هر اپیزود از «شیو» حرف‌های خاص خود را دارد | پایگاه خبری صبا
امروز ۴ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۱۴
حسین دیردار:

هر اپیزود از «شیو» حرف‌های خاص خود را دارد

کارگردان «شیو»: از ابتدا می‌خواستیم که نمایشی را روی صحنه ببریم که حرفی برای گفتن داشته باشد اما این حرف نباید مستقیم باشد و باید در لایه‌های قصه پیش برود. فکر می‌کنم هر اپیزود، حرف‌های خاص خود را دارد.

از دوشنبه؛ هشتم آبان‌ماه ساعت۱۸ نمایش «شیو» نوشته علی دل‌پیشه
و با کارگردانی حسین دیردار به سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان آمده است. علی دل‌پیشه،
نیلوفر هوشمند، دیبا سراج و مینا گلپایگانی بازیگران این نمایش اپیزودیک ۶۰‌دقیقه‌ای
هستند. «شیو» قصه عاشقانه‌ها، تضادها و تعارض آدم‌ها باهم در جغرافیای دنیایی و درونیشان
است در دهه‌های متاخر ایران. به بهانه این اجرا با حسین دیردار؛ کارگردان نمایش، گفت‌وگو
کرده‌ایم.

شما در نمایش «شیو» سه دوره؛ دوران دفاع‌مقدس،
اوایل دهه۸۰ و امروز را مورد نقد قرار داده‌اید. کمی درباره پروسه آماده‌سازی
نمایش که در گروه خود شما انجام‌گرفته، بگویید.

من و علی دل‌پیشه با همراهی هم و هم‌فکری کامل پیش رفتیم.
این نمایش در مدت سه هفته آماده ‌شده است که پروسه نگارش متن را هم دربرمی‌گیرد.
شاید بپرسید چرا ناچار شدیم در مدت سه هفته این نمایش را آماده کنیم؟! ما از قبل
می‌دانستیم که در آبان‌ماه نوبت اجرایی را در سالن استاد انتظامی داریم و قرار بود
متن «به‌سلامتی جمع» نوشته رسول کاهانی را در این سالن روی صحنه ببریم. قرار بود
این نمایشنامه را بازنویسی و سپس اجرا کنیم اما رسول بسیار بدقولی کرد. نتوانستیم
او را پیدا کنیم. الخیر فی‌ماوقع! آن متن را کنار گذاشتم و با سالن هماهنگ کردم تا
متن دیگری را اجرا کنیم. متنی کامل نداشتیم و ناچار بودیم از صفر آغاز کنیم. واقعا
دوستان لطف داشتند و به‌خاطر دوستی‌ای که باهم داریم، کمک کردند تا بتوانیم نمایش
را برای اجرا آماده کنیم. «شیو» درواقع ایده علی دل‌پیشه است حتی چند روز پیش بود
که ایده اولیه را تصحیح کردیم و نمایش را به‌صورت اپیزودیک آماده کردیم!

ایده اولیه به چه صورت بود؟

تنها یک اپیزود داشتیم که همان داستان اول بود و در دوران
جنگ می‌گذشت اما احساس کردیم با این شیوه، مخاطب خسته می‌شود. تصمیم گرفتیم نمایش
را اپیزودیک کنیم و در سه برهه زمانی در جغرافیای خوزستان سه داستان را روایت
کنیم. نمایش ما خط قصه مشخص و وجه‌تسمیه یکسانی ندارد و این بخش، خصوصیت اصلی
نمایش ما است و قصد ما هم همین بود. نمی‌خواستیم قصه بگوییم بلکه می‌خواستیم در هر
اپیزود یک اتفاق، رقم بخورد و حرف خود را بزند. از ابتدا می‌خواستیم که نمایشی را
روی صحنه ببریم که حرفی برای گفتن داشته باشد اما این حرف نباید مستقیم باشد و
باید در لایه‌های قصه پیش برود. فکر می‌کنم هر اپیزود، حرف‌های خاص خود را دارد؛ به‌عنوان‌مثال
در اپیزود اول، حرف‌های انسانی‌ای می‌زنیم که شاید جنگ را در مرحله دوم قرار دهد،
روابط عاطفی یک زوج تحت‌تاثیر عوامل بیرونی همچون جنگ، خانواده‌ها و… قرار می‌گیرد،
در اپیزود دوم و سوم هم به تاثیر جامعه بر روابط انسانی می‌پردازیم. نقطه اتصال
این سه قصه، دکور نمایش است.

