چه بسیار جوایز بینالمللی و چه بسیار اعتبارات جهانی و چه بسیار خاطرات
طلایی در حافظه تاریخی بصری ما که از دوران طلایی سینمای کودک
به یادگار داریم. سینمایی که حتی بسیاری از فیلمهای روشنفکرانه و حتی سیاسی در متن
و پس آن به زبان اشارت و کنایه ساخته شده و از حیث هنری، ارزش و اعتبار ماندگار یافته
است. «خانه دوست کجاست» یک نمونه کافی برای این مدعاست اما سالهاست که از بحران مخاطب
در سینمای کودک و اصلا بحران سینمای کودک حرف میزنیم. از ضرورت توجه به آن میگوییم
از حمایت مالی و معنوی، از پرداختن سینماگران بزرگ به این ژانر و از ابزار و لوازم
و تمهیدات و سیاستهایی که بتواند سینمای کودک را بار دیگر احیا کند، به گیشهاش رونق
ببخشد و از کلیشهای بودن خارجش کند. همه از سینمای کودک حرف میزنیم. یکی از سینمای
برای کودک، دیگری از سینمای درباره کودک و برخی نیز از سینمای کودکانه و عناوین و نامهای
دیگری که گاه به نظر میرسد بیش از همه خود کودک را در حصار واژهها محصور و مهجور
کرده است.
به اعتقاد بسیاری از سینماگران، منتقدان و خود مخاطبان، دهه ۶۰ دوران
طلایی سینمای کودک است اما این پرسش کمتر مطرح و پاسخ داده شده که چرا در آن دوران
سینمای کودک در اوج بود.
غالبا دلایل درون سینمایی مثل فیلمنامه و کارگردانی یا سطح بازیگری کودک
را بهعنوان مولفههای موثر در موفقیت آن دوران موثر میدانند اما این فقط یک سر ماجراست
و برای فهم بهتر و جامعتر آن باید خارج از گود سینما ایستاد و از حیث جامعهشناختی
و روانشناسی نیز به این مقوله نگریست. از این حیث دستکم میتوان دو عامل را در برجسته
بودن سینمای کودک در آن دوران مؤثر دانست. یکی شرایط و فضای سیاسی- اجتماعی آن دوران
و تجربه دوران تازهای از سینما در بعد از انقلاب که در آن به دلیل عدم پردازش به ژانرهای
دیگر دو ژانر دفاع مقدسی و کودک بیش از بقیه مورد توجه قرار میگرفت و لذا سینمای کودک
از حمایتها و پشتیبانی بیشتری هم برخوردار بود. و مسئله دوم نه مخاطب کودک که تجربه
و شکل کودکی در آن دوران بود که نزدیکی و سنخیت بیشتری با تجربههای کودکانه فیلمساز
داشت لذا بازنمایی آن هم سویه رئالیستی بیشتری داشته و قابلیت همذاتپنداری مخاطب کودک
با اثر را بیشتر میکرد اما امروز نه با مخاطب کودک جدید که اساسا با نوعی کودکی جدید
مواجه هستیم که برساخته ساختار و نظام اجتماعی- فرهنگی جامعه مدرن است. جامعهای رسانهای
شده که کودک در آن اولا تنها با تکنولوژی و ابزاری به نام سینما در ارتباط نیست و رسانههای
جایگزین و رقیب قدرتمندی مثل رسانههای مجازی در اختیار اوست که موجب شده تا سینما
تنها گزینه او برای سرگرمی و فراغت نباشد. دوم اینکه از حیث تربیتی و فرهنگی نیز کودکان
امروز تجربه متفاوت از نسل پیش را از سر میگذرانند که کنشمندتر و کنشگرتر از گذشته
است. کودک امروز دیگر مخاطب منفعل نیست بلکه بهعنوان یک مخاطب کنشگر خود تولید کننده
پیام و محتوی است و نه صرفا تماشاگر و مصرفکننده آن. نیازها و خواستههای کودک امروز
بهواسطه بسط تاریخی مدرنیته دچار دگرگونی و دگردیسی شده و درنهایت نه فقط سینمای ما
که جامعه ما با کودک و کودکی جدید مواجه است. بدیهی است تا زمانی که این کودک و کودکی
جدید بهدرستی شناخته نشود سینمای کودک ما با بحران مواجه خواهد شد. تا زمانی که مخاطب
کودک ما دغدغهها و نیازهای خود را بر قاب و پرده سینما نبیند نمیتوان به آشتی او
با سینما امیدوار بود.
