مستند
«بزم رزم» به کارگردانی سیدوحید حسینی چندی است که در گروه سینمایی «هنر و تجربه»
به نمایش درآمده است. این مستند مصاحبهمحور به سرگذشت پرفرازونشیب موسیقی ما در
سالهای جنگ میپردازد و ضمن نشان دادن ابعاد دیگر از روند زندگی حرفهای
موسیقیدانان، از مشکلات این هنر در سالهای۵۷ تا ۶۷ میگوید.
افرادی
که سیدوحید حسینی در این مستند با آنها به گفتوگو پرداخته همه از بزرگان عرصه
موسیقی هستند و به گفته او، بهسختی راضی به مصاحبه درباره آن دوران شدهاند.
پیدا
کردن این همه هنرمند و بزرگان موسیقی کار دشواری بود؟
قطعا
همین طور است، ما با خیلی از این افراد قرار میگذاشتیم، اما بهطور مدام این
قرارها به هم میخورد، البته بسیاری از آنها هم بهخاطر خودخواهی و غروری که
داشتند حاضر به مصاحبه نمیشدند، برخی هم بیاخلاق یا بداخلاق بودند، بعضی نیز
تعهدی نداشتند و این موضوع برایشان اهمیتی نداشت به همین دلیل هر چقدر پشت تلفن به
آنها توضیح میدادم راضی به صحبت کردن درباره حوادث آن دوران در حوزه موسیقی نمیشدند.
البته خیلیهایشان هم درکی از مستند نداشتند، برای مثال به یاد دارم که یکی از آنها
به من گفت تو میخواهی این فیلم را در یوتیوب بگذاری تا پولدار شوی یا مثلا میگفتند
که اگر فلانی در فیلم باشد من نمیآیم.
«بزم
رزم» سرگذشت پرفرازونشیب موسیقی ما در زمان انقلاب و سالهای جنگ را روایت میکند.
چطور شد که تصمیم به ساخت اثری در اینباره گرفتید؟
چند
سالی بود که موضوع این مستند در ذهن من وجود داشت و ناشی از علاقه خودم به موسیقی
بود، چون من از کودکی تا به حال شنونده جدی موسیقی و علاقهمند بهمرور تاریخ
معاصر ایران در آثارم هستم، کما اینکه این موضوع را در فیلمهای قبلی من هم میبینید.
از سوی دیگر تاکنون زیاد به وضعیت موسیقی در آن سالها بهصورت کامل و جدی پرداخته
نشده و تنها تلویزیون بهصورت جسته و گریخته این موضوع را نشان داده بود، بنابراین
در فرصتی که فراهم شد به ساخت آن پرداختم.
فیلمتان
نشان میدهد که پژوهش بسیار قوی داشتهاید. چقدر برای این کار زمان صرف کردید؟
بله،
خوشبختانه پژوهش این اثر توجه همه را به خود جلب کرده است، البته من فکر نمیکنم
کار خاصی انجام دادهایم. بهطور کلی باید بگویم ۳۰درصد از پژوهش «بزم رزم» پیش از ساخت و نوشتن طرح
آن، انجام گرفته است زیرا همانطور که گفتم من از کودکی به موسیقی علاقه داشتم.
برای مثال آثار چاوش را از همان دوران گوش دادم و درباره آن اطلاعاتی دارم. همچنین
میتوانم بگویم که پژوهش «بزم رزم» در دل کار انجام شد.
راستش
را بخواهید به این صورت نبود که من شش ماه
وقت بگذارم تا به یک پژوهش جامع و کامل بپردازم و براساس یک سناریویی به مصاحبه با
استادان موسیقی بپردازم، زیرا همانطور که میدانید این عزیزان یکبار بیشتر فرصت
مصاحبه نمیدهند بنابراین باید در همان یکبار تمام سوالاتم را میپرسیدم. نکته
دیگر این است که من در ابتدای کار یک لیست هشتادنفره از افراد مختلف مانند شاعر، تنظیمکننده،
آهنگساز، مدیر فرهنگی، خواننده و… تهیه کردم و هر فردی که در دهه۶۰ در حوزه موسیقی فعال بود در لیست من
قرار داشت. بهمرور افراد این لیست را کم کردم و با برخی از آنها در حد یک گپ
تلفنی مصاحبه کردم و با برخی قرار حضوری گذاشتم.
روزنامههای
قدیمی مانند کیهان و اطلاعات را ورق زدیم و به فیلمخانه ملی ایران و موزه موسیقی
هم رفتیم و در موزه موسیقی تکتک ۱۲هزار
کاست موسیقی که گلشن ابراهیمی به آنجا هدیه کرده بود را بررسی کردیم. البته خودم
هم از قبل آرشیوهای مختلفی درباره موسیقی داشتم که با احتساب اینها مراحل ساخت
فیلم از زمان آغاز تا پایان یک سال به طول انجامید.