در سالن استاد انتظامی شاهد اجرای سه گروه
نمایشی هستیم این سه اجرایی بودن کار شما و گروه‌های دیگر را دشوار نمی‌کند؟

سه اجرایی بودن کار را برای گروه‌ها بسیار دشوار می‌کند.
گروه بعد از ما باید در مدت‌زمانی حدود ۱۵ تا ۲۰دقیقه دکور خود را بچیند و همزمان
با اجرای ما، تعویض لباس و گریم بازیگران خود را انجام دهد که متاسفانه به‌دلیل
آکوستیک نبودن سالن، صداهای آن گروه کاملا در اجرای ما شنیده می‌شود! درباره گروه
سوم هم باید بگویم که واقعا نگران آن‌ها هستم! الان در فصل پاییز به‌سر می‌بریم و
در این زمان تماشاگران ساعت۲۰ برای دیدن تئاتر نمی‌آیند چون هوا زودتر تاریک می‌شود
و… از سویی دیگر چون در تئاتر پخش‌کننده نداریم، تبلیغات بسیار فاجعه‌آمیز است.
تنها در فضای مجازی می‌توان تبلیغات را انجام داد که این امر هم منوط به این است
که این سایت‌ها و کانال‌ها، با گروه‌های دیگری لابی نداشته باشند و تنها آثار آن‌ها
را تبلیغ نکنند!

داستان نمایش در خوزستان می‌گذرد و شما هم از
لهجه جنوبی استفاده می‌کنید. چگونه بازیگران شما به این لهجه رسیدند؟

علی دل‌پیشه؛ نویسنده و بازیگر اپیزودهای اول و سوم نمایش،
اصالتا خوزستانی است، دیبا سراج؛ بازیگر نقش مهلا هم آبادانی است. نیلوفر هوشمند
که به‌همراه علی دل‌پیشه در اپیزودهای اول و سوم حضور دارد، قبلا در سریالی بازی
کرده بود که به‌واسطه آن، لهجه جنوبی را آموزش دیده بود. خود من هم در زمان ساخت
سریال «کیمیا» یک سال آبادان بودم و تقریبا به لهجه اشراف داشتم. در این میان تنها
مینا گلپایگانی؛ بازیگر نقش سولماز با این لهجه آشنایی نداشت که همه ما به او کمک
کردیم تا لهجه را دربیاورد.

شما از دو بازیگر در دو اپیزود که از هم فاصله زمانی
۳۵ساله دارند، استفاده کردید و انگار زوج دوم، آینده زوج اول باشند. کمی درباره
این ایده بگویید.

قطعا زوج دوم، همان زوج نخست ما نیستند اما تصور برخی از دوستان
این بود که زوج‌ها یکی هستند اما گریم‌ها، تیپ‌ها و گویش آن‌ها به‌لحاظ شخصیت‌پردازی
کاملا باهم متفاوت هستند. هدف ما این بود که بگوییم از سی‌سال پیش تا امروز آدم‌ها
عوض نشده‌اند و باید اتفاق‌های اجتماعی را رصد کنیم؛ چه شد که عده‌ای کشته و شهید
شدند؟ شهادت را چه‌کسی تعریف می‌کند؟ یا از همه این‌ها مهم‌تر آدم‌هایی در خرمشهر
و آبادان از بین رفتند اما هنوز این خطه آباد نشده است! در اپیزود سه، حرف شخصیت
اصلی این بخش؛ یعنی نماینده شورا این است که هنوز این‌جا آباد نشده است. در اپیزود
دوم، درباره دغدغه‌های اجتماعی صحبت می‌کنیم، آبادان خطه فوتبال و فوتبال‌دوستان
است؛ نمی‌توانیم برای ورود زن‌ها به ورزشگاه کاری نکنیم؛ البته در این بخش، فوتبال
یک مستمسک است اما در این شهر، هیچ سرگرمی دیگری وجود ندارد!