سینمای کودک ما شاید مجهزتر به تکنولوژیهای سینمایی شده باشد اما هنوز
پایش در فهم مخاطب کودک میلنگد و اینجا آن گلوگاه اصلی است که باید درباره اش فکر کرد و چارهای اندیشید. بر
این مبنا باید گفت که سینمای کودک ما درحالحاضر به پژوهش و تحقیق میان رشتهای نیاز
دارد تا با همکاری پژوهشگران و سینماگران کودک، زمینه و بستری برای فهم کودک جدید و
پیچیدگیهایش فراهم شود تا در این خوانش و بازشناسی به بازآفرینی و احیای دوباره سینمای
پررونق کودک امیدوار شد. کودکان امروز کودکان پویا و کنشگرند اما سینمای کودک ما در
برابر این مخاطب، ایستاست و باید زبان خود را به زبان کودک امروز نزدیک کرده و تطبیق
دهد. بهروز شعیبی کارگردان و بازیگر در اینباره میگوید: «زمانی که در یک کشور مشکلی
پیش میآید، یک تیم فلسفه برای بحران دست به کار میشوند. در سینما نیز باید اینگونه
عمل کنیم، پخش سینمای کودک نیاز به یک فرهنگسازی دارد و باید جا بیندازیم که پدر و
مادر یاد بگیرند برای فرزندان خود نیز زمان بگذارند.» به گفته شعیبی«هر فیلمی قرار
است از لایه و سطح اولیه عبور کند، نیاز به تحقیق دارد. اگر میخواهیم برای آینده کاری
خودمان کاری را در نظر بگیریم، باید تبلیغات آن را آغاز کنیم. کار کودک نیاز به هرسهای
بسیار ظریفی دارد، امروز باید به این فکر کنیم که ابتدا احتیاج به وجود میآید و پس
از آن ما دست به تولید میزنیم.»
بهروز مفید از تهیهکنندگان سینمای کودک میگوید: «معتقدم سینمای کودک
ما هنوز خیلی بکر است و خیلی از موضوعات در سینمای کودک است که هنوز به سمتش نرفتیم
و اثری درباره آن نساختیم. سینمای کودک ظرفیت خوبی برای پرداخت به موضوعات مختلف دارد
و زمینهاش هم در سینمای ما وجود دارد که به سمت ساخت آثار مختلف بروند اما به دلیل
حمایت نشدن از سوی دولت در زمینه اکران هیچ گاه حق مطلب نسبت به سینمای کودک بهخوبی
ادا نشده است.»
«مسئولان فرهنگی باید تلاش کنند تا فضایی برای
اکران آثار سینمایی کودک و نوجوان فراهم شود و مانند تشکیل گروه هنر و تجربه شاید بهتر
باشد فضایی برای اکران فیلمهای کودک و نوجوان شکل بدهند. یا حداقل زنگ سینما در مدارس
شکل جدی به خود گرفته و مانند دوران گذشته با همکاری سازمان سینمایی، وزارت فرهنگ و
ارشاد اسلامی و وزارت آموزشوپرورش زنگ سینما رنگوبویی دوباره گرفته و سینمای کودک
و نوجوان از این دوره گذار عبور کند و بتواند به روزهای طلایی و اوج خود بازگردد.»
ابراهیم فروزش نیز نگاه تحقیرآمیز به آثار سینمای کودک و نوجوان را از
آفات این عرصه میداند و معتقد است: «تولید آثار سینمایی در حوزه کودک و نوجوان به
دلیل بیانگیزه بودن سرمایهگذار خصوصی که انتظار بازگشت سرمایه خود را دارد، روز به
روز تحلیل میرود و در مقابل اکران آثار این سینما در تهران و شهرستانها نیز نزول
کرده است.»
