سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر از ۱۷ مهرماه ساعت
۱۹ میزبان نمایش «دولت ضعیفه» با نویسندگی و کارگردانی اصغر خلیلی شده است. صبا کمالی،
فرزین محدث، محمد صدیقیمهر، معصومه کریمی، حمیدرضا کاظمیپور، لیلا حقانی، بهزاد
محسنی، حامد نظامی، محمد سیاهپوش، آرمان آشتیان، نیما اولیایی، سمیه صباغ، فاطمه ولیخانی،
بهار راد، سپیده جعفری، شهلا رحیمی، راضیه اسدی و مهدی افشاریان در این نمایش هفتاددقیقهای
به ایفای نقش میپردازند. همچنین وحید آیریان، بهنوش کاظمیزاده و اشکان کمان،
گروه موسیقی تازهترین نمایش گروه تجربه نو را تشکیل میدهند. به بهانه اجرای
«دولت ضعیفه» با اصغر خلیلی؛ نویسنده، کارگردان و طراحصحنه این نمایش گفتوگو
کردهایم.
چه شد که تصمیم گرفتید دوباره نمایشی تاریخی را
روی صحنه ببرید؟
«دولت ضعیفه» را براساس برنامهریزی جدید گروه تئاتر «تجربه
نو» که تصمیم دارد نمایشهای سیاسی مربوط به مسائل معاصر ایران را اجرا کند،
تولید کردهایم. استارت این اتفاق با نمایش «راپورتهای شبانه دکتر مصدق» خورد که
این نمایش تیر و مردادماه سال گذشته در تالار وحدت روی صحنه رفت و «دولت ضعیفه»
دومین نمایشی است که گروه ما در این قالب تولید میکند.
در «دولت ضعیفه» شاهد حضور ببریخان با بازی
لیلا حقانی هستیم که بهنوعی روایتگر نمایش هم هست و تا حدودی تصور مخاطبان از
این گربه درباری را تغییر میدهد. کمی درباره این شخصیتپردازی بگویید.
ترجیح میدهم برای مخاطبان هیچگونه پیشداوری درباره
شخصیت ببریخان نمایش خودمان بهوجود نیاورم تا خودشان با این شخصیت مواجه شوند،
اما از لحاظ ساختار دراماتیک ما در نمایشنامه دو راوی داریم؛ راوی اول روزنامهچی
با بازی حمیدرضا کاظمیپور است که از اواسط نمایش ببریخان هم به او میپیوندد. از
این مرحله به بعد ساختار روایت متغیر میشود. در این شیوه اجرا، روزنامهچی حال
را روایت میکند و ببریخان گذشته و آینده را. این بحث به خاطر چند زمانه بودن
نمایش در نظر گرفته شد. در این کار ما مقید به تاریخ زمانی نیستیم چون بیش از آنکه
بخواهیم به تئاتر مستند برسیم، تمایل داشتیم کلاژ اجرایی داشته باشیم. اصلا نمیخواستیم
یک نمایش تاریخی مستند را به مخاطبان ارائه دهیم بلکه بهدنبال موقعیتی دراماتیک
بودیم که برخی مسائل را در بستر تاریخ نشان دهد.
البته به برخی اتفاقهای تاریخی همچون تاریک
شدن حرمسرای ناصرالدینشاهی و جنگ زنان حرمسرا با هم و… اشاره کردهاید و از
سویی دیگر شوخیهای امروزی را هم در نمایش میبینیم. چگونه این بخشها را در
نمایشنامه هماهنگ کردید؟
زمان نگارش در ساختار دراماتیک نمایشنامه این مسئله را در
نظر گرفتیم که مخاطب نوعی تاریخنگاری را شاهد باشد. نمیخواستیم به شیوهای نمایش
را اجرا کنیم که انگار مخاطب یک کتاب تاریخ را باز کرده است، درنتیجه برخی واقعیتهای
دراماتیک را در نمایشنامه گنجاندهایم که هم کار را تلطیف کند و مخاطب بتواند با
نمایش همراه شود و هم مطلب مدنظر ما را به مخاطب انتقال دهد. از سویی دیگر اگر
مسائل روز در نمایش وجود نداشته باشد، تولید کار اشتباه محض است. نباید به نمایش
بهعنوان یک سرگرمی صرف نگاه کرد.
