقلاب رفتید و این نمایشنامه را برای اجرا آماده کردید؟

عباس اکرمی: سال‌هاست که این تم در ذهن من وجود دارد. سال‌۷۸ به‌همراه یکی از دوستانم؛
حمید قنبری یک مجموعه داستان به‌نام «درباره یک احساس حقیر» را منتشر کردم. در‌آن
کتاب ۱۰‌داستان کوتاه منتشر شده بود. داستان «یک احساس حقیر» هم یکی‌از این داستان‌ها
بود که نام کتاب هم از این داستان گرفته شد. در این داستان به فعالیت‌های سیاسی دانشجویان
قبل از انقلاب پرداخته بودم. این داستان کوتاه دراماتیزه شد و با تغییراتی به
«بولشویک» تبدیل شد. البته در این مسیر، تحقیق‌های بسیار زیادی را انجام دادم و
حدود یک‌سال پروسه نگارش دوباره این متن به‌طول انجامید. مشاور تاریخی نمایش؛ یعنی
محمدحسن حبیبی هم بسیار به من کمک کرد.

در این نمایش شاهد گروهی هستیم که نمی‌توان آن‌ها
را به حزب یا دسته خاصی محدود کرد چون انواع طرز تفکرها در این متن به‌چشم می‌خورد.
چه‌شد که تصمیم گرفتید گروهی را به مخاطب نشان دهید که از تمام گروه‌های فعال د‌ر دوران
انقلاب نماینده‌ای داشته باشد؟

عباس اکرمی: درواقع با این‌کار قصد داشتم نمایش را به‌سمتی ببرم که بتوان تمام گروه‌های آن
دوران را دید و از این رو تصمیم گرفتم با این رویکرد، نمایش را تعمیم‌پذیرتر کنم.

در جریان نمایش شاهد وحدت مکان هستیم و اتفاق‌ها
در تهران رخ می‌دهند اما در بحث زمان نمایش، شاهد شکست زمانی هستیم؛ جریان نمایش
به‌نوعی به دوران انقلاب اشاره دارد اما شاهد هستیم که از اینستاگرام و … نام
برده می‌شود که نمایش را از حالت رئال خارج می‌کند. چه‌شد که تصمیم گرفتید المان‌هایی
از امروز را در این نمایش بگنجانید؟

عباس اکرمی: واقعیت این است که فضاهای مجازی و نحوه برخورد مردم ما با این امکان کم‌خطرتر
از اتفاق‌هایی که در دوران جنگ و یا در دوران انقلاب پیش‌آمد، نیست. می‌خواستم با
این راه‌کار هم شرایط امروز را در نمایش نشان دهم و هم نسبت به خطرهای این فضاها
اطلاع‌رسانی کنم.

آقای آقاخانی شما به‌عنوان بازیگر با این‌وجه
از نمایش چالشی نداشتید؟

ایوب آقاخانی: آن‌قدر که به شمولیت داستان فکر می‌کنم، به بستر تاریخی توجه نمی‌کنم. واقعیت
این است که مخاطب تجربه تاریخی‌ای از این اتفاق‌ها و شخصیت‌ها دارد چون تاریخ
نزدیک و پشت‌سر او است. از دید من بستر تاریخی و مستندات ادواری نقش مهم‌تری از
بازیگوشی‌های متن‌مدارانه و اجرامدارانه ظاهر می‌شود. وجه غیر مستند در لحظه‌های
کوچکی خودش را نشان می‌دهد. از دید من طراحی‌لباس رئال نمایش اصلا خطا نیست. از
دید من اگر روزی نیاز و میل به هرس و تغییر در نمایش وجود داشته باشد، شاید نیاز
باشد آن بخش‌هایی که نمایش را بی‌زمان کرده‌اند، حذف شوند اما به‌لحاظ فضای
طنازانه و شبه‌کمیکی که بر کار موستولی است، می‌توان این حضور امروز در نمایش را
جزو سلایق نویسنده و کارگردان دانست. او در زمان و بستر تاریخی روبه‌جلو حرکت کرده
است تا هم فضای مساعدتری را برای حرکت در ادوار مختلف به‌وجود بیاورد و هم توجیهی برای
پرداخت به این واقعه تاریخی در سال‌۹۶ بیابد. اعتقاد دارم این وجه بیشتر یک زینت
بر قامت اثر است و نمی‌توان آن را به‌عنوان بازو، قلب و … اثر دانست چرا‌که ‌اعضای
اصلی بدن نمایش همان بستر تاریخی آن است. حتی این‌وجه از نمایش را رنگ موی اثر نمی‌دانم
چون کاملا به آن الصاق شده است. درنتیجه این بعد از نمایش بر بازی من اثر نگذاشته
است و من کاری را انجام دادم که به‌زعم خودم، درست بود. اعتقاد ندارم یک نکته
الصاقی باید بر روی بدن تاثیر بگذارد و می‌توان در حد خودش آن را نگاه داشت.


مینا صفار



هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۵/۱۷۵/۹۵۵/۵۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۸/۸۷۸/۰۶۶/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۷۸۰/۵۰۳/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۶۰۴/۷۷۵/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۶۳۳/۸۸۲/۵۰۰
  • استاد
    ۱/۰۰۱/۲۱۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۴۰۳/۳۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۶۷/۸۲۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۹۵/۰۷۰/۰۰۰