به
نظرتان قهرمان «بزم رزم» کیست؟
من
آقای شاهنگیان را در کنار آقای علیزاده قهرمان فیلم میدانم زیرا او جسارت و شجاعت
بالایی داشت و از همینرو برخی از موضوعات را با صداقت مطرح کرد.
صحبتهای
حمید شاهنگیان بهگونهای است که انگار بعد از این همه سال، قصد اعتراف دارد. آیا
شما در تدوین، این قسمت را به این صورت پیش نبردید تا او را بهعنوان یک مدیر نادم
نشان دهید؟
نه
اینطور نیست. بعد از فیلم ما، رسانههای مختلف سراغ آقای شاهنگیان رفتند و او
دوباره این حرفها را تکرار کرد.
من
برای آقای شاهنگیان احترام زیادی قائلم و با اینکه وجهه آهنگسازی وی در فیلم ما
مطرح نبود ولی به او، بهعنوان یک آهنگساز هم ارادت زیادی دارم.
من
پس بعد از ساخت این فیلم مقداری نگران واکنشهای مردم درباره او بودم اما آقای
شاهنگیان خودش دو بار فیلم را دید
و از آن راضی بود، بهویژه آنکه پیش از «بزم رزم» هیچگاه درباره آن دوران به این
صراحت صحبت نکرده بود.
ما
اتاق اعترافگیری نداشتیم و این گفتوگو را در یک محیط آرام انجام دادیم، او سی سال پیش فکر نمیکرد که برخی از
کارهایش به نفع موسیقی نبوده است، کما اینکه در قسمتی از فیلم میبینیم که میگوید
شاید کارهایم درست بوده است و بنا به شرایط آنها را انجام دادم.
آیا
فیلم را بعد از ساخت به او نشان دادید؟ به هر حال وجهه او در این فیلم بهگونهای
تخریب شد.
من
تعهدی ندارم که بعد از مصاحبه با شخصی، فیلم را دوباره به او نشان دهم و از آن شخص
برای نمایش فیلم اجازه بگیرم. درواقع راضی شدن آنها به مصاحبه، نشان میدهد که
این اجازه را دادهاند. البته من اهل بازی سیاسی نیستم و اصلا این کارها را بلد
نیستم، هر چند این کار در مستندسازی بسیار متداول است. برای مثال مستندساز با جابهجایی
دو کلمه میتواند هدف خودش را غالب کند
اما من خودم را میشناسم، میدانم که شیطنت نمیکنم و در تدوین فیلم ادا و اصول
درنمیآورم بنابراین خودم را ملزم به این نمیدانستم که «بزم رزم» را به افراد
حاضر در آن نشان دهم تا تایید بگیرم. بهطور کلی آنچه که در این فیلم برای من
اهمیت داشت ایران و موسیقی ایران بود. این دو برای من عزیز هستند، به همین دلیل بحثهایی که در «بزم رزم» میشد،
به این معنی نبود که بگوییم چپی خوب است یا راستی. به نظر من در آن دوران همه برای
موسیقی ایران تلاش میکردند، هر چند سلایق و علایق مختلف وجود داشت.
در
تدوین فیلم ارتباط بسیار خوبی بین مصاحبه شوندهها برقرار کرده بودید. کمی در این
رابطه توضیح میدهید؟
محدثه
گلچین خودش یک نوازنده است و این موضوع در تدوین فیلم تاثیر داشت.
نکته
دیگری که باید بگویم این است که یک فرهنگی در سینمای ما جا افتاده و این است که در
چنین فیلمهایی تنها پژوهش به چشم افراد میآید و اصلا به این توجهی نمیشود که
کارگردانی و خود فیلم خوب است، کارگردانی مصاحبه آثار مصاحبهمحور هم خیلی مهم است
درحالیکه بسیاری فکر میکنند که تنها کارگردانی آثار اجتماعی مهم است.
البته
ما به این هم فکر نمیکنیم که فیلم اجتماعی پژوهش خوبی دارد. بلکه فکر میکنیم
فیلمی که کمی اطلاعات میدهد پژوهش خوبی دارد، این غلط مصطلحی است که حتی بین
داوران جشنوارهها هم جا افتاده است؛ درحالیکه باید بپذیریم تدوین چنین فیلمهایی
کار بسیار سختی است، زیرا با وجود داشتن راش زیاد، تنها باید دقایقی خاص را برای
ساخت اثر استفاده کنیم. برای مثال در «بزم رزم» بعضی از مصاحبه شوندهها حداقل
سه،چهار ساعت صحبت کرده بودند و جدای از آن، تصاویر آرشیوی زیادی هم داشتیم.