دو بازیگر شما دو مرحله گریم می‌شوند. باتوجه
به این‌که گروه بعد از شما در زمان اجرای «شیو» گریم و تعویض لباس خود را انجام می‌دهند،
تداخلی به‌وجود نمی‌آید؟

سالن استاد انتظامی دو اتاق دارد که نام یکی از آن‌ها اتاق
فرمان است و نام دیگری اتاق گریم و لباس که برای هر سه گروه از همین اتاق استفاده
می‌شود! واقعا باهم تداخل داریم اما به‌صورت انسانی باهم رفتار می‌کنیم و دوستانه
مشکلات را برطرف می‌کنیم! قرار است ۱۸شب همه یکدیگر را ببخشیم!

در طراحی صحنه بسیار مینیمال عمل کرده‌اید و از
کمترین امکانات، بیشتری استفاده‌شده است. چه میزان از این مینیمالیسم ایده اولیه
شما بود و چه میزان مختصات سالن استاد انتظامی شما را ناچار کرد با این شیوه طراحی
کنید؟

من بیشتر به‌عنوان فیلمساز فعالیت کرده‌ام و «شیو» نخستین
تئاتری است که روی صحنه برده‌ام و معتقد هستم سینما از تئاتر ساده‌تر است. در
تئاتر تنها با یک دوربین مواجه هستید و تنها یک استریم لانگ‌شات دارید. این ذهنیت
را داشتم که به شیوه‌ای تنوع زاویه نگاه به اتفاق‌ها را در تئاتر داشته باشیم.
وقتی با علی دل‌پیشه صحبت کردم، ایده صفحه چرخانی که زیر موتور است، به‌وجود آمد.
البته دکور نمایش پیش از اجرا دست‌خوش تغییر شده بود. زمانی‌که می‌خواستیم دکور
نمایش را از کارگاه به سالن استاد انتظامی بیاوریم، ماشین تصادف کرد و تمام دکور
شکست! دکوری که الان می‌بینید، نصف آن دکور است و دوباره آن را ساختیم. حتی ناچار
شدیم دو روز دیرتر از زمانی‌که برای افتتاح نمایش مشخص‌شده بود، اجراهای خودمان را
آغاز کنیم.

به‌نوعی تم اصلی سه اپیزود «شیو» گریبان دکور
شما را گرفت!

درواقع ایده تصادف، از همان اتفاقی که برای دکور نمایش
افتاد، به «شیو» افزوده شد! همچنین بسیاری از میزانسن‌ها به‌خاطر تصادف تغییر کرد.
برخی دیگر از ایده‌هایمان را هم به‌خاطر شرایط سالن استاد انتظامی، حذف شدند؛ سالن
استاد انتظامی چیزی بیشتر از چهار دیوار نیست! ایده‌هایی همچون ویدئوپروژکشن،
موسیقی و… را هم ناچار شدم حذف کنم! از سه گروهی که در این سالن نمایش اجرا می‌کنیم،
دو گروه به ویدئوپروژکشن نیاز داشتند اما چون دستگاه این سالن ضربه خورده و قابل‌استفاده
نیست و از سویی دیگر نمی‌توانیم جای آن را تغییر دهیم! درنتیجه هر دو گروه این بخش
را از نمایش خود حذف کردیم. معمولا سالن باید با خلاقیت گروه نمایشی تطبیق پیدا
کند اما در این‌جا همه‌چیز برعکس است! درنهایت کارگردان ناچار است ایده‌های خود را
حذف کند!