این کارگردان و فیلمنامهنویس تاکید میکند که میتوان مخاطبان کودک و
نوجوان را از سن سهسالگی تا شانزده سالگی به بیش از شش گروه تقسیم کرد اما برای تولید
اثری که با استقبال کودکانونوجوانان در کنار خانوادههایشان روبهرو شود، باید یک
تقسیمبندی کلی درنظر گرفت. در چنین ساختاری، فیلم باید بتواند کودک را روی صندلی
بنشاند و نظر اعضای خانواده را نیز جلب کند و خطکشیهای مربوط به ساخت آثاری برای
کودکان یا درباره کودکان از بین میرود.
با ارجاع به سخنان اهالی سینما باید گفت سینمای کودک را میتوان شاخص
سنجش حال و قال سینمای یک کشور دانست که میزان نشاط و پویایی یا کسالت و بدحالی آن
را نشان میدهد. واقعیت این است که سینمای کودک ما سالهاست که آن رونق و رمق گذشته
را ندارد. سینمایی که مخاطبان را جلوی در سینماها به صف میکرد و جوایز و افتخارات
زیادی در جشنوارههای بینالمللی برای ما کسب میکرد اکنون دیگر نماد و بازنمایی شکوه
گذشته نیست. باید بپذیریم که سینمای کودک ما دچار پیری زودرس شده و هنوز قد نکشیده
از نفس افتاده است.
کودکان سینمایی کم نداریم اما دریغ از سینمای کودکانه! کودکان ما بهجای
قصه با غصه دست به گریبانند! و در این میان اوضاع سینمای نوجوان ما فقیرتر است و از
فقدان فیلمهای خوب رنج میبرد! انگار قصههای ما برای کودک و نوجوان این سرزمین ته
کشیده و زبان مشترک با بچهها را فراموش کردهایم. اگرچه دراین دگردیسی فرهنگی و اجتماعی
با کودکان و کودکی جدید مواجه هستیم اما همه کودکان در همه جا و همه زمان ها، مشتاق
شنیدن قصه هستند. رمز موفقیت سینمای کودک در دهه ۷۰ قصهپردازی و داستانهای جذاب آن
بود چرا که کودک بهلحاظ روانشناختی بهخصوص کودک ایرانی به دلیل سنتهای فرهنگی به
قصهگویی و داستانپردازی گرایش دارد و آنچه در درجه اول موجب جذب او میشود، ساختار
داستانی اثر و شیوه قصهپردازی آن است.
بهترین پیامها و آموزههای تربیتی هم نمیتواند مخاطب کودک را به خود
جلب کند، مگر اینکه آن مفاهیم و محتویات در قالب ساختاری داستانی و قصه گو ریخته شود
و به تصویر درآید. این وجوه قصه پردازی در سینمای کودک آنقدر مهم است که برخی وجود
راوی و قصه گو را بهعنوان جانشین نمادین مادربزرگها در سینمای کودک، ضروری میدانند
به این معنی که کودک باید حس کند که قصهای دارد برای او تعریف میشود. به نظر میرسد
سینمای کودک ما مادربزرگ قصه گوی خود را از دست داده است.
باید زبان قصه و زبان کودک را بار دیگر باز ستانیم و باز بسازیم. درنهایت
میتوان عواملی که سینمای کودک را تهدید میکند به دو دسته کلی تقسیم کرد.
عوامل درون سینمایی شامل ضعف فیلمنامه، افول قهرمانها و اسطورههای کودکانه،
عدم قصهپردازی و ضعف ساختار داستانی، فقدان کارگردانی کودک و عوامل برون سینمایی شامل
شرایط اکران درست، سالن خوب، مدیریت پویا و… شاید یکی از بهترین راهکارها برای حل
این بحران، نظرسنجی و پرسوجو از خود کودکان بهعنوان مخاطبان اصلی این سینما درباره
چگونگی و چرایی سینمای کودک باشد.
