معمولا نمایش مونولوگ بهسختی با مخاطب ارتباط
برقرار میکند. چه شد که این نمایشنامه را بهصورت مونولوگ نوشتید؟
این نمایشنامه اعتراض یک انسان به خودش است. ماهیت این
نمایش ساختار اکسپرسیونیستی دارد و اعتراض شخصیت اصلی نمایش به روزگار، دنیا و
اطرافش، با اعتراض او به خودش آغاز میشود. به این دلیل نمایشنامه را بهصورت
مونولوگ نوشتم که این شخصیت را در نوعی درگیری ذهنی با خودش قرار دهم و نشان دهم
که یک انسان میتواند با خودش به علامتسوال برسد. از این علامتسوالی که برای خود
او بهوجود آمده است، به سوالهایی درباره پیرامونش میرسد. درواقع این نمایش
ذهنیت یک انسان است که از نقطهای از زندگی خودش به نقطهای دیگر رسیده است و اکنون
این زندگی را مرور میکند. اشتباهاتی که در زندگی انجام داده است را مرور میکند؛
گاهی به خود حق میدهد و گاهی حق نمیدهد. درواقع خود را قضاوت میکند.
شما سعید چنگیزیان را بهعنوان تکبازیگر نمایش
انتخاب کردید؛ چه شد که او را برای این نقش مناسب یافتید؟
اعتراض این نمایش برای من مهم بود و برای رسیدن به این
منظور، به بازیگری احتیاج داشتم که بتواند در وهله اول، شخصیت را به مخاطب نشان
دهد. معمولا در اتفاق نمایشی بهدنبال این هستیم که بازیگر ماهیت ذهنی شخصیت از زوایه
دید نویسنده را بهخوبی نشان دهد اما من بهدنبال این بودم که بازیگری را بیابم که
بتواند این شخصیت را درک کند. این کار، بسیار دشوار است و چنگیزیان از پس این نقش
بهخوبی برآمده است.
بازیگری در نمایش تکپرسوناژ کار دشواری است
اما در این نمایش سعید چنگیزیان علاوهبر حضور شصتدقیقهای روی صحنه، باید با
تصاویر هم بدهبستانهایی داشته باشد و با آنها هم ارتباط برقرار کند و هم اینکه
در برخی از بخشها دیوار چهارم شکسته میشود و او باید میزان دخالت مخاطبان در
روند نمایش را هم کنترل کند. کمی درباره پروسه تمرین بگویید.
وقتی سعید چنگیزیان را بهعنوان بازیگر انتخاب کردم و پس از
آنکه او این شخصیت را شناخت، درباره ساختار نمایش با او صحبت کردم. این نمایش یک مونولوگ
طولانی است و تفاوت آن با سایر مونولوگها این است که ما ذهنیت شخصیت را روی
تصاویر میبینیم و بازیگرانی ذهنیت این شخصیت را بازی میکنند. همچنین در تصویر،
خود شخصیت ذهنیت خود را بازی میکند. درواقع سعید چنگیزیان با تصویر دیالوگی ندارد
بلکه افرادی که در تصویر حضور دارند، ذهنیت او را بازی میکنند و چنگیزیان بهوسیله
آنها ذهن خود را مرور میکند و این بخش واگویههای ذهنی شخصیت اصلی ما است. باتوجه
به اینکه ساختار نمایش بهصورتی نبود که قرار باشد در آن اتفاقهای کلاسیک تئاتر
رخ بدهد و قرار بود تمام خطوط شکسته شود، درنتیجه هم تصویر را وارد نمایش کردیم و
هم ارتباط با تماشاگر. نیاز بد قضاوت شخصیت درباره خودش را از ریاکشنهای مخاطبان
هم ببینیم. هر شب اجرایی متفاوت داریم که ریاکشن مخاطب به سعید چنگیزیان این وجه
از کار را بهوجود میآورد. اگر تماشاگر با سعید همراه شود، میتواند با او دیالوگ
برقرار کند و وارد نمایش شود. این بخش جزء ساختار کارگردانی من است. باید از نیما
محسنی که ساخت ویدئو نمایش را برعهده داشت، تشکر کنم. ما چند تجربه با هم داشتیم
اما او میدانست در این نمایش با اتفاق متفاوتی مواجه هستیم و به فکر من نزدیک شد.
