بهتازگی از کالکشن «توسان» رونمایی کردید. کمی
درباره طراحی این کالکشن و ایدههای آن بگویید.
چیامد لباسهایش را براساس طراحیهای پیراهنهای ایرانی
آماده میکند. در فواصلی که میان تهیه و آمادهسازیهای کالکشنها داریم، به تحقیق
میپردازیم تا بدانیم قصد داریم کدام بخش از فرهنگ لباس ایرانی را مورد بررسی قرار
دهیم. تابستان امسال از کالکشن «توسان» رونمایی کردیم. این کالکشن واقعا دشوار
بود. در این کالکشن از نقش و نگار قالی، کاشی و مینیاتور ایرانی استفاده کردیم. پیشازاین،
از این نقش و نگارها در لباس استفاده نشده بود. همچنین برای پوشش سر، چارقد ایرانی
را در نظر گرفتم و حتی مدل بستن چارقد ایرانی را هم آموزش دادهام تا با این شیوه
در فرم لباس حضور داشته باشد. لباسها کاملا با فرهنگ ایرانی اسلامی ما هماهنگ است
و میتوان بهراحتی از آنها در فضاهای عمومی جامعه استفاده کرد.
در عکسهایی که از کالکشن جدید شما منتشر شده
است، شاهد فضای آتلیه نبودیم. این برنامه را چگونه پیش بردید؟
یکی از دشواریهای این کالکشن همین بخش است. شاید چون حرفه
اصلی من فیلمنامهنویسی است و روایتگری همواره همراه من است، روایتی داشتیم از
زندگی یک زن ایرانی در یک روز. درنتیجه عکاسی «توسان» را رئال در نظر گرفتم و تمام
عکاسیها در خیابان انجام گرفت. واقعا کار دشواری بود. سه روز در خیابان بودیم و
تمام عکاسیها در فضای عمومی انجام شد؛ اما بازخورد بسیار خوبی گرفتیم. میخواستم
این فکر و اندیشه که پوشش لباس ایرانی بسیار کاربردی است را به مخاطبانم بهتر و
بیشتر نشان دهم. برخی از جوانها تصور میکنند نمیتوان از این لباسها در فضای
عمومی استفاده کرد اما با این کار نشان دادم که میتوان با این لباسها در جامعه
حضور یافت. ما ۳۱ لباس توسان داشتیم. برای رونمایی و گردآوری ژورنال این کالکشن
تلاش کردیم تا حد امکان از فشن به معنای امروزی آن، فاصله بگیریم و به زندگی و
واقعیت نزدیکتر باشیم. درواقع این ژورنال بهگونهای فراهم شده است که انگار ما
یک مستند در حوزه مد و لباس ساختهایم.
چه شد که نام «توسان» را برای این کالکشن
انتخاب کردید؟
توسان واژهای کردی به معنای تابستان است. در گویشهای
مختلف، واژهها شکسته میشوند که این شکسته شدن باعث میشود واژههای محلی خوش
آواتر شوند. به مناسبت اینکه هر ماه تابستان ۳۱ روز است، ۳۱ دست لباس طراحی
کردیم. در این کالکشن نگاه من بیشتر به قشر جوان جامعه بوده است. احساس میکنم
واقعا نیاز است قشر جوان را با فرهنگ و آداب و رسوم خودمان بیشتر آشنا کنیم. خوشبختانه
جوانها هم به این کالکشن اقبال خوبی نشان دادند. سعی کردم به سمت فرمها و اسلوبهایی
از لباس بروم که جوانها میپسندند و با آن راحت هستند. البته در این راه، هدف و
دغدغه اصلی خودم را فدا نکردم چون کار من تحقیق و پژوهش در زمینه لباس ایرانی است.
مخاطبان چه میزان از این کالکشن استقبال کردند
و آیا به هدفتان که نشان دادن کاربرد این لباسها بود، رسیدید؟
احساس میکنم مخاطب ما با نوعی یکسانسازی که در جامعه ما
متداول است مشکل دارد. لباسهای این کالکشن بهصورت متعارف در جامعه استفاده نمیشوند.
درنتیجه مخاطب به کمی جسارت نیاز دارد تا از این لباسها استفاده کند. از سویی
دیگر مخاطبان ما قشر متوسط جامعه هستند و این قشر تمایل دارند لباسهایی را تهیه
کنند که بتوانند در مکانها و شرایط متفاوتی از آنها استفاده کنند. ازآنجاکه
مانتو لباس غالب ما را تشکیل میدهد، مخاطب تلاش میکند هم ازنظر هزینه و هم ازنظر
سلیقهای برای لباسی که بیشتر میتواند از آن استفاده کند، هزینه کند؛ بنابراین
مشکل اصلی ما مسئله فرهنگی این نوع پوشش است. البته از لباسهای چیامد استقبال میشود
اما این استقبال نسبت به بازخوردی که از مردم گرفتهایم و آنچه ازنظر بصری در
جامعه میبینیم، کم است. باید برای لباسهایی که تولید داخل و نتیجه زحمت طراحان
ایرانی است نوع برنامهریزی انجام شود تا آن پوشش را در سطحی وسیعتر ببینیم.
البته این اقدام، زمانبر است و هم به حمایت نیاز دارد و هم به فرهنگسازی.