اگر کارکردهای فرهنگی، تربیتی و اجتماعی سینما را در ارزیابی آن لحاظ
کنیم جایگاه و اهمیت سینمای کودک به اندازه جایگاهی است که دوران دبستان و پیشدبستانی
در تعلیم و تربیت انسان دارد. امروزه در سیستمهای پیشرفته آموزشی بهترین استادان و
معلمان را برای تعلیم کودکان میگمارند، چرا که نیک میدانند پایه و اساس و بنیاد تعالی
و ترقی انسان در این دوران بنا میشود. توجه و التزام نظری و عملی به سینمای کودک هم
در رشد سینما تأثیر دارد و هم در رشد کودک. اگر کودک را بهمثابه یک مخاطب برای سینما
هم در نظر بگیریم، تربیت مخاطب حرفهای از همین دوران کودکی آغاز میشود. کودکی که
فیلم خوب ببیند یاد میگیرد که خوب هم فیلم ببیند و اعتلای سینمای کودک قطعا به تربیت
مخاطب حرفهای در آینده منجر خواهد شد.
دسترسی کودک امروز به سینمای پویا، بانشاط و جذاب تنها تامین اوقات فراغت
و سرگرمی او نیست بلکه تامین نیازهای انسانی و اعتلای آگاهی او نیز هست.
بدیهی است سینمای کودک ما امروز بیش از گذشته به فیلمنامه غنی و کارگردانی
قوی نیازمند است تا کودک امروز که در محاصره انواع و اشکال بازیها و رسانههای دیجیتالی
قرار گرفته بتواند سینما را انتخاب کرده و پای تماشای فیلم بنشیند. کودک امروز خود
محصول یک فرهنگ رسانهای است و نسبت به کودک نسل پیشین، سواد و مهارت رسانهای بیشتری
دارد. بهطبع تامین خواستههای مخاطب کودک امروز دشوارتر از کودک دیروز است. اگر کودک
دیروز از سینمای کودکانه، نوستالژی به ارث برده، میراث کودک امروز تکنولوژی است.اگرچه
تکنولوژی و رسانههای نوین، فرصتهای تازهای برای کسب آگاهی و سرگرمی کودکان امروز
فراهم کرده اما آسیبها و تهدیدهای این تجربه دیجیتالی هم کم نیست. قطعا یکی از غفلتهای
ما در ارتباط با کودک امروز و آسیبهایی که از تکنولوژیهای نوین رسانهای میبیند
در بیتوجهی به سینمای کودک و کارکردهای آن است. سینما میتواند بسیاری از خلأهای عاطفی،
هیجانی، تصویری و حسی کودک را پر کند و ذهن خیالپرداز او در جهت خلاقیت و پرورش خلاقانه
هدایت کند. مشکل اصلی سینمای کودک ما در عدم شناخت دقیق زبان کودک امروز است.
سینمای کودک ما بیش از آنکه دچار بحران کودک باشد دچار بحران فهم کودک
و تجربه کودکی است. فهمی که نیازمند تعامل و گفتوگوی متخصصان و کارشناسان کودک در
همه حوزهها و رشتههاست تا در یک هم افزایی با اهالی سینما بتوانند به درک صحیح زبان
کودک امروز رسیده و به بازنمایی آن در سینما بپردازند.
بدیهی است کودکی که خود و نیازهای خود را روی پرده سینما ببیند، قطعا
با آن همذاتپنداری کرده و مجذوب آن میشود. واقعیت این است که کودکان ما با سینما
بیگانه نیستند این سینمای ماست که با کودک، بیگانه شده و نمیتواند بهدرستی آن را
روایت کرده و به تصویر بکشد.
سینمای کودک ما نیازمند شناخت درست از سیمای کودک امروز است تا کودک امروز
نیز کودک سینمایی را در فیلمها باور کند و خود را در آیینه آن ببیند. سینمای کودک
ما در شناخت مخاطب خود دچار بحران است نه در جذب مخاطب خود، در ترسیم سیمای کودک دچار
ضعف است نه در ترمیم تماشاگر خود! تا با شناخت دقیق سیمای کودک امروز، سینمای کودک
امروز را بازسازی و احیا کنند. سینمایی که تجربه غنی و جذاب «آگاهی و سرگرمی» را برای
مخاطب کودک به ارمغان بیاورد.
وحید خانه ساز
There are no comments yet