«روزهای بد
تلویزیون» شاید بهترین تیتر باشد برای حال و روز این روزهای سیمای ملی، رسانهای که
روزگاری تک رسانه بیرقیب کشور بود و یکه تاز میدان. ولی بهمرور رسانههای دیگر
به میدان آمدند، اینترنت ضریب نفوذ بیشتری میان مردم یافت، فضای مجازی محل اعتنای
توده جامعه شد و حاصل ضرب اینها با مدیریتهای سلیقهای و کمبود عجیب و بیسابقه
بودجه، شد چیزی که اکنون با آن روبهرو هستیم: رسانهای که در میان رقبا به گوشه
میدان رانده شده و کم رونق و کم تاثیر شده است. اتفاقی که به هیچ روی با میزان
بودجه و کارمند و تجهیزات آن سازگار نیست و نشان از فاصله فاحش کارایی و فعالیت
بهینه این دستگاه عریض و طویل با آن چه میتواند بهطور شایسته بدان برسد،دارد.
این روزهای
تلویزیون کیفیت آثار قطعا در اولویت اول نیست، امروز چنین موضوعاتی که از قضا مهمترین
و حیثیتیترین موضوعات یک رسانه هستند، در سایه مبارزه سخت صداوسیما با بیپولی و
مشکلات عدیده مالی قرار گرفتهاند. مدیران رسانه اگر چه باید تمام فکر و ذکر خود
را به تولیدات و خوراک رسانهای که روی آنتن میفرستند، معطوف دارند، ولی حجم
وسیعی از فرصت خود را صرف دست و پنجه نرم کردن با مشکلات مالی میکنند. طبعا چنین
اتفاقاتی باعث میشود ستارههایی که در تلویزیون به شهرت رسیدند، کم کم سراغ علایق
خود رفته و ترجیح دهند در رسانههایی حضور یابند که نه خط قرمزهای بعضا بیقاعده صداوسیما
را دارند و نه برای وصول مطالباتشان اینقدر درگیر مشکل هستند. و این طور میشود
که مهران مدیری با جمله معروف «مرگ من دانلود نکنید»، فروش نسخه نمایش خانگی سریال
«قهوه تلخ» را تضمین میکند و سود سرشار میلیاردی نصیب سازندگان میکند، یا حسن
فتحی که در روزگار درخشان تلویزیون با «شب دهم» و «میوه ممنوعه» و «مدار صفر درجه»
میداندار تلویزیون بود، سراغ «شهرزاد» برود و با ملودرام جذابش سود هنگفتی را
نصیب سید محمد امامی و بازیگران کار کند. سود سرشاری که بر فرض حضور در تلویزیون،
شاید کسری از آن وصول میشد؛ آن هم بعد از ماهها!
و کار به جایی
میرسد که سیروس مقدم هم که جزو وفادارترین کارگردانان تلویزیون است، از مشکلات
مالی در امان نمیماند و در «پایتخت۴ » از تاژ مدد میگیرد و «پایتخت ۵ » هم مدتها
در انتظار سرمایه باقی میماند.
در این حال و
هوا حضور میرباقری در معاونت سیما، این معاونت را با رویکرد تازهای همراه کرد. رویکردی
که شاید بهترین توصیفش بازگشت به تلویزیون و روزگاری باشد که کمیت آثار برکیفیتشان
ارجح بود.
البته فهم این
که این رویکرد تا چه حد موفقیت آمیز بوده است، چندان سخت نیست. کافی است اسامی
سریالهای یک سال اخیر تلویزیون را مرور کنیم و ببینیم چند درصد این آثار توانسته
مخاطب میلیونی جذب کند.
در هر صورت،
حال تلویزیون خوب نیست و باید چارهای اندیشید. چارهای که دو سه سالی هست نقل
محافل فرهنگی و رسانهای بوده و هنوز پاسخ قطعی و منجزی بدان داده نشده است.
اما یکی از
راههایی که کارشناسان آن را یک راه درمانی مفید میدانند، حضور یارانی قدرتمند در
کنار تلویزیون است. یارانی که در فضایی خارج از سازمان صداوسیما فعالیت کنند؛
تولید محتوا کنند و آنتن رسانه ملی را به خود اختصاص دهند. چیزی شبیه آن چه در
فضای مجازی در حال رخ دادن است. این روزها بهطور مثال «آپارات» و «فیلیمو» دست به
تولید محتوای اختصاصی زدهاند و آن را در فضای مجازی منتشر میکنند یا همینطور رخدادی
که در نمایش خانگی شاهد هستیم. آنچه که کارشناسان مذکور در ذهن دارند، ایجاد ساز
و کارهای تولید محتوایی نظیر آپارات و نمایش خانگی است که مستقلا تولید محتوا کنند
و در فضای تولید از صداوسیما یاری نگیرند، ولی این تولیدات را در اختیار صداوسیما
قرار دهند و آنتن رسانه ملی را تقویت سازند. با این شیوه بسیاری از معضلات صداوسیما
کاسته میشود و راه کوتاه مدت مفیدی برای تلویزیون باز میشود.
البته
کارشناسان برای این راهکار، مصداق قابل اعتنایی را نیز معرفی میکنند: سازمان اوج.
سازمان اوج
شاید بهترین نمونه برای همکاری موازی با صداوسیما باشد. بگذارید به همین بهانه
مروری داشته باشیم بر آثاری که با این ساز و کار در حال تولید برای پخش در سیمای
ملی هستند:
پایتخت۵
در حالی که «پایتخت
۴ » با سرمایهگذاری یکی از شرکتهای محصولات شوینده همراه شد و به عقیده بسیاری بهلحاظ
کیفی در سطح پایینتری نسبت به قسمتهای پیشین این مجموعه قرار داشت، اما به هر
حال یکی از محبوبترین برندهای حال حاضر تلویزیون است و تداوم حضورش روی آنتن
برای سیمای ملی حیثیتی است. مدت زمان بلندی که پایتخت از آنتن رفته دلیل مشخصی
دارد: مشکلات مالی. و حالا با تهیهکنندگی اوج این مشکلات مالی مرتفع شده و حضور «پایتخت
۵ »روی آنتن نوروز ۹۷ شبکه اول سیما قطعی است.