مونولوگ چندان برای مخاطبان جذابیت ندارد. شما در
این نمایش از تصویر و موسیقی زنده استفاده کردهاید. در بخش موسیقی از سازهای بسیار
گستردهای استفاده میکنید که در بخشهایی با موسیقی پلیبک همراه میشود. تنظیم
صوتی این دو بخش برای گروه شما دشواریهایی را بهوجود نیاورده است؟
مونولوگ کار کردن هم برای بازیگر و هم برای کارگردان کار
دشواری است چون کارگردان باید اتفاقها و تصاویر نمایشی ایجاد کند تا تماشاگر خسته
نشود. ریتم، نوع اجرا، تمپوی بازیگر، تنظیم امکانات و… بسیار اهمیت دارند چون در
نمایشهای مونولوگ پارتنر وجود ندارد و درنتیجه وسایل صحنه کاربرد پارتنر را انجام
میدهند. البته استفاده از ویدئو و موسیقی تنها بهمنظور حفظ کردن مخاطبان نبوده
است اما در این راه هم به ما کمک کردهاند. موسیقی در این نمایش یک پارتنر است.
بسیار گشتم تا علیسینا رضانیا را پیدا کردم او بسیار در کار خود مهارت دارد و در
لحظه میتواند پنج تا شش ساز را همزمان بنوازد. بهدنبال آدمی بودم که بلد باشد
در نمایشی پنجاه تا شصتدقیقهای که در هرلحظه شخصیت متفاوتی از تکبازیگر نمایش
دیده میشود، یک ساز پیدا کند! ما برای هرلحظه از تغییر حس این شخصیت، ساز در نظر
گرفتهایم. هماهنگی تماتیک شخصیت و موزیسین کار دشواری است چون موزیسین باید حالوهوای
شخصیت را ببیند و براساس آن موسیقی را بنوازد. چون تئاتر هنر زنده است، در برخی از
شبها این حسها تغییر میکنند و موزیسین براساس این حسها در لحظه هماهنگ میشود
و موسیقی را طراحی میکند. از آنجاکه این کار بسیار دشوار بود، با علیسینا
رضانیا صحبت کردیم و قرار شد موسیقیهای مربوط به تصاویر که دستخوش تغییر نمیشوند
را بهصورت پلیبک اجرا کنیم تا روی صحنه تنها به بخش زنده کار برسیم. این موسیقی
هم به سعید کمک میکند و هم به تماشاگر تا حسوحال کار درست دربیاید. هرلحظه از
بازی سعید، یک ساز دارد. او روی صحنه یک فضا برای زندگی کردن دارد و موسیقی هم با
او همراه میشود.
شما در ابتدا قرار بود در سالن مستقل تهران
نمایش را اجرا کنید و این اثر را در این سالن روی صحنه بردید اما بعد از چند اجرا
نمایش را به پالیز منتقل کردید. چه شد که سالن اجرا را تغییر دادید؟
یکی از دلایلی که نتوانستیم نمایش در سالن مستقل تهران اجرا
کنیم و باوجود اینکه دوستان مسئول آن سالن به ما بسیار لطف داشتند، ناچار شدیم
مکان اجرا را تغییر دهیم این بود که سالن مستقل تهران چهار اجرا در روز را تجربه
میکرد و تغییر دکور باعث ایجاد بینظمیهایی برای گروهی که بعد از ما اجرا
داشتند، میشد. دوستان مسئول در سالن مستقل تهران از این موضوع نگران بودند و از
ما میخواستند سرعت عملمان در تغییر دکور را بیشتر کنیم که این بالا بردن سرعت
عمل، بهمرور به دکور ما آسیب میزد. درنتیجه از مسئولان سالن خواستیم که اجازه
دهند مکان اجرای نمایش را تغییر دهیم و آنها همچون بهدنبال آسایش ما و خودشان
بودند، قبول کردند. در این میان باید از مجتبی گیویان؛ طراح نور نمایش تشکر کنم که
همواره با ایدههای من حتی در زمان اجرا همراه میشود و نور را تغییر میدهد.