آیا شما بهعنوان یک طراح که مدتهاست در این
حوزه فعالیت میکنید، این حمایتها را دیدهاید؟
خیر. حمایتی ندیدیم اما باید بگویم که فرهنگسازی کاری
بسیار زمانبر است و با سرعتی که در دنیای امروز وجود دارد، مخاطب بهقدری درگیر
زندگی روزمره شده است که بهسختی میتوان توجه او را به مسائل جلب کرد. رسانه در
این میان نقش بسیار مهمی دارد و میتواند با برنامهریزی و شناساندن طراحان، در
راه این فرهنگسازی قدم بردارد. در این میان رسانههای تصویری میتوانند بسیار کمک
کنند. دیداری کردن لباسهای طراحی شده توسط طراحان ایرانی میتواند مخاطبان را به
سمت این هنر جلب کند. به هر شکلی که ممکن است باید رگ خواب مردم را برای انتقال
فرهنگ مد و لباس پیدا کنیم. رسانه باید سهم خود در پدید آوردن فرهنگ لباسی که طراح
ایرانی آن را طراحی کرده است، ادا کند. شیوه لباس پوشیدن مردم باید آسیبشناسی شود
تا بتوانیم به فرهنگ غنی خود بازگردیم.
شناساندن این طراحیها به مردم به تبلیغات نیاز
دارد. شما در فضای مجازی صفحهای را به این منظور اختصاص دادهاید. آیا میتوانید
مکانی را برای نمایش دادن این لباسها داشته باشید تا مخاطبان بیشتری از این اتفاق
آگاه شوند؟
طبیعتا مخاطب باید بهشکل دیداری این لباسها را ببیند و
چون لباسهایی که ما طراحی میکنیم، بهمنظور پوشش خارج از منزل و در مکانهای
عمومی شکل گرفتهاند، میتوان با مانکنهای زنده آنها را به نمایش گذاشت. ایدهای
دارم که از برگزاری نمایشگاه فراتر است. پیشنهاد من این است که خیابان مد در ایران
داشته باشیم. میتوان خیابان کوچکی را در نظر گرفت که در آن، فروشگاهها لباسهایی
با طراحی ایرانی را به معرض نمایش بگذارند و درعینحال همان لباسها را مدلها در
خیابان بپوشند و تردد کنند. مردم برای دیدن مدلهای جدید لباسهای ایرانی، به این
خیابان مراجعه کنند. با این کار میتوان پاتوق لباس ایرانی ساخت که هم برای آشنا
کردن مخاطبان ایرانی و فرهنگسازی بسیار مناسب است و هم میتواند بهعنوان یک مکان
توریستی برای معرفی کردن لباس و فرهنگ ایرانی به افرادی که به ایران سفر میکنند،
استفاده شود. اعتقاد دارم وقتی ایده یا اندیشهای به ذهن فردی میرسد، پرواز میکند
و یک روزی، جای خود را پیدا میکند. امیدوارم این انرژی پراکنده شود و مسئولانی که
دغدغه لباس را دارند، به این ایده جامه عمل بپوشانند. این کار اصلا دشوار نیست اما
میتواند بهعنوان جاذبه گردشگری هم از آن استفاده کرد. یکی از دوستان فرانسوی من
که لباسهای طراحیشدهام را دید، به من گفت: «این لباسها ایرانی هستند؟ من در
خیابان لباسهای دیگری دیده بودم و نمیدانستم میتوانم لباسهایی ایرانی با این
میزان تم رنگی و طراحیهای متنوع ببینم!»
در گذشته میشد با رفتن به روستاها یا شهرستانهای
کوچک، با لباس اقوام آشنا شد اما این روزها در برخی از روستاها هم شاهد لباسهای
سنتی نیستیم. موزهها چقدر میتوانند معیار خوبی برای شناخت لباس اقوام باشند؟
بله. واقعا نمیتوان لباسهای سنتی را بر قامت مردم دید.
متاسفانه لباسهایی را بهعنوان لباسهای قومی و تاریخی میبینم که دستکاری شدهاند
و نمیتوانیم آن لباس اصیلی را که در جایجای ایران مورد استفاده قرار میگرفت پیدا
کنیم. فکر میکنم اگر به همین منوال پیش برویم، با لباس مخدوششدهای مواجه شویم.
اسفبار این است که حتی در موزهها هم شاهد چنین اتفاقهایی هستیم. در مورد موزه و
اشیایی که در آن نگهداری میشود، باید به اصالت اشیا مطمئن باشیم اما متاسفانه
حتی لباسهایی که آنها را بهعنوان لباس بومی در موزهها میبینیم، دستکاری شدهاند.
اگر میخواهیم در موزه لباسی را ارائه دهیم، باید حتما بهدنبال پایه و شمایل اصلی
و اولیه لباسها برویم و آنها را پیدا کنیم. البته در زمینه اقتباس، دست ما باز
است.
زوم:
لباسهای اقوام را مجزا در نظر نگرفتهام
هر منطقه از ایران فرهنگ و آداب و رسوم خاص خود و طبیعتا
طراحی و رنگ لباس خاص خود را دارد. در لباس اقوام، شاهد تنوع بسیار زیادی هستیم
اما درعینحال نوعی همپوشانی در لباسهای اقوام مختلف وجود دارد. بهعنوانمثال در
همه اقوام نوعی جلیقه، شلوار، پیراهن و… وجود دارد. همواره تلاش کردهام لباسها
را از هم مجزا نکنم و در زمان طراحی لباس، تم طراحیم از روی تمام لباسهای ایرانی
باشد. البته المانهای مدرنی را هم به لباسها اضافه میکنم تا کمی بهروزتر
باشند. در زمان طراحی به مخاطبانم هم فکر میکنم و میتوان گفت کالکشنهای من تمام
مخاطبان را در بر میگیرد اما طبیعتا در هر کدام از آنها یک رده سنی بیشتر دیده
میشوند.
سهیلا جبری
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است