البته در کنار ارجاعهای تاریخی، شاهد ارجاعهای
تئاتری هم هستیم که بهعنوانمثال میتوان به تکیه دولت و تغییر کاربرد آن در
راستای اهداف دربار و یا نبود شبیهخوان زن در زمان ناصرالدینشاه اشاره کرد. چه
شد که تصمیم گرفتید در نمایش خود به اتفاقهای تئاتری آن دوران هم اشاره داشته
باشید؟
این بخش بسیار برای من اهمیت داشت و تمایل داشتم دراینباره
هم حتما فعالیت کنم. در آن دوران اتفاقهای متاثرکنندهای در تکیه دولت رخ داده
بود که ما بسیار گذرا به آنها پرداختیم چون بستر نمایشی تا این حد از توجه را تاب
میآورد. درباره شبیهخوانی زنان باید بگویم این جنس از تناقض در تئاتر امروز ما
هم دیده میشود، هنوز میان توجه کردن به تئاتر ملی یا تئاتر ایرانی و تئاتر غیر
ایرانی میان نظریهپردازان اختلافنظر وجود دارد. دوست داشتم به این موضوع هم گریز
بزنم که ساختار این نوع نمایش و تنوعطلبی موجود در آن، در چه دوران و برهه تاریخی
اتفاق افتاده است و دلایل سیاسیاجتماعی آن چه بوده است. بیشترین اتفاقات در حوزه
تعزیه و شبیهخوانی در دورانی رخ میدهد که تکیه دولت سر پا بوده است.
در این نمایش شاهد حضور موسیقی زنده هستیم.
موسیقی زنده در نمایش، هزینههایی را به گروه تحمیل میکند. چه شد که تصمیم گرفتید
از موسیقی زنده در نمایش استفاده کنید؟
اگر نمایش من در زمانی بهغیراز ماههای محرم و صفر روی
صحنه میرفت، از موسیقی استفاده بیشتر و گستردهتری میکردم اما به احترام این دو
ماه شرایط اجرایی را تغییر دادیم. شیوه اجرایی گروه ما براساس نمایش ایرانی، البته
کمی بهروزتر و امروزیتر است و به همین دلیل از ابتدا و براساس ساختار نمایش
ایرانی از موسیقی زنده استفاده کردیم.
در این نمایش شما بهعنوان طراحصحنه هم حضور
دارید و از المان استفاده کردهاید که مهمترین بخش آن، در نظر گرفتن متکاها بهعنوان
زنان حرمسرا است. چه شد که به این طراحی مینیمال رسیدید؟
آشناییزدایی از آکسسوآر صحنه یکی از شاخصههای تئاتر
ایرانی است. چندمنظوره بودن عناصر نمایشی یکی از تکنیکهای نمایش ایرانی است. ما
نگاهی نو به مسائل تئاتر سنتی و نگاهی متفاوت به آشناییزدایی از وسایل صحنه در
نمایش ایرانی داشتهایم. البته تماشاگر ما هم توانسته است اشیا را چیزهای دیگری
تصور کند. یک نمونه آن، حضور بالشها روی صحنه و تبدیل شدن آنها به زن در جریان
نمایش، است.
یکی دیگر از اتفاقهایی که در نمایش شما میافتد
این است که در میانههای نمایش زنان حرمسرا تغییر لباس میدهند و بهعنوان زنان
فرنگی، باله اجرا میکنند. درباره این ایده صحبت کنید.
از نظر ساختار متنی و براساس مستندسازی، زمانیکه ناصرالدینشاه
برای نخستین بار از ایران خارج میشود و اپرا میبیند و بازمیگردد، بحث پوشش زنان
ایرانی تغییر میکند. این تغییر به اندازهای بود که بحث مد از آن روز وارد جامعه
میشود و پوشش زنان ایران کاملا تغییر میکند. اما در این زمینه بهلحاظ شکلی و
اجرایی باز هم از ساختار نمایش ایرانی استفاده کردهام. بازیگر با تغییرات بسیار
سادهای در پوشش خود، به شخصیت دیگری تبدیل میشود که برای تماشاگر کاملا باورپذیر
است.