«پایتخت۵ » با
همان عوامل قبلی و با قصهای که فراتر از مرزهای ایران میگذرد، تهیه و تولید شده
است. عوامل پایتخت بخشی از فیلم را در ترکیه ضبط کردند و اینطور که پیداست، قرار
است شاهد قصهای متنوعتر و پر لوکیشنتر از قسمتهای پیشین باشیم. قصهای که با
انتشار عکس پایتختیها کنار هلیکوپتری با پرچم سوریه شروع میشود، مطمئنا به
حوادث منطقه هم نقبی خواهد زد و اشارهای به تروریسم تکفیری هم خواهد داشت.
سیمای ملی و
سیروس مقدم، امید واثقی به «پایتخت ۵ » دارند. باید دید دستپخت جدید خشایار الوند
از علی آباد کتول تا ترکیه و سوریه، چه بازخوردی در میان مردم خواهد داشت.
هنگام
بیداری
پروژه الف
ویژه «هنگام بیداری» هم یکی دیگر از پروژههای فاخر سیما است که همردیف سعدی و
موسی و… به خاطر مشکلات مالی به محاق رفته بود. این پروژه که خبر آغازش، چند بار
و با چند گروه مختلف رسیده بود، هر بار و بعد از مدت زمان کوتاهی متوقف میشد تا
حتی دکورهای پرطمطراق آن نیز در شهرک سینمایی دفاع مقدس کم کم به آستانه تخریب
برسند. اما این بار گروه سیروس مقدم که جزو چابکترین گروههای حال حاضر تلویزیون
است، کار را به دست گرفته و قرار است به تهیهکنندگی حبیباله والینژاد پروژه
قیام مردم دلاورجنوب کشور در برابر انگلیسیها در قرن دوازدهم شمسی جلوی دوربین
برود.
«هنگام بیداری»
اکنون در مرحله پیشتولید و بازنویسی فیلمنامه است و بخشی از لوکیشن نیز که بهخاطر
جدی نشدن پروژه ساخته نشده بود، اکنون در مرحله ساخت قرار دارد و طبق برنامه قرار
است گروه کارگردانی، بعد از اتمام «پایتخت ۵ » سراغ «هنگام بیداری» بروند و اینطور
که پیداست این پروژه همین امسال جلوی دوربین خواهد رفت.
سر دلبران
«سر دلبران»
یکی از امیدهای تلویزیون برای ماه مبارک رمضان سال آینده است. سریالی که به قلم
حسین حسنی جلوی دوربین رفته و ظاهرا با اشتیاق منحصربهفرد محمدحسین لطیفی بهعنوان
کارگردان همراه بوده است. خود لطیفی «سر دلبران» را ترنمی از نهج البلاغه میداند
و از لحن گفتوگوهایش با رسانهها پیداست که امید زیادی به موفقیت این کار دارد.
هر چند که
محمدرضا شفیعی تهیهکننده این کار است و نام نامیِ محمدحسین لطیفی هم بهعنوان
کارگردان کار مطرح است، ولی حتی اگر از این دو نام نیز چشم بپوشیم، تماشای دوباره
آدمهای محبوب روزهای نه چندان دور تلویزیون در کنار هم (مانند جهانبخش سلطانی،
محمد کاسبی، جعفر دهقان، فرخ نعمتی، شهین تسلیمی، نگار عابدی، رابعه مدنی)، و حضور
برزو ارجمند در قامت یک روحانی جوان آنقدر جذاب است که منتظر رمضان سال آینده
بمانیم و «سر دلبران» را تماشا کنیم.
گیله وا
ابتدا قرار
بود «گیله وا» یکی از آثار سینمایی جشنواره فجر پیش رو باشد. ولی بعد خبر رسید که
این کار یک مینی سریال است و همین امسال هم روی آنتن میرود. مینی سریال به
کارگردانی یک جوان تازه کار به نام اردلان آشوری که روایتگر عشقی در دل قحطی بزرگ
قرن دوازدهم است و قرار است در آن بهروز شعیبی را در قامت میرزا کوچک خان جنگلی ببینیم.
«گیله وا » هر
چند که احتمالا در سطح پایینتری نسبت به آثار بالا قرار میگیرد، ولی به هر حال
عوامل امیدوار کنندهای دارد و میتواند یک اتفاق تازه و غیرمنتظره باشد. یادمان
نرفته هیچ کس پیش از اکران «ایستاده در غبار» انتظار چنین موفقیتی را از آن نداشت.
شاید حالا آشوری با «گیله وا» قدم در این مسیر بگذارد. بعید است؟!
در مجموع باید
گفت حضور عواملی نظیر اوج که در کنار صداوسیما، اما بهطور مستقل از آن به تولید
پروژه میپردازند، میتواند بسیاری از مشکلات حال حاضر تلویزیون را حل و فصل کند.
هرچند که خود این مسئله نیازمند تدقیق و بررسی بیشتر است ولی باید دید نهادهای فرهنگی
رسانهای انگیزه ورود به این حوزه را دارند یا دوست دارند بیرون گود بنشینند و به
نقد صداوسیما اکتفا کنند؟ شاید پخش سریالهای مذکور در این گزارش بتواند تاثیر
محسوسی در این فضا گذارد. زمان همه چیز را مشخص میکند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است