در زمینه طراحیصحنه هم شاهد هستیم با آثار
دیگری که بهصورت تکپرسوناژ و مونولوگ اجرا میشوند، تفاوتهایی وجود دارد. این
طراحی گسترده است و تمام سالن را در برمیگیرد باتوجه به اینکه این نمایش را در
سالن شمارهیک تماشاخانه پالیز روی صحنه میبرید که دو اجرا در روز را تجربه میکند،
چیدن و جمعکردن صحنه برای شما دشواریهایی را بهوجود نمیآورد؟
اصولا برای نمایش مونولوگ تلاش میکنند دکوری جمعوجور و
المانمحور طراحی کنند اما وقتی من با حمید خرمطوسی؛ تهیهکننده «کروکی» صحبت میکردم،
به او گفتم که در این نمایش اتفاقی چند مدیایی را تجربه میکنیم. در این نمایش بخش
نمایشی و ویدئویی به یک اندازه هستند و طراحیصحنه باید متفاوت باشد. درنتیجه بهدنبال
طراحی رفتیم که هم تصویر را تجربه کرده باشد و هم تئاتر. بهراد جوانبخت؛ مدیر هنری
این نمایش بهعنوان فردی باتجربه که کار با رامبد جوان را در «خندوانه» تجربه کرده
است، به گروه ما پیوست. ما ساعتها با هم گپوگفت داشتیم. بهجرات میتوانم بگویم
به همان اندازه که با سعید چنگیزیان صحبت کردم، با بهراد جوانبخت و علیسینا
رضانیا هم صحبت کردم! بهراد جوانبخت هم منعطف است و هم هنرمند و خلاق. تمام خواستههایم
همچون توازن نداشتن هیچیک از عناصر صحنه، استفاده از رنگهای سیاهوسفید و… را
به او گفتم. باتوجه به خواستههایم و آنچه در نمایشنامه نوشته شده بود، نمیتوانستیم
به دکوری مینیمال برسیم بلکه باید مینیمالیزم را در دکور در نظر گرفت. همچنین چون
ذهنیت شخصیت بهسمت سوررئال میرفت، نمیتوانستیم دکور را هم سوررئال در نظر
بگیریم چون با باور تماشاگر مطابقت پیدا نمیکرد درنتیجه فضایی رئالسوررئال را
برای طراحیصحنه انتخاب کردیم. باید از بهراد جوانبخت و حمید خرمطوسی تشکر کنم که
یکی در طراحی تمام نکات را رعایت کرد و دیگری بهعنوان تهیهکننده قبول کرد برای
نمایشی تکپرسوناژ دکوری پرهزینه را داشته باشیم. واقعا از حمید خرمیطوسی تشکر میکنم
که باوجود اینکه میدانست تئاتر چندان شرایط مالی خوبی ندارد، تمام خواستههای
مرا برآورده کرد. همچنین مهدی شاهحسینی باوجود اینکه بسیار دیر به گروه اضافه
شد، شرایط را فراهم کرد تا بتوانم با خیال راحت به طراحیهای موردنیاز نمایش برسم.
زوم:
چنگیزیان بهترین بازی زندگی خود را در «کروکی»
تجربه کرده است
شخصیت نمایش «کروکی» ذاتی سلامتی دارد اما در زندگیاش اشتباه
کرده است. او بهدنبال یافتن این مسئله است که چرا اشتباه کرده است؛ بهدنبال
چرایی زندگیاش است. درنتیجه لحظات عاطفی زندگی او را در بخش تصویر میبینیم. او
میداند خودش اشتباه کرده است. درآوردن لحظات این نمایش، کاری دشوار بود اما یک
گروه حرفهای برای این نمایش زحمت کشیدهاند؛ بهنظر من سعید چنگیزیان بهترین بازی
زندگی خود را انجام داده است. بازیگری در حدواندازه او که در تئاتر جایگاه ویژهای
دارد اما در نمایش «کروکی» کلونی اتفاقهای خوب را از سعید چنگیزیان میبینیم. در
این نمایش جنسهای مختلف از بازی را خلق کرده است و تسلط او در استفاده از تکنیک و
حس توامان را میبینیم. تمام اعضای گروه تمام تواناییهای ذهنی خود را در نمایش
خرج کردهاند تا اتفاق خوبی برای اثر بیفتد. امیدوارم مخاطبان نمایش را دوست داشته
باشند.
مینـا صفار
There are no comments yet