در «دولت ضعیفه» به این نکته پرداختهاید که
صدراعظم بهدنبال ترقی است و قصد دارد شرایط جامعه را بهسمتی ببرد که زنان حقوحقوقی
داشته باشند اما در این میان انیسالدوله یا همان سوگلی ناصرالدینشاه به مقابله
با او میپردازد و با مدرنیته مخالفت میکند. این وجه از نمایش چقدر بهمنظور مورد
نقد قرار دادن دگماتیزم موجود در جامعه آن زمان است؟
اگر شخصیتپردازی نمایش «دولت ضعیفه» را متاثر از روانشناسی
و اجتماع در نظر بگیریم، در ابتدای نمایش شاهد زنانگی صرف در شخصیت انیسالدوله
هستیم که تمام حواسش به لباس، آرایش و… است که همواره در حرمسراها مورد توجه
بوده است. بهمرور که مشیرالدوله او را با کلام قانع میکند که باید بهدنبال حقوق
مساوی باشد، میبینیم انیسالدوله از چهارچوب حرمسرا خارج میشود و به افراد خارج
از حرمسرا هم دستور میدهد. کمکم لحن او هم تغییر میکند و شرایط، این زن را به
فردی جدید تبدیل میکند. فارغ از جنسیت، شرایط و عوامل بیرونی تاثیر بسیار زیادی
بر تربیت افراد میگذارند. اتفاقی که انیسالدوله تجربه میکند تا به جایی برسد که
دستور بدهد و دست روزنامهنگار را قطع کند، محصول شرایط اطرافش است. در فلاشبکی
که ابتدای نمایش میبینیم، روزنامهنگار میگوید: «ما هر چه میکشیم از دست خودی
است» این خودی، منظور خودی همشهری، هموطن و… است.
در این نمایش شاهد هستیم که مظلومترین شخصیت،
خواجه حرمسراست که رازی را درباره خود پنهان میکند که میتواند سر او را به باد
بدهد. در مطالعاتی که داشتهاید چه میزان این شخصیت مظلوم را یافتهاید و چه میزان
این شخصیت بهمنظور دراماتیک شدن فضای نمایش در نظر گرفته شده است؟
از نظر تاریخی خواجههای حرمسراها شرایطی شبیه به نمایش ما
داشتهاند اما در نمایش ما خواجه با خواجهای که عموما در ذهن مخاطبان است، تفاوت
دارد و درواقع ساختهوپرداخته ذهن من بهعنوان نویسنده اثر است. جایگاه خواجگان در
حرمسراهای قجر و یا سلسلههای قبل از آنکه متاثر از کشور عثمانی است، بسیار
پررنگ بوده است. بسیاری از خواجگان را به کشورهای دیگری میبردند و یا حتی بسیاری
از مکانها در تهران که این روزها بسیار معتبر هستند، از املاک خواجگان دوره قجر
است! خواجگان حرمسرا در تمام امور دخالت میکردند، رمل و اسطرلاب میگرفتند،
دعاهایی برای زنان حرمسرا مینوشتند تا آن زنان از سوی شاه مورد توجه قرار گیرند
و… درنتیجه تبادل مالی هنگفتی میان خواجگان و زنان حرمسرا وجود داشت!
زوم:
برخی شبها مخاطبان حتی لبخند نمیزنند!
استقبال مخاطبان از نمایش «دولت ضعیفه» راضیکننده است اما بازخوردهای
بسیار متفاوتی از نمایش داشتهایم. درمجموع رضایت عمومی را بهدست آوردهایم و
درصد بالایی از مخاطبان از نمایش راضی بودهاند. برخی شبها تماشاگران بسیار میخندیدند
و شبهایی هم مخاطبان حتی لبخند هم نمیزدند و متاثر میشدند! این بحث، یکی از
مولفههای اصلی نمایش است. چون نفس به نفس تماشاگر اتفاق میافتد، زنده، جاری و
روان است. یکی از تماشاگران سه یا چهار شب بعد از دیدن نمایش، برای من در فضای
مجازی یادداشتی را فرستاد و سوالهایی را درباره نمایش از من پرسید. این یعنی ذهن
او درگیر شده است و همین نکته مثبتی است.
مینا صفار
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است