انجام طراحی‌ها در مدت‌زمان سه هفته واقعا کار
دشواری است. در زمینه طراحی‌لباس، لباس شخصیت‌های نمایش، مشخص بودند و باتوجه به
دوران و منش آن‌ها می‌شد لباس‌ها را انتخاب کرد اما لباس صحنه‌یارها شرایط متفاوتی
دارند که تا حدود رعب ‌و وحشت را به مخاطب منتقل می‌کنند. طراحی‌لباس را چگونه پیش
بردید؟

از ابتدا می‌دانستیم طراحی‌لباس اپیزود اول باید به چه صورت
باشد چون اپیزود یک چکیده قصه اولیه است که قرار بود در تمام نمایش جریان داشته
باشد. درباره اپیزود دوم باید بگویم که لباس شخصیت مهلا، در دو یا سه شب اول اجرا،
به‌شکل دیگری بود اما در پروسه اجرا آن را تغییر دادم؛ اما درباره صحنه‌یارها
ابتدا می‌خواستیم از کلاه‌هایی که نیروهای ویژه می‌پوشند و تنها چشم‌ها و بین از
پس آن پیداست، استفاده کنیم اما دیدم بسیار وحشتناک می‌شوند. از سویی دیگر تمام
شخصیت‌های نمایش مرده‌اند و ما اتفاق‌هایی که چند دقیقه قبل از مرگ آن‌ها رخ داده
است را می‌بینیم؛ درنتیجه از صحنه‌یارها خواستم سیاه‌پوش باشند و تنها از شال
استفاده کردم چون این شال از دور فضای وهم‌آلود را منتقل می‌کند. با این وسیله شرایط
را به‌گونه‌ای پیش بردم که انگار تعدادی آدم صحنه را در دست گرفته‌اند و اتفاق‌ها
را می‌چینند و اجرا را پیش می‌برند.

پس از آن دست کارگردان‌هایی هستید که با آغاز
شدن اجراها کار خود را پایان‌یافته نمی‌دانید؟

هر شب اتفاق‌های جدیدی را در نمایش به‌وجود می‌آورم و معمولا
هیچ‌کس؛ حتی بازیگران از این اتفاق‌ها اصلا خبر ندارند! در روز نخست تمرین‌ها به
اعضای گروه گفته بودم که تا شب پایان اجرا باید آماده هر اتفاقی باشند چون من
همزمان با اجراها، کارگردانی‌ام را ادامه می‌دهم!

مخاطبان اصل این نمایش را چه گروه سنی و چه
افرادی در جامعه می‌دانید؟

هر مخاطبی که به سالن می‌آید می‌تواند با یکی از اپیزودهای
نمایش همذات‌پنداری کند. مخاطبانی که سن بالاتری دارند، با اپیزود اول هم‌ذات‌پنداری
بیشتری دارند، مخاطبان دهه۷۰ و پایین‌تر بیشتر با اپیزود سوم همراه می‌شوند و هم‌نسلان
من و متولدین دهه۶۰، اپیزود دوم را بیشتر دوست داشته‌اند.

زوم:

میان سالن‌های دولتی و گروه‌های تئاتری در
تهران تناسبی وجود ندارد

نمی‌توانم بگویم سه‌اجرایی بودن برخی از سالن‌ها همچون سالن
استاد انتظامی خانه هنرمندان تقصیر فرد خاصی است چون گروه‌های خواهان اجرای عمومی
بسیار زیاد هستند؛ شاید این معضل ازاین‌رو به وجود آمده است که تعداد سالن‌های
دولتی ما بسیار اندک هستند. تعداد بسیار زیادی گروه جوان همچون گروه خود ما هستند
که می‌خواهند کار خود را به‌معرض نمایش بگذارند و نیاز به سالن دارند. خود من باوجود
این‌که از شرایط سالن استاد انتظامی آگاه بودم، قبول کردم در این سالن نمایش را
اجرا کنم. سالن‌های خصوصی به‌قدری گران هستند که خود من جرات نمی‌کنم به‌سمت آن‌ها
بروم!

مینا صفار

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۵/۱۷۵/۹۵۵/۵۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۸/۸۷۸/۰۶۶/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۷۸۰/۵۰۳/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۶۰۴/۷۷۵/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۶۳۳/۸۸۲/۵۰۰
  • استاد
    ۱/۰۰۱/۲۱۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۴۰۳/۳۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۶۷/۸۲۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۹۵/۰۷۰/۰۰۰