بله
تصاویر آرشیوی نابی داشتید که نمیشد بهراحتی به آنها دسترسی پیدا کرد. چگونه
این تصاویر را به دست آوردید؟
در
این سالهایی که مشغول به مستندسازی هستم، یک آرشیو شخصی برای خودم جمع و جور کردهام
که این آرشیو کمک زیادی به ساخت این فیلم کرد. البته چند جای دیگر هم به ما کمک
زیادی کردند برای مثال فیلمخانه ملی و مدیر آن خانم طاهری لطف زیادی به ما داشته و
آرشیوهای زیادی را در اختیار ما گذاشتند. بعضی از تصاویر را هم از موزه موسیقی
تهیه کردیم، حتی به آرشیوهای صوتی آنها هم رجوع کردیم، البته آقای مرادخانی مدیر این
موزه و تیم او همکاری چندانی با من نکردند، برای مثال با وجود اینکه قطعات زیادی
را بازبینی و بررسی کردم، اما درنهایت تنها شش قطعه در اختیار من گذاشتند.
«بزم
رزم» هرچند درباره موسیقی است اما با مارش نظامی شروع میشود و در قسمتی از این
فیلم هم با سازنده این مارش مصاحبه کردهاید. چگونه او را پیدا کردید؟
گلچین:
«بزم رزم» کارنامه موسیقی جنگ است و همانطور که در نریشن فیلم بیان کردیم، مارش
«شهریار» نماد جنگ است، به همین دلیل در ابتدای فیلم از مارش نظامی برای موسیقی
استفاده کردیم. بسیاری مارش شهریار را نمیشناسند و برخی فکر میکنند سازنده آن
ایرانی نیست، از طرف دیگر ما هنگامی که مشغول ساخت «بزم رزم» بودیم این قطعه را در
دانشگاه افسری پیدا کردیم. سپس با دختر سازنده مارش در ایران ارتباط گرفتیم و با
نوازنده آن که در حال حاضر در سن نودسالگی
در آمریکا به سر میبرد، مصاحبه کردیم. برخی فکر میکنند این مارش در زمان جنگ
ایران و عراق ساخته شده است زیرا در آن زمان بسیار پخش میشد اما ما متوجه شدیم که
این مارش در دهه۳۰ ساخته شده و
آهنگساز آن آقای دلبری است که یک آهنگساز خوب است.
شما
در قسمتی از «بزم رزم» نظر رهبران انقلاب درباره موسیقی را نیز آوردهاید. در این
بخشها از لحاظ ممیزی برخوردها با فیلمتان چگونه بود؟
ما
در «بزم رزم» بحث فقهی موسیقی نکردیم چون اصلا توانایی آن را نداریم، ولی بحث
اجتماعی کردیم. به همین ترتیب آنجایی که مقام معظم رهبری درباره موسیقی صحبت میکنند
و یا آن جایی که امامخمینی(ره) به اظهارنظر میپردازند تنها برای این است که نظر
اسلام درباره موسیقی مشخص شود. ما در همین حد به این موضوع پرداختیم و مسئله فقهی
آن اصلا موضوع فیلم ما نبود. ما صرفا برای اینکه بگوییم نظر رهبران جمهوری اسلامی
درباره موسیقی چه بوده و هست و مدیران چه تاثیری از صحبتهای آنها گرفتند به این
موضوع پرداختیم و اصلا بیشتر از این در توان ما و فیلم نبود.
بهطور
کلی ما این شانس را داشتیم که مصاحبهشوندهها با صداقت و با وجود تمام اختلاف
سلیقهها و نظرها درباره موسیقی و ایران صحبت میکردند. البته دوستان تصمیمگیرنده
هم اجازه دادند آن فیلمی که من ساختم به نمایش دربیاید و حتی یک فِرِیم هم به آن
اضافه یا کم نکردند و همان فیلمی که ساختیم مجوز گرفت و در جشنواره به نمایش
درآمد. در حال حاضر نیز همان فیلمی که مجوز گرفته در حال اکران است. این اتفاق
بزرگی است که خودم هم آن را باور نمیکنم چون همیشه یک سری توصیهها برای ساخت
فیلم وجود دارد اما در «بزم رزم» این اتفاق نیفتاد و اجازه دادند من نظرم را در
فیلم عنوان کنم و هیچ دخل و تصرفی در آن نداشتند مثلا کسی به من نگفت یک جایی از
فیلم را دربیاور.
زهرا
منصوری
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است